«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ»[۲].
ایام شهادت جانسوز و عالمسوز حضرت صدیقه طاهره فاطمه مرضیه سلام الله علیها، اول قربانیِ مسلخِ عشقِ به ولایت و حکومتِ علوی، شفیعهی روز جزا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به محضر مبارک صاحب عالَم و صاحبِ ماتم حضرت بقیّه الله الاعظم و نایبِ آن بزرگوار، رهبرِ فرزانه و نورانی و حکیم و عزیزمان، و به همهی ملّتِ دلدادهی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت عرض میکنم.
همینطور رحلتِ یکی از استوانههای عالَمِ تشیّع، یکی از سرمایههای حوزههای علمیه، یکی از پرچمداران تبیین معارف حَقّهی الهیّه، یکی از پاسداران جان به کف و آبرو به کفِ ولایت و حکومتِ اسلامی، علامه آیت الله مصباح، و سالگردِ شهادت بزرگ پرچمدار حامی مظلومین و قهرمان استکبارستیز، داعشبرانداز، مؤمنِ صالح، متعبّد، ولایتمدار، حاج قاسم سلیمانی را تسلیت عرض میکنم.
ارزشِ مقامِ «یقین»
در ارزشهایی که پروردگار متعال به بشر ارزانی داشته است و بشر مکلّف است تا آن ارزشها را در این زندگیِ موقت تحصیل کند «مقام یقین» است.
یقین مراتب و مراحلی دارد، علم الیقین است، عین الیقین است، و حق الیقین است. یقین مقدّماتی دارد، اسبابی دارد، لوازمی دارد، و آثار و موانعی دارد. آنچه که حجابِ جان میشود و انسان نمیتواند حقیقتِ اشیاء را آنگونه که هست درک و فهم کند و نسبت به او فقه پیدا کند، اینها موانعِ یقین هستند، که در رأسِ آن استکبار است.
«تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا»[۳]، این برتریجویی، قدرتطلبی، ریاست طلبی، یکی از خطرناکترین امور برای بشر است، موجبِ سقوطِ انسان میشود، انسان از خانهی ابدی محروم میشود، باید به خدای متعال پناه برد و از خدای متعال خواست که این بیماری در وجودِ ما حاکم نباشد
«حرصِ دنیا» یکی دیگر از حجابهاست که انسان را از رسیدن به فهمِ حقایق باز میدارد، و آنچه که حجابِ حقبینی و حقیابی و حقگویی و حقطلبی است اموری است که انسان را گرفتارِ بیماریِ شک و تردید مینماید.
این آیه کریمه که در سوره مبارکه حجرات تلاوت شد، خداوند عزیز با کلمه «إنَّما» به ما هشدار میدهند، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ»، مؤمنین فقط کسانی هستند که ایمانِ به الله دارند.
ایمان به الله، ایمان به رسول الله، ایمان به آخرت، ایمان به ما انزل الله، ایمان به ملائکه هم هست، ولی خداوند عزیز همیشه بندگانِ خود را به پرچم و پرچمدار توجّه داده است. منهای تبعیّت از رهبریِ آسمانی، ولو اینکه انسان عبادتِ شیطان را کرده باشد، یعنی به اندازهی طولِ مدّتی که شیطان عبادت کرده است، که حداقلِ آن شش هزار سال است، اگر این مدّت هم عبادت کرده باید عبادتِ او نافع نیست.
اگر به دنبالِ نورِ یقین هستیم
اگر کسی به دنبالِ نورِ یقین است، اگر کسی به دنبالِ نیلِ به دو بخش از رحمتِ رحمانیّه و رحمتِ رحمیّهی الهی است، که باید ایمان به خدا از بسترِ ایمان به هدایتگر و رهبریِ مرضیِ پروردگار متعال باشد، که در سوره مبارکه حدید فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ»[۴]، مؤمنین! تقوا پیشه گیرید، آن هم تقوای الله، حریمِ الله را حفظ کنید، در محضرِ خدا گناه نکنید، در محضرِ خدای متعال رعایتِ ادبِ حضور را داشته باشید، «وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ» ایمان به رسول خدا پیدا کنید، که اگر شما تقوای الهی داشتید و ایمان به پرچم و پرچمدارِ دین پیدا کردید خدای متعال به شما دو بخش از رحمتِ خود را میدهد که بر حسبِ حدیثی این دو بخش از رحمت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند، اگر کسی تحت پرچمِ رهبریِ الهی باشد خدای متعال او را به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نائل میکند، درکِ حسنی و حسینی به او عنایت میکند، «وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ» و خدای متعال نوری میدهد که این نور اینطور نیست که فقط راه را به ما نشان بدهد، بلکه ما را راه میبرد، جذبه است، عنایت است، تصرّف در تکوین انسان است و هدایتِ ایصالی است، تنها هدایتِ ارائهی طریقی نیست.
لذا کلمهی «انّما»… «مؤمن» فقط آنهایی هستند که ایمان به خدای متعال و ایمان به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در وجود خودشان احراز کنند و بعد گرفتارِ تردید نشوند.
هدایتِ امّت با خونِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
این هم در صدر اسلام بوده است، عدّهای ارتداد پیدا کردند، از حالتِ یقین به حالت تردید برگشتند، بعد هم مخالف شدند، از خط مستقیمِ دین خارج شدند، که خدای متعال این موضوع را پیشگویی فرموده بود، «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ»[۵]، این دردِ جامعهی اسلامی و جامعه توحیدی و جامعه ارزشی این است که نتواند تا انتها در راه باشد و در خطِ مستقیم خدای متعال حرکت کند، مقصدِ او خدای متعال باشد، مقصودِ او رسیدن به جوار قربِ خدای متعال و رسیدن به رضوان حق تعالی باشد.
لذا این جمعیّتی که در رکاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جبههها را اداره کرده بودند، در غزوات با دشمنانِ دین و مشرکین مصاف داده بودند، جان به کف گرفته بودند، شهید داده بودند، اما بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زیرِ پرچمِ دین باقی نماندند، سلکولاریسم را بر توحید ترجیح دادند، رهبریِ مورد رضایتِ خدای متعال را به یک شورا و مجموعههای کوچک ترجیح دادند، رضای خدای متعال و دستورِ خدای متعال را نادیده گرفتند، و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای بقای خط حاکمیتِ دینی خونِ خویش را ریختند و هم ولایت را بیمه کردند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم شخصِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با مجاهدِ خودشان حفاظت کردند، و هم شخصیتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و راهِ ولایت و حکومتِ دینی را با خونِ خودشان، آدرس و نقش و نقشه را تثبیت کردند، و اسلام را از یک خطرِ جدّی که انحراف از حق به باطل بود، و برگرداندنِ راهِ معنویت و حقیقت به مادّیت، و حاکمیتِ خدای متعال به حاکمیتِ طاغوت بود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بذرِ این موضوع را طول زمان کاشتند، که امام راحل که رضوان خدای متعال بر او باد این پرچمِ غدیر را در همین خط به اهتزاز درآوردند و نظامِ اسلامی را با آرم ولایت فقیه و نیابت حضرت حجّت ارواحنا فداه به اهتزار درآوردند.
مسئله «یقین» از شئونِ امامت است
این مسئلهی یقین از شئونِ امامت است، از شئونِ ولایت مطلقه است که خدای متعال در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: «وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ»[۶]، ما ملکوت آسمانها و زمین را اینچنین به ابراهیم نشان دادیم، نه اینکه برای او گفتیم، نه اینکه تبیینِ ذهنی کردیم، بلکه به او چشمِ باطن دادیم، پردهها را برای او کنار زدیم، او را از حجابها مستخلص کردیم، او با چشمِ باطن، باطنِ عالَم را مشاهده کرد.
عالَمِ مُلک و ملکوت
ما عالَمِ مُلکی داریم، «تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ»[۷]، و عالَمِ ملکوتی داریم «فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ»[۸]، که خدای متعال در سوره مبارکه یس این حقیقت را برملا کرده است.
تمامِ این کارهای مُلک و ملکوتی دارد، نماز ما ملکوت دارد، مُلکِ آن همین قیام و قعود است، ملکوتِ آن چیزی است که بناست ما را در شب اول قبر حراست کند، آنجا بصورتِ یک حقیقتی میبینیم، نمازِ ما، روزهی ما، حجِ ما، اعتقاد به ولایتِ ما، صبرِ ما دورِ ما را گرفتهاند و ما را از آفاتِ عالَمِ برزخ حفاظت میکنند.
این مسئلهی ملکوت یک امری از اسرارِ الهی است و خدای متعال این را بعنوان یک تحفه و عنایت خاص خود برای اهل یقین عطاء میکند.
چکار کنیم که گرفتارِ تردید نشویم؟
حال چه کنیم که خدای متعال به ما یقین بدهد تا در انقلابمان تردید نکنیم، در جبهه رفتنمان گرفتارِ شک نشویم، و جزوِ پشیمانهای خطِ ولایت و خط خدا و خط شهادت نشویم.
وقتی انسان سه آیه را در کنارِ یکدیگر میگذارد تکلیف برای او تا حدّی مشخص میشود.
یک آیه فرمود: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»[۹]، من جن و انس را فقط برای عبودیت خلق کردهام.
اگر لحظهای از شب و روزمان خدای متعال را بنده نباشیم، به دنبالِ هوس باشیم، به دنبالِ مال و منال بخاطرِ امورِ دنیویِ آن باشیم، ما از هدفِ آفرینشِ خودمان زاویه گرفتهایم، از خط خارج شدهایم، سرمایهی خود را در آن مقطع بر باد دادهایم، گرفتارِ خسارت شدیم، سرمایهی ما عمرِ ماست، در این عمر که محدود هم هست، مجموعهی عمرِ ما باید مصروفِ بندگیِ خدای متعال باشد، نه تنها نماز ما نباید ریائی باشد، که خودِ نمازِ ریائی انسان را گرفتارِ ویل میکند و خدای متعال به نماز مرائی هم وعدهی عذاب داده است، بلکه تمامِ امورِ ما باید اینچنین باشد.
یکی از دوستانِ ما میگفتند من از آیت الله بهجت چیزی خواستم، ایشان جواب نداده بودند، مرتبهی دوم، مرتبهی سوم ایشان به من فرمودند که من در عمرِ خود کاری که رضای خدای متعال در آن نباشد انجام ندادهام، هنوز قصدِ رضا برای من پیش نیامده است، تمامِ کارها برای رضای خدای متعال است.
آیت الله بهاءالدّینی در مورد حضرت امام اعلی الله مقامه الشّریف میفرمودند که ایشان هر کاری که میکنند قصد میکنند و برای رضای خدای متعال میکنند، حتّی (به تعبیرِ من) وقتی دستِ مبارکِ خود را اینطور (اشاره) میکنند و به مردم نوازش میکنند، آن را هم نیّت میکند و دست را برای خدای متعال بالا میکند، این هدفِ آفرینش منحصراً در بندگیِ خدای متعال است، یعنی ما خودما را در هیچ ظرف و شرط و زمان و مکانی مستقل نبینیم، خودمان را مملوک ببینیم، خدای متعال را مالکِ خودمان بدانیم، خدای متعال را خالقِ خودمان بدانیم، خدای متعال را رَبّ خودمان بدانیم و لحظهای از عمرمان را بر خلافِ رضای او صرف نکنیم. این آیه اول.
آیهی دوم؛ اگر ما خودمان را بنده دیدیم و همیشه بندگی کردیم، استقلالی برای خودمان در برابرِ خدای متعال نیافتیم، همهی کارهایمان را هدیهی خدای متعال و از جانبِ خدای متعال دیدیم، هیچ چیزی برای خودمان قائل نشدیم، ما فقیر هستیم و خدای متعال غنی علی الاطلاق است، نمازمان را خدای متعال میدهد، کسی که به جبهه رفته است آن جبهه رفتنِ او را هم خدای متعال داده است، هر کسی هر چیزی دارد از خدای متعال دارد، اگر این حالت برای ما پیش آمد، او سیّد است و من عبد هستم، او رَبّ است و من عبد هستم، او مالک است و من مملوک هستم، حال اگر ما این حقیقت را یافتیم که ما هیچ هستیم و همه چیز خدای متعال است، حال اگر این حقیقت را یافتیم و کلام و نگاه و قدم و حبّ و بغضی بر خلافِ رضای مالک و رَبّ و سیّدمان از ما سر نزد، خدای متعال درِ یقین را به روی ما باز میکند، «وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»[۱۰]، فرمود که بندگی کن که نتیجهی عبودیت «یقین» است.
باید آنقدر ثبات قدم داشته باشیم تا به یقین برسیم، حال یقین چه علامتی دارد؟
این سومین آیه: «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ»[۱۱]، شما جحیم را میبینید.
این چیزی است که خدای متعال از ما مطالبه میکند، ما باید به یقین برسیم.
یک حدیث بخوانم و بعد هم یک حدیثی در مورد حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها و مقامِ یقینِ ایشان. امیدوار هستم در این حسینیه حضرت امام که ما در محضر نایب امام زمان روحی فداه هستیم، خدای متعال عنایت کند که در محضرِ خودِ آقا باشیم، مجلسِ مادرِ آقای ماست، من همیشه با شرمندگی به این محضر میآیم، بخدا خودم را لایق نمیدانم، و امیدِ من هم این است که من در این محفل روضهخوانِ حضرت حجّت ارواحنا فداه باشم، نایبِ آن بزرگوار، ملائکهای که در اینجا هستند، ان شاء الله همه ما را به نوکری بپذیرند و نامِ ما جزوِ روضهخوانها نوشته بشود.
لذا امیدِ عنایت و تحول داریم، که این حجابها و تردیدها را از ما بگیرند و اهلِ یقین باشیم.
امانتِ خدای متعال را حفظ کنیم
اینکه انسان بنده باشد، خدای متعال امانتهایی که به او داده است، این امانتها را به رسم بندگی حفظ میکند.
فرمود: «إن للّه- تعالی- إلی عبده سرین یسرهما إلیه علی سبیل الإلهام»[۱۲]، خدای متعال دو سِرّ را در کنونِ انسان قرار داده است، یکی «اذا خرج من بطن أمه یقول له: عبدی! قد أخرجتک إلی الدنیا طاهرا لطیفا، و استودعتک عمرک و ائتمنتک علیه، فانظر کیف تحفظ الأمانه، و انظر کیف تلقانی»، فرمود: یکی وقتی است که انسان از مادر متولّد میشود، خدای متعال به رسمِ الهام یا در فطرتِ او خطاب میکند: ای بندهی من! تو را به دنیا خارج کردم، از ظرفِ دیگری خارج شدی و به دنیا آمدی، «طاهراً لَطیفا»، حال که آمدهای پاک هستی، هیچ آلودگی نداری، تو را با لطافت و طهارت به این عالَم وارد کردم و عمرِ تو را به تو عاریه میدهم، عمر برای تو نیست، من به تو عمر دادهام، هر وقت بخواهم آن را از تو میگیرم، «و ائتمنتک علیه» باید امین الله باشی، باید این ودیعهی من را پاک نگه داری، «فانظر کیف تحفظ الأمانه»، ببین که چطور امانت را حفاظت میکنی، «و انظر کیف تلقانی»، با من ملاقاتی خواهی داشت، ببین که میخواهی با چه رویی با من ملاقات کنی.
دوم وقتی است که روحِ انسان خارج میشود، حضرت عزرائیل و قشونِ ایشان میآیند و روحِ انسانها را اخذ میکنند، آنجا خدای متعال خطاب میکند: «عبدی! ما ذا صنعت فی امانتی»، بندهی من! این امانتی را که به تو دادم و پاک و لطیف بود، با این امانت چه کردی؟ «هل حفظتها حتی تلقانی علی العهد» آیا محافظت کردی و درست نگه داشتی؟ تا اینکه زمانی که با من ملاقات میکنی، «فالقاک علی الوفاء؟ او اضعتها»، یا این امانت را ضایع کردی؟
اینجاست که فرموده است: «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ»[۱۳]، اگر ما امانت الهی را پاک نگه داشتیم و بندگیِ خدای متعال کردیم، خدای متعال هم به ما یقین عطاء میکند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سرشار از یقین هستند
اما در مورد حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «اما ابنتی فاطمه ملأ الله قلبها وجوارحها إیمانا و یقینا»[۱۴]، خدای متعال همهی وجودِ فاطمه را سرشار از یقین کرده است.
نکاتی راجع به شهید سلیمانی
لذا این امتحاناتی که بعد از انقلاب پیش آمد، خوشا به حالِ عدّهای، حاج قاسم سلیمانی، هر روز یک درِ رحمتی به روی ایشان باز شد، اینکه حضرت آقا «مکتب سلیمانی» گفتند، این «مکتب سلیمانی» این شخص نیست، بلکه این شخصیت است، این جریان است، این کلاس است، ایشان از ابتدا تا انتها از حرم خارج نشدند، آیت الله بهجت روحی فداه فرمودند: سعی کن از حرم بیرون نروی، اگر انسان از حرم بیرون برود حرامی میشود، «مِن حرمٍ إلی حَرَم»، در هر سنگری که قرار میگیرد، در بارگاه و حرمِ خدای متعال است، وقتی از این سنگر خارج میشود در سنگرِ جدید واقع میشود، از جبهه خارج نشد، از حرم خارج نشد، لحظهای از حریم ولایت فاصله نگرفت، این یقین به او داده شد، که شوقِ شهادت تمامِ وجود را آب کرده بود، لذا گاهی به فرزندانِ شهدا متوسّل میشد، گاهی به امام رضا صلوات الله علیه متوسّل میشد، به هر کسی که میدانست اینها نفس و قربی نزدِ خدای متعال دارند درخواست میکرد، این علامتِ یقین است.
فرمود: «قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»[۱۵]، اگر انسان ولیّ خدا بود مانندِ حاج قاسم در به در به دنبالِ مرگِ خونین میگردد.
و این ولیّ خدا هم که مکتبساز بود، آیت الله مصباح هم همینطور بود.
روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
مادرِ همهی اینها حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند، چشمهی یقین است، دریای یقین است، بارانِ یقین است، و هر کسی هر چه دارد از این مادر دارد، امامِ اهل یقین بود و نایبِ امام زمان روحی فداه ما امروز، این صلابت، این استقامت، این انرژی، و این الهاماتی که به امّت تاکنون داده است، نویدِ آیندهی روشن میدهد، اینها تا دلشان نبیند این آرامش را پیدا نمیکنند.
ایام ایامِ شهادت است، ما هم به اینجا آمدهایم که ان شاء الله مرتبهای دیگر روضه بخوانیم، خدا را شکر که عمری به ما داد و یک فاطمیّهی دیگری هم در محضر فرزندِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، نایبِ امام زمان روحی فداه مصیبتِ مادرشان را در اینجا تقدیمِ محضر کنیم، باشد که حضرت حجّت ارواحنا فداه هم قبول کند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خیلی عظمت داشتند، طوری که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ایشان را «سیّدتی» خطاب میکنند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در کنارِ بسترِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشستند، دیدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آب شدهاند، حضرت به پهنای صورت مبارکِ خویش اشک میریختند، خطاب کردند: «یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ؟»[۱۶]، بیبی من! علّتِ گریهی خودتان را به من بفرمایید…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حساس بودند، لذا هیچ وقت دردهای شخصیِ خودشان را به حضرت نفرمودند، بازو شکسته بود، پهلو شکسته بود… در حادثه کوچه شنیدید…
و جَاوَزُوا الحدَّ بِلطمِ الخدِّ شُلَّتْ یَدُ الطُّغیانِ و التَّعَدِّی[۱۷]
شنیدید که به دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سیلی زدند، سیلی هم سیلیِ عادی نبود، بیبی زمین خوردند، بر حسبِ این نقل گوشوارهها از گوشِ مبارکِ حضرت افتاده است، چادر خاکی شده است، اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینها را نفرمودند، بلکه فرمودند: «أبکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی»، من به غربتِ ولایت گریه میکنم، به مظلومیتِ شما گریه میکنم…
حساسیتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بود، این بود که وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در مسجد بودند خبر آوردند که خودتان را برسانید که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از دنیا رفت…
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در این مسیرِ کوتاه چند مرتبه زمین خوردند، وقتی کنارِ بسترِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشستند صدا میزدند: دخترِ پیغمبر… میدیدند جواب نمیآید… بر حسبِ این نقل در نهایت فرمودند: فاطمه جان! من علی هستم… نقل شده است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چشمِ مبارکِ خویش را باز کردند…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چند مرتبه بعد از شهادت به دادِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه رسیدهاند، یکی اینجا بود، یکی هم وقتی میخواستند بندِ کفن را ببندند، صدا زدند: «یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَهُ یَا فِضَّهُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ»[۱۸]، بیایید و توشهی دیدار از مادرتان برگیرید…
حسنین علیهما السلام شتابان آمدند، بر حسبِ نقل حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خدای متعال را شاهد میگیرند، میفرمایند: «أُشْهِدُ اللَّهَ»، خدای متعال شاهد است که دیدم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نالهای زدند «قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا» دو دستِ مبارکِ خویش را باز کردند و حسنین علیهما السلام را روی سینه گرفتند…
در کربلا هم نازدانه خود را روی سینهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه انداخت، ولی آنجا دیگر آسمان صدایی نداد، مهربانی کنارِ این بدن نیامد، «اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِیهَا الْحُسَیْنِ فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ»[۱۹]…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
خدایا! تو را به عصمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و به مظلومیتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و به غربتِ ولایت قسم میدهیم امام زمان روحی فداه را برسان.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم به مردم عزیز و باوفا و بامعرفت و ولایتمدار و شهیددادهی ما ثبات قدم تا ظهور امام زمان روحی فداه عنایت بفرما.
خدایا! سایه پُربرکتِ مقام معظم رهبری و همهی یاران ایشان را تا ظهور حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و کنارِ حضرت حجّت ارواحنا فداه مستدام بفرما.
خدایا! مشکلات کشور را با تدبیر و کفایتِ این ولی خدا برطرف بفرما.
خدایا! نسلِ جوانِ ما را به ساحلِ نجات برسان.
خدایا! عموم مریضها و مریضهای مورد نظر را شفاء کرامت بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم این بلا و بلای استکبار و بلای تکفیر و ترور و نفوذ و خیانت را از این جامعهی ما برطرف بفرما.
خدایا! تو را به عصمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم میدهیم حوائجِ شرعیهی همهی ملتمسین، حاضرین، حوائجِ مقام معظم رهبری را برآورده بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۵ (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ)
[۳] سوره مبارکه قصص، آیه ۸۳ (تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ)
[۴] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۸ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)
[۵] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۴ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)
[۶] سوره مبارکه انعام، آیه ۷۵
[۷] سوره مبارکه ملک، آیه ۱ (تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)
[۸] سوره مبارکه یس، آیه ۸۳ (فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ)
[۹] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶
[۱۰] سوره مبارکه حجر، آیه ۹۹
[۱۱] سوره مبارکه تکاثر، آیات ۵ و ۶
[۱۲] جامع السعادات، جلد ۳، صفحه ۶۱
[۱۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۰ (یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ)
[۱۴] سیّده النّساء، صفحه ۱۱۳
[۱۵] سوره مبارکه جمعه، آیه ۶
[۱۶] بحارالانوار، جلد ۴۳، صفحه ۲۱۸ (عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَهَ الْوَفَاهُ بَکَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ؟ قَالَتْ: أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی فَقَالَ لَهَا لَا تَبْکِی فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اللَّهِ)
[۱۷] من قصیده لآیه الله العظمى الشیخ محمد حسین الأصفهانی
[۱۸] بحارالانوار، جلد ۴۳، صفحه ۱۷۹ (فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ اللَّهِ لَقَدْ أَخَذْتُ فِی أَمْرِهَا وَ غَسَّلْتُهَا فِی قَمِیصِهَا وَ لَمْ أَکْشِفْهُ عَنْهَا فَوَ اللَّهِ لَقَدْ کَانَتْ مَیْمُونَهً طَاهِرَهً مُطَهَّرَهً ثُمَّ حَنَّطْتُهَا مِنْ فَضْلَهِ حَنُوطِ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِی أَکْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَیْتُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَهُ یَا فِضَّهُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّهِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ هُمَا یُنَادِیَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ یَا أُمَّ الْحُسَیْنِ إِذَا لَقِیتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِیهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِی لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِینَا بَعْدَکَ یَتِیمَیْنِ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ یُنَادِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَهَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِیبُ إِلَى الْمَحْبُوب. قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ وَ أَنَا أُنْشِدُ بِهَذِهِ الْأَبْیَات فِرَاقُکِ أَعْظَمُ الْأَشْیَاءِ عِنْدِی وَ فَقْدُکِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّکُولِ سَأَبْکِی حَسْرَهً وَ أَنُوحُ شَجْواً عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِیلٍ أَلَا یَا عَیْنُ جُودِی وَ أَسْعِدِینِی فَحُزْنِی دَائِمٌ أَبْکِی خَلِیلِی)
[۱۹] لهوف، صفحه ۱۳۴