«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
خطبه اوّل
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ[۲]». شما خدا جویان را، شما پاکدلان را، شما اهلالله را، همهی ملّت ایران، برادران و خواهران، همهی دلدادگان به دین و مکتب و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و دودمان ایشان، همهی نورانیانی که مشعل قرآن کریم بر دل آنها تابیده است و همهی شما نمازگزاران عزیز را به پرهیز از آنچه خداوند متعال را ناخشنود میکند و اقبال به آنچه که پروردگار متعال را راضی مینماید، دعوت میکنم. رضایت خداوند بالاترین مقامی است که انسان به آن میرسد. خداوند متعال اهل تقوا را دوست میدارد؛ «فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ[۳]»؛ از بهشت، از رفاه، از لذائذ، از رَهیدن از خطرات، از همهی اینها برای اهل آن مهمتر است که خداوند آنها را دوست بدارد و خدا نکند که از چشم خداوند بیفتیم. خداوند متعال خزّان کَفور را دوست نمیدارد. کسی که اهل خیانت است و اهل کُفران نعمت است، مُدام گِله و شکایت میکند و هیچگاه محبّتهای خداوند متعال را نمیبیند، هیچگاه نعمتهای الهی را مهم نمیداند؛ ولی با کمترین درد و مشکلی زبان به نارضایتی میگُشاید و خداوند متعال چنین کسی را دوست نمیدارد. اما در مقابل آن اهل تقواست. هر کسی اهل صداقت است، اهل امانت است، اهل دیانت است، اهل مقاومت است، هر کسی اخلاق دینی دارد، رفتار امیدوارکننده دارد، به دلها اُمید میدهد و افتادهها را بلند میکند، اینها نشانههای تقواست و خداوند متعال متّقین را دوست میدارد.
ادامه تفسیر سورهی مبارکهی «فاتحه الکتاب»
در خطبهی اوّل در تفسیر سورهی مبارکهی فاتحه الکتاب به آیهی مبارکهی «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ[۴]» رسیدیم. خداوند متعال یک هدایت عمومی دارد و یک هدایت پاداشی دارد. این آفتاب بر همهی عالَم میتابد، این باران بر همهی سرزمینها میبارد؛ اما چوبی که خشک شده است، نور آفتاب در آن تأثیری ندارد. چوبی که ثَمر و میوه داده است، وقتی آفتاب به این درخت پُر میوه میتابد، میوهی آن میرسد و شیرین میشود و مردم از آن استفاده مینمایند. اما درخت خُشکیده و بدون ریشه هیچ استفادهای از آفتاب نمیکند. باران نیز به همین صورت است.
«باران که در لطافت طبعش خلاف نیست ***** در باغ لاله روید و در شوره بوم خس[۵]»
وقتی زمین لایق نیست و قابلیّت ندارد، به تعبیر قرآن کریم «غَیْرِ ذِی زَرْعٍ[۶]» است، نزول باران برای او رویش و سرسبزی و میوهای عاید نمیکند. باید زمین قابل باشد تا وقتی باران میبارد، در آن حیات به وجود بیاید، گُل و ریحان بروید، مَشام بَشر را مُعطّر نماید و غذا به جانهای نیازمند عَرضه نماید و مبدأ حیات برای موجودات ذیحیات بشود. مَثَل قرآن کریم، مَثَل آفتاب است. «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا[۷]»؛ وقتی زمین دل نمکزار بشود، دیگر آیات قرآن کریم، تلاوت قرآن کریم، مواعظ قرآن کریم، حکمتهای قرآن کریم و بُرهانهای قرآن کریم در او اثر نمیکند. قرآن کریم «ابوجهل[۸]» را ابوجهلتر کرد. برای «ابولهب[۹]» با وجود اینکه تلاوتکنندهی قرآن کریم خودش قرآن بود، نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عینیّت قرآن کریم بودند، اما در او اثر نگذاشت. ما در هر نمازی از خداوند متعال درخواست میکنیم: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»؛ این هدایت تکوینی است، هدایت تثبیتی است، هدایت استمراری است. خداوند علیّ حکیم این نوع هدایت را که بیان کرده است، میتوان از آن به عنوان هدایت پاداشی هم نام برد. هم هدایت و هم ضلالت، ابتدائاً هر کسی راه خداوند متعال را انتخاب کرد و آن را پذیرفت، در هر خطّی که انسان قرار بگیرد، در خطّ مستقیم انسانیّت، خطّ خداوند، خطّ پاکی، خطّ معنویت، اگر آدرس را دیدید و با این آدرس راه افتادید، خداوند اجازه نمیدهد که شما در راه بمانید. اما اگر کسی از ابتدا زیر بار نرفت، مانند شیطان و گفت: «أَنَا خَیْرٌ[۱۰]»؛ من خودم بهتر هستم، هر کسی روشنفکری به خرج بدهد و برای خودش راهی را انتخاب کند، خداوند او را در همان راه پیش میبرد که این نوع از ضَلالت، ضَلالت جزاست، کیفر است و عذاب الهی است. اگر کسی بد بشود، خداوند راه بدی را بر روی او نمیبندد، بلکه او را رها میکند. خدا نکند که خداوند متعال کسی را رها کند. خدا نکند که دست کسی از دامان هدایت الهی کوتاه بشود. انسانی که به خودش واگذار بشود، زاویهاش از حقّ و از خوبیها وسیعتر میشود و به جای رسیدن به مقصد عالی، به دَرکات جهنّم میرسد. زیرا ضَلالت سقوط است و هدایت صعود کند. همینگونه که اگر بَشر خطّ الهی و سلوک الیالله و سِیر الیالله را انتخاب نماید، در آن راه او را پیش میبرد.
هدایت پاداشی مطابق آیات قرآن کریم
در این زمینه چند آیه که روشنگر این معناست، به دلهای پاک شما مؤمنینی که خدا را شکر نماز جمعه دارید و خداوند به شما نیّت میدهد، انگیزه میدهد و با یک دلی به اینجا میآیید، با یک امیدی به اینجا میآیید، افتخار میکنید که خداوند مرا دعوت کرده بود و رفتم و چه میهمانانی را دیدم. چه چهرههای نورانی جمعشان جمع بود و احساس کردم: «یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَه[۱۱]»؛ چه شکوه و عظمتی بود. اسلام تنها نیست. بحمدالله جبههی توحید بدون مُشتری نیست. مُشتریهای جبههی ولایت قابل اعتنا هستند و انسانهای ارزشمندی هستند. امید پیدا میکنید، نشاط پیدا میکنید، دلگرم میشوید. دعای شما هم در دعاهاست و خداوند متعال دَرهم میخرد. بنده نیز در میان شما به امید دعا میکنم و به امید نماز میخوانم. یک جمعی به امیدی آمده باشند و در این میان کسی لایق نباشد. خداوند متعال ستّارالعیوب است و آن یک نفر را استثناء نمیکند. لذا چند آیه که در هدایت پاداشی که انسان راه خیر و خوبی و بندگی را انتخاب نماید، خداوند او را میبرد. دربارهی هدایتهای بعدی که خداوند با او رفیق میشود و دست او را میگیرد و آدرسهای جدید به سُراغ او میآید، آیات متعددی در قرآن کریم داریم. «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ[۱۲]»؛ سورهی مبارکهی تغابن که یکی از مسبّحات خَمس قرآن کریم است و توصیهی ما این است که انشاءالله از همین ماه رجب شروع کنید و هر شب این پنج سورهی مبارکه را بخوانید. در کتاب «کافی» شریف از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) وعدههایی داده شده است که اگر انسان باور داشته باشد، هرگز نمیتواند آن را ترک نماید. هر کسی ایمان به خداوند بیاورد و توحید و دین خدا را انتخاب نماید، «یَهْدِ قَلْبَهُ»؛ قلوب به دست خداوند متعال است و او مُقلّبالقلوب است، خداوند متعال دل او را هدایت میکند. این هدایت جَذبی است، هدایت نوری است. در آیهی ۶۹ سورهی مبارکهی عنکبوت فرموده است: «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»؛ هر کسی کارش به سوی من باشد؛ هر کاری انجام میدهید، باورتان این باشد: « هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ[۱۳]»؛ همهجا سایهی خداوند بر سر شماست. «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا»؛ این غیر از «فی سبیل الله» است. خداوند متعال همه جاست، خداوند لایتناهی است، خداوند هیچجایی ما را تنها نمیگذارد. هر جایی هستیم، در سایهی لُطف خداوند متعال هستیم، در قَبضهی قدرت خداوند هستیم، مُحاط به علم خداوند متعال هستیم. لذا با این دید حرکت کنید که مبدأ کار شما خداست، مسیر خداست و پایان نیز خداوند متعال است. خداوند مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) را رحمت نماید. ایشان فرمودند: «من الله، الی الله، فی الله و بالله»؛ از خداوند، به سوی خداوند، با عنایت خداوند و «فی الله»، یعنی کار ما خارج از حیطهی وجودی حقتعالی نیست. سلولهای بدن من همراه خداوند متعال است، قلب من و نیّت من در حیطهی خداوند متعال است. «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا»؛ جهاد میکند، ولی فانی است، ولی ذوب است و در همهجا خداوند را میبیند. در مورد این موضوع را خداوند متعال چه وَعدهی جدّی و با چه تأکیدی فرمودهاند: «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»؛ تو بیا و بر سر سُفرهی من بنشین، آنگاه پذیراییهای من را خواهی دید. تو در سُفرهی پذیرایی من به دنبال یک چیز بودی، ولی چیزهایی را که گمان نمیکردی، بر سر این سُفره برای تو گذاشتهام تا جان تو را پذیرایی کنم.
نکاتی پیرامون ماه رجب
ماه رجب شهرالله است، ماه رجب ماه روزه است، ماه رجب ماه استغفار است. استغفار با انواع آن که در مفاتیحالجنان نیز آورده شده است، خداوند را خوشحال میکند که ما از همهی کارهای خود عُذرخواهی کنیم. هیچگاه طلبکار نباشیم. ما بدهکار هستیم و پَروندهی ما نزد خداوند است. ما فردایی داریم، ما مرگی داریم، ما قیامتی داریم، ما کم آوردهایم. در ماه رجب زیاد استغفار کنیم. صبح و شام استغفار کنیم و با استغفارهای متعدّدی که عدد آن را نیز بیان کردهاند و نوع آن را نیز به ما گذاشتهاند، این عمل را انجام بدهیم. ماه رجب ماه بازگشت به سوی خداست، انقطاع الی الله است. زیارت رجبیه که زیارت عجیبی است. دعای شریفی که حضرت حجّت (ارواحنا فداه) به ما یاد دادهاند که فرمودهاند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ[۱۴]»؛ اینها ویژگیهاست، اینها دارای اسرار هستند که در ماه رجب به دو مولود قسم میدهیم که یکی حضرت امام جواد (علیه السلام) است و دیگری حضرت امام هادی (علیه السلام) است که در مورد هر یک از اینها میتوان چند خُطبه صحبت کرد که این دو بزرگوار چه خصوصیّتی دارند. ولی انشاءالله این موضوع را از روی نیّت عرض کردم که در این ماه دامان حضرت امام جواد (علیه السلام) و حضرت امام هادی (علیه السلام) را رها نکنید. با این زیارت جامعهی کبیره و زیارت امینالله شخصیّت حضرت امام هادی (علیه السلام) و حضرت امام جواد (علیه السلام) را با خواندن کتابها در حدیث، در تفسیر و در تاریخ بخوانید تا جَذبههای اینها برای شما مشخّص بشود که جَذبهی حضرت امام جواد (علیه السلام) و جَذبهی حضرت امام هادی (علیه السلام) جَذبهی ویژه است. انشاءالله زیارت رجبیه را نیز به هر قیمتی که هست، زیر یک قُبّهای از قُبّههای امامان قرائت کنید. الحمدلله امام رضا (علیه السلام) را داریم. ایران کشور امام رضا (علیه السلام) است. به آنجا بروید و این زیارت رجبیه را «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى أَشْهَدَنا مَشْهَدَ أَوْلِیائِهِ فِى رَجَبٍ[۱۵]» بخوانید. در کنار این موارد، به فکر فقرا بودن، به فکر گرفتاران بودن، گِره بازکردن، دولت را یاری رساندن، نظام را تقویت کردن، در برابر دشمن قدرت نشاندادن، غیرت نشاندادن، استقامت نشاندادن است. اینها «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا» است. اگر ما این مقدّمات را فراهم کردیم، بدانید که خداوند متعال دربهایی را هم در اقتصاد، هم در فرهنگ و هم در همهی امور به روی ما باز خواهد کرد که فکر آن را نیز نمیکردیم.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ[۱۶]».
خطبه دوّم
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ اللّهُمَّ صَلِّ وَ سلّم عَلَی سَیِّدِ أَنْبِیَائِکَ وَ أفضَلِ رُسُلِکْ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أمیرِ المُؤمِنینِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِب وَ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَی سِبْطَیِن نَبِیِّ الرَّحْمَهِ وَ سِیِّدی شِبَابِ أَهلِ الجَنَّهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ صَلِّ عَلَی سادات الْمُسلّمینَ عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْنِ وَ مَحَمَّدِ بْنِ علیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ علیٍّ و علیِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزّکی وَ الخلفِ الصالح حجتِک القَائِمِ اُمنائِک فی بِلادک».
«بِهِم نَتَوَلّی وَ مِن اَعدائِهِم نَتَبَرأ إِلَیَ اللهِ تَعالی سُبحانَه، وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ، أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ». اگر ماه رمضان را ببینیم، انشاءالله در دعای حضرت امام زینالعابدین (علیه السلام) میخوانیم: «وَ أَسْعِدْنِی بِتَقْوَاکَ وَ لاَ تُشْقِنِی بِمَعْصِیَتِکَ[۱۷]»؛ خداوندا! به من توفیق تقوا بده که اهل سعادت باشم، سعید در دنیا و سعید در آخرت باشم. «وَ لاَ تُشْقِنِی»؛ خدایا! معصیت آدم را شَقی میکند، آدم را بدبخت میکند. ما را گرفتار گناه نکن. اینها را باور داشته باشیم. گناه خطر است، گناه تهدید است، گناه سقوط است، گناه بستن درب رحمت است، گناه از دستدادن اعتبار و ارزش نزد خداوند و اولیای الهی است و گناه تخریب عُمر است.
نماز مراقب ویژهی الهی برای انسانهاست
در این خطبه مطالبی که باید به عرض ملّت ایران و همهی دلداگان به ایران و انقلاب تقدیم بشود، ابتدائاً اجلاسیهی نماز است. نماز ستون است و ما هم از همینجا شروع میکنیم. قرآن کریم نماز را به عنوان پناهگاه معرفی فرموده است. آنهایی که پَناه نمیآورند، نمیدانند که نماز چه پناهگاه مُستحکمی است. پروردگار متعال فرموده است: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ[۱۸]»؛ خداوند خودش نیز خبر داده است که این توفیق به همه داده نمیشود که در این سنگر مُستقر بشوند و از تیرهای سَهمگین شیطان و شیاطین جنّ و اِنس در اَمان بمانند. نماز یار است، نماز یاور است، نماز پناهگاه است. در آیهی دیگر فرموده است: «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ[۱۹]»؛ نماز یک قیام و قُعود نیست، بلکه ملکوت دارد. ملکوت نماز به صورت یک فرشته است و اگر دست کسی به حقیقت نماز برسد، به عنوان یک مأموری که از جانب خداوند مراقبت ویژه نسبت به ما دارد، «تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ». در مورد دیوار نمیگویند که نَهی میکند، در مورد درخت نمیگویند که نَهی میکند؛ بلکه موجود عاقل را میگویند اَمر و نَهی میکند. نماز وجود عاقل است، روح و جان دارد و در عالَم برزخ و در تنهایی ما، خداوند متعال یک گارد حفاظتی برای مؤمنین پیشبینی کرده است که یکی از افراد این گارد نماز است؛ «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ». لذا آموزش و پروش ما، دانشگاههای ما، وزارت علوم ما، سازمان تبلیغات ما، حوزههای علمیهی ما، صدا و سیمای ما، شبکههای مَجازی که افراد با بصیرت امروز نقش شبکههای مَجازی را میدانند، هنرمندانی که خداوند و قیامت را قبول دارند؛ زیرا آنهایی که قبول ندارند، به آمریکا پَناهنده میشود و چند روز ذلّت میکشند، زیرا همه چیزشان را از دست دادهاند و راه برگشت هم ندارند. ولی هنرمندانی که اعتقاد دارند که مرگ حقّ است و امروز فردایی خواهد داشت و هر کاری نتیجهی خودش را دارد، بیایند و از این هنر برای جَذب جوانان و نوجوانان برنامه بسازند، فیلم تولید کنند و آنچه را که میتوانند به وسیلهی هنر دلها را با این سُفرهی الهی آشنا کنند، از آن کوتاهی نکنند. لذا رهبر عزیز و بزرگوار ما که بحمدالله نور خداوند هستند، چه عبارتهای زیبایی را در پَیام اجلاس نماز فرموده بودند که حضرت آقای قرائتی (حفظه الله) ـ که خداوند این نعمت را بر جامعهی ما ارزانی داشته است و انشاءالله سلامتی کامل به ایشان عنایت بفرماید ـ این پیام را قرائت کردند. بنده یک عبارت از آن را خدمت شما عرض میکنم که بدین شرح است: «صفهای نماز جماعت صفوف به هم پیوستهی فعالیتهای اجتماعی را پدید میآورد». همهی کمکهایی که به جبههها شد، زیرا جبههها یک مُعجزه بودند، ولی خداوند متعال در همهجا مُعجزه را نشان نمیدهد. از این مساجد، از این اجتماعات دینی، این همه کمکهای همهجانبه و این همه شهید از این صفوف جماعت، شهید سلیمانی و شهدای دیگر ما همهی اینها تربیتشدهی صفوف نماز جماعت هستند. لذا اگر بخواهید در مسائل اجتماعی، در مسائل سیاسی و در مسائل بینالمللی اثرگذار باشید، باید این صفوف جماعتتان را فشردهتر بکنید.
توهین جوامع غربی نسبت به قرآن کریم و مقدّسات ادیان توحیدی
موضوع دوّم که بسیار تأسفبار است، جنگ عَلنی دنیای غرب علیه مقدّسات الهی است. به جنگ خداوند آمدهاند، قرآن کریم را میسوزانند و به مقدّسات ما اهانت میکنند. گاهی به وسیلهی کاریکاتور پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، گاهی به وسیلهی قَلمهای مَسموم چهرهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را تخریب میکنند و اخیراً هم به بهترین شخصیّت قابل ارائهی به بشریّت در زمان غیبت، به یک مُجتهد و مرجع تقلید اخلاقی و سیاستمدار و هوشمند و اثرگذار در صیانت دنیای اسلام و پُرجاذبه برای دلهای جوانان نسبت به این مکتب اهانت کردهاند. این اهانت به رهبری نبود، اهانت به یک شخص نبود. دنیای کُفر از اسلام وحشت دارد و چون این انقلاب اسلام ناب را در صحنه آورده است و پَرچم اقتدار و عزّت و استقلال و بیداری با این انقلاب روز به روز توسعه پیدا میکند و دنیای غرب در برابر جاذبهی دین بشریّت است و تولّد جبهههای مقاومت یکی پس از دیگری اینها را در موضعی قرار داده است که با سلاحهای گرم آنچنانی دیدند که جاذبه بیشتر شد. با ترورها، با قصد کودتاها، با مأموریت دادن به نفوذیها، با ایجاد فتنهها، با تحریک قومیّتها دیدند که در برابر این موج عظیم عَرشی آسمانی نمیتوانند کاری از پیش ببرند. «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ[۲۰]»؛ لذا با جنایتی غیر قابل وصف و وحشیگری عجیب، بر خلاف شعارهای فریبکارانهی خودشان که دَم از آزادی میزنند، ولی در کشورهای خودشان اگر محقّق غیر مسلمان بخواهد در مورد «هولوکاست» قَلمی بزند، او را بازداشت میکنند و جریمه میکنند. هر کسی بخواهد از اسلام و مسلمانها دفاع نماید، به او میدان نمیدهند. خَفقانی در آنجاست. اما در ارتباط با هتّاکی به ادیان الهی و دین قوی و زندگیساز اسلام، حمایت میکنند. این کار یک نشریه نیست؛ همهی حکومتهای غربی در این جهت به نوبت عمل میکنند. روزی در کشور هلند هستند، روزی در کشور سوئد هستند، روزی در کشور آلمان هستند و روزی دیگر در کشور آمریکا هستند. این موضوع همچنان ادامه دارد و اینها غافل هستند. « وَ لَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ[۲۱]»؛ گمان میکنند که خداوند متعال از اینها غافل است. قدرت خداوند در کَمین اینهاست. ولی غیرت مسلمانها مثالزدنی است. یکی از اهداف اینها آزمایشکردن جوامع توحیدی و اسلامی است. الحمدلله در کشورهای مختلف راه افتادهاند و این حرکت را محکوم کردهاند. این جنایت عظیم را مورد نفرت خودشان اعلان کردند که امروز نیز انشاءالله در همهی نمازهای جمعهی ایران، بعد از نماز مردم غیور، بصیر، شهید داده و قهرمان ما حقّ مطلب را اَدا خواهند کرد.
خدمات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در برقراری امنیّت جهانی
در راستای این جنایت عظیم و اهانت به مقدّسات، دیدید که هم اشخاصی را تحریم کردند و هم نهادهایی را تحریم کردند. از جملهی نهادهایی که مورد تحریم قرار گرفت، بخشی از سپاه پاسداران است که ابتدائاً بنا داشتند تا اتّحادیهی اروپا به عنوان تروریست سپاه را بشناسد و رأی بیاورند. جمعی که از روز اوّل تولّدش خودش را فدای دین، فدای کشور، فدای انقلاب، فدای آرامش و امنیّت این مملکت کرده است و در غَم و شادی در شهر و روستا، در نقاط مرزی، در جایجای این کشور سپاه پاسداران به عنوان یار و یاور این مردم شهید داده بوده است و خودش نیز همیشه آماده برای شهادت بوده است. گروهی که بزرگترین خدمت را نه تنها به کشور ایران و نه تنها به جبههی مقاومت و نه تنها به غزّه و نه تنها به یمن و نه تنها به کشورهای آزادیخواه بهپاخواسته داشته است، بلکه به خود اروپاییها و آمریکاییها خدمت کردهاند که این آتشی که به دست خودشان به نام «داعش» روشن کرده بودند، این سردار پاسدار ما شهید سلیمانی بود که با ابتکار عمل و اتّکاء به خداوند متعال، توانست حلقهای از همهی مُجاهدین کشورهای مختلف جبههی قوی تشکیل بدهد و این گروه دستساز آمریکا و اروپا را با پُشتیبانیهای قانون منطقه که در حال نااَمنی جهانی بودند، این آتش را خاموش کرد و برای همیشه امنیّت را برای بَشریّت به ارمغان آورد. اینها برای انتقام از این اقتدار، از این نفوذ، از این شهامت، از این ایستادگی و از این ابتکار عمل، این کار را کردند. اما باید بدانند که با این کارها سپاه پاسداران قویتر میشود و دماغشان را بیش از سابق به خاک خواهید مالید.
تحریم «ستاد امر به معروف و نهی از منکر»
تحریم «ستاد امر به معروف و نهی از منکر» که به فضل الهی و به لطف پروردگار متعال، امروز در تمام وزارتخانهها و ادارات شورای امر به معروف و نهی از منکر تشکیل شده است. ستاد امر به معروف و نهی از منکر توانست این طرح حجاب و عفاف را تدارک ببیند و به همهی ادارات ابلاغ کرده است و بلندگویی برای مظلومین است و دعوت به خیر میکند و در بعضی از استانها سیستمی پیشبینی شده است و برنامهای تنظیم شده است که در هر ادارهای هر خلافی باشد، مُنعکس میشود و از طریق ستاد امر به معروف و نهی از منکر به بالاترین مسئول گوشزد میشود و اگر عمل نشود، تعقیب خواهد شد. اینها دیدند که این امر به معروف و نهی از منکر در حفاظت از احکام دین و در خدمت به مردم مؤثر است و جزء نهادهایی بود که تحریم کردند.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّـحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا[۲۲]».
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸.
[۲] الکافی (ط – الإسلامیه)، جلد ۳، صفحه ۴۲۲
[۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۷۶.
«بَلَىٰ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَىٰ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ».
[۴] سوره مبارکه فاتحه، آیه ۶.
[۵] سعدی شیرازی، گلستان، باب اول، در سیرت پادشاهان.
[۶] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۳۷.
«رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ».
[۷] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۲.
[۸] عمرو بن هشام بن مغیره از مخالفان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و همواره با او دشمنی میکرد. پدرش هشام بن مغیره از تیره بنیمخزوم بود و قریش مرگ او را مبدا تاریخ خود قرار داده بودند. مادرش اسماء دختر مخربه بن جندل حنظلی از بنیتمیم بود. از این رو او ابنحنظلیه نیز نامیده شده است. کنیه ابوجهل ابوالحَکم بود اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را ابوجهل نامید. دلیل این نامگذاری جهالت او و دشمنیاش با اسلام ذکر شده است. همچنین برپایه روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرعون امت اسلام، ابوجهل است. عِکرمه بن ابیجهل فرزند او بود که با پیامبر دشمنی میکرد اما پس از فتح مکه مسلمان شد.
ابوجهل با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دشمنی میکرد و به شیوههای مختلف به او ناسزا میگف و توهین میکرد. همچنین شان نزول برخی از آیات قرآن ابوجهل و رفتارهای او در مخالفت با اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است. در دایره المعارف قرآن ۳۲ آیه از قرآن ذکر شده که مفسران آنها را مرتبط با وی دانستهاند. او برای جلوگیری از گسترش اسلام اقداماتی انجام داد برخی از آنها عبارتند از: محمد بن احمد قرطبی در تفسیر آیه «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسْمَعُواْ لهَذَا الْقُرْءَانِ وَ الْغَوْاْ فِیهِ لَعَلَّکمُْ تَغْلِبُون؛ کافران گفتند: به این قرآن گوش فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!» از ابنعباس نقل کرده که هر زمان پیامبر قرآن میخواند، ابوجهل میگفت دادوفریاد کنید تا متوجه نشوند او چه میگوید. به گزارش عبدالملک بن هشام، مشرکان مکه در دارالندوه برای تصمیمگیری درباره نحوه برخورد با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گرد هم آمدند هر یک پیشنهادی مطرح کردند ابوجهل پیشنهاد داد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بکشیم اما در قتل او همه قبایل مشارکت کنند تا بنیهاشم نتواند با همه قبایل درگیر جنگ شود و به خونبهای او رضایت دهند. پیشنهاد او پذیرفته شد از این رو در لیلهالمبیت برای عملی کردن نقشه قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از هر قبیله یک نفر حاضر شد. ابوجهل نیز در میان حاضران بود و آنان را تشویق میکرد اما با خروج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خوابیدن امام علی (علیه السلام) در جای او این نقشه عملی نشد. ابوجهل در سی سالگی به عضویت دارالندوه درآمده بود، در حالی که در آن زمان اعضای دارالندوه به جز بنیقصی میبایست بیش از چهل سال داشته باشند.
ابوجهل مانع از پیوستن افراد به اسلام میشد. هنگامی که کسی مسلمان میشد او را تهدید و شکنجه میکرد تا از اسلام دست بردارد از جمله بلال حبشی یاسر بن عامر و سمیه بنت خباط به دلیل پذیرفتن اسلام و حمایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بهدست وی شکنجه شدند و سمیه بر اثر شکنجههای او به شهادت رسید. همچنین او عیاش بن ابیربیعه برادر مادریاش که برای پیوستن به مهاجران عازم مدینه شده بود را از قُبا به مکه بازگرداند و زندانی کرد. بر اساس گزارشهای تاریخی، ابوجهل در مقابله با نومسلمانان برنامه و نقشههای مختلف داشت؛ اگر کسی که اسلام آورده بود دارای جایگاه و موقعیتی اجتماعی بود با تحقیر و توهین او را خوار و بیاعتبار میکرد و اگر تاجر بود او را تهدید به بایکوت و بیرونق ساختن تجارت و نابودی سرمایهاش میکرد و اگر او شخص ضعیفی بود او را میزد و تحت فشار قرار میداد. ابوجهل همچنین تلاش میکرد که رابطه قریش با بنیهاشم را قطع کند. و مانع از رسیدن آذوقه به بنیهاشم در شعب ابیطالب میشد. به گزارش منابع تاریخی ابوجهل در شکلگیری جنگ بدر نقش اساسی داشته است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از وقوع این جنگ او و زمعه بن اسود را به دلیل پافشاری بر جنگ نفرین کرد. در سال دوم هجری کاروانی از قریش که ابوسفیان ریاست آن را برعهده داشت مورد تهدید مسلمانان قرار گرفت. او از قریش تقاضای کمک کرد ابوجهل با لشکری برای حمایت از آن کاروان از مکه خارج شد. با آنکه کاروان به سلامت گذشت، اما به اصرار ابوجهل لشکر مکه به سوی چاههای بدر حرکت کرد و در آنجا جنگ بدر میان آنان و سپاه مسلمانان رخ داد. لشکر مکه از مسلمانان شکست خورد و ابوجهل به همراه شماری دیگر از سران قریش کشته شدند. ابوجهل بهدست معاذ بن عمرو و فرزندان عفراء کشته شد و عبدالله بن مسعود، سر او را از تن جدا کرد.
[۹] نام اصلی او عبدالعزی بود و ابولهب، لقب و کنیه اوست. کنیه اصلی او ابوعُتبَه بود ولی پدرش، عبدالمطلب، او را به سبب زیبایی و سرخرویی چهره، ابولهب میخواند. برخی منابع در کنار زیبایی، به انحراف چشم او هم اشاره کردهاند. مادر ابولهب، لُبنی دختر هاجر بن عبدمناف از قبیله خزاعه، و ابولهب تنها فرزند او بود. از زندگی ابولهب پیش از ظهور اسلام اطلاعات زیادی در اختیار نیست؛ اما از آیه دوم سوره مسد (مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ: دارایى او و آنچه اندوخت، سودش نکرد) برمیآید که احتمالا همچون بیشتر قریشیان به بازرگانی اشتغال داشته و ثروتی نیز اندوخته بوده است. ابولهب به همراه عدهای، غزالی طلایی که عبدالمطلب به کعبه هدیه کرده بود را دزدید. پس از دستگیری دزدان، دست برخی از کسانی که در دزدی نقش داشتند قطع شد، ولی داییهای ابولهب از قبیله خزاعه مانع قطع شدن دست او شدند. پس از تولد محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، پیش از آن که حلیمه شیر دادن او را بر عهده گیرد، کنیز ابولهب، ثُوَیبه، مدتی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را شیر داد. بعدها، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابولهب پیشنهاد کرد که ثویبه را به او بفروشد تا آزادش کند؛ اما ابولهب نپذیرفت. پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه، ابولهب خود ثویبه را آزاد کرد.
در هشت سالگی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، عبدالمطلب در بستر مرگ، فرزندان خود را جمع کرد و آنان را به سرپرستی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وصیت نمود. ابولهب برای سرپرستی داوطلب شد، عبدالمطلب پاسخ داد: «شرّ خود را از او باز بدار» و سرپرستی پیامبر را به ابوطالب واگذار کرد. پس از آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تبلیغ اسلام را آغاز کرد ابولهب با آن که عموی آن حضرت بود، هرگز ایمان نیاورد و همواره از دشمنان اسلام بود. وی خدمت بت عزّی و حمایت از آن در مقابل اسلام را برعهده گرفته بود. نقل شده است که او میگفت: «اگر عُزّی پیروز شود من خادمش هستم، و اگر محمد پیروز شود -که این گونه نمیشود- پسر برادر من است». او سرانجام در اثر بیماریای به نام عدسه هفت روز پس از واقعه بدر درگذشت و از بیم سرایت بیماری بدنش تا چند روز بر جای ماند تا بو گرفت. پس از آن، جسد او را در بیرون مکه کنار دیواری قرار دادند و با پرتاب سنگ از دور، روی آن را پوشاندند. ابن بطوطه از قبر او و همسرش در بیرون مکه یاد کرده که رهگذران بر آن سنگ میزدهاند. پس از بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابولهب در زمره سرسختترین دشمنان آن حضرت درآمد و شهرت او در تاریخ اسلام به همین سبب است. او مخالفت با اسلام را از ابتدا دعوت علنی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز کرد؛ هنگامی که با نزول آیه انذار، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مامور شد دعوت عمومی خود را از خویشان شروع کند، فرزندان عبدالمطلب را در خانه خود مهمان کرد و گرچه غذا کم بود اما در اثر کرامت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همه از آن خوردند و سیر شدند. ابولهب این را اثر سحر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دانست در نتیجه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سکوت کرد و موضوع دعوت به اسلام را به روز بعد موکول کرد.
گاهی هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گروهی را به اسلام دعوت میکرد ابولهب و عباس بن عبد المطلب جلو رفته و میگفتند: «این برادرزاده ما دروغگوست، شما را از دینتان گمراه نکند». در موسم حج نیز، هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد گروههایی که به زیارت کعبه آمده بودند میرفت تا آنان را به اسلام دعوت کند؛ قریشیان به میان آنان میرفتند و از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدگویی میکردند، در این کار جدیترین فرد ابولهب بود. او به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آزار جسمی نیز میرساند. او گاهی به دنبال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) راه میافتاد و او را با سنگ میزد؛ به گونهای که پای وی را خون آلود میکرد و او را دروغگو میخواند. یک بار وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سجده بود ابولهب سنگی بلند کرد تا بر سر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بزند اما دستش در همان حالت خشک شد، پس از التماس او، وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن حالت را برطرف کرد، ابولهب این را از سحر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دانست. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است که خانهاش در بین بدترین همسایهها قرار داشت، عقبه بن ابی مُعَیط و ابولهب، که کثافات را بر در خانه ایشان میریختند. هنگامی که قریشیان بنی هاشم و مسلمانان را در شعب ابی طالب در محاصره اقتصادی قرار دادند، ابولهب با این که از بنی هاشم بود با قریشیان همراه شد و از کسانی بود که عهدنامه تحریم را مهر کردند.
با وجود دشمنی ابولهب با اسلام، در منابع مواردی ذکر شده که او از ابوطالب و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حمایت کرده است. یک بار قریشیان به دلیل حمایت ابوطالب از یکی از مسلمانان به او اعتراض کردند، ابولهب از ابوطالب حمایت کرد و تهدید کرد که با او همراهی خواهد کرد. این رفتار و کلام، ابوطالب را خوشحال کرد و سعی کرد با اشعاری او را به حمایت از اسلام دعوت کند؛ اما این تلاش او به نتیجهای نرسید. یک بار سران مشرکین تصمیم به قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفتند؛ اما از ترس مخالفت ابولهب به او اطلاع ندادند. روزی که قرار بود نقشه اجرا شود، ابوطالب، علی (علیه السلام) را نزد ابولهب فرستاد و نقشه قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به او اطلاع داد. ابولهب با عصبانیت نزد سران مشرکین رفت و آنان را از اجرای نقشه قتل نهی کرد و به لات و عزی سوگند یاد کرد که مسلمان خواهد شد، در نتیجه سران مشرکین از او عذر خواستند و از این کار منصرف شدند.
در منابع اهل سنت آمده که پس از فوت ابوطالب و خدیجه، قریش به صورت بی سابقهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد آزار و اذیت قرار دادند وقتی این خبر به ابولهب رسید اعلام کرد که از دین عبدالمطلب برنگشته ولی از فرزند برادرش حمایت میکند اما وقتی دانست که از نظر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عبدالمطلب و همدینان او در آتش هستند شدت عمل خود بر پیامبر را بیشتر کرد. اما با توجه به اعتقاد شیعه به عدم شرک اجداد پیامبر، علمای شیعه این روایت را قبول نکردهاند. پس از وفات ابوطالب، در جلسهای که سران مشرکان تصمیم گرفتند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را شبانه به قتل برسانند، ابولهب نیز شرکت داشت. وقتی میخواستند از میان قبایل قریشی کسانی را انتخاب کنند که در قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشارکت داشته باشند، از بنی هاشم ابولهب داوطلب شد. وقتی که قصد داشتند به خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حمله کنند ابولهب آنان را از حمله شبانه بازداشت و گفت: «اگر در تاریکی به زنان و کودکان آسیبی برسد این ننگ در میان عرب تا ابد برای ما باقی خواهد ماند»، در نتیجه حمله تا صبح به تعویق افتاد.
ابولهب در جنگ بدر شرکت نکرد. در برخی منابع علت شرکت نکردن او بیماری ذکر شده است. در دیگر منابع آمده است که دلیل عدم شرکت او در جنگ، خواب عاتکه بنت عبدالمطلب بود که شکست مکیان را پیش بینی میکرد. ابولهب به جای خود عاص بن هشام بن مغیره را فرستاد که از او دینی بر گردن داشت و ابولهب به همین سبب بدهکاری او را بخشید. مفسران معتقدند برخی از آیات قرآن درباره ابولهب نازل شده است، در این میان مشهورترین مورد سوره مسد است. وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت خویش را علنی کرد قبایل قریش را فراخواند و آنان را از عذاب الهی ترساند و به توحید فراخواند؛ ابولهب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را با لفظ «تبًّا لک» دشنام داد. پس سوره مسد نازل شد: «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَتَبَّ…» (نابود باد دستان ابولهب و خود او نیز نابود گردید). در مورد شان نزول این سوره نظرات دیگری هم ذکر شده است. پس از نزول این سوره، ابولهب بیش از ده سال زنده بود اما ایمان نیاورد و مشرک از دنیا رفت. این یکی از پیشگوییها و معجزات قرآن است.
[۱۰] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۲.
«قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ».
[۱۱] نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷؛ از سخنان آن حضرت است به خوارج.
«فَإِنْ أَبَیْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّی أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّهَ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ ( صلى الله علیه وآله ) بِضَلَالِی وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِی وَ تُکَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِی سُیُوفُکُمْ عَلَى عَوَاتِقِکُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ یُذْنِبْ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله علیه وآله ) رَجَمَ الزَّانِیَ الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَیْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِیرَاثَهُ أَهْلَهُ وَ قَطَعَ السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِیَ غَیْرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَیْهِمَا مِنَ الْفَیْءِ وَ نَکَحَا الْمُسْلِمَاتِ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ( صلى الله علیه وآله ) بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِیهِمْ وَ لَمْ یَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ یُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَیْنِ أَهْلِهِ ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّیْطَانُ مَرَامِیَهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تِیهَهُ وَ سَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَ خَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَهِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَهَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ فَإِنَّمَا حُکِّمَ الْحَکَمَانِ لِیُحْیِیَا مَا أَحْیَا الْقُرْآنُ وَ یُمِیتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ وَ إِحْیَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَیْهِ وَ إِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ فَإِنْ جَرَّنَا الْقُرْآنُ إِلَیْهِمُ اتَّبَعْنَاهُمْ وَ إِنْ جَرَّهُمْ إِلَیْنَا اتَّبَعُونَا فَلَمْ آتِ لَا أَبَا لَکُمْ بُجْراً وَ لَا خَتَلْتُکُمْ عَنْ أَمْرِکُمْ وَ لَا لَبَّسْتُهُ عَلَیْکُمْ إِنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ عَلَى اخْتِیَارِ رَجُلَیْنِ أَخَذْنَا عَلَیْهِمَا أَلَّا یَتَعَدَّیَا الْقُرْآنَ فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَکَا الْحَقَّ وَ هُمَا یُبْصِرَانِهِ وَ کَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا فَمَضَیَا عَلَیْهِ وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَیْهِمَا فِی الْحُکُومَهِ بِالْعَدْلِ وَ الصَّمْدِ لِلْحَقِّ سُوءَ رَأْیِهِمَا وَ جَوْرَ حُکْمِهِمَا».
[۱۲] سوره مبارکه تغابن، آیه ۱۱.
«مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ ۚ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».
[۱۳] سوره مبارکه حدید، آیه ۳.
«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ ۖ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».
[۱۴] مفاتیح الجنان، از ناحیه مقدّسه به دست شیخ ابو القاسم رحمه الله این دعا در ایّام رجب صادر شده است:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرَبِ یَا مَنْ إِلَیْهِ الْمَعْرُوفُ طُلِبَ وَ فِیمَا لَدَیْهِ رُغِبَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مُقْتَرِفٍ مُذْنِبٍ قَدْ أَوْبَقَتْهُ ذُنُوبُهُ وَ أَوْثَقَتْهُ عُیُوبُهُ فَطَالَ عَلَى الْخَطَایَا دُءُوبُهُ وَ مِنَ الرَّزَایَا خُطُوبُهُ یَسْأَلُکَ التَّوْبَهَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَهِ وَ النُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَهِ وَ مِنَ النَّارِ فَکَاکَ رَقَبَتِهِ وَ الْعَفْوَ عَمَّا فِی رِبْقَتِهِ فَأَنْتَ مَوْلایَ أَعْظَمُ أَمَلِهِ وَ ثِقَتِهِ [ثِقَتُهُ ] اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ بِمَسَائِلِکَ الشَّرِیفَهِ وَ وَسَائِلِکَ الْمُنِیفَهِ أَنْ تَتَغَمَّدَنِی فِی هَذَا الشَّهْرِ بِرَحْمَهٍ مِنْکَ وَاسِعَهٍ وَ نِعْمَهٍ وَازِعَهٍ وَ نَفْسٍ بِمَا رَزَقْتَهَا قَانِعَهٍ إِلَى نُزُولِ الْحَافِرَهِ وَ مَحَلِّ الْآخِرَهِ وَ مَا هِیَ إِلَیْهِ صَائِرَهٌ».
[۱۵] مفاتیح الجنان، دعای امام زمان (ارواحنا فداه) برای ماه رجب.
شیخ از جناب ابوالقاسم حسین بن روح که نایب خاص حضرت صاحبالامر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است روایت کرده که آنحضرت فرمود: در ماه رجب در هر زیارتگاهی از زیارتگاههای شریف که باشی به این زیارت صاحب مزار را زیارت کن:
« الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَشْهَدَنا مَشْهَدَ أَوْلِیائِهِ فِى رَجَبٍ، وَ أَوْجَبَ عَلَیْنا مِنْ حَقِّهِمْ مَا قَدْ وَجَبَ، وَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ، وَ عَلَىٰ أَوْصِیائِهِ الْحُجُبِ . اللّٰهُمَّ فَکَما أَشْهَدْتَنا مَشْهَدَهُمْ فَأَ نْجِزْ لَنا مَوْعِدَهُمْ، وَ أَوْرِدْنا مَوْرِدَهُمْ، غَیْرَ مُحَلَّئِینَ عَنْ وِرْدٍ فِى دارِ الْمُقامَهِ وَ الْخُلْدِ، وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ، إِنِّى قَدْ قَصَدْتُکُمْ وَ اعْتَمَدْتُکُمْ بِمَسْأَلَتِى وَ حَاجَتِى وَ هِىَ فَکَاکُ رَقَبَتِى مِنَ النَّارِ، وَ الْمَقَرُّ مَعَکُمْ فِى دَارِ الْقَرارِ، مَعَ شِیعَتِکُمُ الْأَبْرَارِ، وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ، أَنَا سائِلُکُمْ وَ آمِلُکُمْ فِیمَا إِلَیْکُمُ التَّفْوِیضُ، وَ عَلَیْکُمُ التَّعْوِیضُ، فَبِکُمْ یُجْبَرُ الْمَهِیضُ، وَ یُشْفَى الْمَرِیضُ، وَ مَا تَزْدَادُ الْأَرْحَامُ وَ مَا تَغِیضُ؛ إِنِّى بِسِرِّکُمْ مُؤْمِنٌ ، وَ لِقَوْلِکُمْ مُسَلِّمٌ، وَ عَلَى اللّٰهِ بِکُمْ مُقْسِمٌ فِى رَجْعِى بِحَوَائِجِى وَ قَضَائِها وَ إِمْضَائِها وَ إِنْجَاحِها وَ إِبْراحِها وَ بِشُؤُونِى لَدَیْکُمْ وَ صَلَاحِها، وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ سَلَامَ مُوَدِّعٍ، وَ لَکُمْ حَوائِجَهُ مُودِعٌ، یَسْأَلُ اللّٰهَ إِلَیْکُمُ الْمَرْجِعَ، وَ سَعْیُهُ إِلَیْکُمْ غَیْرَ [غَیْرُ] مُنْقَطِعٍ، وَ أَنْ یَرْجِعَنِى مِنْ حَضْرَتِکُمْ خَیْرَ مَرْجِعٍ إِلَىٰ جَنَابٍ مُمْرِعٍ، وَ خَفْضِ عَیشٍ مُوَسَّعٍ، وَ دَعَهٍ وَ مَهَلٍ إِلَىٰ حِینِ الْأَجَلِ، وَ خَیْرِ مَصِیرٍ وَ مَحَلٍّ فِى النَّعِیمِ الْأَزَلِ، وَ الْعَیْشِ الْمُقْتَبَلِ، وَ دَوامِ الْأُکُلِ، وَ شُرْبِ الرَّحِیقِ وَ السَّلْسَلِ ، وَ عَلٍّ وَ نَهَلٍ لَاسَأَمَ مِنْهُ وَ لَا مَلَلَ، وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ عَلَیْکُمْ حَتَّى الْعَوْدِ إِلَىٰ حَضْرَتِکُمْ، وَ الْفَوْزِ فِى کَرَّتِکُمْ، وَ الْحَشْرِ فِى زُمْرَتِکُمْ، وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ وَ صَلَواتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ، وَ هُوَ حَسْبُنا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ».
[۱۶] سوره مبارکه توحید.
[۱۷] إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج۱، ص: ۳۴۲؛ البلد الأمین و الدرع الحصین، ص: ۲۵۳؛ مفاتیح الجنان، دعای عرفه امام حسین علیه السلام.
«وَ مِنْ جُمْلَهِ اَلْأَدْعِیَهِ اَلْمَشْهُورَهِ فِی یَوْمِ عَرَفَهَ دُعَاءُ اَلْإِمَامِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ …اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ وَ أَسْعِدْنِی بِتَقْوَاکَ وَ لاَ تُشْقِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ خِرْ لِی فِی قَضَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی قَدَرِکَ حَتَّى لاَ أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لاَ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ …».
[۱۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۵.
[۱۹] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۴۵.
«اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلَاهَ ۖ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ ۗ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ ۗ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ».
[۲۰] سوره مبارکه صف، آیه ۸.
[۲۱] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۴۲.
«وَ لَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ ۚ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُ».
[۲۲] سوره مبارکه نصر.