عناوین

درس اخلاق حوزه علمیه امام خمینی(ره)-جلسه ۱۶۰

Share on print
چاپ
Share on email
ارسال

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

ادامه شرح حدیث «عنوان بصری»

«فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ».[۲]

با عنایت ذوات معصومین سلام الله علیهم أجمعین، بر سر سفره‌ی وجود مقدّس امام جعفر صادق علیه السلام با «عنوان بصری» با آن مقدّمات آموزنده و سازنده ارتزاق می‌کنیم. حال آرام آرام پاسخ به اصل درخواست ایشان ارائه می‌شود.

امام صادق علیه السلام فرمودند اگر علم مراد توست، اگر در زندگی مقصدی داری و می‌خواهی طیّ مسیر کنی و به آن مقصد برسی…

در ارتباط با مسئله اراده، شما هر اندازه کار کنید، هم کار علمی کنید و هم کار عملی، بدانید که جزو اولویت‌های اول است و به یک ضرورتی در زندگی خودتان که بدون آن به جایی نمی‌رسید پرداخته‌اید.

اراده برای انسان شرط انسانیت است، انسان آدم نمی‌شود مگر اینکه با اراده زندگی کند، وگرنه می‌شود یک موجود طبیعی مانند گیاه، یا یک موجود غریزی مانند حیوان، ولی وقتی انسان خودش را از جاذبه طبیعت بالا کشید و از محدوده‌ی غرایز ارتقاء پیدا کرد، هرگاه طبیعت و غریزه‌ی انسان محکوم به اراده شد، اراده محکوم غریزه نبود…

در اصطلاحات دوران انتخابات نظرسنجی می‌کنند که درواقع نظرسنجی نیست و نظرسازی هم هست، در اراده‌ی مردم تصرّف می‌کنند و کار شیاطین همین است، «الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ»،[۳] شیطان چیزی را بر ما تحمیل نمی‌کند، خطر تهاجم فرهنگی، نفوذ فرهنگی، یورش فرهنگی، همین است که انسان احساس نمی‌کند، خواسته‌های دشمن را با دست خودش انجام می‌دهد.

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا»،[۴] حبیب من! پیامبر من! بگو می‌خواهید به شما خبر بدهم در میان عمر باخته‌ها، سرمایه از کف داده‌ها چه کسی از همه بیشتر همه چیز خود را از دست داده است و باخته است؟ ورشکسته‌ترین افراد در جامعه چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که زیاد هم تلاش می‌کنند ولی کارشان در دنیا گُم می‌شود، چیزی نمی‌ماند که به آخرت ببرد. حرف‌هایی که زده است حرف‌های بی‌حاصلی بوده است، زیاد حرف زده است ولی اگر الآن برگردد و ببیند چه حرفی از او مانده است و چه چیزی دارد، می‌بیند همه‌ی آن‌ها لغو بوده است و بی‌فایده حرف زده است، به دنبال نگاه خود بگردد، کدام نگاه مانده است؟ به دنبال جلساتی که نشسته است و گوش کرده است، الآن حاصل گوش او چیست و چه دارد؟ می‌بیند که همه‌ی آن‌ها را از دست داده است، الآن که پای حساب به کار آمده است چه چیزی گفته‌ای؟ حاصل گفتن تو چه بوده است؟ چه چیزی دیده‌ای؟ چه چیزی شنیده‌ای؟ چه چیزی خورده‌ای؟ می‌بیند همه رفته است و هیچ چیزی نمانده است.

افرادی هستند که هیچ چیزی از عمرشان را از دست نداده‌اند…

از مرحوم مقدّس اردبیلی اعلی الله مقامه الشّریف پرسیدند که آیا ترک مستحب برای شما پیش آمده است؟ حاصل فرمایشی که از ایشان نقل شده است این است که گفته‌اند من بجز واجب انجام نداده‌ام، همیشه خودم را بنده دیدم، هیچ کجا آزاد نبودم، همه‌ی زندگی من تحت فرمان بود، یک مولا داشتم و من هم عبد او بودم، همیشه بندگی کردم، بندگی هم واجب است.

آنجایی که انسان از خودش سلب اختیار می‌کند و کسی را اختیاردارِ خودش می‌داند، بعضی‌ها کارهای مباح عادی خودشان را از بزرگان اجازه می‌گرفتند، می‌خواستند اعلان کنند که من بنده هستم و نمی‌خواهم بدون اذن خدا کاری انجام بدهم.

این‌ها حواسشان جمع بوده است، برای بندگی آمده‌اند، «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»،[۵] این عبودیت را یافته‌اند و در سنگرِ عبودیت هم مستقر شده‌اند و یک لحظه هم بیرون نیامده‌اند. همیشه عبد بوده است و همیشه هم مولا بالای سر او بوده است.

قرآن کریم در مورد ملائکه همین نکته را به ما می‌آموزد، «وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ * لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»،[۶] این‌ها بندگان مورد اکرام خدا هستند، خدای متعال هم عباد بودنشان را تابلو کرده است و هم هر کسی عباد است خدای متعال او را تکریم می‌کند، خدای متعال برای عباد خودش حساب ویژه باز کرده است، به این‌ها ارزش می‌دهد، این‌ها را ارزش‌گذاری می‌کند، «عِبَادٌ مُکْرَمُونَ»، چون عباد هستند مُکرَم هستند.

«لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ» هیچ وقت هیچ خواسته‌ای ندارند، «وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»، این‌ها فقط به امر خدا عمل می‌کنند. یعنی همه‌ی شئونشان اجرای دستور است، هیچوقت بدون فرمان نیستند و هیچوقت هم از فرمان سرپیچی نمی‌کنند و هیچوقت هم قبل از صدور فرمان درخواستی ندارند، خواستی بجز خواست خدا ندارند.

همیشه این عبد است و او هم مولاست، تمام لحظات، ظاهر و باطنشان و همه‌ی شئونشان عبودیت است، اگر کسی عبد مطلق شد، علی الاطلاق ولایت مطلقه است، ولایت مطلقه شامل حال او خواهد شد.

بعضی‌ها هم برای اینکه هیچ کار مستحبی انجام ندهند، وقتی می‌خواهند کار مستحبی کنند نذری می‌کنند، می‌خواهد نماز نافله بخواند اما نذر می‌کند، برای اینکه هیچ وقت خودش را آزاد نبیند که بگوید من کاری کرده‌ام.

«فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ» آن اراده مسئله‌ی اساسی است که از شئون خدای متعال است و عبد وقتی عبد است که خودش نباشد و او باشد، بودنِ او هم به این است که ما مطلقا تحت فرمان غریزه و طبیعتمان نباشیم، و آن اراده اراده‌ی ما نباشد و اراده‌ی او باشد، «فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ».

لذا برای تقویت اراده یک موجود باسلابت در اراده باشیم، اراده‌ی ما شکست‌ناپذیر باشد، می‌گویند عزم خود را جزم کرده است، اینکه همیشه عزم انسان جزم باشد، مرتّب گرفتار تردید و تزلزل و شک نباشد و همیشه مذبذب بین این کار و آن کار نباشد، این کار می‌خواهد که انسان به جایی برسد که فقط اراده در زندگی او سرنوشت‌ساز شده است و هیچ میدانی به تأثیرات طبیعی و امور غیرارادی نباشد.

لذا بدترین نوع از خسران و خودباختگی و عمرباختگی و ورشکستگی این است که دیگر اراده‌ی انسان اراده نباشد، یعنی خودش نیست، امریکا سوار است، شیطان سوار است، او خیال می‌کند خودش اراده کرده است، در حالی که اراده را از او گرفته‌اند، این را یک موجود بوالهوس دنیاپرست خودباخته‌ی در برابر زرق و برق دنیا ساخته است و هر کار می‌کند آن حیوانِ اوست که بر او سوار است، طبیعتِ اوست که بر او سوار است، لحظه‌ای از حیطه‌ی جاذبه‌های غیرالهی دور نیست و خیال می‌کند که یک آدم است و با اراده زندگی می‌کند. که در قرآن کریم دارد «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ».[۷]

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای آن قوم فرمودند: «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ»، شیطان بر شما سوار شده است، مهار شما به دست شیطان است، یعنی افسار شما به دست شیطان است، او شما را مهار و کنترل می‌کند و می‌برد، شمایی نیستید.

این اراده را جدّی بگیریم. اگر تصمیم گرفتید یک چلّه نماز اول وقت بخوانید، این دیگر تزلزل ناپذیر باشد، این چلّه‌ی خودتان را مردانه انجام بدهید، یک چلّه برای غیرخدا نبینید، به هر کسی نگاه می‌کنید یک نیّتی کنید، «اَلنَّظَرَ إِلَى اَلْوَالِدَیْنِ عِبَادَهٌ وَ اَلنَّظَرَ فِی اَلْمُصْحَفِ مِنْ غَیْرِ قِرَاءَهٍ عِبَادَهٌ وَ اَلنَّظَرَ إِلَى وَجْهِ اَلْعَالِمِ عِبَادَهٌ وَ اَلنَّظَرَ إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ عِبَادَهٌ»،[۸] اگر به کسی نگاه می‌کنید، دیدید نفس می‌طلبد، یک چهره‌ی زیبایی است، نفس می‌طلبد، مرد باشید و نگاه نکنید، جاذبه‌ی طبیعی و مادّی را محکوم و مقهور اراده خودتان بسازید.

در جریان میرداماد رضوان الله تعالی علیه که دختر پادشاه میهمان حجره‌ی او می‌شود و او هم جوان عذب بوده است، می‌بیند که فشار غریزه است، شیطان هم چند مورد گفته است که من در آنجا جولان دارم و حاکم هستم، یکی از آن‌ها آنجایی است که زن و مرد نامحرم باشند و سومی نداشته باشند، یعنی خلوت با نامحرم… شیطان به حضرت نوح علیه السلام گفت که من سه جا حاکم هستم، یکی آنجایی که زن و مرد نامحرم باشند و تنها باشند، سومین نفر من هستم و با دست خالی هم برنمی‌گردم، تا زمانی که این‌ها را به فساد نکشم رهایشان نمی‌کنم.

این خیلی مهم است، این جریان برای مرحوم میرداماد رضوان الله تعالی علیه پیش آمده است، قهری هم پیش آمده است، دختری در دل شب به او پناه آورده است، گرفتار وسوسه شد، برای اینکه خودش را نزد خدای متعال رسوا نکند و لکه‌ی ننگی به دامان او ننشیند، اگر انسان توبه هم کند، هر وقت این رسوایی را بیاد می‌آورد، این یک سرافکندگی دائمی است، یک کاری است که دیگر شده است و شده است و دیگر بازگشت ندارد. مرحوم میرداماد رضوان الله تعالی علیه یک انگشت خود را جلوی شمعی که برای مطالعه گذاشته بود می‌‌گذارد و می‌سوزاند، انگشت دوم و سوم و… همه‌ی انگشتان خود را می‌سوزاند.

به خدای متعال پناه می‌بریم، این غریزه چقدر خطرناک است و انسان باید چقدر به خدای متعال پناه ببرد، به امام زمان ارواحنا فداه پناهنده بشود، «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ».[۹]

چنین چیزی برای یکی از دوستان ما در قم پیش آمده بود، پاشنه‌ی پای خود را سوزانده بود، اما دیگر بعد از این درد آرام گرفته بود.

اگر انسان به آخرت اعتقاد داشته باشد اینطور است، دردِ اینجا را، آتش اینجا را بر آتش آنجا ترجیح می‌دهد، آنجا به هیچ وجه برای احدی قابل تحمل نیست.

بالاخره خدا مرحوم میرداماد را حفظ کرد و بعد هم او داماد شاه شد و خدای متعال همین دختر را از راه حلال نصیب او کرد، و اگر به حرام مبتلا بود «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَهِ اَللَّهِ کَانَ أَقْرَبَ لِمَا یَخَافُ، وَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو»،[۱۰] کسی که می‌خواهد از طریق معصیت به مقصد خود برسد فوت او سریع‌تر است، پشیمان می‌شود و به مقصد دنیوی خود هم نمی‌رسد. اما زیر بار حرام نرفت، «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ»،[۱۱] اگر تو به سراغ حرام نروی من حلال را در اختیار تو قرار می‌دهم.

رزق هر کسی هم در خوراک، هم در ازدواج و هم در همه‌ی شئون معلوم است، خدا رازق است، خدا رزّاق است، «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ»،[۱۲] «فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ»،[۱۳] روزی از خزائن الهی نازل می‌شود، خدا دارد که نیاز بندگان خود را برطرف کند، خدای متعال رفع نیازهای همه‌ی مخلوقات خودش را پیش‌بینی فرموده است، خدای متعال روزی کرم و مار و گرگ بیابان را می‌دهد، حال آیا خدای متعال روزی بشر که بندگی او را می‌کند فراموش می‌کند؟ آیا چنین چیزی می‌شود؟ منتها بی‌تقوایی درِ روزی حلال را مسدود می‌کند، انسان را محروم می‌کند.

این خیلی هنر کرده است، آتش دنیا را بر آتش آخرت ترجیح داده است، ولی با حضرت یوسف علیه السلام مقایسه کنید، این نباید در این حد می‌ماند، میرداماد خیلی مهم است، هم از نظر معنوی، عرفانی، اهل باطن بودن، روی خود کار کرده است، ولی اگر در کلاس حضرت یوسف علیه السلام بود اصلاً این دختر را نمی‌دید.

مرحوم حاج آقا رحیم ارباب گفته بود در عمر خود نامحرم ندیده‌ام. ایشان مدّتی در خانه‌ی برادر خود بوده است، گفته بود در این مدّت همسر برادرم را ندیده‌ام.

می‌گویند مرحوم شیخ رجبعلی خیاط گفته بود اگر نگران شدید که نامحرمی را نگاه کنید «یا حبیب القلوب و یا محبوب القلوب» بگویید. اگر چشم دلت باز بود، اگر کسی را ببینی دیگر به این نگاه نمی‌کنی، اگر انسان به چیزی خیره بشود وقتی چیز دیگری را ببیند انگار ندیده است، تمرکز او در جای دیگری است.

این حضرت یوسف علیه السلام است، همینکه «هَیْتَ لَکَ»[۱۴] گفت، همه‌ی مقدّمات فراهم بود، نیازی به آتش و سوزاندن ندارد، گفت: «مَعَاذَ اللَّهِ».

مرحوم علامه بزرگوار صاحب تفسیر المیزان مقایسه‌ای بین حضرت یوسف علیه السلام و حضرت مریم سلام الله علیها دارد و رفعتِ درجه حضرت یوسف علیه السلام را تابلو می‌کند، می‌گوید حضرت مریم سلام الله علیها پاکدامن بودند، باخدا بودند، ولی تا «تَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا»[۱۵] ملکی بصورت بشر ممثل شد حضرت مریم سلام الله علیها گفتند: «إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا»،[۱۶] گفت: من به رحمان پناه می‌برم، اگر تو هم اهل تقوا باشی باید مانند من باشی و به من نزدیک نشو. ولی حضرت یوسف علیه السلام «إنّی» و «أنا» نداشت، اصلاً یوسفی نبود که بخواهد زلیخا را ببیند، حضرت یوسف علیه السلام فانی بود، ذوب بود، یوسفی نبود، لذا خودش را ندید، کسی که خودش را نمی‌بیند به طریق اولی دیگری را نمی‌بیند، گفت: «مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ»، فشارِ غریزه نبود، یوسفی نبود تا فشار ببیند، زلیخا کیست که من او را ببینم و او بخواهد دل من را ببرد.

همّت بلند دار که از همّتِ بلند مردان روزگار به جایی رسیده‌اند.

اگر به مرحله‌ی اراده دست یافتیم و در اثر انقیاد و اطاعت اراده را به خدا دادیم، «أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»،[۱۷] اولیای الهی اصلاً گرفتارِ دغدغه نیستند، یک دل داشته و یک دلبر پیدا کرده است و دل خود را به آن دلبر داده است، اصلاً دلی ندارد که نگران باشد که دل من را ببرند، من که بوده‌ام؟ من چه دارم؟

«فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ»، انسان صاحب عزم باشد، عزم خود را هم جزم کند که از چشمه‌ی معرفت الهی بنوشد، این علم همان معرفه الله است، «اول العلم معرفه الجبار»، انسان عزم خود را جزم کند، برای رفع عطش وجودی خود. این وجود عاریتی را به وجود لایتنهی وصل کند، این حباب خود را بشکند که در دریای بی‌ساحل هیچ و ذوب بشود، این صاحب معرفت می‌شود.

خدا صمد است و مقصدی بجز او نیست، خودت را در آن مسیر قرار بده و به او برس.

«فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ»، وقتی صاحب عزم شدی از بازیگری و بچه‌بازی و اسباب‌بازی… «أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ»،[۱۸] همه‌ی ما گرفتار هستیم، یعنی ما نیستیم، ما را بازی می‌دهند، دنیا ما را بازی می‌دهد، بچه که اراده ندارد، اگر چیزی جلوی بچه بیندازی و زرق و برقی داشته باشد او را سرگرم می‌کند، ما هم همان بچه‌ی بزرگسال هستیم و رشد نکرده‌ایم و دنیا ما را سرگرم کرده است.

«فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ»، وقتی که صاحب عزم و اراده شدی و مراد تو هم معرفت بود، عطش معرفت پیدا کردی، آنوقت «فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ».

روضه و توسّل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام

ما در زیارت قمر منیر بنی هاشم علیه السلام می‌خوانیم «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ»…

من نوعاً به فضل الهی در نماز خودم گاهی به الفاظ توجّه می‌کنم، در سلام نماز می‌گوییم «السَّلامُ علینا وعلى عبادِ اللَّهِ الصَّالحینَ»؛ سه سؤال است که همیشه در ذهن من هست، یکی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است که قرآن کریم از ایشان به «صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَهُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ»[۱۹] یاد کرده است، یکی مولا و سیّد خودمان، صاحبمان، «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»،[۲۰] که این عباد صالح آقای ماست، ان شاء الله بناست وارث زمین باشند، یکی هم قمر منیر بنی هاشم علیه السلام است، «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ سَلَّمَ»، بعد می‌گوییم: «أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَى بَصِیرَهٍ مِنْ أَمْرِکَ»؛ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به چشمه یقین راه پیدا کرده بود و سیراب شده بود، وجود نازنین حضرت اباالفضل العباس علیه السلام سرشار از یقین بود، و چون یقین حضرت اباالفضل العباس علیه السلام کامل بود «التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللَّه‏»، محبّت در اوج بود، تشنگی خود را نمی‌دیدند، خودشان را نمی‌دیدند، جراحت‌های خود را نمی‌دیدند، یک چیز دلِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را برده بود که فقط او را می‌دید و آن هم امام حسین علیه السلام بود، آینه خدا بود.

لذا وقتی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به آب رسیدند برای رفع عطش خود هیچ اقدامی ندارند، «فَذَکَرَ عَطَشَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ»…

مشک را پُر کرد، راهی را انتخاب کرد که درگیر نشود، به داد این بچه‌های عطشان برسد، اما مقدّر نبود، دست راست ایشان که مشک را بهمراه داشت از بدن جدا شد، مشک را به طرف چپ گرفت، دست چپ هم از بدن جدا شد، مقطوع الید شد، حال دیگر قدرت دفاعی ندارند، اما هنوز هم رکاب می‌زدند که شاید حیوان او را به خیمه‌ها برساند و این مشک به تشنگان بدهند، مصیبت آنجایی بود که تیر به مشک حضرت اباالفضل العباس علیه السلام زدند، خیلی سخت بود، دیگر نه دستی داشت که برگردد، نه رویی داشت که به خیمه‌ها برود…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

«یَا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجهِ الْحُسَینِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِّ اَخیکَ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام».

أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ ذُوالْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ‏ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ.

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم الأعز الأجل الأکرم اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یَا قَدِیمَ الإحسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ وَ بِالأئِمَّه المَعصُومِین وَ بِدِمَاء الشُّهَدَاء یا الله… یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ.

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! چشم ما را با جمال امام زمان ارواحنا فداه آشنا بگردان.

خدایا! دل ما را به وجود نازنین امام زمان ارواحنا فداه بسته کن.

خدایا! ما را از وجود نازنین امام زمان ارواحنا فداه جدا نفرما.

خدایا! نور باطن، نور بصیرت، همواره قرین زندگی ما بفرما.

خدایا! خودت ولایت ما را بعهده بگیر.

خدایا! ما را تحت ولایت شیاطین قرار مده.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم دشمنان خودت را بر ما مسلط نفرما.

خدایا! سایه پربرکت نایب امام زمان ارواحنا فداه، الگوی شایسته‌ی ما، رهبر حکیم ما را تا ظهور حضرت حجّت ارواحنا فداه مستدام بدار و جزو علمداران جبهه حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار بده.

خدایا! به همه‌ی ما توفیق جانفشانی در رکاب حضرت حجّت ارواحنا فداه را روزی بفرما.

خدایا! ما را لحظه‌ای از یاد امام زمان ارواحنا فداه غافل نفرما.

خدایا! عاقبت امرمان را به شهادت ختم بفرما.

خدایا! این طلبه‌های عزیز ما را، جوانمردان روزگار، گناه ستیز، گناه گریز قرار بده و همه‌ی آن‌ها را جزو مقرّبین بارگاهت محسوب بفرما.

خدایا! ما را از خوبان خودت جدا مفرما.

خدایا! عموم مریض‌ها، مریض‌ها مورد نظر را شفای عاجل مرحمت بفرما.

خدایا! توفیق شکر نعمت ایمان و ولایت و اطاعت و محبّت پیامبر و آل پیامبر علیهم السلام و حبّ قرآن کریم و حبّ علم و سلامتی و توفیقِ حضور در خانه امام زمان ارواحنا فداه و حرکت در مسیر قرب خدا و نعمت امنیت و نظام اسلامی و اساتید خوب و رفقای خوب را به ما روزی بفرما و ما را به مبتلا به غفلت و نسیان و کفران مگردان.

خدایا! حوائج این جمع، حوائج ملتمسین، حوائج متوقعین و منظورین و حوائج منظوره را برآورده بفرما.

نثار روح بلند حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و شهیدان و گذشتگان و مرحوم آقای فاطمی‌نیا صلوات مرحمت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

[۱] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۸ (قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ)

[۲] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴ (أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏).

[۳] سوره مبارکه ناس، آیه ۵

[۴] سوره مبارکه کهف، آیات ۱۰۳ و ۱۰۴

[۵] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶

[۶] سوره مبارکه انبیاء، آیات ۲۶ و ۲۷

[۷] سوره مبارکه مجادله، آیه ۱۹ (اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ)

[۸] من لا یحضره الفقیه ، جلد ۲ ، صفحه ۲۰۵ (وَ رُوِیَ : «أَنَّ اَلنَّظَرَ إِلَى اَلْکَعْبَهِ عِبَادَهٌ وَ اَلنَّظَرَ إِلَى اَلْوَالِدَیْنِ عِبَادَهٌ وَ اَلنَّظَرَ فِی اَلْمُصْحَفِ مِنْ غَیْرِ قِرَاءَهٍ عِبَادَهٌ وَ اَلنَّظَرَ إِلَى وَجْهِ اَلْعَالِمِ عِبَادَهٌ وَ اَلنَّظَرَ إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ عِبَادَهٌ » .)

[۹] سوره مبارکه یوسف، آیه ۵۳ (وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی ۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ)

[۱۰] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۷۴ ، صفحه ۱۷۸ (اَلثَّامِنُ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : مَنِ اِنْقَطَعَ إِلَى اَللَّهِ کَفَاهُ کُلَّ مَئُونَهٍ وَ مَنِ اِنْقَطَعَ إِلَى اَلدُّنْیَا وَکَلَهُ اَللَّهُ إِلَیْهَا وَ مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَهِ اَللَّهِ کَانَ أَبْعَدَ لَهُ مِمَّا رَجَا وَ أَقْرَبَ مِمَّا اِتَّقَى وَ مَنْ طَلَبَ مَحَامِدَ اَلنَّاسِ بِمَعَاصِی اَللَّهِ عَادَ حَامِدُهُ مِنْهُمْ ذَامّاً وَ مَنْ أَرْضَى اَلنَّاسَ بِسَخَطِ اَللَّهِ وَکَلَهُ اَللَّهُ إِلَیْهِمْ وَ مَنْ أَرْضَى اَللَّهَ بِسَخَطِ اَلنَّاسِ کَفَاهُ اَللَّهُ شَرَّهُمْ وَ مَنْ أَحْسَنَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اَللَّهِ کَفَاهُ اَللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اَلنَّاسِ وَ مَنْ أَحْسَنَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اَللَّهُ عَلاَنِیَتَهُ وَ مَنْ عَمِلَ لِآخِرَتِهِ کَفَى اَللَّهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ.)

[۱۱] سوره مبارکه طلاق، آیات ۲ و ۳ (فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَأَقِیمُوا الشَّهَادَهَ لِلَّهِ ۚ ذَٰلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا)

[۱۲] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۸

[۱۳] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۲۳

[۱۴] سوره مبارکه یوسف، آیه ۲۳ (وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ ۚ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ ۖ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ)

[۱۵] سوره مبارکه مریم، آیه ۱۷ (فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا)

[۱۶] سوره مبارکه مریم، آیه ۱۸ (قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَٰنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا)

[۱۷] سوره مبارکه یونس، آیه ۶۲

[۱۸] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۰ (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا ۖ وَفِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ)

[۱۹] سوره مبارکه تحریم، آیه ۴ (إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا ۖ وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ ۖ وَالْمَلَائِکَهُ بَعْدَ ذَٰلِکَ ظَهِیرٌ)

[۲۰] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۵