«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
هدایت بشر بعهدهی خدای متعال است، «إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى * وَ إِنَّ لَنَا لَلْآخِرَهَ وَ الْأُولَى»،[۲] چون آخرت و دنیا ملک خداست و مال خداست، غیرِخدا نقش و تأثیری در ملک خدا ندارد.
انواع هدایت
خداوند منان هدایت را دو نوع هدایت قرار داده است، یک هدایت ابتدایی است، خدای متعال همانگونه که خورشید را برای همهی بشر بطور رایگان ارزانی داشته است، خورشید بر درخت خشک میتابد، بر گیاهان از ریشه کَنده شده میتابد، بر شورهزار میتابد، بر گلزار و چمن و گلستان هم تابش دارد.
خدای متعال پیغمبران را برای عموم بشر فرستاده است، کتب آسمانی نسخه است، درمانِ دردهای بشریت است، این هدایت هدایتِ عمومی است که پروردگار عالم در آیات مختلف قرآن کریم، قرآن را «هُدًى لِلنَّاسِ»[۳] معرّفی فرموده است، همهی تودهها، همهی آدمیان از نور قرآن، از داروهایی که قرآن تجویز فرموده است امکان استفاده دارند.
هدایت دوم هدایت پاداشی است، آنان که خودشان را در برابر این نسخه و دارو شاکر دیدند و استفاده کردند «زِدْنَاهُمْ هُدًى»،[۴] خداوند به هدایتِ اینها اضافه میکند.
هدایتِ پاداشی دو نوع هدایت است. یکی هدایت توفیق الهی است، که شامل اشخاص میشود، هرچه از آیات قرآن کریم را در زندگی به کار میبرند، درهای جدیدی از توفیقات الهی به روی آنها باز میشود و بیشتر از این چشمهی زندگیساز سیراب میشوند.
یک نوع دیگر «هدایت ایصالی» است، «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»،[۵] کسانی که در راه خدا «فِینَا» است، راه هم ندارد، «فِی سَبیلِ الله» با «فِینَا» تفاوت دارد، جهاد فی سبیل الله، صدقه فی سبیل الله، عمل صالح فی سبیل الله، همهی اینها خوب است، ولی آن جایی که مِنَ الله و إلَی الله و بِالله و فِی الله… این تعبیرات تعبیراتِ آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف است، از خدا، با خدا، به سوی خدا، در خدا… اگر معرفت کسی به این آیهی شریفه سوره حدید کامل باشد، «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»،[۶] همه جا خودش را ذوب در خدا ببیند، هر کار که میکند در حیطهی اسماء الهی، در حیطهی صفات حق تعالی باشد، و فی الله حرکت کند، «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا»، اگر اول کار و آخر کار کسی خداست، سیرِ او هم سیرِ اسماء الله است، به تعبیرِ مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف «مِن حَرَمٍ إلَی حَرَم».
قلب حرم خداست
خواجه عبدالله انصاری کتابی به نام «منازل السائری» نوشته است، یک کسی که سیر به سوی خدا میکند و سلوک الی الله دارد، منزل به منزل به خدا نزدیک میشود، اما همه جا در حرمِ حق است، «القَلْبُ حَرَمُ اللهِ» قلب بارگاه خدای متعال است، قلب خانهی خداست، قلب مجلای خداست، قلب محلِ نزولِ نور خدا و اسماء الهی است، دلی که به خدا داده شده است، مبدأ ومنتهای این دل خودِ خداست، لذا از اسمی از اسماء الهی که حضرت رَبّ است، حضرت هو الخالق است، هو الرازق است، هو الساتر است، هو القاهر است، تمام کارهای او سیرِ اسماء الهی است، هیچ وقت از حرم حق بیرون نمیآید، همیشه حرمی است و هیچگاه حرامی نیست، همیشه محرم است، همیشه مُحرم است و هیچگاه مجرم نیست.
کسی که محرمِ حق است، کسی که همیشه در حریم یار احرام بسته است و در حال طوافِ کعبهی دل است، سیرِ او همیشه فی الله است، کسانی که جهادشان و سیرشان و سلوکشان و هجرتشان و سفرشان در حیطهی حریم خداست، در حیطهی اسماء الهی است، خدای متعال میفرماید: «لَنَهْدِیَنَّهُمْ»، حتماً و مسلّماً ما خودمان اینها را در راه خودمان میبریم، «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»، اینها خودشان سبیل الله میشوند، اینها خودشان طریق الی الله میشوند، اینها خودشان از اسماء الهی میشوند، و متولّیشان خودِ خدای متعال است. خدای متعال اینها را میبرد، اینها دیگر ارادهای از خودشان ندارند. عاشق در برابرِ معشوق اراده ندارد، همینکه چشم او به جمال معشوق بیفتد خود را میبازد، چشم و ابروی معشوق حرکات عاشق را تنظیم میکند، هیچ اختیاری برای عاشق نیست.
خود را هیچکاره ببینیم
شما حالات حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در دعای عرفه ببینید، آنچه مربوط به خودِ ایشان است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آن را جزوِ مَساوی به حساب میآورند، «اِلهى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِىَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ مَساویهِ مَساوِىَ».[۷]
اگر وقتی من وقتی نماز میخوانم خودم را کارهای ببینم و فکر کنم من کاری کردهام و باید از خدای متعال مزد بگیرم، این کار کارِ زیبایی نیست، تو چه کاره بودی که برای خدا کار کنی؟ خدای متعال چه کم داشت که تو بخواهی با نماز خودت کمبود خدا را جبران کنی؟ چه کسی این شناخت و معرفت و شوق و نماز را به تو داد؟ تو چه کاره هستی؟ نماز خیرالعمل است، روزه برای خداست، ولی وقتی مستند به من باشد دیگر خراب میشود.
این است که در قرآن کریم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مأمور میشود بگوید «لَا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا یَمْلِکُونَ مَوْتًا وَلَا حَیَاهً وَلَا نُشُورًا»،[۸] من هیچکاره هستم، نه مالک نفع خودم هستم، نه مالک زیان خودم هستم، خدایا! من تسلیم هستم، هر چه تو بخواهی همان میشود، «ما شاء الله کان و ما لم یشأ لم یکن»، هرچه خدا خواست همان میشود، هرچه دلم خواست نه آن شود، اراده ارادهی خداست.
در مورد نماز و عبادت هم بر حسب آیه قرآن کریم خدای متعال پیغمبر خود را مأمور کرد که بگوید «قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»،[۹] حبیب من! بگو من که نماز ندارم، نماز برای خداست که به من میدهد، من نمازی به خدا نمیدهم، خدای متعال به من نماز میدهد، «قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»، تنها نماز نیست، اگر به حج بروم، اگر روزه بگیرم، اگر سحر بلند شوم و گریه کنم و توبه کنم، هیچ کدام از اینها برای من نیست، اینها برای خدای متعال است که به من عطاء کرده است، خودم هم برای خودم نیستم، عمل من هم برای من نیست.
«وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»، اگر تو خودت را کنار بکشی من همه کارهی تو هستم و همهی کارهای تو را خودم انجام میدهم.
حواس ما به زبانمان باشد
در این آیه کریمه فرمود: «قُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا * یُصْلِـحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ»،[۱۰] شما دو کار را برای خدا تضمین کنید که اینکاره باشید، یکی اینکه حریم خدا را حفظ کنید، در محضر خدا حرمتِ خدا را از بین نبرید، وقتی خدای متعال در حالِ دیدن شماست و شما معصیت میکنید، این کار را نکنید، تقوا داشته باشید. دوم اینکه وقتی حرف میزنید حرفِ درست بزنید، قولِ سدید داشته باشید، مستند باشد، از خدا حرف بگیرید و حرف بزنید، حرفِ باطل نزنید، که اگر این کار را کردید خدای متعال هم گناهان شما را میبخشد و هم اعمال شما را اصلاح میکند.
یکی از اموری که انسان را عاقبت به خیر میکند «کنترل زبان» است، اگر انسان از زبان خودش مراقبت کند خدای متعال او را عاقبت به خیر میکند.
این حدیث شریف را بشنوید که خوب است، «لا یَستَقیمُ إیمانُ عَبدٍ حتّى یَستَقیمَ قَلبُهُ»[۱۱] ایمانِ کسی استوار نمیشود و استحکام پیدا نمیکند مگر اینکه قلبِ او درست بشود، تا زمانی که قلب انسان درست نشود ایمان انسان درست نمیشود، «و لا یَستَقیمُ قلبُهُ حتّى یَستَقیمَ لِسانُهُ» قلب انسان درست نمیشود مگر اینکه زبانِ انسان درست بشود، زبان باید بلندگوی خدا باشد، زبان باید بلندگوی هوا نباشد.
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ اَلنَّاطِقُ عَنِ اَللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اَللَّهَ»[۱۲] اگر کسی پای سخنی بنشیند درواقع در حالِ عبادتِ اوست. به پای منبر کسی نروید، اگر نشستید و کسی برای شما حرف زد و دل دادید و قلوه گرفتید درواقع تو در حالِ عبادتِ او هستی، «فَإِنْ کَانَ اَلنَّاطِقُ عَنِ اَللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اَللَّهَ» اگر آن گوینده از خدا حرف میزند درواقع این شنونده در حالِ عبادتِ خدای متعال است، «وَ إِنْ کَانَ اَلنَّاطِقُ عَنْ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ» اگر کسی با زبان خودش دروغ میگوید و غیبت میکند و جَوسازی میکند و شایعهپراکنی میکند و نمامی میکند و یک کسی هم نشسته است و خوشحال است که او آبروی فلانی را میبرد، درواقع در حالِ عبادتِ شیطان است، آن زبانِ گوینده زبانِ خودش نیست، او بلندگوست، درواقع شیطان در حال حرف زدن است و او پخش میکند.
اگر کسی از خدا حرف بزند درواقع گوینده خدای متعال است، و آن کسی که حرف میزند درواقع بلندگوی خداست، آن کسی هم که از روی هوا و هوس حرف میزند، درواقع گوینده شیطان است و ابلاغ کننده این گوینده است، این گوینده بلندگوی شیطان است، «وَ إِنْ کَانَ اَلنَّاطِقُ عَنْ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ».
نور از خدای متعال است
بر این اساس هدایت برای خداست، خیر برای خداست، نور برای خداست، «وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ»،[۱۳] کسی که خدای متعال برای او نور نداده است خودِ او نور ندارد، باید نورانیت را از خدای متعال خواست که خدای متعال به دلِ بندهاش نگاهی کند و این دل را نورانی کند.
وجود مقدّس امام هادی علیه السلام که بلندگوی خدای متعال هستند، در این زیارت جامعه کبیره که جامعترین متن در توصیفِ انسان کامل است، تابلوی انسان کامل است، تابلوی حجّت خداست، صفاتِ یک امامِ به حق را به تمامه در زیارت جامعه کبیره آوردهاند.
یکی از مطالبی که ما در مورد امامانمان در زیارت جامعه کبیره از وجود مقدّس امام دهم امام علی النّقی امام هادی علیه السلام یاد میگیریم این است که میفرماید: «کَلَامُکُمْ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَی»،[۱۴] وقتی شما حرف میزنید، این حرف نیست، نور است، کلام امام نور است، چرا نور است؟ برای اینکه «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»،[۱۵] اینها مظهرِ نور هستند، اینها طوطیِ خدای متعال هستند، اینها حرفی از خودشان ندارد، خدای متعال به زبانِ اینها جاری میکند، حرفِ خدا را به ما میرسانند.
عمر خودمان را تضییع نکنیم
این است که این دعاهای صحیفه نوریه سجّادیهی حضرت زین العابدین سیّدالسّاجدین نور علی نور است.
در این دعای یازدهم صحیفه سجّادیه که درخواست عاقبت به خیری میکند، در آنجا به خدای متعال عرض میکنند: «فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً»،[۱۶] خدایا! اگر برای من فراغتی مقدّر فرمودی…
معمولاً انسان مشغولِ کار است، چه در خانه و چه بیرون از خانه، یا مطالعه میکند، یا قرآن میخواند، یا غذا میپزد، یا سفره میاندازد، یا میهماننوازی میکند، یا مهندسی میکند، یا نقاشی میکند، انواع کارها وقتِ انسان را پُر میکند، ولی هر کسی برای خود مرخصی در نظر دارد، این فراغتها خیلی سرنوشتساز است، باید حواس ما باشد که در زمانی که بیکار میشویم برای موقعیتهای بیکاری خودمان برنامه پیشبینی کنیم، اگر بدونِ برنامه باشیم، اولاً در حدیثی دارد که خدای متعال جوانِ بیکار را مبغوض میدارد، «إنَّ اللهَ یُبغِضُ الشّابَّ الفارِغَ»،[۱۷] خدای متعال از جوانِ بیکار خوشش نمیآید.
ان شاء الله خدا نیامرزد کسانی را که این همه بیکاری برای کشور ما بوجود آوردند و تعداد زیادی از جوانها در اثر بیکاری… چرا مبغوضِ خدا هستند؟ برای اینکه انسانِ بیکار فکرهای شیطانی میکند، نقشه میکشد، فکرِ دزدی در ذهنِ او میآید، فکرِ هیزی در فکرِ او میآید، فکرِ اینکه بروم و با فلان رفیق بد، فکر اعتیاد، فکر تفریحهای مضر، فکرِ رفتن به دنبالِ شهوات، همهی اینها برای بیکاری است، انسانی که بیکار شد فکرِ او در اختیارِ شیطان قرار میگیرد، شیطان هم انسان را به جاهای خوب نمیبرد، به جاهای بد میبرد. از این جهت فرمود «إنَّ اللهَ یُبغِضُ الشّابَّ الفارِغَ».
امام زین العابدین صلوات الله علیه به خدای متعال عرضه میدارند: خدایا! اگر فراغتی به من دادی، این فراغتِ من را به گونهای قرار بده که «لَا تُدْرِکنَا فِیهِ تَبِعَهٌ، وَ لَا تَلْحَقُنَا فِیهِ سَأْمَهٌ» این بیکاریِ من موجبِ وزر و وبال من نشود.
وقتی بیکار شدم برای این و آن نقشه نکشم، کینههای دیرینه را تجدید نکنم، به فکرِ خیانت و کلاه گذاشتن بر سرِ مردم نباشم. شیطان در بیکاریها میآید و انواعِ راههای بد را برای انسانِ بیکار تزئین میکند و وسوسه میکند و انسان را به کارهای بد دعوت میکند، و این موجبِ «تَبِعَه» میشود، «تَبِعَه» به معنای وزر و وبال است، یا «سأمه» به معنای خستگی و ملال و بیماری است، خودِ بیکاری نوعی بیماری است.
چرا در قرآن کریم و در روایات اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین برای عمر ما اینقدر ارزش قائل شدهاند؟
«إِضَاعَهَ اَلْفُرْصَهِ غُصَّهٌ»،[۱۸] هر کسی که فرصتی را ضایع میکند موجبِ اندوهِ او میشود. انسان میگوید ای کاش فلان وقت درس خوانده بودم، ای کاش به فلان مجلسِ خیر رفته بودم، ای کاش فلان ولی خدا را دیده بودم، ای کاش به حرم امام رضا علیه السلام پناه برده بودم، ای کاش به مجلس حضرت علی اصغر علیه السلام رفته بودم و حاجت خودم را گرفته بودم… فرصتهایی که انسان از دست میدهد دیگر برنمیگردد، وقت رفت و دیگر در اختیار ما نیست. «مَا فَاتَ مَضَى وَ مَا سَیَأْتِیکَ فَأَیْنَ قُمْ فَاغْتَنِمِ اَلْفُرْصَهَ بَیْنَ اَلْعَدَمَیْنِ»،[۱۹] الآن ببین میتوانی چه کار خوبی انجام بدهی که خدا را راضی کنی و برای خودت آبرو بخری، برای خودت نشاط تحصیل کنی، دستِ کسی را بگیری، گرهی کسی را باز کنی، یک سجدهی خوبی داشته باشی، یک آه جانسوزی نسبت به گناهانِ خودت بکشی، یک آه خوبی برای مصائب حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بکشیم، یک اشکی بریزیم، اینها استفادهی خوب از این فراغتهاست، انسان فراغتِ خودش را به مسجد و عبادت و توسّل و دعا و نیایش و مناجات و زیارت و صله رحم و کارهای مثبت و تعلیم جوانها و امید دادن به جوانها و یاد دادنِ راه زندگی به کسانی که نمیدانند بگذراند، وگرنه فراغِ انسان فراغِ «تَبِعَه» یا «سأمه» میشود، یا انسان با فراغتِ خود برای خودش چاههایی میکند و میرود و به این چاهها میافتد و دیگر نمیتواند از این چاهها بیرون بیاید، یا گرفتارِ بیماری میشود، انسانِ بیکار مدام مینشیند و غصّه میخورد و مبتلا به بیماری عصبی میشود.
امام سجّاد علیه السلام چقدر دقیق برای فراغتِ ما فکر میکنند.
اینهایی که صحیفهای بودند، امام سجّادی بودند، اینها حداکثر استفاده را از لحظات بیکاری خودشان کردهاند.
مرحوم آیت الله آسیّد احمد زنجانی که پدر آیت الله شبیری زنجانی مرجع تقلید هستند، من افتخار داشتم و ایشان عمامه را بر سرِ من گذاشتند، ایشان مورد اعتماد همهی مراجع بودند، از رفقای حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بودند، با یکدیگر به سفر میرفتند و جریانی هم با مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی دارند که مرحوم آسیّد احمد در این کتاب «الکلام یجر الکلام» خودشان دستورالعملی را که از شیخ حسنعلی نخودکی دریافت کردهاند را آوردهاند.
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه هیچ وقت جلوتر از آسیّد احمد نرفتند، همیشه ایشان را جلو میانداختند، در روضههای مرحوم آسیّد حسین قاضی با هم میرفتند، در روضههای دیگر هم با هم میرفتند، سفرها با هم میرفتند.
این مرحوم آسیّد احمد زنجانی نوافل خود را در مسیر میخواندند تا به مدرسه فیضیه برسند، که ایشان ظهرها در آنجا امام جماعت بودند، و وقتی از نماز برمیگشتند، تا زمانی که نهار بیاورند، حساب کرده بود چند دقیقه باید منتظر باشند که سفره بیندازند، کفنِ خودش را آماده کرده بود، در این چند دقیقه که منتظرِ نهار بودند قرآن را بر کفنِ خود مینوشتند. تمام قرآن کریم را با دست خود بر کفنِ خود نوشته بود. چه زمانی این کار را کرده بودند؟ در این اوقات فراغت که انسان اصلاً روی آن حساب نمیکند، ما از دست میدهیم ولی آنها این مقدار از عمر خودشان را هم از دست ندادهاند.
کسانی که حساب و کتابی برای عمر خودشان قائل هستند، برای فراغتها و تعطیلیها و مرخصیهای خودشان برنامههای سازنده دارند تا گرفتارِ وسوسههای شیطان نشوند.
روضه و توسّل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه
امشب به در خانهی باب الحوائجی میرویم که همهی بزرگان در برابرِ او زانو میزنند، ظاهراً طفل هستند و شش ماه دارند ولی همهی مراجع ما و بزرگانِ ما در برابرِ این طفل، همان خضوعی که در برابرِ حضرت مسیح علی نبیّنا و آله و علیه السلام در دوران کودکی میکردند، حضرت علی اصغر علیه السلام همان قداست را دارند، حضرت عیسی علیه السلام هم کودک بودند ولی پیغمبر بودند، حضرت یحیی علیه السلام هم کودک بودند ولی پیغمبر بودند، این باب الحوائجی حضرت علی اصغر علیه السلام، این معرفتِ حضرت علی اصغر علیه السلام، این نصرتی که به امام خود انجام دادند، در وقتی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دیگر یار و یاوری نداشتند و «هَل مِن نَاصِر» فرمودند، آگاهانه با گریهی خود اعلان نمودند که من آماده هستم که شما را کمک کنم، اگر نمیتوانم شمشیر بزنم میتوانم گلوی خودم را سپرِ دین قرار بدهم…
صحنه صحنهی خیلی رقّتباری است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای هیچ کسی اینقدر مایه نگذاشتهاند، هم قبل از شهادت…
وقتی حضرت قاسم علیه السلام عرضه داشتند که «آیا من هم شهید میشوم؟»، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: بله پسر برادرم، هم تو شهید میشوی و هم کودک شیرخوار من…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم قبل از شهادتِ حضرت علی اصغر علیه السلام خبرِ شهادت ایشان را دادهاند و هم بعد از شهادت… تنها شهیدی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روضهی او را با حلقوم بریده خواندهاند حضرت علی اصغر علیه السلام بودند…
دختر نازنین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میفرمایند وقتی به کنار پیکر پدرم رفتم، از حلقوم بریده پیام آمد که
شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی
از اینجا به بعد روضه حضرت علی اصغر علیه السلام را خواندهاند…
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاَ تَنْظُرونی کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی
ای کاش همهی شما روز عاشورا بودید، این منظره تماشایی بود، فرزندم را روی دست خودم گرفته بودم، طفل در حالِ تلظّی بود، دست و پا میزد، جگرِ او از تشنگی میسوخت، عجب آبی دادند…
حرمله ملعون با یک تیر سه شعبه… تیر پهن بود و گلو هم از گل نازکتر بود… گلو را سوراخ نکرد، «فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ»… گوش تا گوش بریده شد و سر جدا شد…
مشکل حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اینجا بود، این طفل بیسر را روی سینه گرفتهاند، قنداقه خونین شده است، دست و سینهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خونین است… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خونِ گلو را روی دست گرفتند و به آسمان پاشیدند…
وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به خیمه نزدیک میشوند میبینند حضرت رباب سلام الله علیها به استقبال آمدهاند… حضرت زینب کبری سلام الله علیها به استقبال آمدهاند… خواهرها به استقبال آمدهاند…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خجالت میکشند و مسیر را به پشت خیمهها برمیگردانند…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
خدایا! تو را به این باب الحوائج قسم میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! جوانهای ما را به سامان برسان.
خدایا! عنایت کردی و لطف فرمودی، ای خدای مهربان، این سیّد بزرگوار را سرافراز کردی، دلِ نمایندگان را… بحمدالله به همهی کابینه به غیر از یک نفر رأی بالا دادند، افتخار آفریدند، خدایا! این سیّد و کابینهاش را برای کشور ما مبارک قرار بده.
خدایا! این سیّد را برای رهبر عزیز ما مایهی خشنودی قرار بده.
خدایا! این سیّد را مایهی دعاگویی امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم این دولت و نظام و رهبر و مردم عزیز ما را دشمنشاد مگردان.
خدایا! دستِ بدخواهان، خائنان، نفوذیها را کوتاه بگردان.
خدایا! گذشتگانمان، شهدایمان، امام عزیزمان را الساعه بر سرِ سفرهی این باب الحوائج متنعم و از ما راضی بفرما.
خدایا! مریضهایمان را شفاء عنایت بفرما.
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه لیل، آیات ۱۲ و ۱۳
[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۵ (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ ۚ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ ۖ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ ۗ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)
[۴] سوره مبارکه کهف، آیه ۱۳ (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ ۚ إِنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى)
[۵] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹ (وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ)
[۶] سوره مبارکه حدید، آیه ۳
[۷] دعای عرفه (اِلهى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِىَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ مَساویهِ مَساوِىَ وَمَنْ کانَتْ حَقایِقُهُ دَعاوِىَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ دَعاویهِ دَعاوِىَ اِلهى حُکْمُکَ النّافِذُوَمَشِیَّتُکَ الْقاهِرَهُ لَمْ یَتْرُکا لِذى مَقالٍ مَقالاً وَلا لِذى حالٍ حالاً اِلهى کَمْ مِنْ طاعَهٍ بَنَیْتُها وَحالَهٍ شَیَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادى عَلَیْها عَدْلُکَ بَلْ اَقالَنى مِنْها فَضْلُکَ اِلهى اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنّى وَاِنْ لَمْ تَدُمِ الطّاعَهُ مِنّى فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّهً وَعَزْماً اِلهى کَیْفَ اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ وَکَیْفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ الاْ مِرُ.)
[۸] سوره مبارکه فرقان، آیه ۳ (وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَهً لَا یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَهُمْ یُخْلَقُونَ وَلَا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا یَمْلِکُونَ مَوْتًا وَلَا حَیَاهً وَلَا نُشُورًا)
[۹] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۶۲
[۱۰] سوره مبارکه احزاب، آیات ۷۰ و ۷۱ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا * یُصْلِـحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ ۗ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا)
[۱۱] جامع الأخبار، جلد ۱ ، صفحه ۹۴
[۱۲] بشاره المصطفی لشیعه المرتضی ، جلد ۱ ، صفحه ۲۲۱ (قَالَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَبِی مَحْمُودٍ : فَقُلْتُ لِلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنَّ عِنْدَنَا أَخْبَاراً فِی فَضَائِلِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ فَضْلِکُمْ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ هِیَ مِنْ رِوَایَهِ مُخَالِفِیکُمْ وَ لاَ نَعْرِفُ مِثْلَهَا عِنْدَکُمْ أَ فَنَدِینُ بِهَا؟ فَقَالَ یَا اِبْنَ أَبِی مَحْمُودٍ لَقَدْ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ اَلنَّاطِقُ عَنِ اَللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اَللَّهَ وَ إِنْ کَانَ اَلنَّاطِقُ عَنْ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ ثُمَّ قَالَ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا اِبْنَ أَبِی مَحْمُودٍ إِنَّ مُخَالِفِینَا وَضَعُوا أَخْبَاراً فِی فَضَائِلِنَا وَ جَعَلُوهَا عَلَى أَقْسَامٍ ثَلاَثَهٍ أَحَدُهَا اَلْغُلُوُّ وَ ثَانِیهَا اَلتَّقْصِیرُ فِی أَمْرِنَا وَ ثَالِثُهَا اَلتَّصْرِیحُ بِمَثَالِبِ أَعْدَائِنَا فَإِذَا سَمِعَ اَلنَّاسُ اَلْغُلُوَّ فِینَا کَفَّرُوا شِیعَتَنَا وَ نَسَبُوهُمْ إِلَى اَلْقَوْلِ بِرُبُوبِیَّتِنَا وَ إِذَا سَمِعُوا اَلتَّقْصِیرَ اِعْتَقَدُوهُ فِینَا وَ إِذَا سَمِعُوا مَثَالِبَ أَعْدَائِنَا بِأَسْمَائِهِمْ ثَلَبُونَا بِأَسْمَائِنَا وَ قَدْ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لاٰ تَسُبُّوا اَلَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ فَیَسُبُّوا اَللّٰهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ یَا اِبْنَ أَبِی مَحْمُودٍ إِذَا أَخَذَ اَلنَّاسُ یَمِیناً وَ شِمَالاً فَالْزَمْ طَرِیقَتَنَا فَإِنَّ مَنْ لَزِمَنَا لَزِمْنَاهُ وَ مَنْ فَارَقَنَا فارَقْنَاهُ إِنَّ أَدْنَى مَا یَخْرُجُ بِهِ اَلرَّجُلُ مِنَ اَلْإِیمَانِ أَنْ یَقُولَ لِلْحَصَاهِ هَذِهِ نَوَاهٌ ثُمَّیَدِینُ بِذَلِکَ وَ یَتَبَرَّأُ مِمَّنْ خَالَفَهُ یَا اِبْنَ أَبِی مَحْمُودٍ اِحْفَظْ مَا حَدَّثْتُکَ بِهِ فَقَدْ جَمَعْتُ لَکَ فِیهِ خَیْرَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ .)
[۱۳] سوره مبارکه نور، آیه ۴۰ (أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا ۗ وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ)
[۱۴] زیارت جامعه کبیره
[۱۵] سوره مبارکه نور، آیه ۳۵ (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۱۶] صحیفه سجّادیه، دعای یازدهم (وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیهالسلام بِخَوَاتِمِ الْخَیرِ (۱) یا مَنْ ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ شُکرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکرِک عَنْ کلِّ ذِکرٍ، وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُکرِک عَنْ کلِّ شُکرٍ، وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِک عَنْ کلِّ طَاعَهٍ. (۲) فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً مِنْ شُغْلٍ فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلَامَهٍ لَا تُدْرِکنَا فِیهِ تَبِعَهٌ، وَ لَا تَلْحَقُنَا فِیهِ سَأْمَهٌ، حَتَّی ینْصَرِفَ عَنَّا کتَّابُ السَّیئَاتِ بِصَحِیفَهٍ خَالِیهٍ مِنْ ذِکرِ سَیئَاتِنَا، وَ یتَوَلَّی کتَّابُ الْحَسَنَاتِ عَنَّا مَسْرُورِینَ بِمَا کتَبُوا مِنْ حَسَنَاتِنَا (۳) وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیامُ حَیاتِنَا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا، وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُک الَّتِی لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَینَا کتَبَهُ أَعْمَالِنَا تَوْبَهً مَقْبُولَهً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَی ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیهٍ اقْتَرَفْنَاهَا. (۴) وَ لَا تَکشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ، یوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِک. (۵) إِنَّک رَحِیمٌ بِمَنْ دَعَاک، وَ مُسْتَجِیبٌ لِمَنْ نَادَاک.)
[۱۷] المَحجّه البَیضاء، جلد ٧، صفحه ١٣١
[۱۸] عیون الحکم و المواعظ ، جلد ۱ ، صفحه ۱۳۲ (إِذَا أَمْکَنَتْکَ اَلْفُرْصَهُ فَانْتَهِزْهَا فَإِنَّ إِضَاعَهَ اَلْفُرْصَهِ غُصَّهٌ.)
[۱۹] غرر الحکم و درر الکلم ، جلد ۱ ، صفحه ۲۲۲ (إِنَّ عُمْرَکَ وَقْتُکَ اَلَّذِی أَنْتَ فِیهِ مَا فَاتَ مَضَى وَ مَا سَیَأْتِیکَ فَأَیْنَ قُمْ فَاغْتَنِمِ اَلْفُرْصَهَ بَیْنَ اَلْعَدَمَیْنِ .)