عناوین

سخنرانی شب هفتم محرم ۱۴۴۳ هـ ق ـ حسینیه امام خمینی(ره)

Share on print
چاپ
Share on email
ارسال

«یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا».[۱]

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۲].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

«قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی».[۳]

ایامِ ماتمِ سالار شهیدان و شهدای سرافرازِ دشت کربلا را به محضر شریف صاحب عالم و صاحب ماتم، مولایمان حضرت بقیّه الله الأعظم روحی فداه و به نایب بزرگوار آن عزیز، رهبر نورانی‌مان و به همه‌ی امّت اسلامی و ملّتِ حسینیِ خودمان تسلیت عرض می‌کنم.

اهمیّتِ هدایت

پروردگار متعال بر اساس حکمت، هر آنچه که آفریده است زیبا و نیکو خلق کرده است، «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ»،[۴] خدای متعال بهترین وجهی که می‌شد برای هر موجودی منظور بشود، همان را در برنامه‌ریزی و طرح کلّیِ عالم اعمال فرموده است، لکن در کنارِ این آفرینشِ زیبا، این است که تمامِ آفریده‌های خدا مشمولِ لطفِ حق هستند، مسیرِ کمالِ خودشان را با هدایتِ الهی طی می‌کنند، «ثُمَّ هَدَى»،[۵] همه‌ی ذرات خاک و کرات افلاک، همه و همه در مسیر رشد و تعالی و به سوی مقصد اعلی در حرکت هستند، «أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ»،[۶] همه‌ی موجودات عالم به سوی خدا هستند، سیرورت و شدنشان، که دم به دم وجودِ جدید دارند و صورت جدید می‌شوند، این شدنشان، همه به سوی خداست، از خداست، با اراده‌ی خداست و به سوی حقِ متعال است.

در میان موجودات، خداوند علی حکیم بشر را خلق کرد، به بشر هم استعدادی داد که می‌تواند مظهرِ همه‌ی موجودات بشود، «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا»،[۷] الله هفت آسمان را آفریده است، از زمین هم مانند هفت آسمان را خلق فرموده است و مخلوق خود را هم مدیریت می‌کند، «یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ»،[۸] موجودات رها نیستند، تحت ربوبیتِ حق تعالی قرار گرفته‌اند، مشرّف به شرفِ تربیتِ الهی هستند، این موجودات بیکران که مجموعه‌ی آن «هفت آسمان» نامیده می‌شود، و خدای متعال زمین را هم مشابه هفت آسمان آفریده است، همه‌ی این‌ها برای این بوده است که بشر در این مدرسه با قدرت خدای متعال و با علم خدای متعال آشنا بشود و عالِم بشود و معرفت پیدا کند.

بنابراین این هفت آسمان و آنچه در کائنات هست جولانگاه علمی بشر است و می‌تواند شاگردِ خدای متعال باشد و همه‌ی کتاب تکوین منظورِ مسیرِ تکاملی او قرار بگیرد. چون انسان آزاد است، هم ظرفیت آگاهی او به وسعتِ همه‌ی کائنات است و هم از نظر اراده باید مظهر اراده‌ی خدا بشود، همانگونه که خدا «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»[۹]، این نشان می‌دهد که ارزش بشر قابل توصیف نیست، وجودی است که ارزش او از همه‌ی کائنات بالاتر است، لذا سقوطِ یک نفر، گمراهی یک نفر، هلاکت یک نفر به منزله‌ی این است که آنچه از آدمیان روی کره‌ی زمین هستند، همه نابود شده‌اند، احیای یک نفر هم همین ارزش را دارد که خدای متعال فرمود: «مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا»،[۱۰] چون این ارزش در وجود انسان به ودیعت گذاشته شده است، برای کشف این ارزش و اعتبار، و برای تربیت این موجود، تا به آن ارزش والا برسد و آینه‌ی تمام‌نمای هفت آسمان بگردد و با خدا و قدرت خدا و علم خدا آشنا بشود و با علم حضوری آشنا بشود، یعنی خودِ او مظهر قدرت خدا و مظهر علم خدا بشود، از این جهت خدای متعال برای تربیت بشر، انبیاء علیهم السلام را فرستاده است، امنا و خلفای خودش را، و کسانی که ولیده‌ی اسماء الهی هستند، این‌ها را بر سر راه یکایک موجودات انسی قرار داد تا بشر ضایع نشود و این استعداد و ارزش را از خود سلب نکند.

کارِ انبیاء علیهم السلام چیست؟

انبیاء علیهم السلام از جانب خدای متعال برای دلسوزی به بشر آمده‌اند تا پاسدار عقول بشر باشند و مربّی فطرت‌های انسان‌ها باشند و تابلو‌های ورودممنوع به عرصه‌ی ضدّارزش‌ها که معالِ آن جهنّم است را نصب کنند تا بشر در مسیر درست به خدا برسد و الهی و ابدی بشود و در بهشت میهمان خدای متعال گردد و مقام عندیّت پیدا کند و به قدرتِ «کُن فَیَکون» دست بیابد.

این آیه‌ای که در سوره مبارکه یوسف تلاوت شد، پروردگار متعال به حبیب خود یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید: «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی» بگو این راهِ من است، این مسیرِ من است، این مکتبِ من است، این جریانِ حرکتِ من است که بشر را به خدا دعوت می‌کنم، «أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ»، انبیاء آمده‌اند که به این موجود بگویند اگر این حجاب‌های بین خودت و خدا را رفع نکردی و به خدا نرسیدی، آن ارزش و اعتباری که می‌توانستی به آن دست بیابی، به آن نرسیده‌ای، لذا خسارت محض است، «قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ»،[۱۱] آدمِ ورشکسته، آدم مالباخته کسی نیست که حجره‌ی او آتش گرفته است یا حساب بانکی او خالی شده است، این‌ها ممکن است تدارک بشود، ولی بدبخت و خاسر و ورشکسته کسی است که خودش را از دست داده است، خودش را کشف نکرده است، خودش را نشناخته است، خودش را نیافته است و خودش را پیدا نکرده است، خودش را نساخت و از خودش مراقبت نکرد و هیچ شد، جهنّمی‌ها «یَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ»[۱۲] هستند.

این کسی که می‌توانست حیات مطلق بشود، مظهر «الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ»[۱۳] بشود، حال در گودال‌های جهنّم مرگ از هر سو به او می‌بارد.

خداوند متعال مأمور کرد ولی به دنبالِ آن «وَمَنِ اتَّبَعَنِی» را دارد، اساسِ کارِ انبیاء علیهم السلام، دعوت بشر به شناخت خدا و پرستش حضرت حق سبحانه و تعالی بوده است، و اگر به قدرتی رسیده‌اند، اگر جنگی کرده‌اند، اگر زمانی انزوایی برای آن‌ها پیش آمد و کناره‌گیری و اعتزالی کردند، همه در مسیرِ بیداری و تنبّه و هدایت بشر بوده است.

انواع هدایتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در این مسیر جایگاه ویژه در میان همه‌ی انبیاء و سفرای الهی دارند، و تابلویی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در عرش الهی تماشا فرموده‌اند و برای امّت خود بازگو کرده‌اند، بر یمین عرش اینطور نوشته شده است که «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاه»،[۱۴] در میان صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و اوصیاء انبیاء و اوصیاء خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلّم، از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تا امام زمان ارواحنا فداه، نام مبارک حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بعنوان هادی و چراغ هدایت در آنجا نوشته شده است.

نحوه‌ی هدایتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به انواع مختلف بوده است، گاهی جوانی مراجعه می‌کند، بعنوان یک مریضی که طبیبِ او حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند، بعنوانِ یک درمانده و در به دری که پناهگاهی بجز حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ندارد، عرضه می‌دارد: یا اباعبدالله! من گرفتارِ غرایز جوانی هستم و نمی‌توانم خودم را کنترل کنم، شما اجازه بدهید من که نمی‌توانم از نظر مشروع صاحب خانواده بشوم، آزاد باشم و هوا و هوس خود را ارضاء کنم. حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به این جوان اخم نمی‌کنند. سعه صدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه هدی علیهم السلام، مصداقِ «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ * وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ»[۱۵]، الحمدلله رب العالمین انقلاب شد، حکومت حکومتِ اسلامی شد، امام راحل در رأس حکومت قرار گرفت و بعد از امام راحل، بحمدالله و به فضل الهی کسی که نزدیک‌ترین فرد به امام عصر، از نظر ویژگی‌ها و خصوصیات، و به ائمه‌ی اطهار، خدای متعال این صفات را به او داده است، پرچم رهبری را هم به آن‌ها داده است…

گاهی قشرهای مختلف و اشخاص در این نشست‌های دانشجویی حرف‌هایی می‌زنند و نقدهایی می‌کنند و ایرادهایی می‌گیرند، گاهی تند، گاهی خلاف انضباط، ولی دریای آرام هیچ نوع اخم و پرخاش و عکس العمل و مجازاتی در کار ندارد، بلکه خدای متعال رسالتی را که به دوش پیغمبران و امامان و نایب امام زمان ارواحنا فداه و نواب ائمه اطهار علیهم السلام، علمای صالح گذاشته است «شکار دل‌ها» است.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به آن جوان فرمودند که مشکلی ندارد، شرایطی را با من امضاء کن، اگر این شرایط را رعایت کردی هر کاری که دوست داشتی انجام بده.

اول: «لاَ تَأْکُلْ رِزْقَ اَللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ»[۱۶] روزیِ خدا را نخور، در این صورت هر کاری که دوست داشتی انجام بده. دوم: از ملک و کشور خدا خارج شو و از مملکت حق بیرون برو و هر کاری که دوست داری انجام بده. سوم: وقتی حضرت عزرائیل می‌آید که جان تو را بگیرد مقاومت کن و جان خودت را با عزرائیل نده، در این صورت هر کاری که دوست داری انجام بده. چهارم: برای خلاف کردن خودت جایی را پیدا کن که خدای متعال تو را نبیند، در این صورت هر کاری که دوست داری انجام بده. پنجم: وقتی پرونده‌ی تو با جرائم تو سنگین شد، بعد از مرگ وقتی مأمور عذاب الهی خواست تو را به جهنّم ببرد مقاومت کن و نرو، در این صورت هر کاری که دوست داری انجام بده.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با یک منطق این جوان را متوجّه کرد که اگر او کاری کند که خلاف باشد، با این منطق نمی‌سازد، نه می‌تواند در منظر خدای متعال نباشد، نه می‌تواند از حکومت خدای متعال فرار کند، نه می‌تواند جلوی مرگ خود را بگیرد، نه می‌تواند جلوی مجازات الهی را بگیرد.

در اینجا دیگر زانو زد و عرضه داشت: یا اباعبدالله! پس من چه کنم؟

اینجا آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند، آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟…

آنچه را که راجع به مرحوم ملاحسینقلی همدانی و مرحوم آشیخ جواد انصاری نقل می‌شود، این حاج هادی ابهری ما کسی بوده است که تا مدّت‌ها رو به راه نبوده است، به یک جوان ارمنی علاقه‌مند بوده است، ولی آشیخ جواد می‌بیند که این شخص دلِ عاشقی دارد ولی عوضی گرفته است، در او تصرّف می‌کند، او آنچنان منقلب می‌شود که آن بزرگوار و آن عارف الهی می‌گفته است که سر به سر حاج هادی نگذارید، او هدایت شده است. مجذوب بود، آیت الله خوشوقت می‌فرمودند که گاهی سه ساعت گریه‌ی ممتد داشت، و گاهی چشمان او از کثرتِ گریه زخم می‌شد.

این تحوّل، این نوع انقلاب حال، این نوع فرشی عرشی شدن، آدمی که گرفتارِ هوا بوده است، حال اینطور الهی بشود که مورد علاقه‌ی همه‌ی علمای صاحب سِرّ بوده است.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در رأس این کیمیاگری است که مغناطیس وجود او همه را عوض می‌کند.

خدا می‌داند که چقدر از جوان‌ها در این مجالس حسینی توبه می‌کنند، چقدر از بانوان می‌آیند و عوض می‌شوند، اکسیرِ وجودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، اکسیرِ گریه‌ی بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چه تحوّل و انقلابی در ابعاد مختلف افراد و جامعه‌ی توحیدی بوجود می‌آورد.

این‌ها در زندگی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کم نبوده است که دعوت الی الله داشته‌اند، هم از نظر زبانی، و هم از نظر ولایی در وجود اشخاص تصرّف می‌کردند و آن‌ها عوض می‌شدند.

وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه زهیر را احضار فرمودند، وقتی آمد فرصتی نبود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بخواهند برای او منبر بروند و نسخه‌ای بپیچند، ولی نگاهی کردند، از آن نگاه‌ها…

امام زمان! شما را به جدّتان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قسم می‌دهیم، عمر ما هم به پایان رسیده است، در این اواخر ما را هم مانند زهیر تغییر بدهید و عوض کنید…

این جوان‌های عزیزی که نمی‌توانند ازدواج کنند، گاهی کار و شغل ندارند، این‌ها نیازی به نظر عنایتِ خاصّ شما دارند.

اما این نوع هدایت‌های فردی و تنهای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، جزئی از کارها حضرت بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با ریشه‌ی فساد که حکومت فاسد بود، امر به معروف و نهی از منکر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که فرمودند: «اُریدُ اَن اَمُرَ بالْمَعْروف وَاَنْهی عَنِ الْمُنْکَر وَ اَسیرَ بِسیره جَدّی»،[۱۷] آیا امر به معروف حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه همین بوده است که همین جوان را هدایت کرده‌اند؟ نه! این نبوده است، «یَزِیدُ فَاسِقٌ شَارِبُ اَلْخَمْرِ وَ قَاتِلُ اَلنَّفْسِ»،[۱۸] حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جنایات یزید ملعون را می‌شمارند و بعد می‌فرمایند: «مِثْلِی لاَ یُبَایِعُ لِمِثْلِهِ». یک حرکت سیاسی و حکومتی که باید جامعه را بیدار کند که جامعه زیر بار طاغوت زندگی نکند.

نقش حکومت در بهشتی شدن جامعه، در جهنّمی شدنِ جامعه، در ترقّی جامعه، در سقوط جامعه، نقش اول است، لذا دعوت همه‌ی انبیاء علیهم السلام دو بُعدی بوده است، «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»،[۱۹] دعوت به پرستش خدای متعال کرده‌اند و اجتناب از طاغوت.

این‌هایی که در مسئله‌ی ولایت چون و چرا دارند، که گاهی اصلاً زیر بار طاغوت نفس نمی‌کشیدند، باید از این‌ها پرسید که اگر قرآن را قبول دارند، این اجتناب از طاغوت چه معنی دارد؟ این حرکت یک حرکت سیاسی نیست، حرکت انقلابی نیست، حرکت قیام و نهضت پیامبران این بوده است که با طاغوت‌ها مقابله کنند؟ کدام پیغمبری بوده است که با طاغوت زمان خود درگیر نشده است؟ این قرآن کریم است، «وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ»،[۲۰] هم خودِ پیغمبران در جبهه‌ی مقابله‌ی با طاغوت‌ها و حکومت‌های فاسد قدم در جبهه گذاشته‌اند، و هم رِبّیون کثیر، کسانی که ربانی بودند، عالم بودند، فرهیخته بودند، در کنار انبیاء علیهم السلام با طاغوت‌ها جنگیده‌اند، و اگر کسی تعصبی نداشته باشد و پیش‌ذهنیتی نداشته باشد و خدای ناخواسته گرفتار وسوسه‌ها نشود، مسئله‌ی حکومت الهی، حکومت معصوم، و در غیبت معصوم، حکومت فقیه جامع الشرایط عادل، جزو ضروریات عقلی و نقلی است.

لذا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در یک قیام تند، و یک انقلاب خونین، امر به معروفی کردند که این امر به معروف حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نابودی نظامی طاغوت نبود، بلکه ایجاد یک جریان سیاسی و الهی که هر کسی که موحد است با طاغوت ناسازگاری داشته باشد و مقابله کند و برای براندازی طاغوت همه چیز خود را فدا کند، تا زمانی که این طاغوت‌ها هستند حکومت الهی برگزار نمی‌شود، اگر سلطنت از این مملکت نمی‌رفت، مسئله‌ی نیابت امام عصر و حکومت انسانی شایسته و نورانی، هرگز پیش نمی‌آمد.

لذا هدایت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ابعاد مختلف داشت، یک بخش آن احادیث است، فرمایشات و کلمات حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، برخوردهای حضرت است، احسان و جود و کَرَم ایشان هست، اخلاق متعالی حضرت هست، یک بخش دیگر آن هم عملاً در مسیرِ هدایتِ بشر از خونِ خودشان و همه‌ی عزیزان خود گذشتند.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کاری را که انحصاراً نصیبشان شد و این زمینه برای هیچ پیغمبر و امامی پیش نیامده است، آن این بود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در یک جریان عملی، خودشان و مجموعه‌ی منظومه‌یشان… هیچ پیغمبری، مجموعه‌ی منظومه‌یشان متناسب و ترازِ آن پیغمبر نبوده است، خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جنگ‌های مختلفی حضور داشتند، ولی کسانی که از جنگ فرار کنند، عده‌ی کثیری در جنگ احد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در مقابل دشمن تنها گذاشتند و پا به فرار گذاشتند، در جنگ حنین همینطور شد، در جنگ بدر آمادگی نداشتند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چند مرتبه تکرار کردند تا اینکه مقداد بلند شد و جمله‌ای گفت و به همه روحیه داد، و از آنجا گرم شدند که جنگ کنند.

اما منظومه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه منظومه‌ای بود که امام پرچمدارِ قیام و نهضت بود، و کسانی که زیرِ این پرچم بیعت کردند، حتّی یک نفر از این‌ها عقب‌نشینی نکرده‌اند.

نوجوانی مانند یادگار امام حسن مجتبی صلوات الله علیه که به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عرضه داشت: «أحلَی مِنَ العَسَل»، او به زبان آورد، ولی همه عاشق بودند، همه جان به کف بودند، همه آماده‌ی جانفشانی بودند و عدم حضورشان در مسئله‌ی قربانگاه را برای خودشان خسارت می‌دیدند.

آنچه را که امروز شما در مورد شهید سلیمانی که جای ایشان در حوادث اخیر بشدّت خالی هست و اشک‌های ایشان در این حسینیه همچنان اثرِ ایشان را در اینجا زنده نگه داشته است و آن عظمتی که خدای متعال به این شهید داد، برای اینکه قماش شهدای کربلا بودند، این شهید حججی، آن التماسی که به مادر خود می‌کند، پای مادر خود را می‌بوسد، به امام رضا صلوات الله علیه التماس می‌کند، این‌ها همه شعاع هدایتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، از یک طرف براندازی طاغوت است، افشای نفاق منافق است، که در این جهت بحمدالله رأس هِرَم در نظام اسلامی در افشای توطئه‌ها و نفاق‌ها و طرح‌های زورگویان بین المللی را… بحمدالله هم نایب امام زمان ارواحنا فداه با بصیرتی که دارند، و با عنایات خاصّی که از حضرت شامل حال ایشان می‌شود، هم ملّت را بابصیرت حفظ می‌کنند، و هم اینکه بذر بُعدِ معنوی و عرفانی و توحیدی و عشق به فضیلت و شهادت را در وجود جوان‌ها می‌کارند و نهال آن را قرار می‌دهند و در طول زمان معلوم می‌شود که این شجره‌ی طیّبه «تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»،[۲۱] وقتی دوران دفاع مقدّس تمام شد، همه فکر کردند که شهادت‌طلبی تمام شد، دفاع از حرم پیش آمد، معلوم شد که نه تنها تمام نشده است، بلکه این آتش زیر خاکستر خیلی‌ها را حسینی کرده است و عاشق شهادت بعمل آورده است.

این هنرِ ولایت است، برکت ولایت است، انتساب به حضرت حجّت ارواحنا فداه است، تربیت درست در مکتب حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.

براندازی یزید آنقدر مهم نیست که زهیر را به قلّه رسانده است، حرّ را از آن سوابقِ آنچنانی نجات داده است.

حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه فتح الفتوح را این روحیه‌ی جوان‌های عاشق شهادت معرّفی می‌کردند، وبحمدالله انقلاب که ریشه دوانده است و درختِ کهنی شده است و میوه‌های شیرینِ آن کامِ همه‌ی آزادمردان عالم را شیرین می‌کند، از این نوع سازندگی‌هایی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در مورد عاشورائیان انجام داد، نشان داد که عاشورا یک روز نیست و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک شخص نیستند، بلکه جریان عاشورا یک ظرفیت است، یک چشمه‌ی جاری است، و یک ابرِ پُربارانی است که در طول تاریخ برای دین یاور می‌سازد و انسان‌ها را از منجلاب‌ها و باتلاق‌های شهوات بیرون می‌کشد، و به تعبیر حضرت امام رضوان الله تعالی علیه انقلاب این جوان‌ها را از ورته‌ی شهوات بیرون کشید و این‌ها در یک دست قرآن گرفتند و در دست دیگر هم سلاح.

این آن عظمتی است که عاشورا و انقلاب حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دارد، و بعد از قرن‌ها این عاشورا پرچم عاشورا را به دست اهل آن داد و این همه جوان و پیر و کامل‌مرد از منجلاب دنیا با همه‌ی زرق و برقی که شیطان وسوسه‌گری می‌کند، اما می‌بینیم که چه انسان‌های شریفی به همه چیز پشت می‌کنند و برای رسیدن به قرب الهی و برای نجات انسان‌ها از شرّ شیاطین و رسواکردنِ منافقین و براندازی طاغوت‌ها، همه چیزشان را در طبق اخلاص گذاشته‌اند و این خط ادامه دارد، «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ».[۲۲]

روضه و توسّل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه

من که نمی‌توانم از عهده‌ی شکر این توفیق بیرون بیایم که یک مرتبه‌ی دیگر قسمت من شد که در حسینیه‌ی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و در محضر نایب امام زمان ارواحنا فداه روضه‌خوان سرباز شش‌ماهه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بشوم.

شما حضرت علی اصغر سلام الله علیه را کودک تلقّی نکنید، ایشان مسیح عاشورای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند، ایشان کلمه الله هستند، ایشان روح الله هستند، ایشان گره‌گشا هستند، ایشان باب الحوائج هستند، علمای بزرگ ما، فقهای بزرگ ما در مقابلِ این شش ماهه زانو زده‌اند، گرفتاری‌هایشان را با دست‌های کوچک حضرت علی اصغر سلام الله علیه برطرف می‌کنند.

مصیبتِ حضرت علی اصغر علیه السلام خیلی جانکاه است، ویژگی‌هایی که حضرت علی اصغر علیه السلام در میان شهدا دارند، ویژگی‌های منحصر به فرد است، همه‌ی شهدا با پا رفتند ولی حضرت علی اصغر علیه السلام روی دست پدر رفتند، همه‌ی شهدا روی زمین جان دادند اما حضرت علی اصغر علیه السلام روی دست حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جان دادند، همه‌ی شهدا سخن داشتند و رجز خواندند ولی چهره‌ی پژمرده‌ی حضرت علی اصغر علیه السلام بدونِ اینکه حرفی به زبان بیاورند، خودِ چهره حرف می‌زد، لذا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وقتی این آیت الهی و این مُهرِ پایانیِ صفحه‌ی شهدا را به میدان آوردند، حالتِ ایشان حالتِ عجیبی بود، اولاً لباس رزم نداشتند، لباس سپید به تن کردند، عمامه‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به سر گذاشتند، ناقه‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را سوار شدند که مردم احساس کنند که گویا آتش‌بس است، با این حال آمدند که حالتِ جنگی نبود، مردم فکر می‌کردند که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قرآنی زیر عبا گرفته‌اند و می‌خواهند قسم بدهند، حال که همه‌ی یارانِ ایشان کشته شده‌اند دیگر دست از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بردارند، اما ناگهان دیدند که یک کودکِ پژمرده‌ی رنگ‌پریده را روی دست مبارک خویش گرفته است، برای اتمام حجّت به این جمعیت خطاب کرد…

امروز که الحمدلله داعش رسوا شده است و همه‌ی کودک‌کش‌ها رسوا شده‌اند و روز جهانی شیرخوارگان در دنیا جایگاه پیدا می‌کند، برای اینکه اوج قساوت ابن زیاد در این بود که پدر فرزند تشنه را روی دست گرفته است و به این‌ها اعلان فرمودند که «إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ»،[۲۳] طفل در هیچ مکتب و مرامی گنهکار نیست، شما با من می‌جنگید، بچه که جنگ و گناهی ندارد، «اما ترونه کیف یتلظی عطشا»…

«تلظی» دو معنا دارد، یکی اینکه مگر نمی‌بینید که جگر او در حال سوختن از تشنگی است؟

معنای دوم این است که وقتی ماهی را از آب می‌گیرند، ماهی قبل از آنکه جان بدهد، دهان کوچک خود را باز و بسته می‌کند و بال بال می‌زند و جان می‌دهد…

گویا در آن زمانی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با مردم صحبت می‌کردند، این بچه دست و پا و بال بال می‌زد و جان می‌داد…

عجب آبی دادند، «فرماه حرمله» لعنت الله علیه…

معمولاً تیر سوراخ می‌کند، اما تیر تیرِ عادی نبود، تیر سه شعبه بود، گلو هم گلوی شش ماهه بود، «فذبحوه من الأذن الی الأذن»… لذا کارِ تیر را نکرد، کارِ کارد سلاخی را کرد، این بچه را ذبح کرد، گلو گوش تا گوش جدا شد…

می‌گویند جناب هاجر برای فرزند خود مدام می‌رفت و برمی‌گشت، سرگردانِ تشنگی فرزند خود بودند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم این طفل را با قنداقه‌ی خونین به طرف خیمه آوردند، اما دیدند عمه‌ها در مقابل خیمه‌ها منتظر هستند، حضرت رباب سلام الله علیها چشم به راه هستند، لذا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چند مرتبه رفتند و برگشتند، تنها شهیدی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم برای او نماز خواند و هم او را دفن کرد این شش ماهه بود…

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین.

حضرت علی اصغر سلام الله علیه باب الحوائج هستند، مجرب هم هست، در میان حضرات شهدا و حتّی ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین، حضرت علی اصغر علیه السلام زود پاسخ می‌دهند. مرحوم میرزای قمی و دیگر بزرگان ما، همه در برابرِ این شهید تواضع و تکریم و تعظیم و اعتقادی دارند، ما هم امشب در این محفل نورانی که همیشه اعتقاد من بر این است، اگر انسان جایی امید دارد که امام عصر ارواحنا فداه در آن محفل اشراف و عنایت خودشان در روضه باشد و گریه کنند همینجاست.

خدایا! تو را به عصمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و به حضرت محسن علیه السلام و به عصمت و جلالتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و به مقامات شهدای کربلا و همه‌ی شهدای دوران ولایت و به این سرباز شش ماهه قسم می‌دهیم ظهور امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! سایه‌ی پُربرکتِ سکّاندار کشتی انقلاب، پرچمدار نهضت مستضعفان جهان در غیبت امام زمان ارواحنا فداه، رهبر عزیزمان را با کرامت و کفایت، با عافیت و نشاط، با تأییدات غیبی تا ظهور حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و کنار حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مستدام بفرما.

خدایا! حوائج این بزرگوار و حوائج امّت او را برآورده بفرما.

خدایا! دولت جدید را از ولایت و مردم جدا مکن.

خدایا! دولت و ملّت را در رفع مشکلات این کشور و پُرکردنِ خلأها با امدادهای غیبی یاری بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهم رهبر عزیز ما را، ملّت شریف ما را، نظام اسلامی ما را دشمن‌شاد مگردان.

خدایا! عموم مریض‌ها، مریض‌های سفارش‌شده، بیماران کرونائی، بیماران مورد نظر را شفای عاجل عنایت بفرما.

خدایا! امام عظیم الشأن ما را، شهدای در خون خفته‌ی ما را، شهید حاج قاسم عزیز که سرباز ولایت و سردار دل‌ها بودند را در کنار سفره‌ی نعمت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام متنعّم و بر درجاتشان بیفزای.

خدایا! حسن عاقبت به همه‌ی ما مرحمت بفرما.

غفرالله لنا و لکم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

[۱] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۸ (فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ)

[۲] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۳] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۸ (قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ)

[۴] سوره مبارکه سجده، آیه ۷ (الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ ۖ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ)

[۵] سوره مبارکه طه، آیه ۵۰ (قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ)

[۶] سوره مبارکه شوری، آیه ۵۳ (صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ)

[۷] سوره مبارکه طلاق، آیه ۱۲

[۸] سوره مبارکه طلاق، آیه ۱۲ (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا)

[۹] سوره مبارکه یس، آیه ۸۲

[۱۰] سوره مبارکه مائده، آیه ۳۲ (مِنْ أَجْلِ ذَٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ)

[۱۱] سوره مبارکه زمر، آیه ۱۵ (فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ ۗ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ أَلَا ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ)

[۱۲] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۱۷ (یَتَجَرَّعُهُ وَلَا یَکَادُ یُسِیغُهُ وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ ۖ وَمِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ)

[۱۳] سوره مبارکه فرقان، آیه ۵۸ (وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَکَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا)

[۱۴] مدینه معاجز الأئمه الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر  ، جلد ۴ ، صفحه ۵۱ (روی: عن أبی عبد اللّه الحسین – علیه السلام – [أنّه] قال: أتیت [یوما] جدّی رسول اللّه – صلّى اللّه علیه و آله -، فرأیت ابیّ بن کعب جالسا عنده، فقال جدّی: مرحبا بک یا زین السماوات و الأرض! فقال ابیّ: یا رسول اللّه! و هل أحد سواک زین السماوات و الأرض؟ فقال النبی – صلّى اللّه علیه و آله – یا ابیّ بن کعب و الّذی بعثنی بالحقّ نبیّا، إنّ الحسین بن علیّ فی السماوات، أعظم ممّا هو فی الأرض و اسمه مکتوب عن یمین العرش: إنّ الحسین مصباح الهدى و سفینه النجاه. ثم إنّ النبیّ – صلّى اللّه علیه و آله – أخذ بید الحسین – علیه السلام -، و قال: أیّها الناس! هذا الحسین بن علیّ ألا فاعرفوه، و فضّلوه کما فضّله اللّه عزّ و جلّ، فو اللّه لجدّه على اللّه أکرم من جدّ یوسف بن یعقوب، هذا الحسین جدّه فی الجنّه، (و جدّته فی الجنّه) ، و امّه فی الجنّه، و أبوه فی الجنّه، و أخوه فی الجنّه، و عمّه فی الجنّه، و عمّته فی الجنّه، و خاله فی الجنّه، و خالته فی الجنّه، و محبّوهم فی الجنّه، [و محبّو محبّیهم فی الجنه] .)

[۱۵] سوره مبارکه انشراح، آیات ۱ و ۲

[۱۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام  ,  جلد ۷۵  ,  صفحه ۱۲۶ (جع ، [جامع الأخبار] : رُوِیَ أَنَّ اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ جَاءَهُ رَجُلٌ وَ قَالَ أَنَا رَجُلٌ عَاصٍ وَ لاَ أَصْبِرُ عَنِ اَلْمَعْصِیَهِ فَعِظْنِی بِمَوْعِظَهٍ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اِفْعَلْ خَمْسَهَ أَشْیَاءَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ فَأَوَّلُ ذَلِکَ لاَ تَأْکُلْ رِزْقَ اَللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ اَلثَّانِی اُخْرُجْ مِنْ وَلاَیَهِ اَللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ اَلثَّالِثُ اُطْلُبْ مَوْضِعاً لاَ یَرَاکَ اَللَّهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ اَلرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَکُ اَلْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ اَلْخَامِسُ إِذَا أَدْخَلَکَ مَالِکٌ فِی اَلنَّارِ فَلاَ تَدْخُلْ فِی اَلنَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ .)

[۱۷] المناقب ، جلد ۴ ، صفحه ۸۸

[۱۸] مثیر الأحزان ، جلد ۱ ، صفحه ۲۳ (ثُمَّ بَعَثَ اَلْوَلِیدُ إِلَیْهِمْ فَلَمَّا حَضَرَ رَسُولُهُ قَالَ اَلْحُسَیْنُ لِلْجَمَاعَهِ أَظُنُّ أَنَّ طَاغِیَتَهُمْ هَلَکَ رَأَیْتُ اَلْبَارِحَهَ أَنَّ مِنْبَرَ مُعَاوِیَهَ مَنْکُوسٌ وَ دَارَهُ تَشْتَعِلُ بِالنِّیرَانِ فَدَعَاهُمْ إِلَى اَلْوَلِیدِ فَحَضَرُوا فَنَعَى إِلَیْهِمْ مُعَاوِیَهَ وَ أَمَرَهُمْ بِالْبَیْعَهِ فَبَدَرَهُمْ بِالْکَلاَمِ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلزُّبَیْرِ فَخَافَهُ أَنْ یُجِیبُوا بِمَا لاَ یُرِیدُ فَقَالَ إِنَّکَ وَلَّیْتَنَا فَوَصَلْتَ أَرْحَامَنَا وَ أَحْسَنْتَ اَلسِّیرَهَ فِینَا وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ مُعَاوِیَهَ أَرَادَ مِنَّا اَلْبَیْعَهَ لِیَزِیدَ فَأَبَیْنَا وَ لَسْنَا أَنْ یَکُونَ فِی قَلْبِهِ عَلَیْنَا وَ مَتَى بَلَغَهُ أَنَّا لَمْ نُبَایِعْ إِلاَّ فِی ظُلْمَهِ لَیْلٍ وَ تُغْلِقُ عَلَیْنَا بَاباً لَمْ یَنْتَفِعْ هُوَ بِذَلِکَ وَ لَکِنْ تُصْبِحُ وَ تَدْعُو اَلنَّاسَ وَ تَأْمُرُهُمْ بِبَیْعَهِ یَزِیدَ وَ نَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یُبَایِعُ قَالَ وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَى مَرْوَانَ وَ قَدْ أَسَرَّ إِلَى اَلْوَلِیدِ أَنِ اِضْرِبْ رِقَابَهُمْ ثُمَّ قَالَ جَهْراً لاَ تَقْبَلْ عُذْرَهُمْ وَ اِضْرِبْ رِقَابَهُمْ. فَغَضِبَ اَلْحُسَیْنُ وَ قَالَ وَیْلِی عَلَیْکَ یَا اِبْنَ اَلزَّرْقَاءِ أَنْتَ تَأْمُرُ بِضَرْبِ عُنُقِی کَذَبْتَ وَ لَؤُمْتَ نَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ اَلنُّبُوَّهِ وَ مَعْدِنُ اَلرِّسَالَهِ وَ یَزِیدُ فَاسِقٌ شَارِبُ اَلْخَمْرِ وَ قَاتِلُ اَلنَّفْسِ وَ مِثْلِی لاَ یُبَایِعُ لِمِثْلِهِ وَ لَکِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ أَیُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلاَفَهِ وَ اَلْبَیْعَهِ فَقَالَ اَلْوَلِیدُ اِنْصَرِفْ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ مُصَاحَباً عَلَى اِسْمِ اَللَّهِ وَ عَوْنِهِ حَتَّى تَغْدُوَ عَلَیَّ فَلَمَّا وَلَّوْا قَالَ مَرْوَانُ بْنُ اَلْحَکَمِ وَ اَللَّهِ لَئِنْ فَارَقَکَ اَلْقَوْمُ لاَ قَدَرْتَ عَلَیْهِمْ حَتَّى تُکْثِرُوا اَلْقَتْلَى فَخَرَجُوا مِنْ عِنْدِهِ وَ رَکِبُوا وَ لَحِقُوا بِمَکَّهَ وَ تَخَلَّفَ اَلْحُسَیْنُ . فَلَمَّا أَصْبَحَ اَلْوَلِیدُ اِسْتَدْعَى مَرْوَانَ وَ أَخْبَرَهُ فَقَالَ أَمَرْتُکَ فَعَصَیْتَنِی وَ سَتَرَى مَا یَصِیرُ أَمْرُهُمْ إِلَیْهِ فَقَالَ وَیْحَکَ إِنَّکَ أَشَرْتَ إِلَیَّ بِذَهَابِ دِینِی وَ دُنْیَایَ وَ اَللَّهِ مَا أُحِبُّ أَنَّ مُلْکَ اَلدُّنْیَا لِی وَ أَنِّی قَتَلْتُ حُسَیْناً وَ اَللَّهِ مَا أَظُنُّ أَنَّ أَحَداً یَلْقَى اَللَّهَ بِدَمِهِ إِلاَّ وَ هُوَ خَفِیفُ اَلْمِیزَانِ . فَلَمَّا أَصْبَحَ اَلْحُسَیْنُ لَقِیَهُ مَرْوَانُ فَقَالَ أَطِعْنِی تَرْشُدْ قَالَ قُلْ قَالَ بَایِعْ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ یَزِیدَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکَ فِی اَلدَّارَیْنِ .)

[۱۹] سوره مبارکه نحل، آیه ۳۶ (وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَهُ ۚ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ)

[۲۰] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۴۶ (وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ)

[۲۱] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۲۵ (تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ)

[۲۲] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۲۴ (أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ)

[۲۳] تذکره الخواص ، صفحه ٢۵٢ (لَمّا رَآهُمُ الحُسَینُ علیه السلام مُصِرّینَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَینی وبَینَکُم کِتابُ اللّه، وجَدّی مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله، یا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمی؟!… فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبکی عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى یَدِهِ، وقالَ: یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبکی ویَقولُ: اللّهُمَّ احکُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ.)