«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
خدا را شکر میکنم که یک مرتبهی دیگر خدای متعال این فرصت و این توفیق را به ما داد تا با شما جوانهای فرهیخته و نورانی بحثِ فقهی و قرآنی و اخلاقی داشته باشیم.
در محضر شما خوبان آیه ۵۸ سوره مبارکه نساء را سفره الهی یافتیم و با یکدیگر تغذیه شدیم.
در ادامه توضیحاتی را به محضر شما عرضه میدارم.
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا»،[۲] بطور قطع الله در مقام فرمان و اعمال مولویت به شما امر میکند و فرمان صادر میکند که امانات را به اهل آن اداء کنید و وقتی در مقام حکم و قضاء قرار میگیرید بین مردم به عدل حکم کنید، و حقاً الله شما را به بهترین وجه موعظه میکند و حتماً الله سمیع و بصیر است، میشنود و میبیند.
در ارتباط با مسئله امانت و عدالت، در جلسات سابق مطالبی را به محضر شما تقدیم داشتیم، ولی چون هر دو اساسِ نظامِ اجتماعیِ جوامع بشری است، صرف نظر از دین و اعتقادات، نیازِ مبرمی است که انسانها در زندگی اجتماعی نیاز دارند که امانت برقرار باشد و عدالت حاکم باشد.
عرض کردیم که امانت فقط به مسائل فیزیکی و چیزهایی که دست به دست میشود اختصاص ندارد، بلکه ما امانتدارِ فرهنگ برای نسلهای بعد هستیم، نسبت به حفاظت از آیین و معنویت و اخلاق خودمان و پاک نگهداشتنِ اعضاء و جوارح خودمان امانتدار هستیم، شاگردان ما امانت هستند، و این فرصتها و زمانهایی که ما از آن عبور میکنیم، اینها ظروفی است که خدای متعال به امانت در اختیار ما قرار داده است.
یکی از برجستگان از علمای شیعه که هم از نظر علمی و هم از نظر معنوی و سیر و سلوک در قلّه دیده میشود مرحوم «ابن فهد حلّی» است که هم شرح شرایع دارند و هم کتابی در عرفان دارند، یک کتاب دعایی هم دارند که به درد شما جوانهای عزیز هم میخورد که نام آن «عده الداعی و نجاح الساعی» دارد، این کتاب به فارسی هم ترجمه شده است، لذا مناسب است که تعقیب کنید یا اینکه این کتاب را یک دوره در کتابخانهها ببینید.
ان شاء الله خدای متعال مرحوم آیت الله حسنزاده آملی را رحمت کند، یکی از آرزوهایی که ایشان برای حوزههای علمیه داشتند این بود که ای کاش این کتاب بصورت یک متن درسی برای طلبهها تدریس میشد.
شما بزرگواران هم که ما در خدمت شما هستیم به معنای واقعی کلمه طلبه هستید، مؤمن هستید، فرهیخته هستید، با علوم اسلامی آشنا هستید، ان شاء الله این کتاب را یک مرتبه مرور بفرمایید و از بعضی از قسمتهای آن نگذرید، گنجهایی است که شما را بینیاز میکند.
در این کتاب شریف یک حدیثی را نقل فرموده است که ساعتهای روز و شب ما بصورت ظروفی در روز قیامت مقابل ما ردیف میشوند، اینها ظرفهای خالی بوده است که خدای متعال کَرَم کرده است و به ما اجازه داده است که این ظرفها را برای زندگی همیشگی خودمان پُر کنیم.
خدای متعال به بعضیها تنبّه داده است و متذکّر هستند، هیچگاه غافل نیستند و آیه کریمه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً»[۳] یا «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[۴] یا «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»،[۵]…
این آیه کریمه و آیاتی که تلاوت شد نشان میدهد که عدّهای هستند که لحظهای از عمر خود را هدر ندادهاند، همه را با خدای متعال معامله کردهاند و خدای متعال همه را قبول کرده است و ذخیرهی قیامتشان شده است، برای هیچ ساعتی از ساعات عمرشان حسرت ندارند، لذا اینها هر ظرفی که در اختیار دارند، وقتی درب آن را برمیدارند نور شدید دارد، بعضی ساعات نور آنقدر قویای دارد که اگر این نور و این انرژی آزاد بشود آتش جهنّم را با همهی شدّت و مشکلاتی که دارد خاموش میکند، یعنی این نور اینقدر قوی هست، و بعضی از ظروف معاذ الله و ثم معاذ الله بقدری ظلمانی است، بقدری گناهان بدی در این ظرف ریخته شده است که اگر خدای متعال آزاد کند فضای بهشت که «عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»،[۶] خدای متعال برای هر بهشتی منظور فرموده است… این ظلمت بقدری شدید و قوی هست که فضای بهشت را تاریک میکند. بعضی از ظرفها هم نه نور دارد و نه ظلمت، درواقع خالی است، ذخیرهای در آن گذاشته نشده است، ثروتی برای عالم ابد در این نهاده نشده است.
این نشان میدهد که هر ساعتی از ساعات عمر ما یک امانت و عمر خالی است، یا بفرمایید یک زمین مستعد برای پاشیدنِ بذر یا کاشتنِ نهال است، باید از اینها برای آخرت ما استفاده بشود، و این ساعات وقتی به غفلت میگذرد، یک امانتی را ضایع کردهایم، مسئله امانت اینقدر مهم است که حتّی با نماز و روزه و عبادتهای خاصی که بنده با خدای خودش دارد قابل مقایسه نیست.
از وجود مبارک مولایمان کشاف حقائق امام جعفر صادق صلوات الله علیه روایت شده است که فرمودند: «لاَ تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکُوعِ اَلرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ شَیْءٌ اِعْتَادَهُ»[۷] طول رکوع و سجدههای طولانی فرد شما را به خودش مشغول نکند، شما را فریب ندهد، خیره نشوید به اینکه نماز چه کسی رکوع طولانی یا سجدههای طولانی دارد، برای اینکه چه بسا این یک امر عادتی برای او شده باشد، «فَلَوْ تَرَکَهُ اِسْتَوْحَشَ» ترک عادت برای انسان وحشتناک است…
حتّی یک معتاد به مواد مخدّر، وقتی وقتِ صرفِ آن مواد میگذرد حالش بهم میخورد، همه چیز همینطور است، وقتی انسان عادت کند نمیتواند عادت را ترک کند، ولکن اگر میخواهید در مورد اشخاص قضاوت کنید که آیا آدم خوبی است یا آدم بدی است، مؤمن است یا مؤمن نیست، «اُنْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ» ببینید که آیا وقتی حرف میزند صادق است، آیا زبان صادقی دارد؟ آیا قلم صادقی دارد؟
صداقت و امانت معیار است، صداقت شاخص ایمان و درستی زندگی است.
در یک حدیث دیگری هشداری هست، کسانی که صداقت ندارند یا امین نیستند، اینها اساساً در زمرهی منافقین به حساب میآیند.
از وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: منافق سه نشانه دارد «إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ»[۸] وقتی حرف میزند دروغ میگوید، «إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ» به قول خودش پایبند نیست، به امضای خودش اعتناء ندارد، به قرارهای خودش توجّهی نمیکند، کسی که قرار میگذارد، وعده میدهد، سند امضاء میکند، چیزی را میفروشد، چیزی را میخرد و زیر آن میزند، این علامت علامتِ خوبی نیست، علامتِ نفاق است، «إِذَا اُؤْتُمِنَ خَانَ»، وقتی کسی امانتی به او میدهد، به امانت خیانت میکند.
بنابراین حواس ما جمع باشد، اینکه خدای متعال با تأکیدِ مؤکّد مسئلهی امانت را بیان میکند، معلوم میشود که امانت به اندازهی وسعتِ زندگی اجتماعی بشر کاربرد دارد و مورد نیازِ همهی افراد جامعه و همهی امّتها و همهی ملّتهاست و همه باید پایبند به امانتهای مادّی و معنوی و فعلی و نسلی باشند.
مطلب دومی که پروردگار متعال با تأکید صدور فرمان فرموده است: «وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»، وقتی شما بین مردم حکم میکنید، وقتی که افراد مدّعی میشوند «طرف» دارند، وقتی شما شاکی و متشاکی را در حضور خودتان دیدید، یک کسی دعوایی اقامه کرده است و طرف دعوا هم ممکن است دفاعی داشته باشد، حواس شما جمع باشد که مانند کفّهی ترازو، هر دو کفّه همراه باشند و نباید در مسئلهی قضاوت و در مسئلهی داوری و در مسئلهی اظهار نظر بین متخاصمین یک طرف بر طرف دیگر ترجیحی داشته باشد.
عدل از همان خانوادهی عِدل است، دو طرف ترازو که از زمانهای قدیم دادگستری با این آرم خودش را به جامعه معرّفی میکند و این آرم و این نشانه را بالای سردرب دادگستری نصب میکند، بالای کاغذهایی که مربوط به قضات است این آرم وجود دارد، این کفّه عِدلِ آن کفّه است، باید این تعادل برقرار باشد، نباید یکی بر دیگری ترجیح داشته باشد، باید طرفین نزد قاضی از تساوی برخوردار باشند، هم در اعمال قانون، هم در حرف زدن و احترام کردن و توجّه به حرفها و حتّی در جایگاهی که مینشیند، طرفین باید موازنه داشته باشند، باید معادله محفوظ باشد، باید از دیدگاه قاضی و منظر محکمه عِدلِ هم باشند، نباید یکی بر دیگری احترام بیشتر یا خدای ناخواسته تحقیری روا ندارد، باید هر دو را با یک چشم و یکسان ببیند.
قرآن کریم در مورد عدل حقایق را خیلی بیپرده بیان کرده است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است: «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ»،[۹] اساسِ خلقت مبتنی بر عدل است.
اگر عدل نبود نظام جهان بهم میریخت، این عدلی که خلقت و آفرینش بر آن استوار است… و عدل به قدری مهم است که خدای متعال از روحیهی بندگان خود خبر دارد، از عواطف، کششها و زمینههای وابستگی بشر به خودش و اطرافیانش اطلاع دارد و میداند که بشر گاهی در اثر فشارهایی که یک ظالمی و یک دشمنی به او روا میدارد ممکن است تعادل خود را از دست بدهد و بیش از آنچه حقِ دشمنِ اوست در موردِ او افراط کند، لذا فرمود که «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»،[۱۰] ان شاء الله خدای متعال ما را مورد مغفرت و آمرزش خودش قرار بدهد، چه بسا در طول زندگی همهی ما پیش آمده است، یک کسی یک کاری کرده است و ما عصبانی شدهایم و دیگر در هنگامی که آتش غضب شعله میکشد عقل از کار میافتد و وجدان حاکمیتِ خود را از دست میدهد، لذا غضب هم انسانِ خشمناک را میسوزاند و هم گاهی به طرفِ او آسیب میزند. خدای متعال خواسته است که به ما هشدار بدهد و ما را تربیت کند، ما را به خودسازی و تمرین وادار کند که اگر یک زمانی کسی به ما ظلم کرد و حقوق ما را ضایع کرد، وقتی ما خواستیم مقابله کنیم، آن مقداری که او به شما صدمه زده است شما هم به همان مقدار میتوانید تقاص کنید و مقابله کنید، حق ندارید صدمهی زیادتری به او وارد کنید، در فقه ما در حدود و قصاص خیلی دقیق بیان فرموده است، ولی تنها ضرب و جرح نیست، هر زیانی، زیان آبرویی، زیان مالی، زیانهای مختلفی که کسی بر انسان وارد میکند، انسان مجاز نیست که از حدی که او به ما تعرّض کرده است ما بیشتر از او به او مقابله کنیم.
گاهی بعضیها خیلی بیتوجّه هستند، و متأسفانه این امر در جامعه ما خیلی هم شایع است، میگویند فلانی فلان حرف بد را به من گفت، من هم روی او را کم کردم و آبروی او را بردم! یا اینکه تهدید میکنند و میگویند که اگر تو یک چیز بگویی من ده چیز به تو میگویم! اینها بر خلاف دین و آیین و اخلاق و وجدان اخلاقی است.
وجود مبارک کشاف حقائق امام جعفر صادق علیه السلام یک برنامهی سیر و سلوکی به عنوان بصری ارائه فرمودند که آن هم تماشایی است و ما دوست داریم که برادران عزیز ما از این استفاده کنند، ما این حدیث شریف را در مسجد دانشگاه تهران بصورت مطالب مسلسل ارائه کردیم، این حدیث از آن احادیث اخلاقی عرفانی سیر و سلوکی است.
در آنجا وجود نازنین امام جعفر صادق علیه السلام به عنوان بصری دستور میدهند که اگر کسی به شما گفت که اگر یک چیز بگویی من ده چیز به تو میگویم، شما در پاسخ بگویید که اگر ده چیز بگویی من یک چیز هم به تو نمیگویم.
این دیگر عدل نیست، بلکه احسان است، که خدای متعال خواسته است بنده را با بلندنظری و سعه صدر تربیت کند، لذا فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ»،[۱۱] الله سبحانه و تعالی به شما دستورِ عدل داده است، ولی محوریت عدل جامعه را خشک میکند، عدل خشک است، سنگین است، سخت است، باید در کنار عدل احسان باشد، آن احسان عدل را زیبا میکند، عدل را بارور میکند، عدل، گذشت، دستگیری، خوبی کردن بجای بدی، اینها خیلی مهم است، ولی حداقل این است که «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»، زشتیهای قومی شما را وادار نکند که شما از مرزِ شریعت و قانون و وجدان و اخلاق عبور کنید، بلکه کفّ نفس کنید، خودتان را متعادل و معتدل بار بیاورید که طوفانها و فشارهای بیرونی شما را نلرزاند، «المُؤمِن کَالْجَبَلِ اَلرَّاسِخِ لاَ تُحَرِّکُکَ اَلْعَوَاصِفُ»،[۱۲] مؤمن مانند کوه هم ریشهدار است و هم بلندا دارد، دست هر کسی به بلندای اخلاقی و شرف و وجدان او نمیرسد، خیلی سربلند است.
وقتی خورشید میدمد، اولین اشعه به قلهی کوه نصیب میشود، اولین پدیدههای نوری را کسانی که سربلند و سرافراز هستند دریافت میکنند، لذا پروردگار عزیز به بندگان خود که محبّت دارد توصیه میکند که نه تنها در شرایط عادی رعایتِ عدل کنید، بلکه در شرایط بحرانی، که اگر کسی بر علیه شما طوفانی به پا کرده است و فضا را بر علیه شما شورانده است، در آن شرایط هم خودتان را کنترل کنید، «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»، خدای متعال به دنبالِ این موضوع یک نکتهی دیگری دارد، میفرماید: «اعْدِلُوا»، دستور و امر و فرمان صادر کرد، اول زمینه را فراهم کرد، حالا بطور رسمی مولا به عبد خود فرمان میدهد، عدالت را رعایت کنید، در جادهی عدل حرکت کنید، از مسیر عدالت فراتر نروید، این جاده شما را به مقصد میرساند، «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»، عدالت زیربنای تقواست، تقوا زمینهی هدایت است، «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ»،[۱۳] این کتابِ آسمانی که خیلی بلند و است و باید از دور گفت که این کتاب، این کتاب مانند خورشید است، این قرآنِ ما خورشید هدایت است، همهی عصرها، همهی نسلها را نور میدهد، اما عدّهای هستند که کور هستند و از نور استفاده نمیکنند، عدّهای هم چشم دارند ولی پرده انداختهاند و در تاریکخانه زندگی میکنند، در باتلاقهای گناه فرو رفتنهاند و غبار جلوی چشمشان را گرفته است و نمیتوانند نور را ببینند.
پروردگار متعال این کتاب را هدایت برای متّقین قرار داده است، متّقین چه کسانی هستند؟ متّقین افراد متعادل هستند که هیجانی نیستند، در فشارها و مصیبتها و جنگها و گرانیها از کوره در نمیروند، از جاده انصاف و از جاده عدالت خارج نمیشوند، در ثروتها و خوشیها «هیجان» آنها را به بدمستی و غرور نمیکشد. این کسی که وجود او تعادل دارد میتواند از نور قرآن کریم بهره بگیرد و در مسیر هدایت الهی قرار بگیرد.
عدالت خیلی مهم است، هم مبدأ آفرینش عالم خلقت است، «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ»، زمین و آسمان الآن به همان تعادل قوام دارند، قوامِ آسمان و زمین به عدالت است، هم مبدأ تقوا، مبدأ اخلاق، رعایتِ عدل است، خیلی مهم است، این دو امر برای زندگی مسالمتآمیز جوامع بشری، که رعایتِ امانت کنند و پایبند عدالت باشند، خصوصاً حکام و قضات و داوران و کسانی که مردم به آنها اعتماد دارند و از آنها ممیزی میخواهند، میخواهند اظهار نظر آنها حق و باطل را از یکدیگر جدا کند. این ممیز بودن، داور بودن، قاضی بودن، باید با دادگری همراه باشد، باید با عدل و داد قرین باشد. لذا فرمود: «وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»، هم باید لباس عدالت به تن شما باشد، ملابس باشید، پوشش شما پوشش عدل باشد، هر کسی با لباس خود دیده میشود، شما که میخواهید قاضی بشوید، یا اینکه الآن در مقامی هستید که به شما مراجعه میشود و نظر شما حق و باطل را در ذهن دیگران تثبیت میکند، باید با این پوشش دیده بشوید، با این مسئله جلوه کنید، هیچ کجا در زندگی بر خلاف عدل نگفته باشید، بر خلاف عدل ندیده باشید، بر خلاف عدل نرفته باشید، بر خلاف عدل قدم و قلمی نزده باشید.
هم لباس است، «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»، «وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ»،[۱۴] از یک طرفی فرمود عدالت به خرج بدهید، این هممرز با تقواست، از طرف دیگر فرمود: «وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ»، آن تقوایی که از عدل میجوشد باید لباس شما باشد، باید با آن دیده بشوید، بجز این لباس لباسِ دیگری به تن نکنید، لباسهای دیگر آلودگی دارد ولی لباس تقوا همیشه تمیز است، همیشه دلانگیز است، همیشه نفوذ دارد، به این لباس اعتماد میکنند، «وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ».
ابزار حرکت شما در زندگی عدل باشد، با عدل گرهی دعوا و منازعه را باز کنید، همانگونه که نجّار با تیشه و ارّه این در و صندلی را صاف و ملایم و قابل مصرف میکند، تشیه و ارّهی شما هم عدالت است، ابزار کار شما، صلاح شما، مرکب شما، ادوات شأن و شغل شما عدالت است، هر کاری که میخواهید انجام بدهید از این ابزار استفاده کنید، شما را خلع سلاح نکنند، سلاحِ عدالت را از شما نگیرند، ابزارِ عدالت را از شما سلب نکنند، که این عدالت برای شما همه چیز است، کارها و امور خودتان را با عدالت انجام بدهید، درهای بستهی ظلم و جور را با کلید عدل باز کنید، هر کجا که بنبستی بود بدانید که سلاح عدل میتواند این بنبست را برطرف کند، اگر یک جایی خواستید مصلحتاندیشی کنید و بگویید که عدالت این را اقتضاء میکند ولی مصلحت نیست، بدانید که این خودفریبی است، شما ابزاری بجز عدالت ندارید، اگر این ابزار را از شما بگیرند شما در آن شغلتان بیصلاحیت میشوید، شایستگی را از دست میدهید و دیگر اساساً حقِ قضاوت پیدا نمیکنید.
لذا قاضی نمیتواند عدالت را فدای مصلحت کند.
ان شاء الله در یک موقعیتی قاضی میشوید و پروندهها به شما ارجاع میشود، میبینید که تراکمِ پرونده است و این تراکم برای دادگستری خوشنامی ندارد، برای اینکه بگویید دادگستری کارِ زیاد میکند و به مردم بیلان بدهید مدام پروندهها را تند و دقتنکرده قلم بزنید و فصلِ خصومت کنید، چه بسا فصلِ خصومت هم کرده باشید که قالباً هم همینطور است، اما آیا احقاق حق هم کردهاید؟ آیا اجرای عدالت هم کردهاید؟ آیا قانون را هم در مسیر خودش تثبیت کردهاید که شما پاسدار قانون بودهاید؟ قانون را بیاعتبار کردید، عدالت را ویران کردید، حق را پایمال کردید، برای اینکه خوشنامی تحصیل کنید، این چه خوشنامی است؟ یک امرِ مقطعی است که با یک طوفانی میآید و با یک طوفانی هم میرود، چون آن طرفین که میدانند، حتّی آن کسی که به نفعِ او حکم داده شده است میداند که باطل بوده است و میداند که قاضی باطل رأی داده است، آن کسی هم که مظلوم است میرود و نفرین میکند و دادگستری نظام اسلامی را به ظلم و بیتوجّهی و بیاخلاقی متّهم میکند، و عوارضی که از نظرِ یک قاضی مصلحتاندیش که تجاوز از عدالت برای نظام و برای خودش و همکاران خودش پیش میآورد قابل مقایسهی با آن مصلحتِ جزئی که فکر میکرده است که مصلحت است نخواهد بود، لذا برای رعایت عدل، تمام تمرکز فکری و تمرکز قوای یک قاضی باید برای رسیدن به این هدفِ عدل باشد، نخواهید مصلحت بوجود بیاورید، نخواهید همه را از خودتان راضی کنید، نخواهید جامعه شما را بعنوانِ یک قاضیِ پرکار بشناسد، یا رئیس شما در دادنِ امتیازات… چون به پروندههای زیادی رسیدگی کردهاید به شما حقوق اضافی یا منسب جدیدی بدهند، همهی اینها بر خلاف رضای خدای متعال است، بلکه موجب غضب پروردگار عالم خواهد بود.
نظام خلقت نظامِ حق است، نظام خلقت نظام عدل است، همهی موجودات بر عدل استوار هستند و بر حق قائم هستند، اگر یک نظام و حکومت و دستگاه قضاوت و قاضی بر خلاف حق و بر خلاف عدل رأی بدهد و اظهار نظر کند، این در برابر امواج خروشان همهی عالم، که همهی عالم، این اقیانوس بیکران در یک مسیری بر اساس حق و در جادهی عدل بصورت خروشان پیش میرود و یک فرد میخواهد با این دریای خروشان و با این امواج تکاندهنده مقابله کند، معلوم است که این امواج بیکرانِ عالم آفرینش او را لِه و نابود میکند.
لذا فرمود که حکومت و دولت با ظلم پایدار نمیماند، مسئلهی ظلم، ویران کردنِ یک حکومت است، حکومت و نظام اجتماعی با ظلم پایدار نمیماند، ظلم خطرناک است، ظلم مقابلهی با عالم خلقت است، ظلم مقابلهی با خدایی است که خدا عدل را مبنای عالم خودش قرار داده است، ظلم بر خلاف وجدانهای بیدار است و اولین کسی که ضربه میزند، وجدان خودِ قاضی است، وقتی شب به خانه میرود و تأمّل میکند و میبیند یک مظلومی را از حقِ او برای همیشه ناامید کرده است و یک ظالمی را به نوا رسانده است، این سیلی وجدان باطنِ او را آزرده میکند و او گرفتارِ پریشانی میشود، مبتلا به ضعفِ اعصاب میشود و شرمندهی باطنِ خودش است، هر چیزی را که خدای متعال امر کرده است چیزی بوده است که به مصلحت بوده است و نردبان قرب به خدای متعال بوده است، هر چیزی که خدای متعال نهی فرموده است چیزی بوده است که بشر را به هلاکت نزدیک میکرده است.
لذا این دستورِ محکمِ الهی، دستورِ أکیدِ خدای متعال که «وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»، وقتی میان مردم حکم میکنید به عدل حکم کنید.
در مورد عدل مسائلی باید مورد توجه قرار بگیرد که ان شاء الله تعالی اگر عمری باقی بود و فرصتی برای ما پیش آمد در جلسه آتی به محضر شما تقدیم خواهیم داشت که عدل داریم، قسط داریم، هر کدام قلمرو و منطقهای و جایگاهی دارد و باید به حول و قوه خدای متعال در جلسه آتی مرزهای عدل فقهی و عدل فلسفی و عدل اخلاقی مشخص بشود.
ان شاء الله خدای متعال به همه شما توفیق بدهد که با دو بال ایمان و علم پرواز کنید و آسمانی باشید و آسمانی فکر کنید و آسمانی عمل کنید و آسمانی رشد کنید، رشدهای زمینی موقت است، گل شکوفا میکند و شکوفه میشود و چشم انسان روشن میشود، شب دید که گل باز شده است و خوشحال میشود، صبح میروید و میبینید که هیچ خبری از گل نیست، این زمینهی رشد کردن مانند همان شکوفه کردنِ گل است، باز میشود و دیگر دوام ندارد، خیلی زودگذر است، خزانِ آن سریع است، پرپر شدنِ آن سریع است، این است که خدای متعال فرموده است: «مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ»،[۱۵] آنچه پیش شماست همین امور زمینی است، و آنچه نزد خدای متعال است امورِ لازمینی و لازمانی است، اگر کاری را برای خدای متعال انجام بدهید از مرز زمین و مرز زمان، از افقِ زندانِ زمان و مکان بالاتر رفتهاید، لذا خدایی فکر کنید، الهی عمل کنید، عدل از صفات پروردگار متعال است و خدای متعال صفات خودش را دوست دارد و شما الهی و آسمانی خواهید شد ان شاء الله.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه نساء، آیه ۵۸
[۳] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴۱
[۴] سوره مبارکه نور، آیه ۳۷ (رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ ۙ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ)
[۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۹۱
[۶] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۱ (سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ)
[۷] الکافی ، جلد ۲ ، صفحه ۱۰۵ (عَنْهُ عَنْ أَبِی طَالِبٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : لاَ تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکُوعِ اَلرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ شَیْءٌ اِعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اِسْتَوْحَشَ لِذَلِکَ وَ لَکِنِ اُنْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ.)
[۸] تفسیر نور الثقلین ، جلد ۲ ، صفحه ۱۶۴ (فِی أُصُولِ اَلْکَافِی عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : ثَلَثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَانَ مُنَافِقاً وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّى وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ ، مَنْ إِذَا اُؤْتُمِنَ خَانَ، وَ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ، وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ، إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فِی کِتَابِهِ : إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یُحِبُّ اَلْخٰائِنِینَ وَ قَالَ: «أَنَّ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَیْهِ إِنْ کٰانَ مِنَ اَلْکٰاذِبِینَ» وَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ اُذْکُرْ فِی اَلْکِتٰابِ إِسْمٰاعِیلَ إِنَّهُ کٰانَ صٰادِقَ اَلْوَعْدِ وَ کٰانَ رَسُولاً نَبِیًّا»)
[۹] عوالى اللآلى ، جلد ۴، صفحه ۱۰۳
[۱۰] سوره مبارکه مائده، آیه ۸ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)
[۱۱] سوره مبارکه نحل، آیه ۹۰ (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَیَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ ۚ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)
[۱۲] المناقب ، جلد ۲ ، صفحه ۳۴۷ (اَلصَّفْوَانِیُّ فِی اَلْإِحَنِ وَ اَلْمِحَنِ وَ اَلْکُلَیْنِیُّ فِی اَلْکَافِی : أَنَّهُ لَمَّا تُوُفِّیَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ جَاءَ شَیْخٌ یَبْکِی وَ هُوَ یَقُولُ اَلْیَوْمَ اِنْقَطَعَتْ عِلاَقَهُ اَلنُّبُوَّهِ حَتَّى وَقَفَ بِبَابِ اَلْبَیْتِ اَلَّذِی فِیهِ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ فَأَخَذَ بِعِضَادَتَیِ اَلْبَابِ فَقَالَ رَحِمَکَ اَللَّهُ فَلَقَدْ کُنْتَ أَوَّلَ اَلنَّاسِ إِسْلاَماً وَ أَخْلَصَهُمْ إِیمَاناً وَ أَشَدَّهُمْ یَقِیناً وَ أَخْوَفَهُمْ مِنَ اَللَّهِ وَ أَطْوَعَهُمْ لِنَبِیِ اَللَّهِ وَ آمَنَهُمْ عَلَى أَصْحَابِهِ أَفْضَلَهُمْ مَنَاقِباً وَ أَکْثَرَهُمْ سَوَابِقاً وَ أَشْبَهَهُمْ بِهِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ سِیمَاءً وَ فَضْلاً وَ کُنْتَ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلاَهُمْ طَوْداً وَ أَقَلَّهُمْ کَلاَماً وَ أَصْوَبَهُمْ مَنْطِقاً وَ أَشْجَعَهُمْ قَلْباً وَ أَحْسَنَهُمْ عَمَلاً وَ أَقْوَاهُمْ یَقِیناً حَفِظْتَ مَا ضَیَّعُوا وَ رَعَیْتَ مَا أَهْمَلُوا وَ شَمَّرْتَ إِذْ اِجْتَمَعُوا وَ عَلَوْتَ إِذْ هَلِعُوا وَ وَقَفْتَ إِذْ شَرَعُوا وَ أَدْرَکْتَ أَوْتَارَ مَا ظَلَمُوا کُنْتَ عَلَى اَلْکَافِرِینَ عَذَاباً وَاصِباً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ کَهْفاً وَ حِصْناً کُنْتَ کَالْجَبَلِ اَلرَّاسِخِ لاَ تُحَرِّکُکَ اَلْعَوَاصِفُ وَ لاَ تُزِیلُکَ اَلْقَوَاصِفُ کُنْتَ لِلطِّفْلِ کَالْأَبِ اَلشَّفِیقِ وَ لِلْأَرَامِلِ کَالْبَعْلِ اَلْعَطُوفِ قَسَمْتَ بِالسَّوِیَّهِ وَ عَدَلْتَ فِی اَلرَّعِیَّهِ وَ أَطْفَأْتَ اَلنِّیرَانَ وَ کَسَرْتَ اَلْأَصْنَامَ وَ أَذْلَلْتَ اَلْأَوْثَانَ وَ عَبَدْتَ اَلرَّحْمَنَ فِی کَلاَمٍ لَهُ کَثِیرٍ فَالْتَفَتُوا فَلَمْ یَرَوْا أَحَداً فَسُئِلَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَنْ کَانَ اَلرَّجُلُ قَالَ اَلْخَضِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ .)
[۱۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۲
[۱۴] سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۶ (یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ)
[۱۵] سوره مبارکه نحل، آیه ۹۶ (مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ ۖ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ ۗ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)