«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا»[۲].
این مناسبتهایی را که عرض کردم هم به صاحبِ عالَم و ماتم امام زمان ارواحنا فداه و به شما دلدادگان به آل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و پیروانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام تسلیت عرض میکنم.
در قرآن کریم اسراری وجود دارد که اهلِ سِرّ میتوانند اینها را رصد کنند و با توفیقِ الهی این اسرار را متوجّه بشوند و خودشان را هم در مسیرِ صاحبِسِر شدن قرار بدهند.
ارزشِ علم و دانش در قرآن کریم
قرآن کریم در ارتباط با ارزشِ علم و دانش و معرفت آیاتِ فراوانی دارد، اولین آیاتی که بر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نازل شده است: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»[۳]. صحبت از قرائت و خواندن است، به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دستورِ قرائت میدهد، بعد وقتی خودِ خدای متعال خود را توصیف میکند میفرماید: «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ»، بخوان، قرائت کن، در حالی که رَبّ تو «اکرم» است، یعنی اگر کسی به «رَبّ اکرم» اعتقاد داشته باشد باید مسیرِ قرائت و دانش را در پیش بگیرد تا به کرامت برسد. خدای متعال «اکرم» است، راهِ اینکه ما کریم بشویم و رنگِ خدای متعال بگیریم این است که باید به دنبالِ علم و عالِم برویم، «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ». یکی دیگر از صفات و ویژگیهای این «رَبُّکَ الْأَکْرَمُ» این است که «الَّذِی عَلَّمَ» معلّم است، خدای متعال تعلیم کرده است، با چه چیزی تعلیم کرده است؟ «بِالْقَلَمِ». در همان طلیعهی طلوعِ اولین اشعهی خورشیدِ اسلام صحبتِ خواندن است و تعلیم و شاگردِ خدای متعال شدن و قلم به دست گرفتن و صاحبقلم شدن، «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ».
در سوره مبارکه «الرحمن» فرمود: «الرَّحْمَـنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»[۴]، خدای متعال رحمان است. آنجا اکرم بودنِ خدای متعال زمینهی عالِم شدنِ ما دانست، اگر ما انسان هستیم و میخواهیم خدای متعال ما را اکرام کند، «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»[۵]، اگر بخواهیم صاحبِ کرامت بشویم و ارزش پیدا کنیم «رَبّ اکرم» معلّم است، بروید و از او یاد بگیرید و با «قلم و نوشتن» سر و کار داشته باشید.
در اینجا که خدای متعال خود را مجدداً معلّم معرّفی میکند، مسئلهی سفرهی رحمانیّتِ خود را مطرح کرده است، چون خدای متعال «رحمان» است سفرهی علم را بر دلِ شما پهن میکند، این نشانهی رحمتِ خدای متعال است، نشانهی لطفِ پروردگار متعال است، خدای متعال چون رحمان است «عَلَّمَ الْقُرْآنَ»، خدای متعال هم معلّم را معرّفی کرده است و هم کتاب را، معلّم خدای متعال است، خدای متعال که معلّمِ ماست چه کتابی را به ما تعلیم میدهد؟ «عَلَّمَ الْقُرْآنَ»، کتابی که بشر باید آن کتاب را بخواند و راهِ زندگی را یاد بگیرد و آدرسِ بهشت را پیدا کند و تابلوی ورودممنوعِ جهنّم را تماشا کند تا در زندگیِ خود عوضی نرود و به آتشِ جهنّم مبتلا نشود کتابِ «قرآن کریم» است، «عَلَّمَ الْقُرْآنَ».
«خَلَقَ الْإِنسَانَ»، ابتدا معلّم را معرّفی میکند و بعد کتابی را که باید بخوانیم را معرّفی میکند، سوم هم شاگرد را معرّفی میکند، «خَلَقَ الْإِنسَانَ»، خدای متعال انسان را آفرید.
اگر انسان آفریده شده است برای این است که این کتاب را در مکتبِ خدای متعال و کلاسِ خدای متعال بخواند، این قرآن کریم را بخواند، هر وقت خواند «عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»، هر کسی هر چیزی را که یاد میگیرد باید به دیگران هم آموزش بدهد، «زَکَاهُ العِلم نَشرُهُ»[۶].
وقتی شما به اینجا میآیید و یک آیه برای شما تفسیر میشود و یک حدیث برای شما بازگو میشود، چقدر زیباست؟ در یاد داشته باشید که وقتی به منزل میروید یا نوشته باشید یا ضبط کرده باشید و شما در خانهی خودتان هم نور ببرید، اینجا خانه خدای متعال است، خدای متعال در خانهی خود تحفههای زیادی میدهد، ای هم خودتان این تحفه را بگیرید و هم برای خانوادهی خودتان ذخیره کنید، مجالسِ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مجالسِ علم و دانش و حکمت و درسِ زندگی و آدرسِ سعادت است، «عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»، خدای متعال به بشر «بیان» تعلیم فرموده است.
پس معلّم «خدای متعال» است، کتابِ درسی «قرآن کریم» است، شاگرد «انسان» است، ولی نباید شاگرد بماند، این شاگرد باید «معلّم» هم بشود، «عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»، ما به شما بیان دادیم که وقتی یاد گرفتید به دیگران یاد بدهید و بخیل نباشید، آدمی که در علمِ خود بُخل دارد، این یکی از مایههای ویرانیِ عالَم است که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: ارکانِ دین چهار مورد است، یکی از آنها «عالم ناطق مستعمل له»[۷]، اما وقتی عالِم بُخل ورزید و برای مردم مسئله نگفت و قرآن کریم را تفسیر نکرد و حدیث بیان نکرد و شرع را برای مردم نگفت، و متعلّم هم تنبلی کرد و به سراغِ علم نرفت، غنیّ جامعه هم از احسان کردن به فقرا بُخل ورزید، و فقیر هم دینِ خود را به دنیا فروخت، آنجا دیگر مرگ بهتر از زندگی است، این زندگی دیگر زندگی نخواهد بود.
بنابراین باید یاد بگیریم و باید یاد بدهیم، همهی ما باید هم عالِم باشیم و هم معلّم، هم متعلّم باشیم و هم معلّم، ز گهواره تا گور، تا زمانی که هستیم این کلاس دایر است و این معلّم به ما مطلبِ تازه میدهد، ما هم تکلیف داریم که هر چیزی که یاد گرفتیم به دیگران هم برسانیم.
تبلیغِ غدیر بر همگان واجب است
همانگونه که تبلیغِ ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه تا قیامِ قیامت به همهی مردم واجب است… خدای متعال حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را مأمور کردند «بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ»[۸]، تو مبلّغ هستی، باید تبلیغِ ولایت کنی، بعد هم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تبلیغ کردند فرمودند: «فَلْیُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ»، همهی حاضرین به غایبین تا دامنهی قیامت این خبر را برسانند که بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ولیّ خدا و وصیّ رسول خدا و حاکمِ جهان اسلام است. تبلیغِ ولایت و غدیر بر آحادِ مکلّفین واجب است، همه باید مبلّغ باشیم، همه باید پیامِ خدای متعال و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به یکدیگر برسانیم.
آیت الله مصباح رحمه الله تعالی علیه
ان شاء الله خدای متعال استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله مصباح رحمه الله تعالی علیه را رحمت کند، آیت الله مصباح عالِم بود، فیلسوف بود، متکلّم بود، فقیه بود، مدرّس بود، ناطق و منبری بود، نویسنده بود، محقق بود، نفسِ پاکی هم داشت، مربّی بود، صاحب نفس بود.
هم آیت الله بهاءالدّینی اعلی الله مقامه الشّریف که از اولیای مسلّمِ عند الکل است، فرموده بودند که از آقای مصباح استفاده کنید، مرحوم آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف هم اسم نبرده بودند، فرموده بودند: آن آقا که هر چه دارد از ما دارد، یعنی آینهی آقای بهجت بودند، ایشان خیلی با آقای بهجت مأنوس بودند و از ایشان اسرار گرفته بودند.
بازاریهای قم به خدمت آیت الله بهجت رفته بودند و از ایشان استاد اخلاق خواسته بودند، ایشان آقای مصباح را معرّفی کرده بودند، و تأییدِ محکمی هم از آیت الله مصباح کرده بودند.
حاج آقای عزیز که افتخار داشتیم و با ایشان نماز خواندیم مایل بودند که چند جملهای هم راجع به آیت الله مصباح رحمه الله تعالی علیه عرض کنیم.
یکی از توصیههای اخلاقیِ این آیت الله مصباح به ما این بود که سعی کنید هر روز یک مطلبِ جدید از دین یاد بگیرید. دین دریاست، در این دریا انواعِ لؤلؤ و مرجان وجود دارد، هر روز یک حکمت و نکتهای از کتاب الهی، یک حدیثی، یک دستورالعملی، هر روز بر علمِ خودتان اضافه کنید و درجا نزنید. یکی اینکه هر روز یک مطلبی یاد بگیرید و دوم اینکه هر روز یک کارِ جدید برای خدای متعال انجام دهید.
ان شاء الله سعی کنیم ما هم از الآن این کار را انجام بدهیم، در حالِ رفتن هستیم و دستِ ما خالی است، ما در عالَمِ برزخ خیلی احتیاج داریم، هم به علم احتیاج داریم و هم به عمل، هر روز یک چیزی یاد بگیریم و یک کارِ جدیدی برای رضای خدای متعال انجام بدهیم که دیگری را شریک قرار ندهیم، یعنی ویترینی نباشد، یک کارِ خیری انجام بدهیم که خودمان بدانیم و خدای خودمان، یک گرهای باز کنیم، برای یک مریض یک نسخهای بپیچیم، یک عیادتی کنیم، یک زنگی به کسی بزنیم، ولی تبلیغ نکنیم، به حسابِ خدای متعال بریزیم و برای خدای متعال انجام داده باشیم، این موضوع قابلِ اجراست و از وصایا و تعلیماتِ آیت الله مصباح رحمه الله تعالی علیه بود، ما هم هر زمانی که به یاد میآوریم سعی میکنیم همین کار را انجام بدهیم. یکی از چیزهایی هم که همیشه برای ما هست این است که همیشه یک کتابِ حدیث نزدیکِ خود داشته باشیم.
آثارِ شیخ صدوق رحمه الله تعالی علیه
مثلاً کتاب «خصال» شیخ صدوق رحمه الله تعالی علیه، شیخ صدوق با دعای امام زمان ارواحنا فداه متولد شده است، بدنِ نازنینِ ایشان بعد از قرنها که سیل آمد مشخص شد که سالم است و حتّی کفن هم نپوسیده است، دیدند ناخنهای انگشتِ ایشان گرفته شده است و فقط یک ناخنِ ایشان مانده است، معلوم میشود که به این مستحب عمل میکرده است، آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف میفرمودند روزهای پنجشنبه ناخنهای خودتان را بگیرید و یکی از آنها را برای روز جمعه نگه دارید، معلوم میشود که ایشان شبِ جمعه وفات کرده است، چون ایشان همهی ناخنهای خود را گرفته بودند و فقط یک ناخنِ ایشان مانده بود. بدن بعد از قرنها تازه بود و و حتّی مشخص بود که ناخنها چطور بود.
چنین شخصیتی حدودِ سیصد جلد کتاب نوشته است، از این سیصد جلد کتاب حدودِ سی جلد در دسترس است، کتاب «مدینه العلم» ایشان از زمانِ صفویه مفقود شده است، اروپاییها آن کتاب را بردهاند و معلوم نیست چه کردهاند، یک گنجینهی عظیمِ فقهی از دستِ ما رفته است، و ایشان کتابهای دیگری هم دارند که نامِ آنها هست ولی خودِ کتاب نیست، اما حدودِ سی جلد کتابی که از شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشّریف مانده است کتابهای متن است و هیچ چیزی اضافه ندارد.
یکی از کتابهای مشهورِ شیخ صدوق صلوات الله علیه کتاب «خصال» است که ترجمه هم شده است. یا کتاب اصول کافی، اصول کافی دو جلد است، فروع کافی یک دوره فقه است، حدود چهارده جلد است، جلد اولِ این اصول کافی «اعتقادات» است و جلدِ دومِ آن «اخلاقیات» است، باز ترجمهی فارسی شده است، شما که همدانی هستید و اینجا حسینیهی همدانیها است، آقای نجفی همدانی هم تفسیر و شرحی بر اصول کافی دارند که به تازگی برای من هم فرستاده بودند، هم قلم خیلی روان است و هم قابلِ استفاده است.
اصول کافی داشته باشید و هر شب یک حدیث در خانه بخوانید و یک مطلب یاد بگیرید، گاهی یک حدیث انسان را دگرگون میکند و سرنوشتِ انسان را تغییر میدهد، این جوانهایی که برای عقد خواندن به من رجوع میکنند، معمولاً یک قرآن به آنها میدهیم و یک درخواست هم میکنیم، میگوییم شما عروس و داماد تعهد کنید هر روز پنجاه آیه از قرآن کریم را بخوانید و تعطیل هم نکنید، این توصیهی امام جعفر صادق صلوات الله علیه است، ولی هر روز یک آیه با یکدیگر بفهمید. اگر انسان هر روز یک آیه از کلامِ خدای متعال بفهمد، آیا کارِ خیلی مشکلی است؟ بخدا قسم که مشکل نیست.
الحمدلله علما در دسترسِ شما هستند، اگر مطالعه میکنید تفسیر نمونه یا تفسیر نور آقای قرائتی، یا تفسیرهای دیگری که دارید مطالعه میکنید، اگر در یک جایی هم گیر داشتید میآیید و با امام جماعتِ خودتان یا با عالِمی که در اقوام و همسایگیِ شما هست مطرح میکنید و توضیح میگیرید.
«طلبِ علم» واجب است
بنابراین انسان مکلّف است، «طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ»[۹]، تنها بر طلبه واجب نیست، بلکه بر همه واجب است که علم فرا بگیرند.
سابقاً شخصی در نجفآباد بوده است که رسمِ ایشان این بوده است که هر روز یک حدیث، یک مسئله از یک رساله، و یک مسئله اعتقادی برای مردم میگفته است، یعنی هم رساله و هم کتاب حدیث و هم کتاب کلام (قرآن کریم) نزدیکِ خود داشت. اینکه انسان اینها را نزدیکِ خود داشته باشد خیلی خوب است، شبها یک مسئله از رساله بخوانید، یک حدیث بخوانید و یک آیه از قرآن کریم، اگر نشد حداقل یک مورد را انجام بدهید که انسان هر روز یک چیزی ذخیره کرده باشد.
انواعِ علم
این علم دو نوع است، یکی علومِ اکتسابی است که بر ما واجب است، برای اعتقادات «یقین» لازم است و تقلیدی نیست، باید انسان به یقین برسد، توحید، نبوّت، امامت، معاد، صفاتِ الهی، باید برای اینها یقین داشته باشیم، باید این را یقین داشته باشیم، حال یقین یا از طریقِ علم باشد و یا از طریقِ فکر باشد و یا از طریقِ عنایاتِ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام باشد، گاهی به انسان یقین میدهند، انسان صاحبِ یقین میشود، ولی اکتسابی است. یک نوع علم هم هست که اکتسابی نیست، موهبتی است، یعنی فقط خدای متعال به انسان میدهد، انسان این علم را در کتابها پیدا نمیکند، چنین علمی پای صحبتِ منبریها پیدا نمیشود، این علم در دانشگاه و حوزه نیست، نامِ این علم «علم لَدُنّی» است، یا صحیحِ آن «علمِ موهبتی» است.
ارزشِ نماز شب
این آیهای که من برای شما از سوره مبارکه کهف خواندم را یک مرتبهی دیگر قرائت میکنم، خدای متعال میفرماید: «فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا».
حضرت موسی کلیم علی نبیّنا و آله و علیه السلام «جویا» بوده است، تشنه بوده است، گمشده داشته است، مأمور بوده است که گمشدهی خود را پیدا کند.
ما هم یک گمشدهای داریم، ما هم یک یوسفی داریم، ما هم یک آقایی داریم که به سفرِ غیبت رفته است و نمیآید، به دنبالِ ایشان نمیرویم، ولی قرآن کریم به ما دستور داده است، «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ»[۱۰]، به دنبالِ یوسفتان بروید، ناامید نباشید، جوینده یابنده است، چه زمانی به دنبالِ ایشان رفتهاید و ایشان را پیدا نکردهاید؟ نمیروید، اگر بروید میتوانید به ایشان برسید، حضرت خیلی علاقه دارند که با شما دیدار داشته باشند، اما اینقدر خراب کردهایم، آنقدر فاصله و دیوارها ایجاد کردهایم که نمیشود، از هر کجای ضرر که برگردیم به نفعِ ماست، اهلِ توبه باشیم، اهلِ مراقبه باشیم تا ان شاء الله امام زمان ارواحنا فداه را ببینیم.
«فَوَجَدَا» نشان میدهد که حضرت و آن دوستِ ایشان میگشتند و گمشده داشتهاند و پیدا کردند، چه کسی را پیدا کردند؟ خدای متعال نام نمیبرد، میفرماید: «عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا»، یک کسی که او بنده بود، او بندهی خدای متعال بود، بندهی شیطان نبود، بندهی هوس نبود، بندهی دنیا نبود، بندهی گروهها و حزبها نبود، فقط بندهی خدای متعال بود، «عَبْدًا» یعنی فقط بنده بود، هر کجای زندگیِ او را نگاه میکردید میدیدید که فقط بندگیِ خدای متعال است، این شخص دربست فقط در اختیارِ خدای متعال بود، بنده بود، «عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا».
این بنده چه خصوصیتی داشت که حضرت موسی علیه السلام به دنبالِ او میگشتند؟ خدای متعال دو خصوصیت را بیان کردهاند، یک: «آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِّنْ عِندِنَا»، ما یک رحمتی از خزائنِ رحمتِ خودمان به او داده بودیم.
این «نماز شب» اکسیر است، سعی کنیم نماز شبمان را ترک نکنیم، وعدهای که خدای متعال در قرآن کریم برای نماز شب داده است به کمتر چیزی داده است، «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»[۱۱]، کسانی که بستر را در شب ترک میکنند و اهلِ شب زنده داری هستند و بلند میشوند و نماز شب میخوانند، خدای متعال برای آنها چیزهایی مخفی کرده است و جزوِ اسرار است، که هیچ کسی خبر ندارد، خدای متعال تحفههای خصوصی برای اینها آماده کرده است و به احدی هم نفرموده است که میخواهم چه چیزی به این بندهی خودم بدهم، نه اینکه این بنده سِرّی بلند میشود و در دلِ شب با خدای متعال خلوت میکند، خدای متعال هم برای او چیزهایی در خلوتی نگه داشته است، که وقتی به آنجا میرویم خدای متعال این تحفهای که بخاطرِ نمازشب برای ما نگه داشته است، وقتی میبینیم اشکِ شوق میریزیم.
این نماز شب جزوِ اسرار است، اگر میخواهید سِرّالله نصیبِ شما بشود نماز شب بخوانید.
نماز شب یازده رکعت است، چهار نمازِ دو رکعتی نماز شب است، یک نماز دو رکعتی نماز شفع است، یک نماز یک رکعتی نماز وتر است، قنوتِ این نماز وتر سفرهی خیلی پُرنعمتی است، که شما حداقل برای هفتاد مؤمن استغفار میکنید، این هفتاد نفر حداقل است نه اینکه بیشتر نتوانید، ما گاهی تا دویست مؤمن هم به زبان آوردهایم و تمام هم نمیشود، بعد هم عرض میکنم «اللهم اغفِر لِمَن عَلَّمَنی»، خدایا! هر کسی چیزی به من یاد داده است ببخش، «اللهم اغفِر لِمَن تَعَلَّمَ مِنّی» خدایا! هر کسی چیزی از من یاد گرفته است ببخش، «اللهم الغفِر لِمَن یُحِبُّنی وَاغفِر لِمَن اُحِبُّهُ» خدایا! هر کسی که مرا دوست دارد ببخش، هر کسی را که من او را دوست دارم ببخش، وقتی میبینم که وقت نمیشود نامِ همه را ببرم بصورتِ کلّی میگویم، ان شاء الله اگر شما هم اینطور بگویید شاملِ حالِ ما هم میشود، اگر نام نبرید بالاخره به برکتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ما یکدیگر را دوست داریم، ما همهی گریهکُنهای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دوست داریم، برای همه دعا میکنیم، و خوب است که خیرِ انسان به همهی مؤمنینِ عالَم برسد، از صدرِ خلقت تا انقراضِ عالَم، هر کسی دلی با خدای متعال و اولیای خدا دارد، انسان به اینها دعا کند.
در این کتاب شریف خلاصه کتاب مرحوم شیخ بهایی اعلی الله مقامه الشّریف که «مفتاح الفلاح» از کتابهایی است که امام زمان ارواحنا فداه آن را پسندیدهاند، این کتاب را خلاصه کردهاند، «آداب المریدین»، دفتر نمایندگیها در دانشگاه این کتاب را خلاصه کرده است و در اختیارِ دانشجویان قرار داده است. در آنجا یک ذکر قنوتی بعد از این ذکرها در نماز وتر میخوانیم، یک جملهی آن این است: «فهب لی من لدنک یا الهی رحمه تغنینی بها عن رحمه من سواک»، پروردگارِ من! یک رحمتی از جانبِ خودت به من بده که من را با این رحمت از همه بینیاز کنی که من دیگر محتاجِ بندگانِ تو نباشم. عجب همّتی! عجب دعایی! در ادامه هم «و لا تهلکنی غما»، خدایا! مرا همینطور از دنیا نبری! مرا آلوده نبری، مرا جیفه نبری، مرا بدبخت نبری، مرا با این بارِ سنگینِ گناه به آنجا نکشی، «و لا تهلکنی غما حتی تغفر لی»، اینکه میگوییم «خدایا! تا زمانی که ما را نبخشیدی از دنیا نبر» این دعاست، من را همینطوری نمیران، تا اینکه مرا ببخشی، «و ترحمنی» و مرا موردِ ترحّم قرار بدهی، من ببینم تو مدالِ رحمتِ خودت را به من ترحّم کردهای، هم مغفرت میخواهم، هم رحمت میخواهم، «و تعرفنی الاستجابه فی دعائی»، خدای من! میخواهم این موضوع را حس کنم که تو به من بله گفتهای و دعاهای مرا برآورده کردهای، تا زمانی که اینها را به من عطاء نکردهای من را نبر، من آرزو دارم وقتی میمیرم دیگر به آرزوهای خود رسیده باشم. رحمتی از سوی خودت، مغفرت میخواهم، رحمتِ خاص میخواهم، و استجابتِ دعا که فرمودی «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۱۲]، یقین هم داریم که هیچ دعایی را بیجواب نمیگذاری، ولی میخواهم به من معرّفی کنی، من بفهمم که من تو را صدا زدم و تو جوابِ مرا دادی و دعای مرا بیجواب نگذاشتی، اینها دعاهای خیلی لطیفی است که ما در قنوت نماز وتر میخوانیم.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها «عطیّه خدای متعال» هستند
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها… حضرت خدیجه سلام الله علیها هر چه داشتند در راهِ خدای متعال دادند، خدای متعال هر چه در خزینهی خود داشت به حضرت خدیجه سلام الله علیها عطاء نمود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها همهی عالَم هستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سرمایهی خدای متعال هستند و خدای متعال ایشان را «عطیّه» نامگذاری کرد، «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ»[۱۳]، نه اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تقاضا کرده باشند و خدای متعال مطابقِ تقاضا به ایشان عطاء کرده باشد، نه اینکه حضرت خدیجه سلام الله علیها دعا کرده باشند و مطابقِ دعای ایشان عطاء نموده باشد، دعای هر کسی مطابقِ همّتِ خودِ اوست، همّتِ بشر محدود است، خدای متعال یک چیزی به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت خدیجه سلام الله علیها دادند که محدود نیست، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دریایی هستند که ساحل ندارد، کوهی است که قلّه ندارد، دریایی است که کسی عمقِ آن را ندیده است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مظهرِ «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[۱۴] هستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یعنی همه چیز، «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ»، همهی تشنگان، هر چیزی که تشنهی آن هستید باید از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بگیرید، هر چیزی که میخواهید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارند، و یکی از ویژگیهای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها همان علمِ لدنّی است، که خدای متعال…
حضرت موسی صلوات الله علیه دو گمشده داشتند، یکی «رَحْمَهً مِّنْ عِندِنَا»، و دوم هم «وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا»، وقتی علمِ لدنّی میگوییم از این آیه گرفتهاند، «وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا»، ما به او علمِ لدنّی دادیم، علمی که خدای متعال به او داده است، که گمشدهی اینها حضرت خضر علیه السلام بود که رفتند و پیدا کردند، حضرت خضر علیه السلام کجا و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کجا؟
همهی عوالِم در برابرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خضوع دارند، افتخارِ ائمه ما علیهم السلام به این است که گنجینهی علمِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که علمِ لدنّی هم هست، جبرئیل میآمد و علومِ غیبی را برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میآورد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیان میکردند و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که کاتبِ وحی الهی بودند کاتبِ «مصحفِ فاطمه سلام الله علیها» هم بودند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در این مدّتِ بعد از پدر، تنها کسی هستند که جبرئیل بر او نازل میشود، جبرئیل مخصوصِ پیغمبران است، لذا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها «بقیّه النّبوه» هستند، به جای پدرشان هستند، ادامهی پدرِ خویش هستند، اصلاً یک چیزِ دیگری هستند… مجموعهی این «مصحف فاطمه سلام الله علیها» شد، این علمِ لدنّی است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این علم را در کتابی نخوانده بودند، از معلّمی نگرفته بودند، معلّمِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خودِ خدای متعال بود، جبرئیل صفحهی علمِ خدای متعال بود و به قلبِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میآمد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میجوشیدند و به زبان میآوردند و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه مینوشتند که «مصحف فاطمه سلام الله علیها» تشکیل شد.
روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
«مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ الرُّکْنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ»[۱۵]، دیگر کارِ حضرت تمام شده بود، مدام غش میکردند و به هوش میآمدند و باز هم از هوش میرفتند، من این جملهی امام صادق صلوات الله علیه را که در روضهی مادرشان میخواندند را میخوانم، میخواهم هم خودم بسوزم و هم دلِ شما بسوزد، امام صادق صلوات الله علیه میفرمایند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها «مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ» بودند، یعنی دستمالِ بیماری به سرِ مبارکِ خویش میبستند، برای اینکه سرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درد میکرد، دردِ ایشان که یک مورد نبود، در به پهلوی مبارکِ بیبی زده بودند، استخوانِ پهلو شکسته بود، دندهها به مشکل خورده بود و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نمیتوانستند راه بروند، بازوی حضرت را شکانده بودند، تنها وَرَم نبود، در دفاع از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه با این منافقینِ ملعون درگیر شدند، خیلی مادرمان را زدند، با غلاف شمشیر میزدند، با تازیانه میزدند، نامردها دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را با مشت و لگد میزدند، بازوی مبارکِ مادر شکسته بود درد داشتند، من نمیدانم که این مسمار بینِ در و دیوار با سینه چه کرد… اما چرا سرِ بیبی درد میکرد؟ خدا نکند که نامحرمی جلوی چشمِ انسان، مادرِ انسان را بزند… این حادثه برای کوچه بود…
در وسطِ کوچه تو را میزدند کاش بجای تو مرا میزدند
نامرد سیلی را به قصدِ کشت زد… مادر روی زمین افتادند… چادرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خاکی شد… گوشواره از گوشِ مقدّسِ حضرت افتاد… و این دردِ سر همچنان با مادر بود….
لا یوم کیومک یا اباعبدالله…
زخمهای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قابل احصاء بود، معلوم بود چه ضربههایی بر بدنِ مقدّسِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد شده است، اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه… زخمهای بدن قابلِ شمارش نبود… همه نوع زخم بود، زخمِ نیزه بود، زخمِ شمشیر بود، زخمِ خنجر بود، عدّهای با عصا زده بودند، عدّهای با سنگ زده بودند، اما تنها اینها نبود، جای سُمِ اسبها هم روی بدنِ مبارکِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
الا لعنت الله علی القوم الظّالمین
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه کهف، آیه ۶۵
[۳] سوره مبارکه علق، آیات ۱ تا ۴
[۴] سوره مبارکه الرحمن، آیات ۱ تا ۴
[۵] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۰ (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا)
[۶] غررالحکم، صفحه ۱۲۷
[۷] بحارالانوار، جلد ۲، صفحه ۶۷
[۸] سوره مبارکه مائده، آیه ۶۷ (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ)
[۹] الکافی، جلد ۱، صفحه ۳۰
[۱۰] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۷ (یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ)
[۱۱] سوره مبارکه سجده، آیات ۱۶ و ۱۷
[۱۲] سوره مبارکه غافر، آیه ۶۰ (وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ)
[۱۳] سوره مبارکه کوثر، آیه ۱
[۱۴] سوره مبارکه حدید، آیه ۳ (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۱۵] مناقب آل أبی طالب علیهم السلام ابن شهرآشوب، جلد ۳، صفحه ۳۶۲ (وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ الرُّکْنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَهً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُکُمَا عَلَى عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَکَثَتْ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ عَلِیّاً ع وَ أَوْصَتْ إِلَى عَلِیٍّ بِثَلَاثٍ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِابْنَهِ أُخْتِهَا أُمَامَهَ لِحُبِّهَا أَوْلَادَهَا وَ أَنْ یَتَّخِذَ نَعْشاً کَأَنَّهَا کَانَتْ رَأَتِ الْمَلَائِکَهَ تَصَوَّرُوا صُورَتَهُ وَ وَصَفَتْهُ لَهُ وَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جَنَازَتَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ أَنْ لَا یَتْرُکَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْهُم)