«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا».[۲]
پروردگار حکیم و ودود و شکور و رئوف و رحیم و ربّ الخلائق وقتی بشر را آفریده است نیازهایی در وجود او به قلم صنع خود در کتاب تکوین او مکتوب کرده است، ما خودمان کتاب الله هستیم، «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ»،[۳] خدای متعال دو کتاب را در این کریمه معرّفی فرموده است.
ما دو بُعد داریم
یکی کتاب آفاق است، که غالباً جویندگان علم و تشنگان دانش سرگرمِ ورق زدنِ کتابِ آفاقی هستند، خودِ ما هم دو بُعد داریم، در آن بُعدی که علمای طب و روانشناسی و زیستشناسی و انواع علومی که حولِ زندگیِ مادی بشر تحقیق میکنند، این هم آفاق است، روانشناسیِ غربیها به علم النفس نه کاری دارند و نه راهی دارند، این بُعدِ فیزیکی ما با عملها و عکس العملها و کنشها و واکنشها، همه جزو علومِ آفاقی هستند، ولی در ازای علوم دانشگاهی و تجربی و انسانی و حتّی علوم حوزوی، یک حقیقت دیگری هست که اکثرِ مردم نه متوجّه هستند و نه به دنبالِ آن میروند، «وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا»،[۴] این علم النفس، معرفه النفس، که در کرائمِ قرآن کریم اهلِ آن را با اشارات و لطائف متوجّهِ آن کرده است، یکی از آنها «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ»[۵] است، آیه مبارکه «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»،[۶] آیه کریمه «قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ»،[۷] و آیات دیگری که مربوط به مرگ است، «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ»،[۸] نهایتا «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا»،[۹] این نفسی که خدای متعال در هنگام خواب توفّی میکند و حیاتِ ما در عالم خواب حیاتِ نباتی و حیوانی است، مجاری دریافت و حفظ و نشر کار نمیکند، مگر کسانی که به دوام ذکر راه پیدا کردهاند، «لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[۱۰] شدهاند و خوابشان عروج است، خوابشان خلوت با خدای متعال است، هنگامی که این چشم را میبندند چشم دیگری برایشان باز میشود، و اینها قبل از آنکه بمیرند خود را میراندهاند، کالمیّت بین الیدی الغسّال هستند، تسلیم حضرت حق سبحانه و تعالی هستند، به اینها در عالم رؤیا هم یک جزء از هفتاد جزء نبوّت داده میشود و احیاناً در فضای منامات شکارهایی نصیبشان میشود، معارفی که ذوق میکنند، نمیفهمند و در ذهنشان مینویسند، صور ذهنی نه، بلکه خدا ساقی میشود و علوم حَقّه را به کامِ جانِ اینها شیرین میکند، اینها بر سرِ سفرهی خدا هم ارتزاق میکنند و هم اشراب میکنند.
وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هنگام خواب
وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمودند که «أَبِیتُ عِنْدَ رَبِّی یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِی»،[۱۱] بیتوتهی من، خواب من، انس با اوست، به مقام عندیّت نائل میشوم و خدای متعال در آن عالم هم به من لقمه میدهد و هم جرعه به کام من میریزد، اگر نگوییم چشمه بر دلِ من جاری میکند، اگر نگوییم دریاها در وجود من مستقر میشود.
هم اکرامِ ضیف میکند، بهترین سفرههای عرشی را بر دلِ من ارزانی میدارد و هم «سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»،[۱۲] به من شراب طهور میدهد و این شراب طهور شرابی است که انسان را از همهی عالمیان بینیاز میکند.
ارزش نماز شب
نماز شب سِرّالله است، نماز شب شیوهی همهی پیامبران است، نماز شب نردبان رسیدن به مقام محمود است، مقام محمود مقام عصمت است، مقام محمود مقام احاطه به همهی موجودات است، مقام محمود مقام شفاعت کبری است که انسان ذوب در پیغمبر میشود و گویا خودِ پیغمبر است، همه چیزِ او مورد حمد و ستایش است، هیچ نقطهی ضعفی که قابل ستایش نباشد در وجود او باقی نیست، «فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا»،[۱۳] نماز شب دریچهای برای خودشناسی و خودیابی و خداشناسی و خدایابی است.
پروردگار عظیم الشأن این شراب محبّت را در دل شب…
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندران ظلمت شب آب حیاتم دادند
حالات مرحوم آمیرزا جوادآقای ملکی تبریزی اعلی الله مقامه الشّریف را ببینید، این حالِ تجرّدی که به ایشان دست داد در دل شب بود، خدای متعال در حال نماز شب عنایت ویژه دارد، چون اهل سحر محرمهای خدا هستند، «إِنَّ اَلرَّجُلَ لَیُذْنِبُ اَلذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلاَهَ اَللَّیْلِ»،[۱۴] آدم با گناه نامحرم میشود و انسان را از حرم بیرون میکنند، حرمِ سحر با نامحرم بودن سازگار نیست، و انسانی که مراقبه ندارد نماز شب ندارد، هر کسی که نماز شب ندارد خودیابی ندارد.
الهینامهی این علامهی عارفِ صاحب سِرّ… هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد.
درخواست ما در قنوت نماز وتر از خدای متعال
در قنوت نماز وتر سحر دعایی است که یکی از آرزوها و تقاضاهای متهجّد، آن هم در نقطهی اوجِ وصال که یازده منزل طی کرده است، آخرین منزل که یازدهمین منزل است، باید دیگر فیوضات در تراز سحر را دریافت کنند، از خدای متعال اینطور درخواست میکند: «الَهی هَب لی مِن لَدُنک رَحْمَهً تُغْنینی بِها عَنْ رَحْمَهِ مَنْ سِواکَ»، پروردگار من! ای مربّی من! ای پرورشدهندهی من! ای که دامانِ پرورش و ربوبیتِ تو خیلی گرمتر از دامان مادرم است! پروردگار من! مربّی من! مزکّیِ من! سازندهی من! منوّرِ قلب من! من را از این واسطهها نجات بده، خودت هوای مرا داشته باش، مرا نزد خودت قرار بده، آن کسی که علم لدنّی دارد، آن کسی که رحمتِ نزد خدای متعال را دارد، نمیشود خودش دور باشد اما رحمتِ او لدنّی باشد، هر کسی که علم لدنّی دارد درواقع خدای متعال او را نزد خود برده است و علم را در محضر خودش، در اوج فنا، علمی که برای خودش هست در جان او میریزد، رحمت هم همینطور است، در مورد جناب خضر نبی علیه السلام در سوره مبارکه کهف خدای متعال هر دو مطلب را فرموده است، «فَوَجَدَا عَبْدًا»،[۱۵] برای کسی که دل دارد، واقعاً انسان را متحیّر میکند، محو میکند، «فَوَجَدَا عَبْدًا»…
ای کاش عبدی هم در سر راه ما قرار بگیرد، گویا عبدی نمیشناسیم، عبودیت را نمیشناسیم تا عبد را با نشانههایی که دارد، به او وصل بشویم، ما را چه به عبد؟ «فَوَجَدَا عَبْدًا»… این نشان میدهد که اینها تشنه بودند، اینها بیابانی بودند، اینها جویا بودند، به دنبال گمشده میگشتند و حال یافتهاند.
حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مورد شهادت خودشان این تعبیر را دارند که «من نسبت به مرگ تشنه بودم».
آیا ما سرباز واقعی امام زمان ارواحنا فداه هستیم؟
شما از نظر عرف، از زمانهای قدیم بعنوان سرباز امام زمان ارواحنا فداه شهره هستید، حال حسود نیستیم، امام ما امام حکیم بود، امام ما امام عارف و واصل بود، کلمات او الهامی بود، به بچههای اطلاعات «سربازان گمنام امام زمان ارواحنا فداه» گفتهاند، اما طلبهها در تمام ادوار و زمانها در حوزههای علمیه بعنوان سربازان امام زمان ارواحنا فداه… این عنوان به این قشر اختصاص داشت، ولی واقعاً شما را به جان عزیزتان قسم میدهم که نزد خود سؤال کنید که آیا امام زمان ارواحنا فداه گمشدهی شما هستند؟ آیا به اندازهی یک کتابی که گُم میکنیم، به دنبال امام زمان ارواحنا فداه میگردیم؟
من که از این حرف خجالت میکشم، ولی حقیقت است، تلخ هم هست، طلبهای که به دنبال امام زمان ارواحنا فداه نیست، آدرس بلد است اما نمیرود، یا اصلاً به دنبال آدرس هم نیست.
این تعبیر سوره مبارکه کهف نشان میدهد که جناب موسی و مصاحب ایشان تشنه بودند و گمشده داشتند و در به دری را به خود هموار کردند، «مَن طَلَبَ شیئاً وَ جَدَّ وَجَدَ و مَن قَرَعَ باباًً و لَجَّ وَلَج»،[۱۶] اگر کسی جویا باشد و بگردد پیدا میکند، و اگر کسی پشت دری قرار بگیرد و در بزند و سمج باشد، اگر زود در را باز نکردند قهر نکند، ولوج ورود است، تا زمانی که انسان سماجت و استقامت نکند و صبر نداشته باشد، او را به حریم و حرم راه نمیدهند، چون عرضهای این کار را ندارد، یک خوابی میبیند و میخواهد زمین و زمان را مرید خود کند، این که به درد نمیخورد، باید ظرفیت داشته باشد، باید در مسیر رسیدن به معبود راه طی کند و از دوری راه نترسد و وحشت نکند و خسته و درمانده نشود، «فَوَجَدَا عَبْدًا»…
اینها عبدی را یافتند که اصلاً مظهر عبودیت بود، مالک داشت، صاحب داشت، تحت تملّکِ مولا بود، عبد و آنچه را که به عبد داده میشود، عبد از نظر حقوقی امکان مالک شدن ندارد، برای اینکه خودش برای خودش نیست، «فَوَجَدَا عَبْدًا»… عبدی را یافتند که دو چیز از خدا نصیبِ این عبد شده بود، «آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا»، هم رحمتِ بیکرانِ الهی را بدون واسطه به او داده بودیم، و هم علم آنجایی نصیب او شده بود، «عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا»، استاد نداشت، در ماسوی الله بر سرِ سفرهی کسی ننشست، هر چه داشت مستقیم از او گرفت، هم رحمت و هم علم نصیب او شد.
حال اینهایی که تشنه بودند و این گمشدهیشان را پیدا کردند، ببینید نحوهی درخواست و سؤال و روشِ رهیابی به چشمهی زلالِ علم عرشی را که باید از او یاد گرفت، همینکه رسیدند گفتند که آیا اجازه میدهی… «أَتَّبِعُکَ»[۱۷]… از ابتدا نمیگوید که به من درس بده، میگوید اجازه بده من تابعِ تو باشم، به دنبال تو حرکت کنم، شما جلو باشید و من مأمومِ شما باشم، اگر تبعیّت، روح تبعیّت، روح انقیاد، روحِ خاکی بودن و زانو زدن و پذیرفتن در انسان ایجاد شد، آب کم جوی تشنگی آور بدست… اگر آن عطش و آن زمینه و آن تقاضا پیش آمد، خدای متعال آب را هم از زمین میجوشاند و هم از آسمان برای انسان میریزد، ولی اگر روح تبعیّت نبود معلوم میشود که عطش نیست، «أَتَّبِعُکَ»، آیا اجازه میدهید که ما پیروی کنیم و به دنبال شما حرکت کنیم و با امامت شما طیِّ طریق کنیم، که جوششِ شما در این تبعیّت به ما میرسد، «أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا»، تو معلَّم هستی، تو چیزی از خودت نداری، اینجا تفسیر شده است.
خیلیها استادِ مبرّزی هستند ولی ژستی میگیرند، هل من مبارز میطلبند، در جلسات به دنبالِ این هستند که بحثی آغاز بشود تا نشان بدهند که چیزی بلد هستند، این آدم قارون است، این آدم فرعون است، «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا».[۱۸]
این «أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» هم روحیهی طلبگی را به ما میآموزد، طلبه تابع است، طلبه منقاد است، طلبه پیرو است، طلبه به دنبالِ أنانیت نیست، طلبه به دنبال بندگی است، بنده یافته است و میخواهد بندگی یاد بگیرد، نمیخواهد مرجعیت یاد بگیرد، نمیخواهد ریاست یاد بگیرد، نمیخواهد مریدبازی یاد بگیرد، میخواهد بندگی یاد بگیرد، میخواهد فقر الی الله یاد بگیرد، میخواهد خضوع یاد بگیرد، میخواهد فناء داشته باشد، میخواهد خود را بشوید، میخواهد خودش را بردارد، تا زمانی که ما هستیم که خودمان حجاب هستیم، خدای متعال که در این صورت به ما نگاه نمیکند، تو که خودت را دارا میدانی و کاری به ما نداری، هر وقت محتاج شدی بیا که در این صورت من تو را قبول میکنم، طلبه آمده است که تبعیّت یاد بگیرد نه ریاست.
دوم اینکه از کسی یاد میگیرد که «عُلِّمْتَ رُشْدًا»، تو خودت هم کارهای نیستی، تو هم از دیگری میگیری. یعنی تو عبد هستی و من هم آمدهام تا عبودیت یاد بگیرم، رشد هم در همین عبودیت است.
نکاتی دربارهی علامه حسنزاده آملی اعلی الله مقامه الشّریف
مرحوم علامه که ما آقای حسنزاده را کم و بیش فی الجمله، سابقاً بیشتر و در دورهای که در تهران بودیم کمتر در خدمتشان بودیم ولی بالفعل هم کرامت و اشراف ایشان بر اسرار یافتیم.
علامه حسنزاده از نظر علمی برای حوزههای علمیه، بلکه برای جهان علم در عصر ما جزو ممتازها بودند، یک کسی در فنون مختلف سرآمد باشد. فقیه بود، گاهی مباحث مباحث فقهی ایشان را در رسانهها هم مطرح کردند، ایشان فقیه بود، حکیم بود و کتابهایی که در حرکت جوهریه و بعضی امور دیگر نوشتهاند، یک رشحاتی از دریای حکمت خودشان را به قلم آوردهاند. این کتاب «هزار و یک کلمه و هزار و یک نکته» که علامه را در علوم مختلف نشان داده است که ایشان در همهی مسائل مورد نیاز، به هر کجا سری زده است و در همانجا هم به ایشان سِمَت دادهاند و ایشان پرچمدار هستند، معلومات علامه حسنزاده خیلی وسیع است، ولی همهی اینها قیل و قال است، در آن علم النفس که حاصلِ سحرهاست، حاصلِ مراقبت است، حاصل آلوده نشدن به زرق و برق دنیاست، حاصلِ تجافی از دارالغرور است، «اللَّهُمَّ ارْزُقنى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الغُرُورِ»،[۱۹] ایشان در بستر دنیا گرفتارِ التذاذات نشدند و خودشان را از این بستر بیرون کشیدند، «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا»،[۲۰] این تجافی برای ایشان فقط در سحر نبود، تجافی ایشان دائمی بود، ایشان اصلاً در بستر دنیا نرفتند، کیفِ دنیا را نچشیدند، چون از این عبور کرد خدای متعال برای او هم ساقی بود و هم مُتعم. لذا او خود را شناخت و به معرفه النفس دست پیدا کرد.
معرفه النفس ایشان هم که بیش از صد و پنجاه درس است و جزو کتابهای مفید است، عیون، معرفه النفس… علامه حسنزاده تحت عناوین مختلف این خط رسیدن به مقصد اعلی را که از درونِ انسان سیر میکند، سیر انسان به سوی خدا از مکه و مدینه و کربلا و نجف و مشهد و مسجد و محراب، بدونِ ورود به آن حرم نیست، اگر دل حرم الله شد، اگر دل حرم الرسول شد، اگر دل حرم الولایه شد و انسان محرم شد، به هر کجا که برود حرم اوست، و اگر محرم نبود به هر کجا که برود تجاوز و غصب است و او واردِ حرم نشده است.
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند…
آیت الله علامه جوادی آملی اطال الله عمره… حوزه علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه را از دست داد، او چه چشمهای بود، تشنگان او از ایشان محروم شدند، آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف را از دست داد، چه دریایی بود، چه پشتوانهای بود، چه سرمایهای برای بشریت بود که بشریت ایشان را از دست داد و گرفتارِ فقر شد، آیت الله بهاءالدینی اعلی الله مقامه الشّریف را از دست داد، بعد دیگر این بعدیها که در ردهی بعد بودند استوانهها بودند، اعتبار حوزه بودند، پشتوانهی علم و علماء بودند، علامه آیت الله مصباح رضوان الله تعالی علیه، قبل از ایشان آیت الله آسیّد عبدالله تهرانی که ناشناخته بود ولی برخی از بزرگان میگفتند که بر اینها تقدّم دارد، نمیخواهم نام ببرم، حتّی انگشت میگذاشتند که فلان علامه معلومات خود را از آسیّد عبدالله تهرانی گرفته است و تحت اشراف بوده است. اینهایی که شناخته بودند یا اینهایی که شناخته شده نبودند… آیت الله آشیخ علی آقای پهلوانی سعادتپرور، همینطور رفتند و هیچ کسی هم احساس درد نکرد، متوجّه نیستیم که چه برکاتی از این بزرگواران عایدِ حوزههای علمیه میشد، نوبت به علامه آیت الله مصباح رسید، چراغِ فروزان بود، مشعل بود، نورِ خدا بود، نورِ ائمه هدی بود، وارثِ بزرگان بود، هم در علم، هم در معنویت و تقوا.
سرمایههای ما همینطور از دست ما میرود، و بعد از آیت الله مصباح به مصیبت فقدان آیت الله علامه حسنزاده آملی رضوان الله تعالی علیه مبتلا شدیم.
آیت الله جوادی آملی میفرمودند که آقای حسنزاده مدّتهای طولانی تمام شب را بیدار بودند و ریاضات شرعیه را تحمّل میکردند، بعد صبح چند ساعتی میخوابید و وقتی بلند میشد دیگر خواب نداشت.
اینهایی که شب دارند روز و روزگارشان «إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا»،[۲۱] کسی که میخواهد در دریای اشتغالات روز دست و پا بزند باید قوام خود را در شب جستجو کند.
آقای حسنزاده ریاضتهای سنگینی را داشتند که کمتر کسی از حوزویان اینطور ریاضتها را تحمّل کرده است.
یکی این گذشت از آسایش و راحتی و ترکِ لذّت است…
اگر لذّت ترک لذّت بدانی دگر لذّت نفس را لذّت نخوانی
این یک مسئله است که اگر «من طلب العلا سهر اللیالی»، اگر کسی به دنبال مراتب و منازل قربی هست و میخواهد پر بکشد و در عرش الهی محرم اسرار خدای متعال بشود باید از خواب بگذرد، قلّت نوم، قلّت کلام، قلّت طعام، شب زندهداری، ذکر به دوام، اینها شالودهها و پایههایی است که سالک و مهاجر را به مقصد میرساند، و علامه حسنزاده در اینها ثابتقدم و استوار بود.
نکتهی دیگر این است که تواضع ایشان در برابر اساتیدشان در بین کسانی که ما میشناسیم بینظیر بود.
به محضر علامه طباطبایی میآید و سر به زانوی ایشان میگذارد و بلند بلند گریه میکند تا دری به روی او باز کند، بعد هم ایشان را قسم میدهد، قسمهای آنچنانی، تا علامه را راضی کند.
زمانی که نزد مرحوم الهی قمشهای درس میخواند، کف پای مرحوم الهی قمشهای را میبوسد و تواضع میکند.
امام رضوان الله تعالی علیه به عیادت استادشان مرحوم آمیرزا جواد آقا ملکی تبریزی اعلی الله مقامه الشّریف رفته بودند که در بستر بیماری بودند، امام رضوان الله تعالی علیه نقل کرده بودند که مرحوم نائینی به عیادت آمیرزا جواد آقا ملکی تبریزی اعلی الله مقامه الشّریف آمده بودند و آنچنان مراقبت ایشان از آمیرزا جواد آقا ملکی تبریزی اعلی الله مقامه الشّریف خادمانه و نوکرانه بود، مراقب بود که وقتی این گوشهی لحاف کنار رفت بلافاصله روی ایشان را بکشد، گویا پول گرفته است که پرستارِ خاضع و متواضع باشد. بعد میگفت که گویا اینها قسم خوردهاند که خودشان را خاک کنند.
آیت الله نائینی رضوان الله تعالی علیه در حوزههای فقهی و اصولی خیلی بزرگ هستند اما ببینید که تواضع ایشان در برابرِ اولیاءالله چطور است.
ما هم اینها را نقل میکنیم و حسرت میخوریم.
ان شاء الله خدای متعال مرحوم آقای مجتهدی تهرانی اعلی الله مقامه الشّریف را رحمت کند که ایشان در طلبهپروری الحق و الانصاف جزو الگوها بودند، ایشان به من میگفتند که گذشتگان هم میگفتند و هم خودشان راه رفته بودند، به من میگفتند: شماها میگویید ولی میترسم که بعد از شماها دیگر این حرفها را هم نگویند و دیگر اصلاً حرف هم نباشد.
شاید خدای متعال دلی را بیدار کند تا بداند که عمر چه قیمتی دارد و چطور این عمر را خاک و خاکستر میکنیم و چه حسرتی در قیامت به سراغ ما میآید.
این مراقباتی که علامه حسنزاده نسبت به اساتید خود داشتند معلولِ این نوع تواضع و این نوع خضوع و خشوع بود، ایشان چه تجلیلهایی از اساتید خود میکنند.
این کتاب «معرفت» علامه را ببینید، چند نفر از بزرگان را نام بردهاند، سایر آثار ایشان را ببینید تا متوجه شوید که واقعاً نسبت به اساتید خود «مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیرَنی عَبداً»[۲۲] بودند، انسان این عبودیت را میبیند، «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ»، این خضوع در برابر اساتید درواقع خضوع در برابر خدا بود، این یکی از رموز ارتقاء درجات علامه حسنزاده آملی اعلی الله مقامه الشّریف در مراتب توحیدی ایشان بود.
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
صلی الله علیکِ یا سَیّدتی و یا مَولاتی یا فاطمه الزّهراء
ایام ایامِ محنت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، پدر از دست دادهاند، شوهر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خانهنشین شده است، خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را سوزاندند، فرزند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را کشتند…
«مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ الرُّکْنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ»[۲۳]…
چه گریههایی… شب و روز نداشتند، خورد و خوراک نداشتند، فضّه میگوید همهی ما اشکبار بودیم اما گریهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها طوفانی بود و با گریهی خودشان مدینه را بهم میریختند…
آمدند و از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه درخواست کردند که به فاطمه [صلوات الله علیها] بگو که یا شبها گریه کند یا روزها…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم پاسخ دادند: علی جان! به اینها بگو که آفتابِ عمر فاطمه بر لبِ بام است، من چند روز بیشتر نیستم…
«یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ»… خدا به دادِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برسد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چه کشیدهاند…
«نَاحِلَهَ الْجِسْمِ»… بدن آب شده بود و دیگر چیزی از بیبی باقی نمانده بود، دیگر به تنهایی نمیتوانستند بلند شوند، دست به دیوار میگرفتند و به کمک دیوار بلند میشدند… دیگر روزهای آخر با کمک دیوار هم نمیتوانستند بلند شوند…
غاصبین حکومت به عیادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چه کشیدند… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: اینها جلوی مرا گرفتند و من ناچار بودم و به اینها اجازه دادم که برای عیادت بیایند… اما نمیدانم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه چیزی در چهرهی مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند که دلشان به اول مظلوم عالم سوخت و خواستند اینطور تسکین بدهند، فرمودند: «البَیتُ بَیتُکَ وَ الحُرَّهُ اَمَتُکَ، اِفعَل ما تَشَاءُ!»… خانه خانهی خود شماست و من هم کنیز شما هستم، مقابل فرمایش شما عرضی ندارم…
وقتی اینها آمدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با اینها صحبت نکردند، ولی وقتی میخواستند سر مقدّسشان را برگردانند توانِ برگرداندنُ سرِ خود را نداشتند…
به فضّه فرمودند: مرا کمک کن… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با کمکِ فضّه سر خود را برگرداندند…
لا یوم کیومک یا اباعبدالله…
منظرهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی رقّتبار بود، زنهای مدینه هم وقتی حال و جسم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دیدند آمدند، دیگر گریه مجالشان نمیداد و مردان مدینه را نفرین میکردند، اما سر مقدّس حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از بدن جدا نبود، بدن قطعه قطعه نبود، بدن به زیر سُمِ اسبها نرفت…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
الا لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم یَا الله… یَا أرحَمَ الرّاحِمین، یَا غیاثَ المُستَغیثیِن…
خدایا! تو را به مظلومیت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، به صبر و استقامت و مصیبتها و اخلاص و نورشان قسم میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! مولای مظلوم ما را از زندان غیبت نجات بده.
خدایا! زمینه را برای ظهور امام زمان ارواحنا فداه سریعاً آماده بفرما.
خدایا! ما را جزو نوکران مقبول امام زمان ارواحنا فداه بنویس.
خدایا! سایهی پُربرکتِ رهبرمان را که سایهی رحمت خودت قرار دادهای مستدام بدار.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم مسئولین ما را یاری بفرما.
خدایا! نفوذیها را افشاء بفرما و دستشان را کوتاه بفرما.
خدایا! توطئههای استکبار را به خودشان برگردان.
خدایا! عموم مریضها، مریضهای مورد نظر را شفاء عنایت بفرما.
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه کهف، آیه ۶۶ (قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا)
[۳] سوره مبارکه فصلت، آیه ۵۳ (سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ)
[۴] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۵
[۵] سوره مبارکه مائده، آیه ۱۰۵ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ ۖ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)
[۶] سوره مبارکه شمس، آیات ۹ و ۱۰
[۷] سوره مبارکه زمر، آیه ۱۵ (فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ ۗ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ أَلَا ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ)
[۸] سوره مبارکه سجده، آیه ۱۱ (قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ)
[۹] سوره مبارکه زمر، آیه ۴۲ (اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَىٰ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)
[۱۰] سوره مبارکه نور، آیه ۳۷ (رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ ۙ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ)
[۱۱] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۶۴ ، صفحه ۲۵۳ (وَ قَالَ: إِنِّی لَسْتُ کَهَیْئَتِکُمْ إِنِّی أَبِیتُ عِنْدَ رَبِّی یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِی.)
[۱۲] سوره مبارکه انسان، آیه ۲۱ (عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ ۖ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّهٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا)
[۱۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۹ (وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَکَ عَسَىٰ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا)
[۱۴] المحاسن ، جلد ۱ ، صفحه ۱۱۵ (عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَلرَّجُلَ لَیُذْنِبُ اَلذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلاَهَ اَللَّیْلِ وَ إِنَّ عَمَلَ اَلسَّیِّئِ أَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ اَلسِّکِّینِ فِی اَللَّحْمِ.)
[۱۵] سوره مبارکه کهف، آیه ۶۵ (فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا)
[۱۶] مصباح الشریعه ، جلد ۱ ، صفحه ۱۳
[۱۷] سوره مبارکه کهف، آیه ۶۶ (قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا)
[۱۸] سوره مبارکه قصص، آیه ۸۳ (تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ)
[۱۹] دعای شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان
[۲۰] سوره مبارکه سجده، آیه ۱۶ (تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ)
[۲۱] سوره مبارکه مزمل، آیه ۷
[۲۲] الکافی ، جلد ۱ ، صفحه ۳۶
[۲۳] مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، جلد ۳، صفحه ۳۶۲ (وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ الرُّکْنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَهً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُکُمَا عَلَى عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَکَثَتْ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ عَلِیّاً ع وَ أَوْصَتْ إِلَى عَلِیٍّ بِثَلَاثٍ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِابْنَهِ أُخْتِهَا أُمَامَهَ لِحُبِّهَا أَوْلَادَهَا وَ أَنْ یَتَّخِذَ نَعْشاً کَأَنَّهَا کَانَتْ رَأَتِ الْمَلَائِکَهَ تَصَوَّرُوا صُورَتَهُ وَ وَصَفَتْهُ لَهُ وَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جَنَازَتَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ أَنْ لَا یَتْرُکَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْهُم)