«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
قال مولانا الصّادق (علیه السلام): «وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ[۲]». ایام عزای سیّد جوانان اهل بهشت، زینت عرش خداوند متعال و دوش پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، محبوبترین زمینی نزد آسمانها و آسمانیها، پرچمدار حماسه و عزّت و جهاد و تبیین و شهادت و ایثار و مقاومت و صبر و همهی ارزش ها، دلبر و اُسوه و مُقتدای ما، امام عظیمالشأن، خامس آل عبا حضرت اباعبدالله الحسین (روحی فداه و سلام الله علیه) و یاران بینظیرش را و محنت آلالله، آزادگان عالَم وجود، قافلهی اُسرا را به محضر امام زمانمان (ارواحنا فداه) و همهی شما عالِمان، مجاهدان و پاکباختگان تسلیت عرض مینمایم و قبولی عزاداریهای شما را از محضر ربوبی مسألت دارم. قدوم شما را برای آغاز مجدد حرکت نوری در بُعدِ علمی و در بُعدِ مجاهدت عَملی به سوی مقصد اعلی گرامی میدارم و بر خود گوارا باد عرض میکنم. پادویی مجددمان را که توفیق داریم بازهم انشاءالله اگر خداوند بخواهد، یک سال دیگر در مسیر قُربِ الهی به یکدیگر کمک نماییم.
ادامه شرح حدیث «عنوان بصری»
موضوع بحث روزهای شنبه، رهنمودهای سازنده و نورانی رئیس حوزههای علمیه، کَشّافِ حقایق، امام به حقّ ناطق، حضرت امام جعفر صادق (علیه الصلاه و السلام) به «عنوان بصری» بود و به فضل الهی، این جملاتی که از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) یا با الهام حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) است، روزی شما بود که یک طلبهی ۹۰ ساله و یا فراتر از ۹۰ ساله مورد ارزیابی قرار گرفت و بسیار اسرارآمیز و آموزنده بود و خطوط طلبگی را تعیین میکرد. به این قسمت رسیدیم که امام جعفر صادق (علیه السلام) فراتر از علوم درسی و علوم رسمی و علوم بحثی و علوم کتابی و قیل و قالها، ما را به حقیقت علم و به آنجایی که فراتر از مفهوم و فراتر از گفتگو است، میبرند. مسیر صحیحِ رسیدن به بینش و دانش، همان است که در این جملات الهامبخش امام معصوم و خلیفهی خداوند متعال به حوزهها گفته میشود. «عنوان بصری» خصوصیت ندارد. وجود نازنین حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) به عنوان نمایندهی خداوند متعال و به عنوان خزانهدارِ دین خداوند و قرآن ناطق، جملاتشان حجّت است و اگر کسی گوهر وجودش سنخیّت داشته باشد، با این کلمات امام صادق (علیه السلام) مجذوب میشود. آدرس نمیگیرد، بلکه راه میافتد. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: آن علمی که به دنبال آن هستی که علم موصل است، کشش و نور و جذبه است و هدایت نوری و ایصالی خداوند است، در کتاب و مسجد و پای منبر و محراب نمیتوان یافت، بلکه باید آن را در فطرت خودت پیدا کنی. حقیقتِ عبودیّت در سُویدایِ جان انسان پیدا میشود و به تظاهر نیست. خداوند در زمینهی قلبِ انسان، جایی برای خودش قرار داده است و باید خداوند متعال را در دل پیدا کرد و اگر کسی خداوند را در دل بیابد، عبودیّت برای او امری است که نمیتواند عبد نباشد. لذا حقیقتِ عبودیّت، خودباختگی است، خود ندیدن است، خود را به او دادن است، خود را متعلّق به او دانستن است. سپس فرمودند: «وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ»؛ راجع به طلب به تناسب جلسات مطالبی را به عرض شما رساندهایم. «وَ اطْلُبِ» طلب خیلی مهم است، همّت خیلی مهم است، عطش خیلی مهم است، عزم خیلی مهم است، اراده خیلی مهم است.
سفارش امام صادق (علیه السلام) به «عنوان بصری» برای یافتن علم
اگر اینها در وجود طلبه نباشد، خداوند متعال مرحوم شیخ الفقها، آیت الله آقای «شیخ محمّد علی اراکی[۳]» (رضوان الله تعالی علیه) را رحمت نماید. سلمانِ زمان بودند، حجّت خداوند بودند، جزءِ دلایل حقّانیت انقلاب ما قرار گرفتند. ایشان به یک بزرگواری میفرمودند که شما طلبه هستید یا بَطله هستید؟ اصلاً لفظ طالب و طلبه، باید در وجودش عظش خداوند باشد، عطش امام زمان (ارواحنا فداه) باشد، عطش حقّ باشد، عطش صفات جلالیه و جمالیهی خداوند متعال باشد. اگر این عطش و این کِشش در وجود انسان نباشد، اوّلاً کوشش و انگیزه پیش نمیآید و ثانیاً «حرکت قسری[۴]» و تحمیلی داوم ندارد و به جایی نمیرسد. باید دل بخواهد، انسان باید کشیده شود، باید یک جوششی در وجود انسان باشد،. لذا حضرت امام صادق (علیه السلام) در اینجا برای طلبهی نود ساله، از این لفظ طلب استفاده کردند. «وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ»؛ علم را جویا باش، در مقام یافتن آن باش؛ ولی به استعمالِ علم، به انسان علم خواهد رسید. علم حاصل عَمل است، علم نتیجهی تحققّ آن علم در عینیّت وجود آن انسان است. علم ذهنی، علم نیست. ذهن مانند تخته است و چیزی را امروز روی آن مینویسند و فردا آن را پاک میکنند و چیز دیگری بر روی آن مینویسند و در نهایت همهی اینها پاک خواهد شد. «وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لَا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئًا[۵]»؛ انسان در مسیرِ کِبَر سنّ که قرار میگیرد، همهی این نوشتهها و نقوشی که در تابلوی ذهن مُنقّش شده است، همگی پاک خواهد شد. در قبرهم کاربرد ندارد.
سِیر عملی انسان را به مقصد خواهد رساند
وقتی با تشریف فرمائی حضرت عزرائیل (علیه السلام) به عالَم برزخ و عالَم قبر منتقل میشویم، فقه در آن مانند فیزیک و شیمی میماند. همینگونه که علوم تجربی و دانشگاهی در عالَم برزخ هیچ کابردی ندارد، علم فقه هم همینگونه است و در آنجا حلال و حرام وجود ندارد. دارِ تکلیف اینجاست، علوم اعتباری همینجاست، علوم ذهنی نیز همینجا میباشد. در آنجا ذهن وجود ندارد، بلکه حقیقت وجود خواهد داشت. ذهن مرآت است، ذهن حقیقتِ خارجی نیست. ذهن نمود حقایق است. لذا علوم ذهنی تا هنگام مرگ است و مانند مال و ثروت است و از انسان گرفته خواهد شد. امّا آن کسی که خداوند او را توفّی مینماید که فرموده است: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا[۶]»، خداوند متعال حقیقت ما را و هرچه هست را به صورت کامل قبض مینماید و توفّی میکند. در آن حقیقت اگر نور وجود داشته باشد که علم واقعی است، ما با وصف علم وجودمان را مُتّصف کردهایم و خداوند متعال آن حقیقتِ عالِم و کامل و وارسته را توفّی مینماید و این در مجاهده برای انسان پیش خواهد آمد. انسان در سِیر عملی به مقصد میرسد. علم آدرس است؛ علم راهنماست. باید راه را طی نمود. باید آدرس را پس از اخذ در پیش رو قرار داد و در این مسیر قدم برداشت. هر قدمی که از علوم ما به عمل بپیوندند، ما یک قدم به خداوند نزدیک شدهایم. تقرّب به خداوند سِیر باطنی است که آن نیّت، عمل را به نور تبدیل مینماید و این عمل، میوهی جدیدی دارد و خداوند متعال معرفت جدیدی را به انسان میدهد.
این آیات کریمه در قرآن کریم که میفرماید: «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ[۷]»؛ پروردگار عزیز خیلی با محبّتی که نسبت به بندگانش دارد، میخواهد بنده را تکان بدهد و او را به وجد بیاورد و هیجانی نماید؛ خودش با تأکید تابلو را رنگی و برجسته مینماید. «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ»؛ در کلمهی «لَنَهْدِیَنَّهُمْ» دو تأکید وجود دارد، «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» یعنی کسانی که در مسیر مجاهده قرار گرفتهاند.
انسان نباید از حریم الهی خارج شود
علم خودش هم عمل است. اینکه انسان میرود و در پای درس مینشیند و خودش را در مسیر اخذ معارف از کانون معرفت قرار میدهد و در مقام این است که در این کلاس راه میانبُر را پیدا نماید و زود به خداوند برسد، «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَهِ[۸]»، این الیالله باشد. هم حرکت و مسیر استاد روشن باشد، استاد برای خودنمایی درس نگوید و نمیخواهد بگوید که من بسیار مُلّا هستم، درس بنده با دیگران تفاوت دارد، من ممتاز هستم، من بسیار استاد دیدهام، من بسیار مطالعه کردهام، من خیلی فکر کردهام و این موضوع را من کشف کردهام. اگر کسی در درس مرحوم آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) شرکت میکرد، حالت درسی ایشان مانند حالت نمازشان بود. همان حضوری را که انسان از ایشان در نماز احساس میکرد که آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) در قبضهی قدرت یک جاذبهی عظیمی است که او را بیچاره کرده است، در درسشان هم همین حالت را داشتند. او الیالله بود. گاهی به بنده فرمودند: «مِن حَرَمٍ اِلی حَرَم». انسانی که در حریم خداوند قرار گرفته است، نباید خودش را از حریم خارج نماید. در حریم خدا زندگی کردن که نام او را میتوان «اتَّقُوا اللَّهَ[۹]» گذاشت و این غیر از «اتَّقُوا النَّارَ[۱۰]» و غیر از «اتَّقُوا فِتْنَهً[۱۱]» است، این «اتَّقُوا اللَّهَ» است و به این معناست که از حریمِ خداوند خارج نشوید. همهجا خانهی خداوند متعال است. «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا[۱۲]»؛ این بارگاه خداوند است، این حریم خداوند است و همهجا نزد خداوند هستیم. همهجا در مُلکِ خداوند هستیم و همهجا بر سر سُفرهی خداوند متعال قرار داریم. همه جا ارتزاق میکنیم و روح و جانمان را دَم به دَم خداوند به ما میدهد. ما هیچجایی جدای از خداوند نیستیم. حال که با خدا هستیم، پس به سوی خداوند باشیم و پشت به خداوند نباشیم. این آیهی کریمهای که فرموده است: «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ[۱۳]»، بعضیها گفتهاند وقتی ما آن را در مقدّمهی نماز میگوییم، خداوند متعال یک حالی به ما میدهد که گویا دیگر غیر خدا را دوست نداریم. از همه چیز گذشتهایم و انسان احساس میکند که فقط خدا را دارد، «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ». حنیف باشیم و جَنیف نباشیم. حنیف به سوی خداوند است و جَنیف به سوی جیفهی دنیاست. علم ما، درس ما، تدریس ما، تعلّم ما یا واقعاً الیالله است و الیالهوی و الیالدّنیاست. اگر خداوند به ما اخلاص بدهد حرکت ما در تعلیم و تعلّممان با اخلاص باشد، محزن برای یافتن میسر قُرب الهی در کلاس حضور پیدا کنیم، این مجاهدهی عملی است. حضرت امام صادق (علیه السلام) نمیخواهند بفرمایند که درس غیر از عمل است، بلکه میخواهند بفرمایند درس هم عمل است. امّا در صورتی عمل است که شما آن را در عمل قرار بدهید و این طیّ طریق برای شما باشد. مانند نمازتان باشد، مانند انفاقِ مالی شما باشد، مانند رفتن شما به کربلای معلّی باشد. «وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ»؛ علم موضوعیّت ندارد، علم چراغ است، علم آدرس است. باید چراغ را روشن کرد و اگر چراغ نباشد، انسان راه را نمیبیند. ولی چراغ را به عنوان یک اجرای دستور درنظر بگیرید و از آن فرمان ببرید. باید روشن کردن چراغ هم اجرای فرمان مولا باشد. با این خودتان را بزرگ نبینید، زیرا شما در حال نوکری کردن هستید. در علمآموزی هم بنده باشید، نوکر باشید، مجری باشید. «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا»؛ هر حرکت علمی، هر حرکت انگیزشی، هر حرکت میلی و هر حرکت فیزیکی، منشأ همگی نیّت است. «إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ[۱۴]»؛ او بازتاب عمل شما را مشخّص مینماید که آیا رنگ خدا را دارد و یا رنگ هوی و دنیا را دارد.
علم وسیلهای است که انسان را به مقصد میرساند
«وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ»؛ حضرت امام صادق (علیه السلام) رسماً دستور میدهند و رهنمود میکنند و نسخه میپیچند. عاشق علم باشید، طالب علم باشید، بغی رو طلب علم کنید؛ «إِنَّ اَللَّهَ یُحِبُّ بُغَاهَ اَلْعِلْمِ[۱۵]». طلبه محبوب خداوند است و باید در مسیر ارتقاءِ محبوبیّت نزد خداوند باشید. «وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ»؛ طالب باشید، عاشق باشید. امّا راه آن این است که علم را به عنوان مقصد نبینید و علم را به عنوان مسیر و راه ببینید. لذا باید آن را طی کرد. متوقّف نشوید. «وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ»؛ علم تنها در مسیر مجاهده نتیجه خواهد داد و انسان را مجرّد مینماید. تعلّقات دنیوی علم مجرّد را هم نجس مینماید و وقتی ظرفِ دلِ انسان کثیف و آلوده باشد و علم را درون آن بریزد، علم هم رنگ خواهد گرفت و وسیلهی شرّ میشود. «لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اَللَّهِ إِلاَّ بُعْداً[۱۶]». پُشت به قبله نماز خواندن است، پُشت به خدا کردن است و انسان را دور میکند. با همین چراغ راه را میبینی، امّا راه را کج میروی؛ گاهی انسان اگر چراغ نداشته باشد، ممکن است در خط حرکت نماید، ولی «چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا». علم برای کسی که علمش در خطّ حرکت به سوی خداوند نیست، سِیر الیالله نیست، سلوک الیالله نیست و هجرت الیالله نیست، بسیار خطرناک است. اگر الیالله باشد، پس حرکت است. همهی شئون زندگی به این صورت است که فرمود: «وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ[۱۷]»؛ اگر به دنیا به عنوان یک ابزار نگاه کنیم، به ما بصیرت میدهد، دارِ موعظه است، دارِ صدق است، دارِ عبادت است؛ ولی اگر «إِلَیْهَا[۱۸]» شد و به جای اینکه الیالله بشود، علم الیالله بشود، نماز الیالله بشود، برای ما مقصد شد، در صورتی که برای ما مقصد بشود، دیگر برای ما حرکت و استعمال نیست. منظور حضرت این است که علم را مسیر بدانید، طریق بدانید و نخواهید مُلّا بودنتان را به عنوان مقصد قرار بدهید و فردا بگویید من به آنچه که به دنبال آن بودم، رسیدم. این شما را عالِم نمیکند. «وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ»؛ علم با وسیله بودن برای تقرّب، به مسیر تبدیل میشود، به طریق تبدیل میشود و سالک را به مقصد میرساند. این هم از این مسأله که به محضر شما تقدیم کردیم.
روضهی ورود اسرای کربلا به شهر کوفه
ایّام، ایّام حزن آل پیامبر (سلام الله علیهم اجمعین) است. عصارت آل الله (سلام الله علیهم اجمعین) مصیبت بسیار بزرگی است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به اندازهای هوای حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) را داشتند که هیچگاه اجازه ندادند تا حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) برای زیارت قبر جدّشان به صورت تنهایی برود و جدّشان را زیارت کنند و به خانه بازگردند. هرگاه حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) اظهار عشق و علاقه به زیارت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میکرد، برحسب آنچه نقل شده است، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ایشان میفرمودند که صبر کن تا شب بشود. وقتی شب میرسد، دو پاسدار برای حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) قرار میدادند که یکی از آنها امام حسن مجتبی (علیه السلام) و دیگری امام حسین (علیه السلام) بودند. به آنها میسپرد که خواهرتان را همراهی کنید تا به زیارت برود. امّا وقتی کنار مزار رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدید، چراغ را خاموش کنید، شمع را خاموش نمایید که مبادا کسی قد و بالای زینبم را ببیند. وقتی قافلهی اسرا را از کربلا حرکت دادند، مشخّص نیست که آنها چگونه از کربلا دل کندند، نازدانه بدن بیسر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را رها نمیکرد، هرچه هشدار دادند، دیدند که دست از پدر برنمیدارد، «فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَابِ[۱۹]» به صورت دستجمعی ریختند تا او را بزنند. ولی من نمیدانم که این بانوان را چگونه سوار کردند، فقط به همین اندازه میتوانم بگویم که جلالت حضرت امام زینالعابدین (علیه السلام) و تصرّفاتِ ولایی آن بزرگوار، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) به قائم مقامی حضرت اباالفضل (علیه السلام) بانوان را سوار بر مرکب کردند. ولی در میان ارازل و اوباش و این گرگهای بیهمه چیز، نه معجر داشتند و نه چادر داشتند؛ وقتی وارد کوفه شدند، زنهای کوفی نگاه کردند گریه کردند. برای این اسرا صدقه آوردند، ولی دیدند که آنها این صدقات را پس میزنند و میگویند: «إِنَّ الصَّدَقَهَ عَلَیْنَا حَرَامٌ[۲۰]». یک زن از روی بام پرسید: «مِنْ أَىِّ الاْسارى أَنْتُنَّ؟[۲۱]» شما چه کسی هستید که به این اندازه مناعت طبع و عزّت نفس دارید؟ گرسنه هستید و غذای ما را نمیپذیرید؛ پاسخ دادند: «نَحْنُ اُسارى آلِ مُحَمَّد[۲۲]»؛ ما ناموس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستیم. این زن با عجله رفت و لباسهای بلند و چادر و روسری برای اینها آورد.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ[۲۳]»
دعا
خدایا! به اشکهای حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) و امام زینالعابدین (علیه السلام)، به سوز دلشان، به تحمّل و صبرشان، به اخلاص و ایمانشان قسمت میدهیم که امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! چشم ما را به جمال ایشان، فکر ما را به معرفت ایشان، قلب ما را به عشق ایشان روشن بفرما.
الها! پروردگارا! ما را در مسیر ترویج دین خودت، در تراز مکتبمان قرار بده.
الها! پروردگارا! علم و عمل همهی عزیزانمان را ممتاز قرار بده.
خدایا! همهی این عزیزان را مایهی خشنودی حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) قرار بده.
خدایا! رهبر ما را با صحّت، با عزّت، با کفایت و کرامت، با فتوحات تا ظهور حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) و در کنار امام زمان (ارواحنا فداه) مستدام بدار.
الها! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم که لحظهای ما را از یاد خودت غافل نفرما،
الها! ما را لحظهای از قرآن و عترت جدا نفرما.
الها! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین)، امام راحلِ عظیمالشأن (رضوان الله تعالی علیه)، مشایخ ما، اساتید و گذشتگان ما را بر سر سُفرهی اهلبیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) خصوصاً بر سر سُفرهی امام حسین (علیه السلام) متنعّم و همواره روحشان را از ما راضی بگردان.
خدایا! همهی مریضها، مریضهای بیچارهی مورد نظر به لطف و کَرَمت عافیت عنایت بفرما.
خدایا! آنچه به این عزیزان مرحمت کردهای، از آنها بازپس مگیر.
خدایا! توفیق شُکر این نعمتها را به ما مرحمت بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴.
«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى».
[۳] محمد علی اراکی (۱۳۱۲-۱۴۱۵ق) از مراجع تقلید شیعه مدفون در قم. او حدود ۳۰ سال امام جماعت مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام) قم بود. وی همچنین نماز جمعه را واجب میدانست و در همین مسجد نماز جمعه اقامه میکرد. وی در تأسیس حوزه علمیه قم نقش مهمی داشت. گفتهاند با اینکه بیش از ۴۰ سال از اجتهاد او میگذشت، از روی تواضع، مرجعیت را به دیگران واگذار میکرد. وی آخرین حلقه از مراجعی بود که از نسل شاگردان شیخ عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) بودند و بعد از وفات او مرجعیت به شاگردان آیتالله خویی (رضوان الله تعالی علیه)، آیتالله گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه) و امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) منتقل شد. شیخ عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) مؤسس حوزه علمیه قم، باجناق و سید محمدتقی خوانساری (رضوان الله تعالی علیه) داماد او بوده است.
محمدعلی اراکی در ۲۴ جمادیالثانی ۱۳۱۲ هجری قمری در شهر اراک به دنیا آمد. پدرش احمد آقا، مشهور به میرزاآقا و میرزا آقا فراهانی از اهالی مصلحآباد فراهان و شاگرد ملا محمدابراهیم انجدانی و مادرش علویه آغابیگم، دختر سید عقیل و از نوادگان سید حسن واقف از نوادگان امام زین العابدین (علیه السلام) بود. اراکی در ۱ آبان سال ۱۳۷۳ش بر اثر ضایعه عروقی در بیمارستان بستری شد و در نیمهشب سهشنبه، ۸ آذر ۱۳۷۳ش (۲۵ جمادیالثانی ۱۴۱۵ق) درگذشت. محمدتقی بهجت (رضوان الله تعالی علیه) بر پیکرش نماز خواند و در جوار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) در کنار قبور عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) و سید محمدتقی خوانساری (رضوان الله تعالی علیه) دفن شد.
آیتالله اراکی (رضوان الله تعالی علیه) در تأسیس حوزه علمیه قم، آیتالله حائری (رضوان الله تعالی علیه) را همراهی کرد. او نماز جمعه را واجب میدانست، پس از درگذشت آیتالله خوانساری (رضوان الله تعالی علیه)، نماز جمعه را اقامه میکرد. آیت الله اراکی (رضوان الله تعالی علیه) اولین امام جمعه شهر قم پس از انقلاب اسلامی ایران بود. او همچنین حدود ۳۵ سال در مکانهایی همچون کنار مقبره عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه)، بقعه شاه عباس (مسجد امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه))، مدرسه فیضیه و مسجد امام حسن عسکری قم به اقامه نماز جماعت میپرداخت.
بعد از مهاجرت آیتالله بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) به قم، وی به همراه آیتالله خوانساری (رضوان الله تعالی علیه) مسئله قیام و مبارزه علیه اعمال خلاف شرع دوره پهلوی دوم را با آیتالله بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) مطرح کردند. درباره ماده حذف قسم به قرآن در لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، وی اعلامیهای را در آذر ۱۳۴۱ش صادر کرد و طی آن، الغای صریح آن را به علت عدم تطابق با موازین شرع، عدم رضایت مردم و نگرانی عموم مسلمین از کمرنگ شدن مظاهر دینی در جامعه خواستار شد. یکی از اقدامات وی، تنفیذ احکام صادره از سوی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بود؛ که در پاسخ به نامه جمعی از نمایندگان امام، که نظر وی را راجع به “اجازات کتبی امور حسبیه و اخذ وجوه شرعیه ” که امام خمینی به ائمه جمعه و علمای مورد اعتمادشان در حوزه علمیه قم و شهرستانها دادهاند، خواستار شده بودند، پاسخ داد که “اینجانب کلیه اجازات کتبی را که حضرت امام به نمایندگان و علمای مورد اعتمادشان دادهاند، به همان کیفیت تنفیذ مینمایم.” آثار به جای مانده از او شامل تقریرات و تألیفات میباشد. تقریرات: تقریر بحث شیخ محمد سلطان العلما، تقریر درس فقه عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) و تقریر درس فقه سید محمدتقی خوانساری (رضوان الله تعالی علیه) (کتاب الطهاره).
تألیفات: توضیح المسائل، حاشیه بر دررالفوائد شیخ عبدالکریم حائری، حاشیه بر عروه الوثقی، رساله استفتائات، کتاب النکاح و الطلاق، کتاب الصلاه و مقدمه بر تفسیر “القرآن و العقل ” از استادش نورالدین اراکی. با وجود اینکه وی مجتهد بزرگی بود و تعلیقهاش بر عروه الوثقی، بیش از ۴۰ سال پیش تدوین شده بود، اما بهخاطر تواضعی که داشت، مرجعیت را به دیگران واگذار میکرد. اما پس از درگذشت امام خمینی، علمای بسیاری از شهرها، به ویژه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مقلدان امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) را به آیتالله گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه) و آیتالله اراکی (رضوان الله تعالی علیه) ارجاع دادند و پس از درگذشت آیتالله خویی (رضوان الله تعالی علیه) و آیتالله گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه)، مرجعیت تقلید در آیتالله اراکی (رضوان الله تعالی علیه) متعین شد. آیتالله اراکی (رضوان الله تعالی علیه) آخرین حلقه از مراجعی بود که از نسل شاگردان آیتالله شیخ عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) بودند و بعد از وفات وی مرجعیت به شاگردان آیتالله خویی (رضوان الله تعالی علیه)، آیتالله گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه) و امام خمینی منتقل (رضوان الله تعالی علیه) شد. بعد از درگذشت آیتالله اراکی (رضوان الله تعالی علیه) مرجعیت از حالت تکمرجعی خارج گشت.
[۴] حرکت قسری یا حرکت غریبه -که یکی از اقسام حرکت ذاتی است و عارض بر ذات جسم میشود-حرکتی است که مخالف میل طبیعی متحرک میباشد و مبدا میل آن از خارج بدست آمده باشد. در این حرکت که به نام خرکت قهری یا حرکت غریبه نیز مطرح است، محرک، خارج از ذات متحرک است و یا به عبارتی دیگر به قول شیخ الرئیس ، مبدا میل آن مستفاد از محرک خارجی است. مانند سنگی که به طرف بالا پرتاب میشود. فلاسفه معتقدند که حتی در حرکات قسری نیز فاعل قریب، خود طبیعت جسم است. این مساله در زمان ارسطو نیز مطرح بوده است. بحثی که در اینجا مطرح است این است که وقتی سنگی به طرف بالا پرتاب میشود، چگونه میشود که سنگ به طرف بالا میرود و آیا محرک آن همراهش نیست و با این حال به سمت بالا میرود. یکی از نظریات قدیم در توجیه حرکت سنگ به طرف بالا نظریه دفع است که میگوید در این حرکت هوا به طرف پایین حرکت میکند و امواجی در هوا پیدا میشود که این سنگ را به سمت بالا میراند همانطور که میتوان به کمک امواج آب، چوبی را بر روی آب حرکت داد. نظر دیگر میگوید که ضربه شخصی که سنگ را پرتاب کرده است، هم سنگ را دفع میکند و هم هوا را. ولی چون هوا از نظر جسمی لطیف تر است، زودتر دفع میشود و به همین علت سنگ به طرف بالا میرود. نظر سوم میگوید که شخص با این کارش حرکتی را ایجاد میکند و این حرکت در مسیر حرکتش، حرکت دیگری را تولید میکند و این سیر ادامه پیدا میکند.
ابوعلی سینا میگوید که محرک (شخص پرتاب کننده سنگ) برای متحرک نیروی محرکی به سمت خاصی را ایجاد میکند ولی این نیرو تا زمانی باقی است که به مانعی برخورد کند. این نظریه بر خلاق نظر متداول که بر طبق نظریه ارسطو بوده، میباشد و میگوید وقتی ضربهای بر سنگ وارد میشود این ضربه علت بعید حرکت است و علت قریب حرکت ضربهای که به سنگ وارد شده است و یا هوا نیست بلکه این ضربه، تغییری در طبیعت سنگ به وجود میآورد که به “میل” معروف است و متکلمین به آن “اعتماد ” میگویند. مسئله میل و مبدا میل که از ابتکارات فلسفه بوعلی سینا است میگوید در اثر ضربه، یک مبدا میل در شیء پیدا میشود و آن مبدا میل است که سنگ را به بالا میبرد و اگر این ضربه در خلا بود و فضا نیز لایتناهی بود حرکت سنگ تا ابد ادامه پیدا میکرد. به نظر طرفداران این مسلک علت احتیاج حرکت به میل این است که حرکت نسبت به شدت و کندی و ضعف دارای مراتب است و حرکت از این امور خالی نیست و از سوی دیگر، طبیعت که مبدا حرکت است شیئی است که قابل شدت و ضعف نیست و نسبت جمیع حرکات شدید و ضعیف نسبت یه آن یکسان است. پس طبیعت باید چیزی داشته باشد که آن، منشا حرکت باشد.
ملاصدرا نیز در این زمینه میگوید که چون نفس مدافعه، در حرکت قسری کفایت نمیکند و ضربهای که از شخص پرتاب کننده (قاسر) صادر شده است باقی نمانده است پس نظر بوعلی سینا درست نیست بلکه چون آنچه در طول حرکت، پی در پی از طبیعت به دست آمده است بازگشتش به این است که مبدا همان طبیعت است. بدین صورت که صورت شیئی که با حرکت قسری متحرک شده است جوهر ذاتش متحول میشود و به صوردت دیگری در میآید. بنابراین حرکت قسری نیز مانند حرکت طبیعی ناشی از طبیعت خود جسم است. مثلا همانگونه که حرکت سنگ از بالا به پایین به مقتضای طبیعت آن انجام میگیرد حرکت آن از پایین به بالا نیز به مقتضای طبع سنگ انجام میگیرد با این تفاوت که در این حال، تحت تاثیر ضربهای که بر او وارد نموده است این کار انجام میگیرد و در نتیجه طبیعت در مورد حرکت سنگ از پایین به بالا هم بیکار نیست و همان است که عامل حدوث و ادامه آن حرکت است و نمیتوان عامل حرکت را ضربهای که بر سنگ وارد شده است، دانست؛ زیرا ضربه در یک “آن” حادث شده است و از بین رفته است. پس باید گفت که طبیعت در اثر ضربه، طبیعت اولی خود را از دست داده است و تاثیر دیگری پیدا نموده است.
[۵] سوره مبارکه نحل، آیه ۷۰.
«وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ ۚ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لَا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ».
[۶] سوره مبارکه زمر، آیه ۴۲.
«اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَىٰ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ».
[۷] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹.
[۸] مصباح المتهجد ، شیخ طوسی، ص ۵۸۳ اقبال الاعمال ، سید بن طاووس : ص ۶۷ ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج ۹۵ ص ۸۳ ؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۱۸۶ (دعای ابوحمزه ثمالی).
«… وَ أَعْلَمُ أَنَّکَ لِلرَّاجِی بِمَوْضِعِ إِجَابَهِ وَ لِلْمَلْهُوفِینَ بِمَرْصَدِ إِغَاثَهٍ وَ أَنَّ فِی اللَّهْفِ إِلَى جُودِکَ وَ الرِّضَا بِقَضَائِکَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِینَ وَ مَنْدُوحَهً عَمَّا فِی أَیْدِی الْمُسْتَأْثِرِینَ وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَهِ وَ أَنَّکَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَکَ وَ قَدْ قَصَدْتُ إِلَیْکَ بِطَلِبَتِی وَ تَوَجَّهْتُ إِلَیْکَ بِحَاجَتِی وَ جَعَلْتُ بِکَ اسْتِغَاثَتِی وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ وَ سُکُونِی إِلَى صِدْقِ وَعْدِکَ وَ لَجَئِی إِلَى الْإِیمَانِ بِتَوْحِیدِکَ وَ ثِقَتِی بِمَعْرِفَتِکَ مِنِّی أَنْ لَا رَبَّ لِی غَیْرُکَ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْقَائِلُ وَ قَوْلُکَ حَقٌّ وَ وَعْدُکَ صِدْقٌ- وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ … إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتک یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّهَ وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِکَ وَ الْعَائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِک …».
[۹] سوره مبارکه احزاب، آیه ۷۰.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا».
[۱۰] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۳۱.
«وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ».
[۱۱] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۵.
«وَ اتَّقُوا فِتْنَهً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً ۖ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ».
[۱۲] سوره مبارکه نوح، آیه ۱۹.
[۱۳] سوره مبارکه انعام، آیه ۷۹.
«إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفًا ۖ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ».
[۱۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۲۱۱.
«غو، [غوالی اللئالی] ، عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَ إِنَّمَا لِکُلِّ اِمْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْیَا یُصِیبُهَا أَوِ اِمْرَأَهٍ یَتَزَوَّجُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ».
[۱۵] مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، جلد ۱، صفحه ۱۳۳.
«قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَهٍ أَلاَ وَ إِنَّ اَللَّهَ یُحِبُّ بُغَاهَ اَلْعِلْمِ».
[۱۶] تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (مجموعه ورّام)، جلد ۱، صفحه ۲۲۰.
«وَ قَدْ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَنِ اِزْدَادَ عِلْماً وَ لَمْ یَزْدَدْ هُدًى لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اَللَّهِ إِلاَّ بُعْداً».
[۱۷] نهج البلاغه، خطبه ۸۲.
«و من کلام له (علیه السلام) فی ذم صفه الدنیا: مَا أَصِفُ مِنْ دَار أَوَّلُهَا عَنَاءٌ، وَآخِرُهَا فَنَاءٌ! فِی حَلاَلِهَا حِسَابٌ، وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ. مَنِ اسْتَغْنَى فِیهَا فُتِنَ، وَ مَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ، وَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ، وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ».
[۱۸] همان.
[۱۹] لهوف ،سید بن طاووس، ص: ۱۳۴.
«قَدْ جَاءَهُمْ فَلَبِثُوا کَذَلِکَ سَاعَهً ثُمَّ انْجَلَتْ عَنْهُمْ. وَ رَوَى هِلَالُ بْنُ نَافِعٍ قَالَ إِنِّی کُنْتُ وَاقِفاً مَعَ أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ إِذْ صَرَخَ صَارِخٌ أَبْشِرْ أَیُّهَا الْأَمِیرُ فَهَذَا شِمْرٌ قَتَلَ الْحُسَیْنَ ع قَالَ فَخَرَجْتُ بَیْنَ الصَّفَّیْنِ فَوَقَفْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ ع لَیَجُودُ بِنَفْسِهِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ قَطُّ قَتِیلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً وَ لَقَدْ شَغَلَنِی نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَیْئَتِهِ عَنِ الْفِکْرَهِ فِی قَتْلِهِ فَاسْتَسْقَى فِی تِلْکَ الْحَالِ مَاءً فَسَمِعْتُ رَجُلًا یَقُولُ وَ اللَّهِ لَا تَذُوقُ الْمَاءَ حَتَّى تَرِدَ الْحَامِیَهَ فَتَشْرَبَ مِنْ حَمِیمِهَا فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَا وَیْلَکَ أَنَا لَا أَرِدُ الْحَامِیَهَ وَ لَا أَشْرَبُ مِنْ حَمِیمِهَا بَلْ أَرِدُ عَلَى جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَسْکُنُ مَعَهُ فِی دَارِهِ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ وَ أَشْرَبُ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَشْکُو إِلَیْهِ مَا ارْتَکَبْتُمْ مِنِّی وَ فَعَلْتُمْ بِی قَالَ فَغَضِبُوا بِأَجْمَعِهِمْ حَتَّى کَأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَجْعَلْ فِی قَلْبِ أَحَدٍ مِنْهُمْ مِنَ الرَّحْمَهِ شَیْئاً فَاجْتَزُّوا رَأْسَهُ وَ إِنَّهُ لَیُکَلِّمُهُمْ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ قِلَّهِ رَحْمَتِهِمْ وَ قُلْتُ وَ اللَّهِ لَا أُجَامِعُکُمْ عَلَى أَمْرٍ أَبَداً. قَالَ ثُمَّ أَقْبَلُوا عَلَى سَلْبِ الْحُسَیْنِ فَأَخَذَ قَمِیصَهُ إِسْحَاقُ بْنُ حُوَیَّهَ الْحَضْرَمِیُّ فَلَبِسَهُ فَصَارَ أَبْرَصَ وَ امْتَعَطَ شَعْرُهُ. وَ رُوِیَ أَنَّهُ وُجِدَ فِی قَمِیصِهِ مِائَهٌ وَ بِضْعَ عَشْرَهَ مَا بَیْنَ رَمْیَهٍ وَ طَعْنَهِ سَهْمٍ وَ ضَرْبَهٍ. وَ قَالَ الصَّادِقُ ع وُجِدَ بِالْحُسَیْنِ ع ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ طَعْنَهً- وَ أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ ضَرْبَهً وَ أَخَذَ سَرَاوِیلَهُ بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ التَّیْمِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى فَرُوِیَ أَنَّهُ صَارَ زَمِناً مُقْعَداً مِنْ رِجْلَیْهِ وَ أَخَذَ عِمَامَتَهُ أَخْنَسُ بْنُ مَرْثَدِ بْنِ عَلْقَمَهَ الْحَضْرَمِیُّ وَ قِیلَ جَابِرُ بْنُ یَزِیدَ الْأَوْدِیُّ لَعَنَهُمَا اللَّهُ فَاعْتَمَّ بِهَا فَصَارَ مَعْتُوهاً وَ أَخَذَ نَعْلَیْهِ الْأَسْوَدُ بْنُ خَالِدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَخَذَ خَاتَمَهُ بَجْدَلُ بْنُ سُلَیْمٍ الْکَلْبِیُّ وَ قَطَعَ إِصْبَعَهُ ع مَعَ الْخَاتَمِ وَ هَذَا أَخَذَهُ الْمُخْتَارُ فَقَطَعَ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ وَ تَرَکَهُ یَتَشَحَّطُ فِی دَمِهِ حَتَّى هَلَکَ وَ أَخَذَ قَطِیفَهً لَهُ ع کَانَتْ مِنْ خَزٍّ قَیْسُ بْنُ الْأَشْعَثِ وَ أَخَذَ دِرْعَهُ الْبَتْرَاءَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فَلَمَّا قُتِلَ عُمَرُ وَهَبَهَا الْمُخْتَارُ لِأَبِی عَمْرَهَ قَاتِلِهِ وَ أَخَذَ سَیْفَهُ جُمَیْعُ بْنُ الخلق الْأَوْدِیُّ وَ قِیلَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ یُقَالُ لَهُ أَسْوَدُ بْنُ حَنْظَلَهَ وَ فِی رِوَایَهِ ابْنِ أَبِی سَعْدٍ أَنَّهُ أَخَذَ سَیْفَهُ الفلافس النَّهْشَلِیُّ وَ زَادَ مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا أَنَّهُ وَقَعَ بَعْدَ ذَلِکَ إِلَى بِنْتِ حَبِیبِ بْنِ بُدَیْلٍ وَ هَذَا السَّیْفُ الْمَنْهُوبُ الْمَشْهُورُ لَیْسَ بِذِی الْفَقَارِ فَإِنَّ ذَلِکَ کَانَ مَذْخُوراً وَ مَصُوناً مَعَ أَمْثَالِهِ مِنْ ذَخَائِرِ النُّبُوَّهِ وَ الْإِمَامَهِ وَ قَدْ نَقَلَ الرُّوَاهُ تَصْدِیقَ مَا قُلْنَاهُ وَ صُورَهَ مَا حَکَیْنَاهُ.قَالَ الرَّاوِی وَ جَاءَتْ جَارِیَهٌ مِنْ نَاحِیَهِ خِیَمِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ لَهَا رَجُلٌ یَا أَمَهَ اللَّهِ إِنَّ سَیِّدَکِ قُتِلَ قَالَتِ الْجَارِیَهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَى سَیِّدَتِی وَ أَنَا أَصِیحُ فَقُمْنَ فِی وَجْهِی وَ صِحْنَ.قَالَ وَ تَسَابَقَ الْقَوْمُ عَلَى نَهْبِ بُیُوتِ آلِ الرَّسُولِ وَ قُرَّهِ عَیْنِ الْبَتُولِ حَتَّى جَعَلُوا یَنْتَزِعُونَ مِلْحَفَهَ الْمَرْأَهِ عَلَى ظَهْرِهَا وَ خَرَجَ بَنَاتُ آلِ رَسُولِاللَّهِ ص وَ حَرِیمُهُ یَتَسَاعَدْنَ عَلَى الْبُکَاءِ وَ یَنْدُبْنَ لِفِرَاقِ الْحُمَاهِ وَ الْأَحِبَّاءِ. وَ رَوَى حُمَیْدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ رَأَیْتُ امْرَأَهً مِنْ بَنِی بَکْرِ بْنِ وَائِلٍ کَانَتْ مَعَ زَوْجِهَا فِی أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ فَلَمَّا رَأَتِ الْقَوْمَ قَدِ اقْتَحَمُوا عَلَى نِسَاءِ الْحُسَیْنِ ع وَ فُسْطَاطِهِنَّ وَ هُمْ یَسْلُبُونَهُنَّ أَخَذَتْ سَیْفاً وَ أَقْبَلَتْ نَحْوَ الْفُسْطَاطِ وَ قَالَتْ یَا آلَ بَکْرِ بْنِ وَائِلٍ أَ تُسْلَبُ بَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ ص لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ یَا لَثَارَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَخَذَهَا زَوْجُهَا وَ رَدَّهَا إِلَى رَحْلِهِ. قَالَ الرَّاوِی ثُمَّ أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَیْمَهِ وَ أَشْعَلُوا فِیهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِیَاتٍ بَاکِیَاتٍ یَمْشِینَ سَبَایَا فِی أَسْرِ الذِّلَّهِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلَّا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَیْنِ ع فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَهُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَیْنَبَ بِنْتَ عَلِیٍّ ع تَنْدُبُ الْحُسَیْنَ ع وَ تُنَادِی بِصَوْتٍ حَزِینٍ وَ قَلْبٍ کَئِیبٍ یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَیْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَهَ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ یَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِی عَلَیْهِ الصَّبَا قَتِیلُ أَوْلَادِ الْبَغَایَا وَا حُزْنَاهْ وَا کَرْبَاهْ الْیَوْمَ مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ ص یَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلَاءِ ذُرِّیَّهُ الْمُصْطَفَى یُسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَایَا وَ فِی رِوَایَهٍ یَا مُحَمَّدَاهْ بَنَاتُکَ سَبَایَا وَ ذُرِّیَّتُکَ مَقْتَلَهً تَسْفِی عَلَیْهِمْ رِیحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَیْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَهِ وَ الرِّدَاءِ بِأَبِی مَنْ أَضْحَى عَسْکَرُهُ فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ نَهْباً بِأَبِی مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعُ الْعُرَى بِأَبِی مَنْ لَا غَائِبٌ فَیُرْتَجَى وَ لَا جَرِیحٌ فَیُدَاوَى بِأَبِی مَنْ نَفْسِی لَهُ الْفِدَاءُ بِأَبِی الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِی الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى بِأَبِی مَنْ شَیْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ بِأَبِی مَنْ جَدُّهُ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِی مَنْ جَدُّهُ رَسُولُ إِلَهِ السَّمَاءِ بِأَبِی مَنْ هُوَ سِبْطُ نَبِیِّ الْهُدَى بِأَبِی مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِی خَدِیجَهُ الْکُبْرَى بِأَبِی عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى ع بِأَبِی فَاطِمَهُ الزَّهْرَاءُ سَیِّدَهُ النِّسَاءِ بِأَبِی مَنْ رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ صَلَّى.قَالَ الرَّاوِی:فَأَبْکَتْ وَ اللَّهِ کُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِیقٍ ثُمَّ إِنَّ سُکَیْنَهَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِیهَا الْحُسَیْنِ ع فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ.قَالَ الرَّاوِی:ثُمَّ نَادَى عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِی أَصْحَابِهِ مَنْ یَنْتَدِبُ لِلْحُسَیْنِ ع فَیُوَاطِئُ الْخَیْلَ ظَهْرَهُ وَ صَدْرَهُ فَانْتَدَبَ مِنْهُمْ عَشَرَهٌ وَ هُمْ إِسْحَاقُ بْنُ حریه [حُوَیَّهَ] الَّذِی سَلَبَ الْحُسَیْنَ ع قَمِیصَهُ وَ أَخْنَسُ بْنُ مَرْثَدٍ وَ حَکِیمُ بْنُ طُفَیْلٍ السِّنْبِسِیُّ وَ عُمَرُ بْنُ صَبِیحٍ الصَّیْدَاوِیُّ وَ رَجَاءُ بْنُ مُنْقِذٍ الْعَبْدِیُّ وَ سَالِمُ بْنُ خُثَیْمَهَ الْجُعْفِیُّ وَ وَاحظُ بْنُ نَاعِمٍ وَ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْجُعْفِیُّ وَ هَانِی بْنُ شَبَثٍ الْحَضْرَمِیُّ وَ أُسَیْدُ بْنُ مَالِکٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فَدَاسُوا الْحُسَیْنَ ع بِحَوَافِرِ خَیْلِهِمْ حَتَّى رَضُّوا صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ».
[۲۰] بحارالانوار، ج۴۵، ص١١۴؛ ریاضالابرار، ج۱، ص۲۴۲؛ نفسالمهموم، ص۳۶۵.
«صَارَ أَهْلُ الْکُوفَهِ یُنَاوِلُونَ الْأَطْفَالَ الَّذِینَ عَلَى الْمَحَامِلِ بَعْضَ التَّمْرِ وَ الْخُبْزِ وَ الْجَوْزِ فَصَاحَتْ بِهِمْ أُمُّ کُلْثُومٍ وَ قَالَتْ: یَا أَهْلَ الْکُوفَهِ إِنَّ الصَّدَقَهَ عَلَیْنَا حَرَامٌ وَ صَارَتْ تَأْخُذُ ذَلِکَ مِنَ أَیْدِی الْأَطْفَالِ وَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تَرْمِی بِهِ إِلَى الْأَرْض».
[۲۱] ملهوف (لهوف)، ص ۱۹۲ – ۱۸۹.
[۲۲] همان.
[۲۳] سوره مبارکه شعراء، آیه ۲۲۷.
«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا ۗ وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ».