«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ * سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بَالَهُمْ * وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَهَا لَهُمْ[۲]»؛ این چند شب توفیقی بود که میهمان میهمانان اربابمان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) بودیم و چه میزبانهای باکرامتی بودید که با همهی وجودتان پذیرا بودید و میهماننوازی کردید. هم از امام جماعت معزّز و محترم، صدیق ارجمند و برادر بزرگوارم حاج آقای صادق زاده و هم از شما برادران و خواهران عزیز تشکّر میکنم که در این چند شب اکرام کردید. خداوند از شما راضی باشد و این مجالس را از شما و از این گوینده قبول بفرماید و انشاءالله ذخیرهی قبر و قیامتمان قرار بدهد.
انسان باید عمر را غنیمت شمارد و از آن استفاده کند
در این چند شب مباحث قرآنی را با شما مرور کردیم و عمدتاً توجّه به این معنا بود که ما عمری داریم و این عمر، همهی سرمایهی ماست و این عمر در حال آب شدن است. «نَفَسُ الْمَرْءِ، خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ[۳]»؛ هرنفسی که میکشیم، یک قدم به مرگ و قبرمان نزدیک میشویم. عمر بَدل و جایگزین ندارد. اگر انسان مالش را از دست بدهد، منصبش را از دست بدهد، اعتبارش را از دست بدهد، خداوند اگر بخواهد جای آن را پُر مینماید. ولی عمر بر باد رفته، دیگر باز نخواهد گشت. لذا در قرآن کریم تعبیرات سازنده و تکاندهندهای وجود دارد. خداوند متعال در یک آیه فرمودند: «قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ[۴]»؛ حبیب من! امین وحیِ من! رسول من! بگو خاسر، ورشکسته، عمر باخته، به خاک سیاه نشسته و سرمایه برباد رفته کسی است که خودش را از دست داده است. جوانی رفت، شب و روز رفت. دیگر موقع رفتن است، اما چه چیزی دارم؟ چه چیزی با خود میبرم؟ «فَانْتَهِزُوا فُرَصَ[۵]»؛ فرصتها را غنیمت بشمارید و عمر را ضایع نکنید. حال اگر انسان بخواهد از عمرش استفاده نماید، باید چگونه استفاده کند؟ خداوند در سورهی مبارکهی والعصر که هم سورهی امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و هم برحسب روایات سورهی امام زمان (ارواحنا فداه) است. خداوند به عصارهی عالَم قَسم یاد فرموده است و ما را متوجّه آب شدن عمرمان کرده است. اگر این عمر را در جای خود به مصرف نرسانید، عمر از دست شما میرود و عوضی از آن باقی نخواهد ماند. اگر خواستید عمرتان را به بها بفروشید و چیزی برای شما بماند و چشمتان روشن بشود، باید چهار چیز داشته باشید؛ اوّلین مورد آن ایمان است؛ دوّمین مورد آن عمل صالح است؛ سوّمین مورد آن امر به معروف و نهی از منکر است. در این مورد باید جدّی باشیم. اینکه خودم انسان خوبی هستم، ولی کاری به بدیهای دیگران ندارم، برای رونق نماز و زکات و کمک مؤمنانه و ایثار و نثار و برای کمک کردن به مظلوم و مقابلهی با ظالم هیچ کاری انجام نمیدهم، از ورشکستگی عمر نجات نخواهم یافت. «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ[۶]»؛ تواصی به حقّ، یعنی جامعه باید نسبت به حقّ، حقّمدار باشد، حقّگو باشد، حقّبین باشد، باطل گُریز باشد، استکبار ستیز باشد، ظلم ستیز باشد و اگر اینگونه نباشد، آن ورشکستگی عمر همچنان همراه او خواهد بود. اگر کسی حقّمدار باشد، حقّگو باشد، در خطّ حقّ سماجت داشته باشد، اهل باطل به او طعنه میزنند و برای او پرونده درست میکنند و او را تمسخر میکنند و در شبکههای مجازی به او تهمت میزنند. در اینجاست که سنگر صبر لازم است که فرموده است: «وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[۷]»؛ تواصی به حقّ، امر به معروف و نهی از منکر انجام دادن، با کشف حجاب مقابله کردن، با بیحیاها برخورد کردن که بیحیاست و چیزی از خود ندارد، جسارت میکند و احیاناً تعرّض مینماید. اگر ما در این موارد عقبنشینی کنیم، اهل صبر نبودهام و اگر اهل مقاومت و صبر نباشیم، آن ورشکستگی عمر مطابق بیان این سورهی مبارکه باقی خواهد ماند. نهایتاً اگر ما اهل ایمان باشیم و در اعمالمان از خداوند متعال اطاعت نماییم، رسالهای و فقهی باشیم، مقلّد باشیم، از خطّ حلال و حرام عدول نکنیم، میخواهیم به کجا برسیم؟ در این مورد یک نکته این است که میفرماید: «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً[۸]»؛ هم میخواهیم دنیای خوب داشته باشیم و هم آخرت خوب داشته باشیم و هم اینکه خداوند ما را در برابر آتش جهنّم، بیمه نماید.
نتیجهی یاد خداوند، آرامش انسان در زندگی دنیوی است
نتیجهی دینداری و نتیجهی سبک زندگی قرآنی و اسلامی و اهلبیتی، این است که خداوند متعال هم در دنیا به ما آرامش میدهد و هم برای ما حَسنه منظور میکند. خداوند سبحان فرمودند: «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۹]»؛ اگر به دنبال امنیّت روانی هستیم، به دنبال امنیّت اخلاقی هستیم، به دنبال آرامش قلبی هستیم، نسخهی آن این آیهی کریمه است. «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ». اگر اینگونه نباشد، خداوند متعال درد را هم به ما گوشزد کرده است تا خودمان را از درد نجات بدهیم. پروردگار متعال فرموده است: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا[۱۰]»؛ امّا ایکاش به همینجا بسنده میکردند؛ در ادامه میفرمایند: «وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى[۱۱]»؛ اگر کسی از ذکر خداوند اعراض نماید، دین ذکر خداوند است، نماز ذکر خداوند است، ائمهی اطهار ذکر خداوند هستند، تقوا ذکر خداوند است. خداوند متعال فرموده است: «الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا[۱۲]»؛ تقوا برای انسان ذکر میآورد، یاد خداوند را به همراه دارد و انسان با یاد خداوند، معصیّت را ترک مینماید و به شیطان و شیاطین پاسخ منفی محکم میدهد و از آنها تمکین نمیکند و به دنبال شیاطین نمیرود. این آرامش دنیا در دینداری و یاد خداوند است. آرامش در پول و ثروت وجود ندارد. در نبود ثروت، شقاوت و بدبختی نیست. بعضیها هیچ چیزی ندارند، ولی غِنای درون دارند. خودشان را محتاج نمیبینند و آرامش کامل را دارند. بعضیها هم ثروت و هم امکانات دارند، ولی نکبت روی نکبت دارند. به اعضای خانوادهشان اعتماد ندارند و همگی دشمن یکدیگر هستند. همه از پُشت به یکدیگر خنجر میزنند. آرامش دنیا و آسایش دل، به دینداری انسان است.
وفور نعمتِ دنیوی و شاد بودن به هنگام مرگ
ولی مهمتر از دینداری این موضوع است که وجود مبارک امام زمان (ارواحنا فداه) که جانِ همهی ما به قربان ایشان باشد؛، زیرا که بسیار مهربان هستند و هوای ما را بسیار دارند، در دعای شریف ماه رجب از خداوند متعال اینگونه خواستهاند: «وَ أَحْیِنِى مَا أَحْیَیْتَنِى مَوْفُوراً، وَ أمِتْنِى مَسْرُوراً وَ مَغْفُوراً[۱۳]»؛ بارالها! پروردگارا! تا به من در این دنیا حیات دادهای، مرا در تگنای معیشتی قرار نده. به من وفور نعمت عطا کن، به گونهای که گرفتار قحطی نشویم. مشکلات در جامعه رنگبهرنگ است، ولی اینکه انسان دارویی نیاز داشته باشد، ولی آن را پیدا نکند و یا وسیلهای نیاز داشته باشد، ولی آن را نیابد. امروز در جامعه گرانی وجود دارد، ولی خدا را شکر قحطی وجود ندارد. وفور نعمت است و جمع کثیری از مردم ما در ایاّم عرفه فرصت رفتن به کربلا را از دست ندادند و اگر در کربلا بودید، ملاحظه میکردید که با وجود همین گرانی، عاشقان امام حسین (علیه السلام) اعتنایی به گرانی نداشتند و خودشان را زیر قُبّهی حضرت امام حسین (علیه السلام) حاضر کردند. در ایّام زیارتی امام هشتم، به قُبّهی مبارک حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بروید و مردم را تماشا نمایید. فقر و گرانی مردم را از وظایف دینی، از عزاداریهای حسینی به هیچ وجه سُست نمیکند. آن چیزی که وجود دارد، غِنا و ثروت باطنی است که خداوند متعال عشق اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) را به ما داده است، به ما سوز امام حسین (علیه السلام) را داده است، به ما عقیدهی به ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اولاد امیرالمؤمنین (علیه السلام) را عنایت فرموده است و این عنایت خداوند را با هیچ ثروتی در مقابله قرار نمیدهیم و تا این ثروت را داریم، هیچ مشکلی مملکت ما را تهدید نخواهد کرد. وای از آن روزی که این اعتقادات را از ما بگیرند. امّا به دنبال وفور نعمتی که امام زمان (ارواحنا فداه) از خداوند در این عالَم میخواهند، آن چیزی که مهمتر از وفور نعمت این عالَم است، خوب مُردن است. «وَ أمِتْنِى مَسْرُوراً وَ مَغْفُوراً»؛ خدایا مرا شاد بمیران. هنگام مرگ سرافکندگی نداشته باشم، به پروندهام بنگرم، به استقبال فرشتگان الهی بنگرم که برای استقبال از مؤمن میآیند و میگویند: «سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ[۱۴]». گوارای شما باشد، خوش آمدید، مبارک شما باشد. با چه وضعیت زیبایی مؤمن را با اجلال و اکرام به خانهی بهشتیاش منتقل مینمایند و در آنجا مشمول اکرام حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) قرار خواهد گرفت. بهشت برزخ، جلوههای رحمت خداوند در عالَم بین دنیا و آخرت که عالَم برزخ و عالَم مثال است، باید خودش جزءِ دغدغههای ما باشد، باید زندگی در عالَم قبر را از امروز تدارک ببینیم و این در گروی دینداری و تقوا و پاکی و عفّت ماست. از آنجا که گذر کنیم، مسألهی قیامت است. عدّهای در عالَم قیامت حساب ندارند و خداوند متعال بدون حساب اینها را بهشتی میکند.دغدغهی عبقات روز قیامت، دغدغهی بسیار سختی است. باید از اینجا برای آنجا چارهای بیندیشیم و انشاءالله بعد از پایان محکمهی عدل الهی، میهمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بهشت خواهیم بود.
رسیدن انسان به مقام عندَ ربّی
امّا همّت امام حسینیها بالاتر از این مراحل است و آن رسیدن به مقام عندَ ربّی است. مقام عندَ ربّی به معنای اتّصاف به صفات پروردگار متعال است، به معنای رنگ خدا گرفتن است. «صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً[۱۵]». لذا ما در روایات داریم که اسم اعظم خداوند که شاید بر اساس یعضی روایات، اسم جلاله کلمهی «حقّ» باشد و در مورد اسم اعظم روایات مختلفی داریم، ولی اسم اعظم ۸۲ جزء است که همهی انبیاء از این ۸۲ جزء بهرهای ندارند؛ حضرت ابراهیم (علیه السلام) ۷ جزء آن را داراست، حضرت عیسی (علیه السلام) چند جزء آن را دارد، آن کسی که همهی اسم اعظم در نزد اوست، حضرت محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) میباشد. مقام عندَ ربّی از بهشت هم بالاتر است. انسان به جایی میرسد که بهشت محتاج او خواهد شدُ بهشت مشتاق او خواهد شد و این مقام، مقام عندَ ربّی است که در قدم اوّل حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین)، اینگونه نیست که با اکتساب به مقام عندَ ربّی رسیده باشند؛ بلکه «خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُه[۱۶]». در آیات قرآن کریم هم سابقهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل پیامبر (سلام الله علیهم اجمعین) در عالَم انوار، در عالَم اشباح، در مقام لاهوت که اینها چلچراغ عرش خداوند بودند و هرچه وجود دارد، از نور اینها به این عالَم رسیده است و نام مبارک حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در یمین عرش، تابلوی تزئینی عرش خداوند متعال است، حکومت خداوند است و عالمَ اسماءِ پروردگار متعال است، آنها در مقام عندَ ربّی بودهاند و سِیرشان در این عالَم برای نجات ما چیزی از مقام نورانیّت آنها کم نکرده است. ولی ما دو مسیر برای پریدن از مقام بهشتی به مقام وحدانیّت خداوند متعال و رسیدن به تحلّق و اخلاق خداوند داریم؛ یکی راه شهادت است که آیاتی را در شبهای گذشته به محضر شما تقدیم داشتیم. این آیهی کریمه را در شب گذشته برای شما مطرح کردیم و قصد دارم تا یکی دو نکتهی دیگر هم عرض کنم و انشاءالله عرائضم را تقدیم صاحب مجلس و صاحب ماتم حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) داشته باشم. شما هم واسطه بشوید تا انشاءالله در روز قیامت ما را مؤاخذا نکنند که وقت شما را گرفتهایم و حرف مفیدی برای شما نگفته باشیم.
شهادت بالاترین آرزوی انسان است
خداوند منّان در این آیهی کریمه میفرماید: «وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ»؛ کسانی که در راه خداوند به قتل رسیدند که بالاترین آرزو، آرزوی شهادت است. وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «وَ اللهِ لَوْلاَ رَجَائِی الشَّهَادَهَ عِنْدَ لِقَائِی الْعَدُوَّ ـ وَ لَوْ قَدْ حُمَّ لِی لِقَاؤُهُ[۱۷]»؛ اگر در تمام جنگها علی (علیه السلام) خطشکن بود و در برابر این کُفّار و افراد نجس به مصاف میپرداخت، میفرماید که من به عشق شهادت قدم در جبهههای جنگ میگذاشتم. علی (علیه السلام) عاشق شهادت بود و سیدالشهدا (علیه السلام) این مسیر را به اوج خودش رساند؛ زیرا تنها خودشان نبودند. امام حسین (علیه السلام) شمسِ عشق به شهادت بودند، ولی ۷۲ قمر داشتند، ۷۲ سیّاره داشتند. این ستارگان شمس وجود حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) همگی عاشق شهادت بودند، همگی برای شهادت ثانیهشماری میکردند، همگی بیقرار بودند، همگی تشنه بودند که به آن مقام برسند. لذا در دعای شریف افتتاح که در ماه مبارک رمضان قرائت میشود، میفرماید: «وَ قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ مَعَ وَلِیِّک فَوَفِّقْ لَنَا[۱۸]»؛ خدایا! قتل فی سبیلالله را برای ما هم به عنوان رزق قرار بده. توفیق بده که ما هم در پایان کار با چهرهی خونین به لقاءِ تو بیاییم که آبرومندانهترین مرگ، مرگی است که همراه با شهادت باشد. خداوند متعال در این آیهی کریمه میفرماید: کسانی که در راه خداوند به قتل میرسند، اعمال اینها از بین نمیرود. تا جهان، جان است و تا عالَم، عالَم است، بذرهایی که اینها با خونشان کاشتهاند، رویش دارد، «فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ». نماز ما هم دارای یک بُرد مشخّصی است. وقتی از دنیا برویم، «اِنْقَطَعَ عَمَلُهُ[۱۹]»، پروندهی عمل ما بسته میشود، ولی پروندهی عملِ شهید بسته نمی شود. شهید برای عمل صالح بندگان خداوند در مسیر بندگی، تا روز قیامت و در تمام عبادات سهیم است. شهید قطرهی خونی را که میریزد، در پای شجرهی دین میریزد. دین با خون شهادت طراوت پیدا میکند، میوه میدهد، کامها را شیرین میکند. اگر شهادت و دفاع نباشد، مسجد نخواهد بود و اگر مسجد نباشد، نماز وجود نخواهد داشت و اگر مسجد و نماز نباشد، فرهنگ دینی هم نخواهد بود و همه چیز از بین میرفت که در این آیهی کریمهی سورهی مبارکه حجّ میخوانیم که فرموده است: «وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا[۲۰]»؛ اگر مدافعان نبودند، اگر جان بر کفان نبودند، تمام معابد و محلهای پرستش خداوند متعال و مساجد منهدم میشدند و از بین میرفتند. خونِ شهید مساجد را بیمه کرده است، نماز جماعتها را بیمه کرده است، انسانها را بیمه کرده است، عواطف انسانی را آبیاری کرده است و باقی مانده است. از این جهت فرموده است: «فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ»؛ هرگز این بذری که با خون شهید آبیاری شده و یا بذرافشانی شده است، نهالی که با خون شهید غَرس شده است، بدون میوه نخواهد شد. «حُرّ بن یزید ریاحی[۲۱]» تا الیالابد در نماز همهی نمازگزارها سهیم است، غلام سیاه امام حسین (علیه السلام) در همهی نمازها سهیم است، شهید سلیمانی، شهید حُججی ، شهید همّت، شهید صیاد شیرازی که عزیزان ما هستند، فقط اعمال شخصی ندارند؛ بلکه اینها دین را زنده کردهاند. اینها تا دامنهی قیامت «اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاهَ وَ آتَیتَ الزَّکاهَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر[۲۲]» هستند. این مقام، مقام عندَ ربّی است، به صورت مرتّب از بالا مانند باران میبارد و نهال و باغستان دین را رویش میدهد و میوههای دینی را طراوت میدهد.
شهید مجذوب جذبهی الهی است
«فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ * سَیَهْدِیهِمْ»؛ اینها خودشان نیستند؛ جذبهی محبّت خداوند اینها را میبرد. در عبارت «سَیَهْدِیهِمْ» حرف «سین» به معنای «قَد» است، یعنی محقّقاً خداوند شهید را میبرد و شهید خودش نمیرود، شهید اختیار ندارد، شهید دلبر دارد، شهید دلشُده است، شهید دلداده است. «سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بَالَهُمْ»؛ خداوند متعال اینها را خودش هدایت میکند و هدایت ایصالی است و هدایت ارائهی طریق نیست. جذبهی خداوند، جذبهی صفات الهی او را عرشی کرده است. «گر میروی بی حاصلی،ور میبرندت واصلی[۲۳]». شهید را خداوند میبرد. این آیهی صریح قرآن کریم است. «سَیَهْدِیهِمْ» شهید را خداوند میبرد، «وَ یُصْلِحُ بَالَهُمْ» شهید به فکر خودش نبوده است، شهید به فکر دین بوده است، شهید به فکر خداوند بوده است.
خداوند مرحوم آیت الله العظمی «آقای اراکی[۲۴]» (رضوان الله تعالی علیه) را رحمت نماید. در روزهای آخر عمر که یکی از دوستان برای عیادت ایشان رفته بود، از ایشان پرسیده بودند: آقا! حالتان چطور است؟ ایشان فرموده بودند: « کار ساز ما به فکرکار ماست ***** فکر ما در کار ما آزار ماست[۲۵]».
شهید به فکر کار خودش نیست، به فکر کار خداوند است. خداوند هم به فکر اوست. «وَ یُصْلِحُ بَالَهُمْ»؛ اینها به دنبال بهشت نیستند، اینها به فکر اجرای دستور دلبر خودشان هستند. تمام حرکات اینها را حُبّ خداوند و عشق خداوند و جذبهی خداوند تعیین کرده است و مسیر رشد و زندگی اینها را مشخّص مینماید. «سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بَالَهُمْ».
خداوند متعال شهید را در بهشت وارد میکند
لطافت آخر این است که میفرماید: «وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَهَا لَهُمْ»؛ اینها به دنبال بهشت نبودند و خوشان بهشت را انتخاب نکردند، اینها به بهشت نمیروند، «یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ» بلکه خداوند اینها را وارد بهشت میکند. اینگونه نیست که خودشان بیتاب بودهاند تا بروند و به بهشت برسند، اینها عاشق خداوند بودهاند و خداوند هم معشوقش را خودش به بهشت میبرد. گاهی برای شما دعوتنامه میفرستند و برای مجلسی شما را دعوت میکنند، گاهی اینگونه نیست و خود صاحبخانه به همراه ماشین به درب منزل شما میآید و شما را سوار بر ماشین میکند و خودش شما را میبرد و در خانهی خودش داخل میکند. مَثَلِ شهید مانند آن میهمان بسیار محترمی است که فقط با قاصد او را دعوت نمیکند، بلکه خود میزبان میآید و او را میبرد. این عالَم، عالَم فوق بهشت است، عالَم عندَ ربّی است، عالَم تجلّی صفات خداوند در بندهی خداست که مسیر دیگر آن، مسیر تقواست که فرموده است: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ[۲۶]».
روضه و توسل به حضرت عبدالله بن الحسن (علیه السلام)
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
در کربلا تعدادی کودک جزءِ قربانیان مسلخ عشق هستند و اینها در ظاهر کودک هستند، ولی در حقیقت مانند حضرت مسیح (علیه السلام) هستند، مانند حضرت یحیی پیامبر (علیه السلام) هستند. یک کودک بر روی سینهی امام حسین (علیه السلام) شربت شهادت را از خداوند گرفته است، یک کودک روی دست حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) شربت شهادت را نوشیده است، بعضی از کودکان زیر پای اسبها شربت شهادت را نوشیدهاند. ولی گویا شهادت یتیم حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) حضرت «عبدالله بن الحسن» (علیه السلام) جایگاه خاصّی دارد. هم حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) بسیار مظلوم هستند و هم حضرت «قاسم بن الحسن» (علیه السلام) بسیار مظلوم است و هم حضرت «عبدالله بن الحسن» (علیه السلام) بسیار مظلوم است. وقتی سیدالشهدا (علیه السلام) عازم میدان شدند، جنگی نمایان کردند و غریبانه و یکّه و تنها مورد محاصرهی دشمن قرار گرفت. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را تیرباران کردند، سنگ باران کردند، نیزهها زدند، شمشیرها زدند. در گودال قتلگاه افتاده بودند و «هَل مِن ناصر[۲۷]» میگفتند. این فرزند ۱۱ سالهی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) از خیمه بیرون آمد. بیتاب و بیقرار به سوی قتلگاه میدوید. حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) امانتدار همهی بچّهها بودند، به دنبال این کودک دویدند، پریشان و بیچاره شدند. اصرار کردند که ای یادگار برادرم، امانتِ حسینم، به آنسو نرو زیرا این جماعت رحم نمیکنند. یک جملهای گفت و آب پاکی را به روی دست عمّه جانش ریخت. گفت: عمّه جان! مگر نمیدانی من عاشق هستم؟ «والله لَا أُفَارِقُ عَمِّی![۲۸]»؛ مگر میشود عاشق از معشوق خودش جدا بشود؟ مگر میشود عمویم شهید بشود و من زنده بمانم؟ «والله لَا أُفَارِقُ عَمِّی!». قسم جلاله خورد که من از عمویم جدا نمیشوم. دیگر حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بیچاره و مضطر بودند. حضرت عبدالله بن الحسن (علیه السلام) خودش را به گودال رساند، امّا وقتی رسید دید که نانجیب به روی عمو شمشیر بلند کرده است که کار عمو را تمام کند. این بچّه سپری نداشت، قدرت دفاعی نداشت، این دست کوچکش را به عنوان سپر قرار داد. اوّل جانباز شد و دستش از بدن قطع شد. اینجا بود که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) آغوشش را باز کرد و این بچّه را در آغوش خود و روی سینهی خود گرفت، او را دلداری داد و روی سینهی پدر سر از بدنش جدا کردند. شب آخر این محفل نورانی است. معمولاً سفری به همراه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به مدینه خواهیم داشت. در کربلا یک کودکی بر روی سینه و یک کودک دیگر بر روی دست امام حسین (علیه السلام) شهید شدند و به خدا پیوستند. امّا یک کودکی هم در مدینه بود. شخصی از من پرسید: فلانی! هیچ خبری از مُحسن حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیست. همه سؤال قبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) را میگیرند، ولی پیدا نمی کنند. امّا کسی سراغ حضرت محسن (علیه السلام) را نمیگیرد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: «آه یا فضّه! إلیک فخذینی[۲۹]»، فضه مرا دریاب، بچّهام را کشتند، «و اللَّه قُتِل ما فی أحشائی[۳۰]».
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به آبروی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به مصائب زینب کبری (سلام الله علیها)، به خون شهیدان کربلا و سیدالشهدا (علیه السلام) لباس ظهور بر قامت امام زمانمان (ارواحنا فداه) بپوشان.
خدایا! ما را در غیبت و حضور جزءِ خدمتگزاران آن حضرت منصوب بگردان.
خدایا! نسل جوان ما را به سامان برسان.
خدایا! خیر و برکتت را بر معیشت مردم ما نازل بفرما.
خدایا! شهدای ما، جانبازان ما، ایثارگران ما و آزادگان ما را که در مسیر دین تحمّل زحمات کردند، به لطف و کَرمِ خودت از آنها پذیرائی بفرما.
خدایا! به خانوادههای آنها اجر و صبر عنایت بفرما.
خدایا! مریضها را شفا کَرم بفرما.
خدایا! سایهی پُر برکت علمای صالح ما، خصوصاً مقام معظم رهبری (مدّ ظله العالی) مُستدام بدار.
خدایا! حوائج همهی عزاداران و جمع حاضر را و حوائج مورد نظر را برآورده بفرما.
خدایا! این توسّلات را از اعزّه و از همهی در سوگ نشستگان، از گویندگان و مدّاحان به احسن وجه قبول بفرما.
خدایا! این محرّم را آخرین محرّم عمر ما قرار مده.
خدایا! بیماری کرونا و همهی بیماریها و بلاها را از این مملکت دور بگردان.
الحمدلله از مدّاح عزیزمان هم استفاده کردیم که چه مدّاح قابلی هستند. انشاءالله خداوند به همهی شما جزای خیر عنایت بفرماید. تا مدّاح عزیز آغاز کنند، صدای زیبایتان به نام مبارک امام حسین (علیه السلام) بلند بشود. همه بگویید: یا حسین (علیه السلام).
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸.
[۲] سوره مبارکه محمّد، آیات ۴ الی ۶.
«فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ ۗ وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ * سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بَالَهُمْ * وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَهَا لَهُمْ».
[۳] نهج البلاغه، حکمت ۷۴.
[۴] سوره مبارکه زمر، آیه ۱۵.
«فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ ۗ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ أَلَا ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ».
[۵] نهج البلاغه، حکمت ۲۱.
«وَ قَالَ (علیه السلام): قُرِنَتِ الْهَیْبَهُ بِالْخَیْبَهِ، وَ الْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ؛ وَ الْفُرْصَهُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ».
[۶] سوره مبارکه عصر، آیه ۳.
«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ».
[۷] همان.
[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۰۱.
«وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ».
[۹] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸.
[۱۰] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲۴.
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى».
[۱۱] همان.
[۱۲] سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۰۱.
«إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ».
[۱۳] مفاتیح الجنان، دعای هر روز ماه رجب.
در تمام روزهای ماه رجب این دعا را بخواند، دعایی که روایت شده؛ حضرت زین العابدین(علیهالسلام) در آغاز رجب در حجر اسماعیل خواند:
«یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوائِجَ السَّائِلِینَ، وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ، لِکُلِّ مَسْأَلَهٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ، وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ . اللّٰهُمَّ وَ مَواعِیدُکَ الصَّادِقَهُ، وَ أَیادِیکَ الْفَاضِلَهُ، وَ رَحْمَتُکَ الْوَاسِعَهُ، فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوائِجِى لِلدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ، إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ. خابَ الْوافِدُونَ عَلَىٰ غَیْرِکَ، وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلّا لَکَ، وَ ضاعَ الْمُلِمُّونَ إِلّا بِکَ، وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ، بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ، وَ خَیْرُکَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ، وَ فَضْلُکَ مُباحٌ لِلسَّائِلِینَ، وَ نَیْلُکَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ، وَ رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ، وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ، عَادَتُکَ الْإِحْسانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ، وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ . اللّٰهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ، وَ ارْزُقْنِى اجْتِهادَ الْمُجْتَهِدِینَ، وَ لَا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ، وَ اغْفِرْ لِى یَوْمَ الدِّینِ. اللّٰهُمَّ یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَهِ، وَ الْآلَاٰءِ الْوَازِعَهِ، وَ الرَّحْمَهِ الْوَاسِعَهِ، وَ الْقُدْرَهِ الْجَامِعَهِ، وَ النِّعَمِ الْجَسِیمَهِ، وَ الْمَواهِبِ الْعَظِیمَهِ، وَ الْأَیادِى الْجَمِیلَهِ، وَ الْعَطایَا الْجَزِیلَهِ. یَا مَنْ لَایُنْعَتُ بِتَمْثِیلٍ، وَ لَا یُمَثَّلُ بِنَظِیرٍ، وَ لَا یُغْلَبُ بِظَهِیرٍ. یَا مَنْ خَلَقَ فَرَزَقَ، وَ أَلْهَمَ فَأَنْطَقَ، وَ ابْتَدَعَ فَشَرَعَ، وَ عَلا فَارْتَفَعَ، وَ قَدَّرَ فَأَحْسَنَ، وَ صَوَّرَ فَأَتْقَنَ، وَ احْتَجَّ فَأَبْلَغَ، وَ أَنْعَمَ فَأَسْبَغَ، وَ أَعْطىٰ فَأَجْزَلَ، وَ مَنَحَ فَأَفْضَلَ. یَا مَنْ سَمَا فِى الْعِزِّ فَفاتَ نَواظِرَ الْأَبْصارِ، وَ دَنا فِى اللُّطْفِ فَجازَ هَواجِسَ الْأَفْکارِ. یَا مَنْ تَوَحَّدَ بِالْمُلْکِ فَلاٰ نِدَّ لَهُ فِى مَلَکُوتِ سُلْطَانِهِ، وَ تَفَرَّدَ بِالْآلَاٰءِ وَ الْکِبْرِیاءِ فَلَا ضِدَّ لَهُ فِى جَبَرُوتِ شَأْنِهِ، یَا مَنْ حارَتْ فِى کِبْرِیاءِ هَیْبَتِهِ دَقائِقُ لَطائِفِ الْأَوْهامِ، وَ انْحَسَرَتْ دُونَ إِدْراکِ عَظَمَتِهِ خَطَائِفُ أَبْصَارِ الْأَنامِ. یَا مَنْ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِهَیْبَتِهِ؛ وَ خَضَعَتِ الرِّقابُ لِعَظَمَتِهِ، وَ وَجِلَتِ الْقُلُوبُ مِنْ خِیفَتِهِ، أَسْأَلُکَ بِهَذِهِ الْمِدْحَهِ الَّتِى لَاتَنْبَغِى إِلّا لَکَ، وَ بِما وَأَیْتَ بِهِ عَلَىٰ نَفْسِکَ لِداعِیکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، وَ بِما ضَمِنْتَ الْإِجابَهَ فِیهِ عَلَىٰ نَفْسِکَ لِلدَّاعِینَ، یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ، وَ أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ، وَ أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ، یَا ذَا الْقُوَّهِ الْمَتِینَ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ عَلَىٰ أَهْلِ بَیْتِهِ، وَ اقْسِمْ لِى فِى شَهْرِنا هٰذَا خَیْرَ مَا قَسَمْتَ، وَ احْتِمْ لِى فِى قَضَائِکَ خَیْرَ مَا حَتَمْتَ، وَ اخْتِمْ لِى بالسَّعادَهِ فِیمَنْ خَتَمْتَ، وَ أَحْیِنِى مَا أَحْیَیْتَنِى مَوْفُوراً، وَ أمِتْنِى مَسْرُوراً وَ مَغْفُوراً، وَ تَوَلَّ أَنْتَ نَجَاتِى مِنْ مُساءَلَهِ البَرْزَخِ، وَادْرأْ عَنِّى مُنکَراً وَ نَکِیراً، وَأَرِ عَیْنِى مُبَشِّراً وَ بَشِیراً، وَ اجْعَلْ لِى إِلَىٰ رِضْوَانِکَ وَ جِنانِکَ مَصِیراً، وَ عَیْشاً قَرِیراً، وَ مُلْکاً کَبِیراً، وَ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ کَثِیراً».
شیخ روایت کرده: که از ناحیه مقدّسه به دست شیخ کبیر ابی جعفر محمّد بن عثمان بن سعید این توقیع شریف [یعنی دستنویس شریف] بیرون آمد که هر روز از روزهای رجب بخوان:
«بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِمَعانِى جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلاهُ أَمْرِکَ الْمَأْمُونُونَ عَلَىٰ سِرِّکَ، الْمُسْتَبْشِرُونَ بأَمْرِکَ، الْواصِفُونَ لِقُدْرَتِکَ، الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِکَ، أَسْأَلُکَ بِما نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیئَتِکَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِکَلِماتِکَ، وَ أَرْکاناً لِتَوْحِیدِکَ، وَ آیاتِکَ وَ مَقاماتِکَ الَّتِى لَاتَعْطِیلَ لَهَا فِى کُلِّ مَکَانٍ یَعْرِفُکَ بِهَا مَنْ عَرَفَکَ، لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَها إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُکَ وَ خَلْقُکَ، فَتْقُها وَ رَتْقُها بِیَدِکَ، بَدْؤُها مِنْکَ وَعَوْدُها إِلَیْکَ، أَعْضادٌ وَ أَشْهادٌ وَ مُناهٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَهٌ وَ رُوَّادٌ، فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّىٰ ظَهَرَ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ، فَبِذٰلِکَ أَسْأَلُکَ، وَ بِمَواقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ بِمَقاماتِکَ وَ عَلامَاتِکَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَزِیدَنِى إِیماناً وَ تَثْبِیتاً. یَا بَاطِناً فِى ظُهُورِهِ، وَ ظَاهِراً فِى بُطُونِهِ وَ مَکْنُونِهِ، یَا مُفَرِّقاً بَیْنَ النُّورِ وَ الدَّیجُورِ، یَا مَوْصُوفاً بِغَیْرِ کُنْهٍ، وَ مَعْرُوفاً بِغَیْرِ شِبْهٍ، حَادَّ کُلِّ مَحْدُودٍ، وَ شَاهِدَ کُلِّ مَشْهُودٍ، وَ مُوجِدَ کُلِّ مَوْجُودٍ، وَ مُحْصِىَ کُلِّ مَعْدُودٍ، وَ فاقِدَ کُلِّ مَفْقُودٍ؛ لَیْسَ دُونَکَ مِنْ مَعْبُودٍ، أَهْلَ الْکِبْرِیاءِ وَ الْجُودِ، یَا مَنْ لَا یُکَیَّفُ بِکَیْفٍ، وَ لَا یُؤَیَّنُ بِأَیْنٍ، یَا مُحْتَجِباً عَنْ کُلِّ عَیْنٍ، یَا دَیْمُومُ یَا قَیُّومُ وَ عالِمَ کُلِّ مَعْلُومٍ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ عَلَىٰ عِبادِکَ الْمُنْتَجَبِینَ، وَ بَشَرِکَ الْمُحْتَجِبِینَ، وَ مَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ، وَ الْبُهْمِ الصَّافِّینَ الْحَافِّینَ، وَ بارِکْ لَنا فِى شَهْرِنا هٰذَا الْمُرَجَّبِ الْمُکَرَّمِ، وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْأَشْهُرِ الْحُرُمِ، وَ أَسْبِغْ عَلَیْنا فِیهِ النِّعَمَ، وَ أَجْزِلْ لَنا فِیهِ الْقِسَمَ، وَ أَبْرِرْ لَنا فِیهِ الْقَسَمَ، بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَکْرَمِ، الَّذِى وَضَعْتَهُ عَلَى النَّهَارِ فَأَضاءَ، وَ عَلَى اللَّیْلِ فَأَظْلَمَ، وَ اغْفِرْ لَنا مَا تَعْلَمُ مِنَّا وَ مَا لَانَعْلَمُ، وَ اعْصِمْنا مِنَ الذُّنُوبِ خَیْرَ الْعِصَمِ، وَ اکْفِنا کَوافِىَ قَدَرِکَ، وَ امْنُنْ عَلَیْنا بِحُسْنِ نَظَرِکَ، وَ لَا تَکِلْنا إِلَىٰ غَیْرِکَ، وَ لَا تَمْنَعْنا مِنْ خَیْرِکَ، وَ بَارِکْ لَنَا فِیما کَتَبْتَهُ لَنَا مِنْ أَعْمارِنا، وَ أَصْلِحْ لَنا خَبِیئَهَ أَسْرَارِنا، وَ أَعْطِنَا مِنْکَ الْأَمانَ، وَ اسْتَعْمِلْنا بِحُسْنِ الْإِیمَانِ، وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ الصِّیامِ، وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْأَیَّامِ وَ الْأَعْوامِ، یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرامِ».
سید ابن طاووس از محمّد بن ذکران که معروف به سجّاد است، چه آنقدر سجده کرد و در حال سجده گریست که نابینا شد، روایت کرده که گفت: به امام صادق(علیهالسلام) عرض کردم: فدایت شوم، این ماه، ماه رجب است، مرا در این ماه دعایی بیاموز که حقتعالی مرا به آن سود بخشد، حضرت فرمود: بنویس «بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ» و در هر روز از رجب در صبح و شام پس از نمازهای روز و شب بگو:
«یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ، وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ، یَا مَنْ یُعْطِى الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ، یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ سَأَلَهُ، یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَهً، أَعْطِنِى بِمَسْأَلَتِى إِیَّاکَ جَمِیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَ جَمِیعَ خَیْرِ الْآخِرَهِ، وَ اصْرِفْ عَنِّى بِمَسْأَلَتِى إِیَّاکَ جَمِیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَ شَرِّ الْآخِرَهِ، فَإِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ مَا أَعْطَیْتَ، وَ زِدْنِى مِنْ فَضْلِکَ یَا کَرِیمُ. یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ، یَا ذَا النَّعْماءِ وَ الْجُودِ، یَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ، حَرِّمْ شَیْبَتِی عَلَى النَّارِ».
[۱۴] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۴.
[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۳۸.
«صِبْغَهَ اللَّهِ ۖ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً ۖ وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ».
[۱۶] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۲، ص۶۱۳ (زیارت جامعه کبیره).
[۱۷] نهج البلاغه، خطبه ۱۱۹.
«و من کلام له (علیه السلام) و قد جمع الناس و حَضَّهم على الجهاد فسکتوا مَلیّا: فَقَالَ (علیه السلام) مَا بَالُکُمْ أَ مُخْرَسُونَ أَنْتُمْ؟ فَقَالَ قَوْمٌ مِنْهُمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنْ سِرْتَ سِرْنَا مَعَکَ. فَقَالَ (علیه السلام) مَا بَالُکُمْ لَا سُدِّدْتُمْ لِرُشْدٍ وَ لَا هُدِیتُمْ لِقَصْدٍ، أَ فِی مِثْلِ هَذَا یَنْبَغِی لِی أَنْ أَخْرُجَ وَ إِنَّمَا یَخْرُجُ فِی مِثْلِ هَذَا رَجُلٌ مِمَّنْ أَرْضَاهُ مِنْ شُجْعَانِکُمْ وَ ذَوِی بَأْسِکُمْ، وَ لَا یَنْبَغِی لِی أَنْ أَدَعَ الْجُنْدَ وَ الْمِصْرَ وَ بَیْتَ الْمَالِ وَ جِبَایَهَ الْأَرْضِ وَ الْقَضَاءَ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ وَ النَّظَرَ فِی حُقُوقِ الْمُطَالِبِینَ ثُمَّ أَخْرُجَ فِی کَتِیبَهٍ أَتْبَعُ أُخْرَى. أَتَقَلْقَلُ تَقَلْقُلَ الْقِدْحِ فِی الْجَفِیرِ الْفَارِغِ وَ إِنَّمَا أَنَا قُطْبُ الرَّحَى تَدُورُ عَلَیَّ وَ أَنَا بِمَکَانِی فَإِذَا فَارَقْتُهُ اسْتَحَارَ مَدَارُهَا وَ اضْطَرَبَ ثِفَالُهَا؛ هَذَا لَعَمْرُ اللَّهِ الرَّأْیُ السُّوءُ. وَ اللَّهِ لَوْ لَا رَجَائِی الشَّهَادَهَ عِنْدَ لِقَائِی الْعَدُوَّ وَ لَوْ قَدْ حُمَّ لِی لِقَاؤُهُ، لَقَرَّبْتُ رِکَابِی ثُمَّ شَخَصْتُ عَنْکُمْ فَلَا أَطْلُبُکُمْ مَا اخْتَلَفَ جَنُوبٌ وَ شَمَالٌ؛ طَعَّانِینَ عَیَّابِینَ حَیَّادِینَ رَوَّاغِینَ، إِنَّهُ لَا غَنَاءَ فِی کَثْرَهِ عَدَدِکُمْ مَعَ قِلَّهِ اجْتِمَاعِ قُلُوبِکُمْ. لَقَدْ حَمَلْتُکُمْ عَلَى الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ الَّتِی لَا یَهْلِکُ عَلَیْهَا إِلَّا هَالِکٌ، مَنِ اسْتَقَامَ فَإِلَى الْجَنَّهِ وَ مَنْ زَلَّ فَإِلَى النَّارِ».
[۱۸] مفاتیح الجنان، دعای اللَّهُمَّ بِرَحْمَتِکَ فِی الصَّالِحِینَ فَأَدْخِلْنَا (دعای هر شب ماه مبارک رمضان).
«اللَّهُمَّ بِرَحْمَتِکَ فِی الصَّالِحِینَ فَأَدْخِلْنَا وَ فِی عِلِّیِّینَ فَارْفَعْنَا، وَ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ مِنْ عَیْنٍ سَلْسَبِیلٍ فَاسْقِنَا، وَ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ بِرَحْمَتِکَ فَزَوِّجْنَا وَ مِنَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِینَ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ فَأَخْدِمْنَا، وَ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّهِ وَ لُحُومِ الطَّیْرِ فَأَطْعِمْنَا، وَ مِنْ ثِیَابِ السُّنْدُسِ وَ الْحَرِیرِ وَ الْإِسْتَبْرَقِ فَأَلْبِسْنَا، وَ لَیْلَهَ الْقَدْرِ وَ حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ وَ قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ مَعَ وَلِیِّک فَوَفِّقْ لَنَا، وَ صَالِحَ الدُّعَاءِ وَ الْمَسْأَلَهِ فَاسْتَجِبْ لَنَا. وَ إِذَا جَمَعْتَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَارْحَمْنَا، وَ بَرَاءَهً مِنَ النَّارِ فَاکْتُبْ لَنَا وَ فِی جَهَنَّمَ فَلَا تَغُلَّنَا وَ فِی عَذَابِکَ وَ هَوَانِکَ وَ فَلَا تَبْتَلِنَا وَ مِنَ الزَّقُّومِ وَ الضَّرِیعِ فَلَا تُطْعِمْنَا وَ مَعَ الشَّیَاطِینِ فَلَا تَجْعَلْنَا وَ فِی النَّارِ عَلَى وُجُوهِنَا فَلَا تَکْبُبْنَا، وَ مِنْ ثِیَابِ النَّارِ وَ سَرَابِیلِ الْقَطِرَانِ فَلَا تُلْبِسْنَا، وَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ یَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَنَجِّنَا».
[۱۹] جامع الأخبار، جلد ۱، صفحه ۱۰۵.
«وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: إِذَا مَاتَ اِبْنُ آدَمَ اِنْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاَّ عَنْ ثَلاَثٍ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ وَ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ بَعْدَهُ وَ صَدَقَهٍ جَارِیَهٍ».
[۲۰] سوره مبارکه حج، آیه ۴۰.
«الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا ۗ وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ».
[۲۱] حُرّ بْن یَزید ریاحی، از فرماندهان نظامی کوفه که پیش از واقعه عاشورا مأموریت یافت با سپاه هزار نفری، مانع حرکت امام حسین (علیه السلام) به سوی کوفه و نیز بازگشت او شود. حر در روز عاشورا، به سپاه امام حسین (علیه السلام) پیوست و در دفاع از او جنگید و به شهادت رسید. حر به سبب توبه و پیوستنش به امام ، نزد شیعیان احترام خاص دارد. شیعیان حر را نماد امید به قبولی توبه و رستگاری بعد از آن میدانند. آرامگاه حر اکنون در سمت غربی کربلا به فاصله حدود هفت کیلومتر واقع شده است. نسب حرّ بن یزید به یکی از تیرههای قبیله تمیم میرسد و وی را ریاحی، یربوعی، حَنظَلی و تمیمی خواندهاند. خاندان حرّ در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند. حرّ از مشهورترین جنگاوران کوفه بود. در برخی منابع، به اشتباه، از وی با عنوان صاحب شُرطه (رئیس پلیس) عبیدالله بن زیاد یاد شده است. او به دستور عبیدالله بن زیاد به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی برای مواجهه با امام حسین (علیه السلام) منصوب شد و پایبند به اجرای دقیق فرمانهای حکومتی بود. وی ظاهراً با سیاست میانهای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضعگیری سیاسیاش در اوضاع پرتنش کوفه در سال ۶۰ قمری سخنی به میان نیامده است، فقط بلعمی در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که تشیع خود را مخفی میکردند. درباره نسل حرّ نیز اشاراتی در دست است. در طول تاریخ، دو خاندان به حر منسوب بودهاند: خاندان مستوفیان قزوین که حمدالله مستوفی تاریخ نگار مشهور از ایشان است و آل حر در منطقه جبل عامل لبنان که یکی از مشهورترین ایشان، شیخ حر عاملی، صاحب کتاب مشهور وسائل الشیعه است.
[۲۲] ۳ ) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، شیخ طوسی، ج ۲، ص ۷۱۷؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۴۲۹ (زیارت وارث).
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبا عَبْدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاهَ، وَ آتَیْتَ الزَّکَاهَ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ دَعَوْتَ إِلىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ الَّذِینَ سَفَکُوا دَمَکَ وَ اسْتَحَلُّوا حُرْمَتَکَ مَلْعُونُونَ مُعَذَّبُونَ عَلَىٰ لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذٰلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ».
[۲۳] مولانا.
[۲۴] محمد علی اراکی (۱۳۱۲-۱۴۱۵ق) از مراجع تقلید شیعه مدفون در قم. او حدود ۳۰ سال امام جماعت مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام) قم بود. وی همچنین نماز جمعه را واجب میدانست و در همین مسجد نماز جمعه اقامه میکرد. وی در تأسیس حوزه علمیه قم نقش مهمی داشت. گفتهاند با اینکه بیش از ۴۰ سال از اجتهاد او میگذشت، از روی تواضع، مرجعیت را به دیگران واگذار میکرد. وی آخرین حلقه از مراجعی بود که از نسل شاگردان شیخ عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) بودند و بعد از وفات او مرجعیت به شاگردان آیتالله خویی (رضوان الله تعالی علیه)، آیتالله گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه) و امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) منتقل شد. شیخ عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) مؤسس حوزه علمیه قم، باجناق و سید محمدتقی خوانساری (رضوان الله تعالی علیه) داماد او بوده است.
محمدعلی اراکی در ۲۴ جمادیالثانی ۱۳۱۲ هجری قمری در شهر اراک به دنیا آمد. پدرش احمد آقا، مشهور به میرزاآقا و میرزا آقا فراهانی از اهالی مصلحآباد فراهان و شاگرد ملا محمدابراهیم انجدانی و مادرش علویه آغابیگم، دختر سید عقیل و از نوادگان سید حسن واقف از نوادگان امام زین العابدین (علیه السلام) بود. اراکی در ۱ آبان سال ۱۳۷۳ش بر اثر ضایعه عروقی در بیمارستان بستری شد و در نیمهشب سهشنبه، ۸ آذر ۱۳۷۳ش (۲۵ جمادیالثانی ۱۴۱۵ق) درگذشت. محمدتقی بهجت (رضوان الله تعالی علیه) بر پیکرش نماز خواند و در جوار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) در کنار قبور عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) و سید محمدتقی خوانساری (رضوان الله تعالی علیه) دفن شد.
آیتالله اراکی (رضوان الله تعالی علیه) در تأسیس حوزه علمیه قم، آیتالله حائری (رضوان الله تعالی علیه) را همراهی کرد. او نماز جمعه را واجب میدانست، پس از درگذشت آیتالله خوانساری (رضوان الله تعالی علیه)، نماز جمعه را اقامه میکرد. آیت الله اراکی (رضوان الله تعالی علیه) اولین امام جمعه شهر قم پس از انقلاب اسلامی ایران بود. او همچنین حدود ۳۵ سال در مکانهایی همچون کنار مقبره عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه)، بقعه شاه عباس (مسجد امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه))، مدرسه فیضیه و مسجد امام حسن عسکری قم به اقامه نماز جماعت میپرداخت.
بعد از مهاجرت آیتالله بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) به قم، وی به همراه آیتالله خوانساری (رضوان الله تعالی علیه) مسئله قیام و مبارزه علیه اعمال خلاف شرع دوره پهلوی دوم را با آیتالله بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) مطرح کردند. درباره ماده حذف قسم به قرآن در لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، وی اعلامیهای را در آذر ۱۳۴۱ش صادر کرد و طی آن، الغای صریح آن را به علت عدم تطابق با موازین شرع، عدم رضایت مردم و نگرانی عموم مسلمین از کمرنگ شدن مظاهر دینی در جامعه خواستار شد. یکی از اقدامات وی، تنفیذ احکام صادره از سوی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بود؛ که در پاسخ به نامه جمعی از نمایندگان امام، که نظر وی را راجع به “اجازات کتبی امور حسبیه و اخذ وجوه شرعیه ” که امام خمینی به ائمه جمعه و علمای مورد اعتمادشان در حوزه علمیه قم و شهرستانها دادهاند، خواستار شده بودند، پاسخ داد که “اینجانب کلیه اجازات کتبی را که حضرت امام به نمایندگان و علمای مورد اعتمادشان دادهاند، به همان کیفیت تنفیذ مینمایم.” آثار به جای مانده از او شامل تقریرات و تألیفات میباشد. تقریرات: تقریر بحث شیخ محمد سلطان العلما، تقریر درس فقه عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) و تقریر درس فقه سید محمدتقی خوانساری (رضوان الله تعالی علیه) (کتاب الطهاره).
تألیفات: توضیح المسائل، حاشیه بر دررالفوائد شیخ عبدالکریم حائری، حاشیه بر عروه الوثقی، رساله استفتائات، کتاب النکاح و الطلاق، کتاب الصلاه و مقدمه بر تفسیر “القرآن و العقل ” از استادش نورالدین اراکی. با وجود اینکه وی مجتهد بزرگی بود و تعلیقهاش بر عروه الوثقی، بیش از ۴۰ سال پیش تدوین شده بود، اما بهخاطر تواضعی که داشت، مرجعیت را به دیگران واگذار میکرد. اما پس از درگذشت امام خمینی، علمای بسیاری از شهرها، به ویژه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مقلدان امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) را به آیتالله گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه) و آیتالله اراکی (رضوان الله تعالی علیه) ارجاع دادند و پس از درگذشت آیتالله خویی (رضوان الله تعالی علیه) و آیتالله گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه)، مرجعیت تقلید در آیتالله اراکی (رضوان الله تعالی علیه) متعین شد. آیتالله اراکی (رضوان الله تعالی علیه) آخرین حلقه از مراجعی بود که از نسل شاگردان آیتالله شیخ عبدالکریم حائری (رضوان الله تعالی علیه) بودند و بعد از وفات وی مرجعیت به شاگردان آیتالله خویی (رضوان الله تعالی علیه)، آیتالله گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه) و امام خمینی منتقل (رضوان الله تعالی علیه) شد. بعد از درگذشت آیتالله اراکی (رضوان الله تعالی علیه) مرجعیت از حالت تکمرجعی خارج گشت.
[۲۵] مولانا.
[۲۶] سوره مبارکه قمر، آیات ۵۴ و ۵۵.
[۲۷] سید ابن طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۶؛ ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۷۰. / محدثی، فرهنگ عاشورا، ۱۳۷۶ش، ص۴۷۱
[۲۸] مثیر الأحزان ابن نما حلی: ص ٧٣، روضه الواعظین ابن فتّال نیشابوری: ص ٢٠٨.
«وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ …. .فَقَالَ ع بِسْمِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِی تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ.ثُمَّ ضَعُفَ مِنْ کَثْرَهِ انْبِعَاثِ الدَّمِ …… فَلَبِثُوا قَلِیلًا ثُمَّ کَرُّوا عَلَیْهِ.فَخَرَجَ إِلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ ع فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ ع لِتَحْبِسَهُ فَامْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ إِلَى الْحُسَیْنِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَهِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا بِیَدِهِ فَبَقِیَتْ عَلَى الْجِلْدِ مُعَلَّقَهً فَنَادَى یَا عَمَّاهُ فَأَخَذَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ فَذَبَحَهُ. فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى حِینٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قِدَداً وَ لَا تَرْضَ عَنْهُمْ أَبَداً».
[۲۹] (۱۰۴) بحار الانوار ج ۸ ، ص ۲۲۲.
«قال عمر:… فذکرت أحقاد علیّ و ولوعه فی دماء صنادید العرب و کید محمّد و سحره، فرکلتُ الباب و قد ألصقَت أحشائها بالباب تترسه. و سمعتُها و قد صرخَت صرخه حسبتُها قد جعلَت أعلی المدینه أسفلها، و قالت: یا أبتاه یا رسول اللَّه! هکذا کان یُفعل بحبیبتک و ابنتک؟ آه یا فضّه! إلیک فخذینی فقد و اللَّه قُتِل ما فی أحشائی من حمل وسمعتُها تمخض و هی مستنده إلی الجدار، فدفعتُ الباب و دخلت…»
[۳۰] همان.