«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکمْ فِی مَرْضاتِهِ، وَ صَبَرْتُمْ عَلَی مَا أَصابَکمْ فِی جَنْبِهِ، وَ أَقَمْتُمُ الصَّلاهَ، وَ آتَیتُمُ الزَّکاهَ، وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیتُمْ عَنِ الْمُنْکرِ، وَ جاهَدْتُمْ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ[۲]»؛ خداوند را شکر میگوییم که مقدّر فرمود تا یک محرّم دیگر را هم ببینیم و جمع ما زیر خیمهی حضرت سیدالشهدا (ارواحنا فداه) جمع باشد. چون دههی محرم را به عنوان دههی «امر به معروف و نهی از منکر» نامگذاری کردند، مناسبت آن هم این است که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) برای امر به معروف و نهی از منکر جانِ خودشان و جانِ عزیزانشان را در محضر خداوند تقدیم کردند و با چهرهی خونین خداوند متعال را ملاقات کردند و این گروهِ اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) که امام زمانشان آنها را به همراه خودش آورده بود، گروه امر به معروف و نهی از منکر بودند و از عهدهی تبلیغ برآمدند و به برکت این امر به معروف و نهی از منکرها اسلام باقی ماند و ما بحمدلله امروز لاالهالّاالله میگوییم، نماز میخوانیم، به واجباتمان آشنا هستیم و از محرّماتمان پرهیز میکنیم و در برابر استکبار و زورگوها هم ایستادگی میکنیم.
همهی ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) یک وجود هستند
این چند جملهای که به محضر شما قرائت کردم، جملات وجود نازنین دهمین اختر آسمان امامت و ولایت، حضرت امام علیالنقّی الهادی (علیه السلام) است که زیارت جامعهی کبیره، سفرهی معرفتی است که وجود مقدّس ایشان که ابنالرّضا (علیه السلام) هستند، برای شیعیان گسترده است و هرگاه تشنهی معرفت و محبّت بودید، خواستید هم وصل بشوید و هم در این وصل نورتان اضافه بشود و شناختتان افزایش پیدا کند، زیارت جامعهی کبیره را بخوانید. زیارت جامعهی کبیره جهات و ابعادی دارد و در نوع خودش بینظیر است. زیارات حضرات ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) مانند دعاهایشان قرآن ساعد است. هرچه که اینها گفتهاند، «کَلَامُکُمْ نُورٌ[۳]» است. وجود مبارک پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مطابق نصّ صریح قرآن کریم «وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى[۴]» هستند. هر کلامی که از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خارج شده است، کلام الله است. «مَا یَنْطِقُ» یعنی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ سخنی نمیگویند «عَنِ الْهَوَى» که از روی هوی باشد، «إِنْ هُوَ» نفی میکند که کلام ایشان اینگونه نیست مگر اینکه وحی است که خداوند متعال به ایشان وحی میکند. در مورد کلمات حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) علاوه بر اینکه «وَ أَنَّ أَرْواحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَطِینَتَکُمْ واحِدَهٌ، طابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ، خَلَقَکُمُ اللّهُ أَنْواراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتّى مَنَّ عَلَیْنا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ[۵]» هستند، این بزرگواران همگی یک نور هستند، ولی در چهارده آیینه دیده میشوند. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خورشید هدایتِ حقّ است، در آسمان دلها میتابد و وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) خورشید دیگری هستند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) خورشید هستند و همهی اینها خورشید هدایت خداوند هستند، ولی خودشان را در آیینههای مختلف نشان دادهاند و ما اینها را به صورت چهارده وجود میبینیم. اگر کسی اهل سِرّ باشد، همهی اینها یک حقیقت هستند، ولی چهارده مجلا دارند، چهارده مجرا دارند. لذا هرچه حضرت علی (علیه السلام) فرمودهاند، خودشان نگفتهاند بلکه علی (علیه السلام) بلندگوی خداوند است، علی (علیه السلام) سخنگوی خداوند است، علی (علیه السلام) لسان الله است. فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) خودش چیزی ندارد که بگوید، دل ایشان خانهی خداوند است، زبانشان مظهر اراده و رضای پروردگار متعال است. «یَا فَاطِمَهُ إِنَّ اَللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضَى لِرِضَاکِ[۶]»؛ چون حرف از خودشان نیست، پس هیچگاه خطایی در آن وجود ندارد و دیکتهی خداوند متعال است. ما در مجامع رواییمان از جمله کتاب «کافی[۷]» شریف روایات متعددی داریم که پروردگار حکیم برای هر یک از چهارده معصوم (سلام الله علیهم اجمعین) صحیفه فرستاده است. هرچه که اینها باید انجام بدهند، هرچه که باید بگویند و به هرجایی که باید بروند و هرچه که باید بخورند، همهی اینها را خداوند برایشان نوشته است و نسخهی کاملی از همهی فعلها و ترکِ فعلها برای اینها نوشته شده است و این دیکتهی خداوند است. اینها دقیقاً بنده هستند و همه جا بندگی کردهاند. دستور، دستورِ خداوند متعال بوده است و هرجا سکوت کردهاند، به دستور خداوند متعال سکوت کردهاند و هرجایی که فریاد زدهاند هم به دستور حضرت حقّ فریاد زدهاند. اگر امام حسین (علیه السلام) به کربلا آمد، به دستور خداوند متعال آمد، اگر حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) آتشبس را امضاء کردند، به دستور خداوند متعال امضاء کردند و هیچ کدام از اینها خودشان استنباط نکردند و مانند مجتهدین ما نبودند فکر کنند و مشورت کنند و اصحاب استفتاء داشته باشند و صاحب نظرها جمع بشوند و در نهایت آنها نظر نهایی را اعلام کنند و بگویند که نظر من این است، اصلاً اینگونه نیست، بلکه اینها آیینهی خداوند هستند و هرکاری انجام میدهند، کار خداوند است که پروردگار در حرف اینها و در کار اینها نشان میدهد.
دلایل کبیره بودن «زیارت جامعهی کبیره»
لذا این زیارت جامعهی کبیره یک چشمهی زُلال شیرینی برای شیعیان است و هرچه آن را بخوانید، عطشتان بیشتر میشود. ما در متنهای معرفتی هم جامعتر از زیارت جامعهی کبیره در مورد توصیف ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین)، تعریف ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین)و شناختن امتیازات حضرت معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) نداریم. اینکه به این زیارت «جامعهی کبیره» گفته میشود، یکی به این اعتبار است که جامعترین مضامین در اینجا جمع است و زیارتنامههای دیگر به این تفضیل نیستند و به این اندازه اوصاف از ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) به جز در این زیارت، در زیارت دیگری توصیف نشده است. صفاتی را که صفات الهی است، صفات عرشی است، صفات لاهوتی است که در شأن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) است و حضرت امام هادی (علیه السلام) همهی اینها را خواندهاند و وجود خودشان را قرائت کردهاند و زیارت شریفهی جامعهی کبیره شکل گرفته است. وجه دوم در «جامعهی کبیره» بودنش، این است که ما در هر زیارتی، یک امام را زیارت میکنیم. شما در زیارت عاشورا که الحمدلله همگی از بچگی به آن عادت کردهاید و با زیارت عاشورا آشنا هستید و الحمدلله آشنا هستیم، عرضه میداریم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ[۸]» و تا انتها به صورت «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ» است. «عَلَیْکَ» به معنای این است که سلام بر تو، سلام بر تو ای حسین جان! مگر در آنجایی که میخواهیم ایشان را با اصحابشان سلام بدهیم که در چندین جای زیارت عاشورا آمده است که بسیار هم جالب است، یکی در اوایل زیارت عاشورا است که میگوییم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ[۹]»؛ حسین من! سلام بر شما و بر جانهایی که در راه شما فدا شد. به همه آنها سلام میدهیم و سپس به شما و همهی آنها سلام میدهیم. «عَلَیْکُمْ مِنّی جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ[۱۰]»، در اینجا لفظ جمع میآوریم و هم به امام حسین (علیه السلام) و هم به همهی آنهایی که در رکاب امام حسین (علیه السلام) شهید شدند، همگی را به صورت دسته جمعی مخاطب قرار میدهیم. «عَلَیْکُمْ مِنّی»، حسین من، اباالفضل من، علی اکبر من، بچههای امام حسن من، بچههای عقیل، بچههای حضرت زینب (سلام الله علیها)، اصحاب سیدالشهدا (علیه السلام)، دلم به همهی شما وصل شده است. «عَلَیْکُمْ مِنّی جَمیعاً» از من به همهی شما جمیعاً «سَلامُ اللَّهِ»، سلام من قابل شما نیست، بلکه من سلام الله را به شما میرسانم. زیارت عاشورا من را مَحرم کرده است و گویا خداوند به من گفته است که به شما سلام برسانم، من به دستور خداوند متعال در حال سلام رساندن به شما هستم. نکتهی بسیار دقیقی وجود دارد، لطفاً دقّت بفرمایید، «عَلَیْکُمْ مِنّی جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ»، خودم سلام نمیکنم، بلکه سلام الله را به شما ابلاغ میکنم. «اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ[۱۱]»؛ باز دوباره به همان لفظ مفرد برمیگردیم که به امام حسین (علیه السلام) برمیگردد و تا آخر زیارت عاشور به همین صورت است. زیارت «امین الله» امیرالمؤمنین (علیه السلام) را قدر بدانید، دارای چه مضامین بلندی است. اگر شما از یک عالِم، از یک مجتهد و از یک عارفی بخواهید که به شما یاد بدهد که از خداوند چه بخواهید، والله شما دعایی بهتر از زیارت «امین الله» حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیدا نمیکنید. این دعا در متن زیارت چقدر زیباست. «اللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ[۱۲]»؛ خدایا! من از تو آرامش میخواهم و میخواهم جان و قلب من به قضا و قدر تو آرام باشد، دغدغه نداشته باشم، نگرانی نداشته باشم، «مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ، راضِیَهً بِقَضائِکَ[۱۳]» گاهی انسان دغدغه ندارد، ولی خوشحال هم نیست و حادثهای که برای او اتّفاق میافتد، شکایت نمیکند ولی از آن لذّت هم نمیبرد. در این دعای زیارت «امین الله» حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ما از خداوند متعال درخواست مینماییم که خدایا نه تنها آرامش میخواهم، امنیّت باطنی میخواهم، بلکه میخواهم جزءِ عاشقانی باشم که بگویم: «هر چه از دوست رسد نیکوست». من به جز خوبی نمیبینم و هرچه بوده است، فقط خوبی بوده است. حضرت زینب (سلام الله علیها) اینگونه بودند که فرمودند: «ما رَایْنا الّا جَمیلًا[۱۴]». فدای ایشان بشوم که در لباس اسارت فرمودن هرچه بر سرم آمده است، بسیار زیبا بوده است. نه تنها گله ندارد، بلکه زیبا میبیند. اینکه خداوند متعال دل اینها را برده است و اینها در حال رنج کشیدن هستند، برایشان لذّت بخش است. «مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ، راضِیَهً بِقَضائِکَ». ولی اجمالاً ما در زیارت «امین الله» حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) «علیکم» نمیگوییم، بلکه میگوییم: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ، وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبادِهِ[۱۵]».
همهی ائمهی معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) در عالَم بالا دور یکدیگر جمع هستند
خداوند متعال سایهی امام رضا (علیه السلام) را از سر ما ایرانیها کم نکند. ما یک امام رضا (علیه السلام) داریم که چه امام رضایی است. خداوند متعال مهربانترین ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) را نصیب ایرانیها کرده است. وقتی به زیارت مولایمان حضرت اباالحسن رئوف، امام ثامن ضامن مشرّف میشویم، در آنجا هم سلام مفرد میدهیم؛ در زیارت پایین پا میگوییم: «صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ صَبَرْتَ وَ أَنْتَ الصَّادِقُ الْمُصَدَّقُ قَتَلَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُنِ[۱۶]»؛ همهی ضمیرها مفرد هستند. شما خود امام رضا (علیه السلام) را به صورت مفرد مخاطب قرار میدهید اما در زیارت جامعهی کبیره از ابتدا میگویید: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَ مَوْضِعَ الرِّسالَهِ، وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَهِ، وَ مَهْبِطَ الْوَحْیِ، وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَهِ، وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ، وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ[۱۷]»؛ که همگی اینها جمع هستند. یعنی زیارت جامعهی کبیره به اندازهای شما را بالا میبرد که اگر در عالم مُلک ببینید، مضجع شریف امام رضا (علیه السلام) در خراسان است ولی پدر بزرگوارشان در کاظمین هستند و آقازادهی ایشان در کنار جدّشان در کاظمین هستند و آنجا از شما پذیرایی میکنند، نوهی ایشان حضرت امام هادی (علیه السلام) در سامرا هستند، امام حسن عسکری (علیه السلام) در سامرا هستند، چهار امام ما در بقیع هستند، پدر امامان ما در نجف اشرف هستند، ابوالائمه (سلام الله علیهم اجمعین) در جمع نیستند و متفرّق هستند؛ اما اگر کمی بالا بروید، در آن بالا همگی دور یکدیگر جمع هستند و در آنجا دیگر جدایی ندارند. این است که وقتی حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در شب عاشورا خواستند به یاران خودشان اطمینان بدهند، بعد از اینکه اینها را امتحان کردند و اینها با سرافرازی از امتحان بیرون آمدند، فرمودند: حالا نگاه کنید! یک اشارهای کردند و فرمودند: «ذلک جدی رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله)[۱۸]»؛ به او نشان دادند و فرمودند: این جدّم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، این امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و ایشان مادرم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و اینها امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) هستند، این عمویم حضرت حمزه سیدالشهدا (علیه السلام) است. جمع آنها در آنجا جمع است. در بهشت جدایی وجود ندارد. آنجا «عَلَى سُرُرٍ مَوْضُونَهٍ * مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ[۱۹]» است و جمه همگی جمع است. اگر شما هم در بهشت اینها بروید، جمعشان را جمع میبینید، ولی به عالم مُلک که میرسید، امام رضا (علیه السلام) در خراسان است و آقازادههای ایشان در بغداد و سامرا و اجدادشان در بقیع و نجف هستند. اینجا، جای تفرقه است ولی اگر بالا برویم، جای جمع است. زیارت جامعهی کبیره ما را به آن بالا میبرد. اگر انسان مقداری پاک بشود و گناهانش بریزد و دلش از غبار تمیز بشود، به عالَم جمع میرسد و جمعِ آنها را جمع میبیند. این است که کریمهی اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) که در قم تشریف دارند، قم حرم اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) است و حرم یک امام نیست و حرم همهی امامان (سلام الله علیهم اجمعین) در قم است. هر امامی در این عالَم یک حرم دارد ولی قم حرم همهی آنهاست. مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) که سلام خداوند بر ایشان باد، در حرم کریمهی اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) زیارت جامعه میخواندند، زیرا جمع ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) را در آنجا میتوان به صورت جمع مشاهده کرد. اینجا حرم همه است و محلّ تمرکز انوار مقدّس اینهاست. بنابراین زیارت جامعهی کبیره ویژگیهای خاصّ خودش را دارد که هم از نظر محتوا بسیار غنی است و هم از نظر احساسی بسیار دلبر است و هیجانانگیز است. وقتی شما میگویید: «عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ[۲۰]»، دیگر چه چیزی میخواهید؟ به چه کسی میخواهم رو بزنم؟ اصلاً نیازی به التماس نیست، زیرا شما این کاره هستید. شما منتظر هستید تا من بیایم و دست من را بگیرید. شما چشم به راه گداهایتان هستید تا بیایند و مشکلشان را حل نمایید. «عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ».
ائمهی معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) همه چیز را در راه تحصیل رضایت خداوند انجام دادهاند
حال این دو سه عبارتی که به مناسبت محرّم الحرام و بسط مائدهی امر به معروف و نهی از منکر قرائت کردم، این سیره فقط متعلّق به امام حسین (علیه السلام) نیست و متعلّق به همگی آنهاست. عنایت بفرمایید تا این دو سه جمله را برای شما ترجمه نمایم و سپس وارد روضه بشویم. «وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکمْ فِی مَرْضاتِهِ»؛ عمر ما و شما رفته است، چندین سال گذشته است و ما بیش از هفتاد سال از عمرمان را از دست دادهایم، چه به دست آوردهایم؟ عمرمان را به چه کسی بخشیدهایم؟ عمرمان رفت ولی چه چیزی نصیب ما شد؟ ما به حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) که الگوی ما هستند، میگوییم شما عمرتان را به خداوند متعال بذل کردید و آنچه که از خداوند گرفته بودید، به غیر خداوند ندادید. «وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکمْ فِی مَرْضاتِهِ»؛ شما در تمام آنات و در تمام لحظات عمرتان، جان خودتان را در مرضات خدا و در تحصیل رضای خداوند متعال صرف کردید. یعنی حتّی یک کار خلاف رضای خداوند متعال در زندگی ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) نبوده است. اینها جانشان را از خداوند متعال گرفتهاند و لحظهای از عمرشان را به غیر خداوند ندادهاند. «وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکمْ فِی مَرْضاتِهِ»؛ شما جان را در طبق اخلاص گذاشتهاید و لحظه به لحظه به دنبال رضای خداوند متعال بودهاید و هرکاری کردهاید در مسیر تحصیل خشنودی خداوند انجام دادهاید. خداوند استاد ما مرحوم آیت الله مصباح (رضوان الله تعالی علیه) را رحمت نماید. ایشان در درسهای خوشناسی که به ما میدادند، میفرمودند: ای طلبهها! سعی کنید روزی یک کار برای خداوند متعال انجام بدهید. شما هم امروز که اوّل محرّم است، انشاءالله هم نماز اوّل ماه را از یاد نبرید که بسیار مورد تأکید صاحبان سِرّ است و اهل باطن به این نماز اوّل ماه بسیار تأکید دارند و انشاءالله از بلاها هم بیمه میشوید. نماز اوّل ماه را که در کتاب «مفاتیح الجنان» نوشته است، بخوانید که در رکعت اوّل سی مرتبه سورهی توحید و در رکعت دوّم سی مرتبه سورهی قدر را باید بخوانید و بعد از نماز هم چهار پنج آیه است که در مفاتیح الجنان آمده است و بعد از آن صدقه میدهید و این نماز اوّل ماه بسیار مهمّ است. اوّل ماه محرّم است و از امروز تصمیم بگیرید که روزی یک کار بدون توقّع برای خداوند متعال انجام بدهید. گاهی کاری انجام میدهید که دعایتان مستجاب بشود. فرمودهاند هرگاه خواستید دعایتان مستجاب بشود، صدقه بدهید و سپس دعا کنید تا دعایتان مُستجاب بشود؛ صلوات بفرستید و سپس دعا کنید تا دعایتان مُستجاب بشود؛ استغفار کنید و سپس دعا کنید تا دعایتان مُستجاب بشود؛ چهل نفر جمع بشوید و سپس دعا کنید تا دعایتان مُستجاب بشود. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: چه مشکلی دارید که وقتی برایتان مشکلی پیش میآید، به مسجد بروید و بعد از خواندن دو رکعت نماز دعا کنید تا خداوند متعال دعایتان را مُستجاب نماید. همهی اینها به خاطر خودمان است ولی یک کاری بکنید و اینگونه نباشد که این کار را برای کسی انجام بدهید تا خداوند متعال آن را برای جبران نماید، اینگونه نباشید و بخواهید خداوند را از خودتان راضی کنید تا خداوند از شما خشنود شود. یک کار برای رضای خداوند متعال انجام بدهید. حال ببینید که چه کاری از دستتان برمیآید ولی بنویسید که روزی بر شما نگذرد، مگر اینکه یک معاملهی خالص و یک معاملهای که هیچ چیزی در آن قاطی نباشد، با خدای خودتان داشته باشید. مرحوم آیت الله مصباح (رضوان الله تعالی علیه) یک سفارش ریشهای دیگری هم داشتند که میفرمودند: روزی یک چیز برای خداوند متعال یاد بگیرید. پس روزی یک چیز برای خداوند متعال یاد بگیرید و روزی یک کار هم برای خداوند متعال انجام بدهید. پس یک علم و یک عمل برای خداوند را در هر روز برای خودتان ذخیره نمایید. حضرات ائمهی ما (سلام الله علیهم اجمعین) در تمام عمرشان این کار را کردهاند. «وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکمْ فِی مَرْضاتِهِ».
سپس در ادامه میفرماید: «وَ صَبَرْتُمْ عَلَی مَا أَصابَکمْ فِی جَنْبِهِ»؛ چون شما مرد خدا بودید و برای خداوند کار کردید، دشمنان خداوند شما را اذیّت کردند ولی صبر کردید و از میدان خارج نشدید و به کشته شدن و زندان تن دادید و هربلایی به سرتان آوردند، شکایتی نکردید؛ «وَ صَبَرْتُمْ عَلَی مَا أَصابَکم»، آنچه از مصیبتها به شما رسید، در برابر همهی مصیبتها مقاومت و صبر کردید. «وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکمْ فِی مَرْضاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَی مَا أَصابَکمْ فِی جَنْبِهِ وَ أَقَمْتُمُ الصَّلاهَ، وَ آتَیتُمُ الزَّکاهَ». نتیجهی آن مقاومت و معاملهی با خداوند به این صورت شد که شما عَلم نماز را به پا کردید، شما این پرچم را بلند کردید. نماز پرچم است و این پرچم را شما نصب کردید که با خون خودتان آن را نصب کردید، با صبر خودتان آن را نصب کردید، با بذل جانتان خودتان آن را نصب کردید. «وَ آتَیتُمُ الزَّکاهَ»، شما به فریاد گرسنهها و بیچارهها رسیدید، اگر شما نبودید، دیگر عاطفهای باقی نمیماند و کسی بر دیگری رحمی نمیکرد، «وَ آتَیتُمُ الزَّکاهَ». در ادامه میفرماید: «وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیتُمْ عَنِ الْمُنْکرِ»؛ اگر ما امامانمان را دوست داریم و میخواهیم مانند آنها زندگی کنیم، این سیرهی امامان ماست؛ معامله برای خداوند، صبر در راه خداوند، بلند کردن پرچم عبودیّت و نماز، رسیدگی به مستمندان و گرفتاران و اقامهی امر به معروف و نهی از منکر. انشاءالله تفصیل آن روزهای بعد که به فضل الهی هر روز چند جملهای راجع به این موضوع و با عنایات صاحب مجلسمان به محضر شریف شما تقدیم خواهیم کرد.
روضهی حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام)
معمولاً روز اوّل محرّم دلها به مسجد کوفه میرود. در کنار مسجد کوفه قبر نازنین آن آقای غریب ما حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) است. ایشان خیلی مظلوم بودند و یکّه و تنها وارد کوفه شدند. کوفیان استقبال بسیار خوبی از ایشان کردند. چه جمعیّتهایی آمدند و به ایشان تبریک گفتند و با او بیعت کردند. چه نماز جماعتی در مسجد کوفه پشت سر حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) خواندند. مسجد مملوّ از جمعیّت بود. ولی بیوفاها یکی یکی کنار کشیدند و وقتی نماز عشای حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) تمام شد، یک نگاه کرد و دید که حتّی یک نفر هم در کنار ایشان نیست. مردی که در این شهر آشنا و فامیلی ندارد و شهر ناامن شده است و به صورت حکومت نظامی درآمده است. این آقا «یَتَلَدَّدُ فی أزِقَّهِ الکوفَهِ[۲۱]» سرگردان در این کوچهها راه میرفتند. یک درب به روی ایشان باز نبود. بالاخره یک پیرزن او را در خانهاش راه داد اما چراغ آن تا صبح روشن نماند و خانه محاصره شد و کار به جنگ انجامید. یک شهر ارازل و اوباش بودند و حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) تنها و در عین حال شیر میدان بود و از عهدهی ایشان برنمیآمدند. بالاخره کمین زدند و دستهای حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) را بستند، با شمشیر لب مبارک حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) را بریدند و حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) را غرق در خون به دارالعماره آوردند. ابن زیاد حرامزاده به حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) جسارت کرد و حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) پاسخ او را گفت. دستور داد که جلّاد ایشان را بر بالای بام ببرد و سر حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) را از تن جدا نماید. وقتی ایشان را به بالای بام بردند، دیدند که حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) شروع به گریه کرد. نامرد حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) را ملامت کرد و گفت که این کارها چنین نتایجی را هم در بردارد، چرا گریه میکنی؟ حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) فرمود: تو گمان میکنی که من برای خودم گریه میکنم؟ والله اینگونه نیست بلکه من به حسین ابن علی (علیه السلام) نامه نوشتهام که او به کوفه بیاید و میدانم که مولایم اهلبیتش را هم همراه با خود میآورد. ای کاش خبری به ایشان برسد که به کوفه نیاید که اینها هیچ وفایی ندارند. حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) در اینجا به یاد امام حسین (علیه السلام) گریه کردند. ابیعبدالله (علیه السلام) هم هنگامی که در کربلا یارانشان را از دست دادند، به نیزهی غریبی تکیه کردند و نگاهی کردند و دیدند که همهی یارانشان کشته شدهاند. هل من ناصر گفتند و کسی نبود که لبیک بگوید. رو به سوی شهدا کردند ولی وقتی نام شهدا را میبردند، ابتدا فرمودند: «یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیل، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَهَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیر، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِع، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الحَصیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللّهِ بْنَ عَقیل، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَهَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی[۲۲]».
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلَی القَومِ الظّالِمین
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸.
[۲] مفاتیح الجنان، زیارت شریف جامعه کبیره.
[۳] همان.
[۴] سوره مبارکه نجم، آیات ۳ و ۴.
[۵] مفاتیح الجنان، زیارت شریف جامعه کبیره.
[۶] المناقب، جلد ۳، صفحه ۳۲۵.
«اِبْنُ شُرَیْحٍ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ اِبْنُ سَعِیدٍ اَلْوَاعِظُ فِی شَرَفِ اَلنَّبِیِّ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ أَبُو صَالِحٍ اَلْمُؤَذِّنُ فِی اَلْفَضَائِلِ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ وَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلْعُکْبَرِیُّ فِی اَلْإِبَانَهِ وَ مَحْمُودٌ اَلْأَسْفَرَائِینیُّ فِی اَلدِّیَانَهِ رَوَوْا جَمِیعاً أَنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: یَا فَاطِمَهُ إِنَّ اَللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضَى لِرِضَاکِ وَ جَاءَ سَنْدَلٌ إِلَى اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ سَأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ یَا سَنْدَلُ أَ لَسْتُمْ رُوِّیتُمْ فِیمَا تَرْوُونَ أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یَغْضَبُ لِغَضَبِ عَبْدِهِ اَلْمُؤْمِنِ وَ یَرْضَى لِرِضَاهُ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا تُنْکِرُ أَنْ تَکُونُ فَاطِمَهُ مُؤْمِنَهً یَغْضَبُ لِغَضَبِهَا وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا فَقَالَ سَنْدَلٌ اَللّٰهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ».
[۷] الکافی از منابع حدیثی شیعه و مهمترین و معتبرترین منبع از کتب اربعه است. این کتاب نوشته محمد بن یعقوب بن اسحاق مشهور به ثقه الاسلام کُلینی است که آن را در مدت ۲۰ سال گردآوری کرده است. الکافی که در سه بخش اصول، فروع و روضه تألیف شده، محل رجوع عالمان شیعه است. اصول کافی مشهورترین بخش الکافی محسوب میشود. کلینی بر آن بوده تا احادیث الکافی را بر اساس عدم مخالفت با قرآن و موافقت با اجماع جمعآوری کند.
کلینی به دلیل ارتباط با اصحاب ائمه و دسترسی به اصول اربعمأه روایات این کتاب را با کمترین واسطه نقل کرده است. گروهی از عالمان شیعه معتقد به صحت تمامی روایات آن بودهاند و در مقابل گروهی از عالمان شیعه وجود احادیث ضعیف در کافی را قبول دارند. گفته شده نامگذاری این کتاب منتسب به امام زمان(عج) است ولی بسیاری از علما با این ادعا مخالفت کردهاند. محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی مشهور به ثقه الاسلام و شیخ المشایخ، عالم برجسته شیعی دوران غیبت صغری است. او با برخی از محدثان که بدون واسطه از امام عسکری(ع) یا امام هادی(ع) حدیث شنیده بودند، ملاقات کرده است. وی در نیمه دوم قرن سوم و نیمه اول قرن چهارم هجری قمری از بزرگترین محدثین شیعه به شمار میرفت. براساس آنچه در بیان جایگاه شخصیتی و علمی کلینی در کتب تراجم و تاریخ آمده است، همگان از موافق و مخالف، از فضل و عظمت وی یاد کردهاند.
[۸] مفاتیح الجنان، زیارت عاشورای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام).
[۹] همان.
[۱۰] همان.
[۱۱] همان.
[۱۲] مفاتیح الجنان، زیارت شریف امین الله.
[۱۳] همان.
[۱۴] صحیفه امام، ج۲۰، ص ۲۰۴.
[۱۵] مفاتیح الجنان، زیارت شریف امین الله.
[۱۶] مفاتیح الجنان، زیارتنامهی حضرت امام رضا (علیه السلام).
[۱۷] مفاتیح الجنان، زیارت شریف جامعه کبیره.
[۱۸] نفس المهموم، صفحه ۲۱۱.
در نفس المهموم نیز درباره خواب سحرگاه عاشورای حضرت امام حسین (علیه السّلام) چنین آمده است: «قلت: و روی أنه لما کان وقت السحر خفق الحسین (علیه السّلام) برأسه خفقه ثم استیقظ فقال: أ تعلمون ما رأیت فی منامی الساعه؟ فقالوا: و ما الذی رأیت یا بن رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله)؟ فقال: رأیت کأن کلابا قد شدت علی لتنهشنی و فیها کلب أبقع رأیته أشدها علی و أظن أن الذی یتولى قتلی رجل أبرص من بین هؤلاء القوم، ثم انی رأیت بعد ذلک جدی رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله) و معه جماعه من أصحابه و هو یقول لی: یا بنی أنت شهید آل محمد و قد استبشر بک أهل السماوات و أهل الصفیح الأعلى فلیکن افطارک عندی اللیله عجل و لا تؤخر فهذا ملک قد نزل من السماء لیأخذ دمک فی قاروره خضراء فهذا ما رأیت و قد أنف الأمر و اقترب الرحیل من هذه الدنیا لا شک فی ذلک.»
[۱۹] سوره مبارکه واقعه، آیات ۱۵ و ۱۶.
[۲۰] مفاتیح الجنان، زیارت شریف جامعه کبیره.
[۲۱] تاریخ طبری، ج ۵، ص ۳۷۱. / الإرشاد شیخ مفید، ج ۲، ص ۵۴.
«لَمّا رَأى [مُسلِمٌ] أَنَّهُ قَد أمسى ولَیسَ مَعَهُ إلّا اولئِکَ النَّفَرُ [ثَلاثونَ نَفَرا]، خَرَجَ مُتَوَجِّها نَحوَ أبوابِ کِندَهَ، وبَلَغَ الأَبوابَ وَمَعهُ مِنهُم عَشَرَهٌ، ثُمَّ خَرَجَ مِنَ البابِ وإذا لَیسَ مَعَهُ إنسانٌ، وَالتَفَتَ فَإِذا هُوَ لا یُحِسُّ أحَدا یَدُلُّهُ عَلَى الطَّریقِ، ولا یَدُلُّهُ عَلى مَنزِلٍ، ولا یُواسیهِ بِنَفسِهِ إن عَرَضَ لَهُ عَدُوٌّ. فَمَضى عَلى وَجهِهِ یَتَلَدَّدُ فی أزِقَّهِ الکوفَهِ، لا یَدری أینَ یَذهَبُ، حَتّى خَرَجَ إلى دورِ بَنی جَبَلَهَ مِن کِندَهَ، فَمَشى حَتّى انتَهى إلى بابِ امرَأَهٍ یُقالُ لَها: طَوعَهُ…فَسَلَّمَ عَلَیهَا ابنُ عَقیلٍ، فَرَدَّت عَلَیهِ. فَقالَ لَها: یا أمَهَ اللّهِ اسقینی ماءً، فَدَخَلَت فَسَقَتهُ، فَجَلَسَ، و أدخَلَتِ الإِناءَ ثُمَّ خَرَجَت فَقالَت: یا عَبدَ اللّهِ، ألَم تَشرَب؟ قالَ: بَلى، قالَت: فَاذهَب إلى أهلِکَ! فَسَکَتَ. ثُمَّ عادَت فَقالَت مِثلَ ذلِکَ، فَسَکَتَ. ثُمَّ قالَت لَهُ: فِئ للّهِ، سُبحانَ اللّهِ یا عَبدَ اللّهِ، فَمُرَّ إلى أهلِکَ عافاکَ اللّهُ! فَإِنَّهُ لا یَصلُحُ لَکَ الجُلوسُ عَلى بابی، ولا احِلُّهُ لَکَ. فَقامَ فَقالَ: یا أمَهَ اللّهِ، ما لی فی هذَا المِصرِ مَنزِلٌ ولا عَشیرَهٌ، فَهَل لَکِ إلى أجرٍ ومَعروفٍ، ولَعَلّی مُکافِئُکِ بِهِ بَعدَ الیَومِ؟ فَقالَت: یا عَبدَ اللّهِ وما ذاکَ؟ قالَ: أنَا مُسلِمُ بنُ عَقیلٍ، کَذَبَنی هؤُلاءِ القَومُ وغَرّونی. قالَت: أنتَ مُسلِمٌ؟! قالَ: نَعَم. قالَت: ادخُل، فَأَدخَلَتهُ بَیتا فی دارِها غَیرَ البَیتِ الَّذی تَکونُ فیهِ، وفَرَشَت لَهُ، وعَرَضَت عَلَیهِ العَشاءَ…».
[۲۲] موسوعه کلمات امام حسین (لجنه الحدیث فی معهد باقر العلوم)، ص۵۸۲. / من ظلامات اهل بیت. / کربل الثوره والماسات، نویسنده: احمد بن حسین یعقوب، ص۳۳۹. / نصوص حول الشعر و الادب، ص۴۸۴. / من اخلاق الامام حسین علیه السلام، ص۲۵ (نویسنده عبدالعظیم مهتدی بحرانی). / کلمات الامام حسین، ص ۴۸۲ و ۴۸۴.
« … ثُمَّ تَوَجَه نَحوَ القَومِ وَ جَعَلَ یَنظُرُ یَمینًا وَ شِمالاً فَلَم یَرَ اَحَداً مِن اَصحابِه وَ اَنصارِه اِلّا مَن صافَحَ التُّرابُ جَبینَهُ وَ مَن قَطَعَ الحُمامُ اَنینَهُ فَنادی : یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیرِ بنِ قَین وَ یا یَزیدِ بنِ مَظاهِر وَ یا یَحیَی بنِ کَثیر وَ یا هَلا بنِ نافِع وَ یا اِبراهِیمِ بنِ الحصین وَ یا اَمیرِ بنِ المُطاع وَ یا اَسدِ الکَلبی وَ یا عَبدُاللهِ بنِ العَقیل وَ یا مُسلمِ بنِ عَوسَجِه وَ یا داودِ بنِ طِرِمّاح وَ یا حُرِّ الرّیاحی وَ یا عَلی بنِ الحُسین وَ یا اَبْطالَ الصَّفا وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجا مالِی اُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونِی وَادْعُوکُم فَلا تَسمَعُونِی أنتم نیام أرجوکم تنتبهون، أم حالت مودتکم عن إمامکم فلا تنصرونه؟! فهذه نساء الرسول صلى الله علیه وآله لفقدکم قد علاهن النحول، فقوموا من نومتکم، أیها الکرام، وادفعوا عن حرم الرسول الطغاه اللئام، ولکن صرعکم والله ریب المنون وغدر بکم الدهر الخؤون، والا لما کنتم عن دعوتی تقصرون، ولا عن نصرتی تحتجبون، فها نحن علیکم مفتجعون وبکم لاحقون، فإنا لله وإنا إلیه راجعون…».