عناوین

درس اخلاق مسجد جامع ازگل-جلسه ۱۷۶

Share on print
چاپ
Share on email
ارسال

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

ویژگی‌های حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) در بیان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

وجود مبارک حضرت امام محمّد باقر (علیه الصلاه و السلام) در میان ائمه‌ی ما (سلام الله علیهم اجمعین) نقطه‌ی عطف هستند که بعضی از ویژگی‌های ایشان را در سال‌های گذشته و به مناسبت‌های مختلف خدمت شما عرض کرده‌ایم. ولی عُمده‌ی این ویژگی‌ها همان لقبی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خودشان پیشاپیش هم اسم امام محمّد باقر (علیه السلام) و هم لقب ایشان را به «جابر ابن عبدالله انصاری[۲]» (رحمت الله علیه) اعلان فرمودند. این موضوع جزء اخبار غیبی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که‌ جابر نمی‌میرد و عُمر طولانی خواهد داشت و امام پنجم را درک می‌نماید و برای حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) ۳ ویژگی بیان فرمودند. یکی این بود که فرمودند حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) هم‌نام من است. نام مبارک حضرت خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) «محمّد» است و اسم شریف حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) نیز همان است. خصوصیّت دوّم ایشان این است که از نظر شمایل شبیه من هستند. در زیر آسمان کسی زیباتر از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آفریده نشده است.

«بلغ العلی بکماله کشف الدجی بجماله   ***   حسنت جمیع خصاله صلوا علیه و آله[۳]»

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از حضرت یوسف (علیه السلام) دلرُباتر بودند. خصوصیّتی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای امام محمّد باقر (علیه السلام) انتخاب فرمودند، این بود که او نیز بسیار چهره‌ی زیبایی دارد. حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) در زیبایی مانند من است. ویژگی سوّم امام محمّد باقر (علیه السلام) این است که فرمودند: «یَبْقُرُ اَلْعِلْمَ[۴]»؛ «یَبْقُرُ» هم به معنای شکافتن است؛ علومی که از انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) باقی مانده است، برای طبقات مختلف رُتبه‌بندی شده است و هر مطلبی به هرکسی گفته نشده است. حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) هم مطالب عمیق را شکافتند، استعداد پیدا کردند و حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) برای آن استعدادها اسرار را بازگو کردند. «جابر بن یزید بن جُعْفی[۵]» ۹۰ هزار حدیث ناگفته از حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) داشت که حقّ نداشت تا یک مورد از آن را برای کسی بیان نماید. او خدمت حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) رسید و عرض کرد:‌ آقا دیگر توان ندارم که این مطالب را در سینه‌ی خود نگاه دارم. حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) فرمودند: به بیابان برو و در آن‌جا مطالب را بازگو کن و خودت را خالی کن. حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) در مورد این‌گونه اسرار اصحاب سِرّی دارند که بنده عدد ۹۰ هزار حدیث نیز در مورد هیچ‌یک از اصحاب ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) نشنیده‌ام. در مورد جناب «سلمان» که فرموده‌اند: «عَلِمْتُ عُلُومَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ[۶]»؛ گویا حساب او در عالَم با دیگران جداست. سلمان فارسی به گونه‌ای دیگر است. ولی در میان اصحاب ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) کسی که ۹۰ هزار سِرّ از امام زمان خودش دریافت کرده باشد، فقط در دایره‌ی تربیت حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) است.

معنای دوّم باقر، «یَبْقُرُ» به معنای یُوسّعُ می‌باشد. حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) سُفره‌ی علم را گُسترده کردند. بساط علم به این اندازه تعمیم نداشت و انسان‌های باسواد و فقیه بسیار کم بودند؛ ولی وجود نازنین حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) توانستند دیگران را جذب کنند و حوزه‌ی علمیّه تشکیل بدهند و عُلمای تراز اوّل مانند «ابان ابن تغلب[۷]» و «محمّد ابن مُسلم[۸]» را تربیت نمایند. رونق بازار حضرت امام جعفر صادق (علیه الصلاه و السلام) شدند. موضوع دیگر این است که تنها کسی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور ویژه‌ برای ابلاغ سلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او قرار داده است، حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) هستند که جابر مأموریت ویژه داشت تا سلام رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) برساند.

حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) در بیان دشمنان ایشان

این موضوعات از این باب مطرح شد که روز اوّل ماه رجب ولادت با سعادت حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) بود و قصد داشتیم تا نکته‌ای هم از دشمنان ایشان در مورد حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) عرض کنیم. «عبدالملک مروان» (لعنت الله علیه) عِناد زیادی داشتند. به والی مدینه نامه نوشت که محمّد بن علی را به صورت «مُقَیَّداً مَغْلُولاً» برای من بفرست. یعنی او را دستگیر کن، دست و پای او را ببند و به این صورت او را به نزد من ارسال کن. عامل مدینه به امیر خود عبدالملک مروان نامه نوشت که من مخالفت امر تو را نمی‌کنم و از باب تمرّد این نامه را ننوشتم؛ ولی این دلسوزی و خیرخواهی نسبت به شماست. شما این مردی را که به من دستور دادید تا به صورت دست و پا بسته به نزد شما بفرستم، می‌دانید چه کسی است؟ ایشان «اَعَفُ النّاس وَ اُورَعُ النّاس وَ أعلمُ النّاس» هستند. ایشان از نظر عفّت به اندازه‌ای عَفیف هستند، عفّت ‌نفس دارند، عفّت کلام دارند و پاکدامنی ایشان مثال‌زدنی است. هم «اُورَعُ النّاس» هستند؛ از نظر وَرع که وَرع مرتبه‌ای بالاتر از تقواست؛ انسان باتقوا در سنگر ایمان خود نشسته است و گناه نمی‌کند؛ ولی انسانی که وَرع دارد، خودش را به گناه نزدیک نمی‌کند تا گناه دامان او را بگیرد. همیشه با گناه فاصله دارد. این عامل که جزء ظَلمه نیز بوده است، ولی می‌گوید که مردم این ویژگی‌ها را در حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) سُراغ دارند. هم عفّت ایشان، هم وَرع ایشان و هم علم ایشان مثال‌زدنی است و اگر شما بخواهید کسی را از نظر فضایل بیابید، روی این کُره‌ی زمین کسی افضل از او پیدا نمی‌شود. عبدالملک مروان نیز تحت تأثیر گرفت و گفت که یقین دارم والی مدینه این نامه را از روی دلسوزی برای من نوشته است و با حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) مُدارا کرد و متعرّض ایشان نیز نشد.

سُفره‌داران ماه رجب

در مورد ماه رجب نیز شما بارها این مطالب را شنیده‌اید، ولی تکرار آن‌ها مانند تکرار نماز است، مانند تکرار غذاخوردن است و همیشه مُفید هستند. ماه رجب شهرالله است، ماه شعبان شهر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است و ماه رمضان شهر امّت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است.‌ این نکته‌ی بسیار مهمّی است که همه‌ی این‌ها مقدّمه‌ای است تا امّت به مراتب عالیه برسند. اگر ماه رجب نبود، انسان بوی خداوند متعال را استشمام نمی‌کرد و نور خداوند بر او نمی‌تابید. رجب شهرالله است. ماه رجب ویژگی‌های خاصّ خودش را دارد. یکی از این ویژگی‌ها میلاد مسعود مولی‌الموحّدین، امیرالعارفین، امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) در این ماه قرار گرفته است. ولادت حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) که در روز اوّل این ماه واقع شده است، مایه‌ی نورانیّت این ماه است. مهم‌تر از همه‌ی این‌ها تابش خورشید نبوّت است. روز ۲۷ ماه رجب آفتاب عالَم‌تابِ رسالت خاتمی طلوع کرده است و این آفتاب همه‌ی اعصار و اَمصار را تا دامنه‌ی قیامت گرم و نورانی نگاه می‌دارد. آغاز تحوّل جهان با بعثت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. نعمتی بالاتر از بعثت وجود ندارد که ظاهر آن اسلام است، ولی در باطن ولایت است و این واقعه در ماه رجب واقع شده است. ولی دو میلاد دیگر نیز در این ماه وجود دارد که از این دعایی که از حضرت ولی‌عصر (ارواحنا فداه) به ما رسیده است، استفاده می‌شود. این ماه رجب که معدن است و شما باید مُدام از آن استخراج کنید و تمام‌شدن هم ندارد. ذخائر معنوی رجی بسیار مهمّ است. باید در ماه رجب بار خود را برای ماه شعبان و ماه رمضان ببندید. ولی دعایی که از وجود مقدّس صاحب‌مان حضرت حجّت (ارواحنا فداه) رسیده است که در مفاتیح نیز نقل شده است، این‌گونه است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ[۹]»؛ خدایا! به دو مولود این ماه قَسمت می‌دهیم. به محض این‌که مولود ماه رجب القاء می‌شود انسان کسی را مهم‌تر از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نمی‌‌یابد. حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) خودشان بُنیان‌گذار علوم بَشری، علوم الهی و علوم اخلاقی هستند و حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) در این عرصه عَلمدار هستند و منحصر به فرد هستند. اما چه ویژگی و خصوصیّتی بین ماه رجب و حضرت امام جواد الائمه (علیه السلام) و حضرت امام هادی (علیه السلام) وجود دارد که در این دعا حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) از ما خواسته‌اند تا دامان این دو بزرگوار را رها نکنیم. «مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی» که منظور حضرت امام جواد (علیه السلام) است و منظور از «عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» نیز حضرت امام هادی (علیه السلام) هستند. حال موارد دیگری هم به ذهن می‌رسد، ولی چون دیر جلسه را شروع کرده‌ایم و باید آن را زود تمام کنیم، طلب شما باشد. ولی اگر بتوانید هر روز زیارت «جامعه‌ی کبیره» را بخوانید و هر روز حضرت امام جواد (علیه السلام) و حضرت امام هادی (علیه السلام) را که خودشان سُفره‌ی زیارت جامعه‌ی کبیره را گُسترانده‌اند، در برنامه‌ی شما باشد. این‌ها مأموریت ماه رجب هستند و سُفره‌ی ماه رجب را این‌ها اداره می‌نمایند. میهمانان خداوند در ماه رجب را حضرت امام جواد و حضرت امام هادی (سلام الله علیهما) اداره می‌نمایند.

یکی از مُراقبات ماه رجب، استغفار کردن است

نکته‌ی دیگر این است که ماه رجب ماه استغفار است. اگر در مفاتیح مشاهده بفرمایید، چند گونه استغفار وجود دارد که آثار و اسرار عجیبی نیز برای آن نقل شده است. ماه رجب ماه توجّه به حقارت خودمان است. کسی نباید بگوید که من به صورت آگاهانه هیچ گناهی را مرتکب نشدم. بلکه ما در برابر الطاف خداوند متعال شرمنده هستیم. در برابر عظمت پروردگار متعال خجالت می‌کشیم. اگر اعمال خیری نیز انجام داده باشیم، توفیقی است که او نصیب ما کرده است، علمی است که او نصیب ما کرده است، توانش را او عنایت فرموده است. اگر مریض و بدحال هستید و در گوشه‌ی منزل افتاده باشید، نمی‌توانید با حال خوب دعا بخوانید و نماز شب را اَدا کنید. خداوند متعال سلامتی را عطا کرده است، ایمان را عنایت فرموده است، علم به این اذکار و عبادات را مرحمت فرموده است. ما هیچ چیزی نداریم تا از خداوند متعال طلبکار باشیم. هرکاری انجام می‌دهیم، بدهی ما بیشتر می‌شود؛ لذا به تأسی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه‌ی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) باید همیشه استغفار کنیم. ماه رجب ماه حضرت امام جواد (علیه السلام) و حضرت امام هادی (علیه السلام) است. فردی به حضرت امام جواد (علیه السلام) نامه نوشت و از ایشان درخواست کردند که نسخه‌ای به من عنایت کنید که پس از مرگ از شما جُدا نشوم و با قافله‌ی ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) همراه بمانم. حضرت امام جواد (علیه السلام) نیز به صورت مکتوب جواب او را دادند و فرمودند: «أَکْثِرْ مِنْ تِلاَوَهِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ[۱۰]»؛ سوره‌ی قدر را زیاد بخوان؛ «وَ رَطِّبْ شَفَتَیْکَ بِالاِسْتِغْفَارِ[۱۱]»؛ همیشه لب‌های تو با استغفار مرطوب بشود. زیاد استغفار کنید. وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در هر قیامی که می‌کردند، ۲۵ مرتبه «استغفرالله ربّی و اتوبُ الیه» می‌گفتند. ماه رجب، ماه استغفار است، ماه توجّه به حقارت، به فقر، به بدهکاری خودمان و عظمت و غناء و ولی‌نعمت لایتناهی حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است.‌

از مُراقبات دیگر ماه رجب، روزه گرفتن است

از دیگر مُراقبات ماه رجب، روزه‌داری است. حضرت امام علی بن موسی‌الرضا (علیه السلام) فرموده است: «مَنْ صَامَ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْ رَجَبٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ[۱۲]»؛ هرکسی اوّلین روز از ماه رجب را روزه بگیرد، روزی که با خداوند مُلاقات می‌نماید، می‌بیند که خداوند متعال از او راضی است. نتیجه‌ی روزه‌ی روز اوّل ماه رجب، تحصیل رضایت خداوند متعال است و بالاتر از بهشت است که خداوند از انسان راضی بشود. «وَ مَنْ صَامَ یَوْمَیْنِ مِنْ رَجَبٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ[۱۳]»؛ اگر کسی دو روز نیز روزه بگیرد، بازهم این میوه‌ی شیرین که رضای خداوند متعال است، به کام او شیرینی خود را نشان می‌دهد. «وَ مَنْ صَامَ ثَلاَثَهَ أَیَّامٍ مِنْ رَجَبٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاهُ وَ أَرْضَى عَنْهُ خُصَمَاءَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ[۱۴]»؛ اگر کسی سه روز از ماه رجب را روزه بگیرد، هم خداوند در روزی که او را ملاقات می‌کند، از او راضی می‌شود و هم در آن‌جا سربلند خواهد بود که خداوند متعال از او راضی است. نکته‌ی دوّم این است که خداوند متعال او را راضی می‌نماید؛ «وَ أَرْضَاهُ». یعنی در کلاس نَفس مُطمئنّه نام او ثبت می‌شود. «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً[۱۵]»؛ در آن‌جا این حالت برای او پیش می‌آید که هم خداوند متعال او را راضی می‌نماید و مهم‌تر از آن این است که اگر انسان در زندگی حقوق کسانی را ضایع کرده است، دل‌هایی از او رَمیده و رَنجیده شده است، این‌ها موانع عبور انسان در قیامت به سوی بهشت است. این‌ها عقبات است و حقّ النّاس بسیار مهم است. خداوتد متعال مقدّماتی را فراهم می‌نماید که آن‌ها راضی بشوند. خداوند متعال ذوی‌الحقوق و ساخطین را راضی می‌نماید. اگر کسی هفت روز از ماه رجب را روزه‌داری کند، خداوند متعال ابواب سماوات سبع را برای او می‌گُشاید. اگر کسی هشت روز از ماه رجب را روزه بگیرد، هشت درب بهشت به روی او باز می‌شود و از هر دربی که بخواهد می‌تواند وارد بهشت بشود؛ زیرا همه‌ی درب‌ها بر روی او باز است. یعنی موفّق به کسب تمام خیرها می‌شود. درب‌های بهشت به تناسب اعمال انسان است. یکی از درب‌های بهشت «باب المُجاهدین» است. مرحوم صاحب کتاب «الخصائص[۱۶]» می‌گوید یکی از درب‌های بهشت «باب الحُسین (علیه السلام)» است. ان‌شاءالله ما هم از باب الحُسین وارد بهشت بشویم. باب المُجاهدین و باب المعروف از درب‌های بهشت هشتند. کسی که هشت روز در ماه رجب روزه بگیرد، هشت درب بهشت بر روی او باز است و از هر دربی که خودش بخواهد، خداوند متعال اذن ورود داده است.

روضه و توسّل به قمر بنی‌هاشم حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)

امشب بنده دیر آمدم و از این‌که معطّل شدید و بزرگواری و طلبه نوازی کردید و بنده را شرمنده کردید؛ بنده می‌خواهم همراه شما سلامی به شهید کنار عَلقمه داشته باشم. یکی از نوادگان حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) از شُعرای مشهور و از معارف است. ایشان اشعاری در مورد جدّ بزرگوارشان حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) سُروده است.

«أحقُّ الناسِ آنْ یُبکی علیه     *****     فتیً ابْکیَ الْحسینُ بکربلاء[۱۷]»

می‌گوید کسی که شایسته است تا اشک‌ها برای او ریخته بشود، آن جوانمردی است که حضرت امام حسین (علیه السلام) برای او گریه کرده است. «اخوه و اًبْنً والده علیٍّ[۱۸]»؛ او برادرش است، او عَلمدارش است، او پسرِ پدرش می‌باشد.‌ «ابوالفضلَ المُضرَّجً بالدماءِ[۱۹]»؛ وجود نازنین حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) از بس که جراحات زیادی برداشته بودند و بدن ایشان غرق در خون شده بود.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! به عظمت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل رسول الله (سلام الله علیهم اجمعین) امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! ما را در زمینه‌سازی ظهور، در عشق به وجود نازنین حضرت حجّت (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و در اِمتثال اوامر ایشان ثابت‌قدم بفرما.

خدایا! همه‌ی عُلمای صالح ما خاصّه رهبر نورانی ما را با اقتدار و عزّت تا ظهور امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) مُستدام بفرما.

خدایا! خیر و برکت خود را بر همه‌ی مؤمنین، جبهه‌ی مقاومت و این مملکت اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) نازل بفرما.

خدایا! امام شهیدان و همه‌ی شهدا، مشایخ و ذَوی‌الحقوق‌مان را الساعه بر سر سُفره‌ی باب‌الحوائج حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) متنعّم بفرما.

خدایا! حاجات همه را به دست با کفایت این باب‌الحوائج و حوائج منظوره را برآورده بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم هر بَلا و فتنه و خطری شیعه را تهدید می‌کند، نظام اسلامی را تهدید می‌نماید، ایمان جوانان ما را در مُخاطره قرار می‌دهد، به غیرت این باب‌الحوائج از این کشور و جوانان ما دور بگردان.

خدایا! عاقبت به امرمان را ختم به خیر بگردان.

خدایا! مرض‌ها عموماً، مریض مورد نظر، مریضه‌ی مورد نظر، سفارش‌شده‌ها و متوقّعین خصوصاً شِفای کامل عنایت بفرما.

خدایا! توفیق شُکر نعمت‌های خود را به ما مرحمت بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] جابِرِ بن عبدالله بن عَمرو بن حرام بن کعب بن غَنْم بن سلمه، نسبش به خَزْرَج می‌رسد. پدرش پیش از هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به یثرب، مسلمان شد و در بیعت عَقَبه دوم با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیمان بست و جزو دوازده نقیبی شد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را به نمایندگی قبایل‌شان برگزید. پدر جابر در غزوه اُحُد به شهادت رسید. نخستین گزارش از زندگی جابر، حضور او با پدرش در بیعت عقبه دوم در سال سیزدهم بعثت است. کنیه جابر، در منابع به صورت‌های گوناگون آمده، اما از میان آنها کنیه ابوعبداللّه صحیح‌تر دانسته شده است. بنا بر بعضی گزارش‌ها، پیوند میان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جابر محبت‌آمیز و دوستانه بود. گفته شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به وی بشارت عمر طولانی داده و در پاسخ به سؤال جابر، آیه‌ای نازل شد که به آیه کَلالَه شهرت دارد. در سال سوم هجری و پیش از غزوه ذاتُ الرِقاع، جابر با سُهَیمه، دختر مسعود بن اوس، ازدواج کرد. عبدالرحمان، محمد محمود، عبدالله و عقیل فرزندان جابر هستند. از وجود افرادی منتسب به جابر در افریقا (در محدوده تونس امروزی) و بخارا گزارش‌هایی در دست است. در ایران نیز عده‌ای از نسل او هستند که مشهورترین آنان شیخ مرتضی انصاری، فقیه و اصولی شیعه بود.

جابر از افرادی است که در بیشتر غزوه‌ها و سَریّه‌ها حضور داشت. تعداد این غزوه‌ها به اختلاف ذکر شده است. به گزارش خود او، از ۲۷ غزوه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ۱۹ غزوه شرکت داشته است. جابر در برخی از سَریّه‌ها نیز حضور داشته و درباره آنها گزارش داده است. وی در غزوه بدر و غزوه احد غایب بود. برخی گزارش‌ها او را از بَدریّون دانسته‌اند و از خود او نقل شده که در این واقعه آبرسان بوده است. جابر در جنگ صفین از لشکریان امام علی (علیه السلام) بود. در اواخر خلافت امام علی (علیه السلام)، بُسر بن اَرْطاه بر مدینه یورش برد و از مردم مدینه، از جمله قبیله بنی سَلَمه (قبیله جابر)، نیز بیعت خواست. جابر که بیعت با بُسر را گمراهی می‌دانست، به خانه ام سلمه، همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، پناه برد ولی به توصیه‌ ام‌سلمه، برای پرهیز از خونریزی، با بسر بیعت کرد. جابر در اواخر عمر نابینا شد و یک سال در مکه زیست و سرانجام در مدینه درگذشت. مِزّی روایت‌هایی درباره سال وفات جابر آورده است که هر یک تاریخ متفاوتی را، بین سال‌های ۶۸ تا ۷۹، ذکر کرده‌اند و در یک خبر، به نقل از جمعی از مورخان و محدّثان، از وفات جابر در سال ۷۸ و در ۹۴ سالگی سخن گفته و اشاره کرده است که اَبان بن عثمان، والی مدینه، بر وی نماز گزارد. با توجه به اینکه در زمان اقامت حَجّاج در مدینه، جابر نیز در آنجا بوده است، اقوالی که مرگ او را بعد از سال ۷۴ قمری دانسته‌اند درست‌تر به نظر می‌رسد.

جابر احادیث فراوانی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است؛ از این رو، او را حافظ سنّت نبوی و مُکْثِر در حدیث خوانده‌اند. در منابع روایی و سیره و تاریخ، به روایات جابر استناد بسیار شده و روایات وی مورد توجه مذاهب اسلامی بوده است. جابر در حوزه احکام فقهی صاحب نظر بوده و فتوا می‌داده و از این رو، ذهبی او را مجتهد و فقیه خوانده است. جابر چندان جویای یافتن معارف دینی بود که برای شنیدن بی‌واسطه حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از یکی از صحابه، به شام سفر کرد. این شوق، جابر را در پایان عمر بر آن داشت که چندی مجاور خانه خدا شود تا احادیثی بشنود. او در زمینه حدیث، فردی خِبره و دقیق بود و در نقل اخبار و روایات از رقابت‌ها و تعصبات قبیله‌ای پرهیز می‌کرد. جابر افزون بر روایت‌هایی که به طور مستقیم از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده، از طریق صحابه و‌ گاهی تابعین نیز از ایشان روایت کرده است. علی بن ابی طالب (علیه السلام)، طلحه بن عبیدالله، عمار یاسر، معاذ بن جبل، و ابو سعید خدری از جمله صحابه‌ای هستند که جابر از آنها روایت کرده است.

امام باقر (علیه السلام)، و نیز امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) به نقل از امام باقر (علیه السلام)، چند حدیث نبوی را از جابر نقل کرده‌اند. نام جابر در سلسله راویان برخی از احادیث مشهور شیعی آمده است، از جمله در نقل حدیث غدیر، حدیث ثقلین، حدیث شهر علم، حدیث منزلت، حدیث رد الشمس و حدیث سد الابواب.  همچنین وی راوی حدیث جابر بوده که در آن، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) امامان پس از خود را نام برده است. و نیز ویژگی‌های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را شناسانده است. حدیث لوح از جمله احادیث مشهوری است که جابر آن را روایت کرده و نام‌های ائمه اثناعشر جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن آمده است. در هنگام وقوع حادثه کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام)، جابر پیرمردی سالخورده بود و در مدینه اقامت داشت. در اربعین شهادت امام حسین (علیه السلام)، جابر به همراه عطیه عوفی برای زیارت امام حسین به کربلا رفت و اولین زائر آن امام بود. وی که آن هنگام نابینا شده بود، در فرات غسل کرد، خود را خوشبو ساخت و گام‌های کوچک برداشت تا سر قبر حسین بن علی (علیه السلام) آمد و با راهنمایی عطیه، دست روی قبر نهاد و بیهوش شد، وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین! سپس گفت: «حَبیبٌ لا یجیبُ حَبیبَهُ. ..» ( دوست پاسخ دوستش را نمی دهد…؟!) آنگاه زیارتی خواند و روی به سایر شهداء کرد و آنان را هم زیارت نمود. در آغاز امامت امام سجاد (علیه السلام) یاران وی انگشت‌شمار بودند و جابر نیز از اندک یاران آن امام بود.

اجرای ملاقات جابر بن عبداللّه با امام باقر (علیه السلام) در منابع گزارش شده است. جابر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بود که تو چندان عمر می‌کنی که فرزندی از ذریه من و همنام من را ملاقات می‌کنی، او شکافنده علم (یبْقَرُالعلم بَقْراً) است، پس سلام مرا به او برسان. جابر پیوسته در پی یافتن این فرزند بود تا جایی که در مسجد مدینه صدا می‌کرد: «‌یا باقَرالعلم»، سرانجام روزی محمدبن علی (علیه السلام) __ که در آن زمان در سنین نوجوانی یا جوانی بود __ را یافت و سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را یادآور شد، وی را بوسید و سلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به او رساند.

[۳] سعدی شیرازی.

[۴] المناقب، جلد ۴، صفحه ۱۹۶.

«وَ قَدْ أَخْبَرَنِی جَدِّی شَهْرَآشُوبُ وَ اَلْمُنْتَهَى بْنُ کَیَابَکِیٍّ اَلْحُسَیْنِیُّ بِطُرُقٍ کَثِیرَهٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ اَلْمُسَیَّبِ وَ سُلَیْمَانَ اَلْأَعْمَشِ وَ أَبَانَ بْنِ تَغْلِبَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَهَ بْنِ أَعْیَنَ وَ أَبِی خَالِدٍ اَلْکَابُلِیِّ : أَنَّ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِیَّ کَانَ یَقْعُدُ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُنَادِی یَا بَاقِرُ یَا بَاقِرَ اَلْعِلْمِ فَکَانَ أَهْلُ اَلْمَدِینَهِ یَقُولُونَ جَابِرٌ یَهْجُرُ وَ کَانَ یَقُولُ وَ اَللَّهِ مَا أَهْجُرُ وَ لَکِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ إِنَّکَ سَتُدْرِکُ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ بَیْتِیَ اِسْمُهُ اِسْمِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی یَبْقُرُ اَلْعِلْمَ بَقْراً فَذَاکَ اَلَّذِی دَعَانِی إِلَى مَا أَقُولُ قَالَ فَلَقِیَ یَوْماً کِتَاباً فِیهِ اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ یَا غُلاَمُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ شَمَائِلُ رَسُولِ اَللَّهِ وَ اَلَّذِی نَفْسُ جَابِرٍ بِیَدِهِ یَا غُلاَمُ مَا اِسْمُکَ قَالَ اِسْمِی مُحَمَّدٌ قَالَ اِبْنُ مَنْ قَالَ اِبْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ فَقَالَ یَا بُنَیَّ فَدَتْکَ نَفْسِی فَإِذاً أَنْتَ اَلْبَاقِرُ قَالَ نَعَمْ فَأَبْلِغْنِی مَا حَمَلَکَ رَسُولُ اَللَّهِ فَأَقْبَلَ إِلَیْهِ یُقَبِّلُ رَأْسَهُ وَ قَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَبُوکَ رَسُولُ اَللَّهِ یُقْرِئُکَ اَلسَّلاَمَ قَالَ یَا جَابِرُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ مَا قَامَتِ اَلسَّمَاوَاتُ وَ اَلْأَرْضُ وَ عَلَیْکَ اَلسَّلاَمُ یَا جَابِرُ بِمَا بَلَّغْتَ اَلسَّلاَمَ قَالَ فَرَجَعَ اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِلَى أَبِیهِ وَ هُوَ ذَعِرٌ فَأَخْبَرَهُ بِالْخَبَرِ فَقَالَ لَهُ یَا بُنَیَّ قَدْ فَعَلَهَا جَابِرٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ یَا بُنَیَّ اِلْزَمْ بَیْتَکَ فَکَانَ جَابِرٌ یَأْتِیهِ طَرَفَیِ اَلنَّهَارِ وَ أَهْلُ اَلْمَدِینَهِ یَلُومُونَهُ فَکَانَ اَلْبَاقِرُ یَأْتِیهِ عَلَى وَجْهِ اَلْکَرَامَهِ لِصُحْبَتِهِ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ فَجَلَسَ یُحَدِّثُهُمْ عَنْ أَبِیهِ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ فَلَمْ یَقْبَلُوهُ فَحَدَّثَهُمْ عَنْ جَابِرٍ فَصَدَّقُوهُ وَ کَانَ جَابِرٌ وَ اَللَّهِ یَأْتِیهِ وَ یَتَعَلَّمُ مِنْهُ».

[۵] از تاریخ تولد جابر و نام پدر و مادر وی مطلبی در دسترس نیست اما گفته‌اند نسب وی به خاندان جعفی، از خاندان‌های مشهور یمنی ساکن در کوفه از طایفه جُعفه از قبیله مَذحِج می‌رسد که از یمن به کوفه کوچ کردند. نجاشی از عالمان رجالی شیعه از او با کنیه «ابو عبدالله» و «ابو محمد» یاد می‌کند. برخی نیز کنیه او را «ابو یزید» گفته‌اند. از القاب وی نیز می‌توان به «جعفی کوفی» و «عربی قدیم» اشاره کرد. شیخ طوسی بنا بر نقل ابن قتیبه او را «اَزدی» معرفی کرده است، اما محمدتقی شوشتری این قول را نادرست می‌داند و می‌گوید: شیخ در اثر خلط با جابر بن زید او را ازدی دانسته است. درباره سال وفات جابر بن یزید اقوال مختلفی وجود دارد؛ اما بر اساس مشهورترین آن‌ها، وی در سال ۱۲۸ قمری درگذشته است. در میان عالمان رجالی شیعه و سنی، جابر به علت اعتقادات مذهبی هم مدح و هم ذم شده است. نجاشی در وثاقت او شک کرده و او را مختلط می‌داند. شیخ مفید، او را از عالمانی می‌داند که ذم و طعنی درباره وی نیست. طوسی از ثقه بودن وی سخنی به میان نیاورده است ابن غضائری جابر را ثقه دانسته، ولی همه کسانی را که جابر از آنها روایت کرده، ضعیف شمرده است. ابن داوود حلی او را در زمره مجروحین حدیثی ذکر کرده است.

حر عاملی، حسین نوری و سید ابوالقاسم خویی او را توثیق کرده و در صدد توجیه اقوال عالمان پیش از خود بر آمده‌اند. خویی علاوه بر توثیق جابر، او را دارای جلالت و منزلتی عظیم دانسته که محرم اسرار و مورد لطف و عنایت امامین صادقین (علیه السلام) بوده است. یعقوبی، وی را در زمره فقهای دوران امویان و عباسیان ذکر می‌کند. ابن شهر آشوب، وی را از خواص اصحاب امام صادق (علیه السلام) و باب امام باقر (علیه السلام) می‌شمرد. در میان شرح‌حال‌نویسان سنی، برخی جابر را توثیق کرده‌اند؛ ولی بیشتر آنها به علت اعتقادات مذهبی نظیر رجعت، غلو و اینکه از اصحاب عبدالله بن سبا بوده، او را ضعیف شمرده‌اند. ابن سعد درباره جایگاه اجتماعی و فقهی وی می‌نویسد: هر گاه قاضی خالد بن عبدالله قَسری در کوفه قضاوت می‌کرد، جابر در کنار او می‌نشست. ترمذی درباره دانش حدیثی وی می‌گوید: اگر جابر نبود، کوفه از حدیث خالی می‌شد. ابن ابی حاتم رازی روایتی را نقل می‌کند که سفیان ثوری گفته است باتقواتر از جابر در حدیث ندیدم. ابن حجر عسقلانی گفته جابر گاهی احادیث نادر و منحصر به‌فرد روایت می‌کرد و از این رو بزرگان اهل سنت روایت کردن از او را بر خود لازم می‌دیدند.

بر طبق گزارشی که از قول جابر نقل شده، وی در نخستین دیدار با امام باقر (علیه السلام)، خود را کوفی و از خاندان جعفی معرفی نموده و انگیزه‌اش از سفر به مدینه را آموختن علم از ایشان بیان کرده است. امام در این دیدار دو کتاب به جابر داد و از او خواست تا مطالب یکی از این دو کتاب را در زمانِ حکومت بنی امیه فاش نسازد. امام باقر (علیه السلام) همچنین در دو وصیت خویش به جابر، سفارشات مهمی‌ به او کرد. امام صادق (علیه السلام) نیز بر جابر رحمت فرستاد و او را تأیید نمود و منزلت او را نزد خویش به منزلت سلمان فارسی نزد پیامبر اکرم  (صلی الله علیه و آله و سلم) تشبیه کرده است. نام مشایخ جابر و کسانی که از او روایت کرده‌اند در میان کتب رجالی شیعه و اهل سنت آمده است. سفیان ثوری، شعبه و حسن بن صالح از جمله کسانی‌اند که از او روایت کرده‌اند. شیخ طوسی او را یکی از صاحبان اصول اربعمأه و صاحب تفسیر می‌داند. نجاشی برای وی کتب بسیاری نظیر تفسیر، کتاب نوادر، کتاب جمل، کتاب صفین، کتاب نهروان، مقتل امیرالمؤمنین (علیه السلام) و مقتل الحسین (علیه السلام) را می‌شمرد. کتاب‌های دیگر مانند «رساله ابی جعفر الی اهل البصره» را که نجاشی ذکر کرده و یا کتاب «حدیث الشوری» که طبرسی متن کامل آن را آورده، منتسب به وی دانسته‌اند.

[۶] عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، جلد ۴، صفحه ۱۲۰.

[۷] ابان بن تغلب بن رباح بکری جریری از محدثان بنام امامیه در قرن اول و نیمه اول قرن دوم است. از زادگاه و تاریخ تولد ابان اطلاعی در دست نیست، اما از آنجا که به کوفی ملقب شده است، می‌توان احتمال داد که وی بیشتر سالهای زندگی خود را در کوفه سپری کرده و احتمالاً همانجا نیز زاده شده باشد. بیشتر منابع کنیه او را ابوسعید و برخی ابوسعد یا ابن سعید آورده‌اند و برخی دیگر ابواُمیمه را نیز ذکر کرده‌اند. نسبت «جریری» به سبب آن است که وی مولای بنی جریر بن عُباده بوده است. نسبت دیگر وی، بَکری، اشاره به بکر بن وائل جد بزرگ این خاندان دارد. وی در سال ۱۴۱ هجری قمری در دوران امامت امام صادق (علیه السلام) از دنیا رفت. امام صادق با شنیدن خبر درگذشت وی، مرگ او را دردناک توصیف کردند. ابان بیشتر عمر خویش را نزد تابعین گذرانده و از محضر درس آنان سود جسته است، به همین سبب ابن حبان وی را از مشاهیر اتباع تابعین در کوفه دانسته است، گرچه نجاشی به نقل از ابوزُرعَه گفته که ابان از انس بن مالک صحابی (درگذشت سال ۹۳ قمری) نیز روایت کرده است.

ابان، امام سجاد (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) را درک کرده و از آنان حدیث نقل کرده است. وی به کثرت روایت از امام صادق (علیه السلام) معروف بود و گفته‌اند که ۳۰٫۰۰۰ حدیث از آن حضرت روایت کرده است. نجاشی روایتی را از امام باقر نقل کرده است که ایشان به وی گفته بود:در مسجد مدینه بنشین و در مسائل دینی مردم فتوا بده. من دوست دارم که افرادی مانند تو در میان شیعه من دیده شوند. وی علم قرائت قرآن را از عاصم بن ابی النَّجُود، طلحه بن مُصَرِّف و سلیمان أعمَش فراگرفت و یکی از سه نفری بود که توانست تمام قرآن را نزد اعمش بیاموزد. او از بزرگان قاریان بود و خود نیز به روشی خاص قرآن را قرائت می‌کرد که نزد قاریان معروف بود. شیخ طوسی به نقل از محمد بن موسی بن ابی مریم، صاحب اللّؤلؤ، گفته است که وی در این فن برجسته‌ترین فرد روزگار خویش بوده است.

ابان علاوه بر قرآن و حدیث در هریک از علوم فقه، ادب، لغت و نحو صاحب نظر شمرده می‌شد. به گفته طوسی امام صادق (علیه السلام) یک بار او را برای مناظرۀ ادبی با مدعی تعیین کرد. دانشمندان رجال شیعی وی را ثقه و قابل اعتماد دانسته‌اند. محققان رجالی اهل سنت مانند احمد بن حنبل، یحیی بن معین، ابوحاتم و نسایی وثاقت او را تأیید کرده‌اند، اما سعدی جوزجانی، وی را زائغ (منحرف از حق)، مذموم المذهب و مُجاهِر دانسته است. در مقابل ذهبی از رجال‌شناسان اهل سنت به دفاع از ابان برخاسته و نسبت‌های ناروا را به تفصیل پاسخ گفته است. ابن عدی گفته است که هرچند گفته شود که وی در مذهب تشیع غلوّ می‌کرده است، ولی با این حال، شخصی راستگفتار است. به این نکته باید توجه کرد که در قرن دوم هجری به کسی شیعه غالی گفته می‌شده است که به مخالفان و دشمنان علی (علیه السلام) متعرض شود، بنابراین باید میان این افراد و کسانی که نسبت به امامان شیعه غلو می‌کردند، فرق گذاشت.

[۸] محمد بن مُسلِم ثَقَفی کوفی (درگذشت ۱۵۰ق) از اصحاب اجماع که حدود ۴۶،۰۰۰ حدیث از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است. بر اساس روایتی امام صادق (علیه السلام) وی را از احیاگران مکتب امام باقر (علیه السلام) به شمار آورده است. شیخ طوسی از او در شمار اصحاب امام کاظم (علیه السلام) نیز یاد کرده است. محمد بن مسلم کتابی با عنوان «الأربعمائهُ مسأله فی أبواب الحلال و الحرام» تألیف کرده است. محمد بن مسلم بن رباح (ریاح) ثقفی، در کوفه متولد شد و به همین دلیل او را «کوفی» می‌گویند. از موالی وهم پیمانان قبیله ثقیف و کنیه‌اش ابوجعفر است. در منابع رجال القاب زیادی به او نسبت داده شده است؛ اوقص، اَعور، حدّاج، قصیر، طحّان، سمّان، طائفی و ثقفی از این جمله‌اند. محمد بن مسلم چهار سال در مدینه نزد امام باقر (علیه السلام) به کسب دانش و حدیث مشغول بود. بنابر نقلی، امام صادق (علیه السلام)، او را امین امام باقر (علیه السلام) در احکام دین و نیز محافظ دین الهی و زنده نگاهدارنده مکتب تشیع معرفی می‌کند. امام ششم (علیه السلام) در زمان حیات خود برخی را که به ایشان دسترسی نداشتند به محمد بن مسلم ارجاع می‌داد. و در باره جایگاه علمی او فرموده است: «ما کان أحَدٌ مِنَ الشیعَهِ اَفْقهُ مِنْ محمد بن مسلم؛ هیچ‌یک از شیعه، فقیه‌تر از محمد بن مسلم نیست».

بر اساس گزارش‌های تاریخی، برخی از بزرگان اهل‌سنت مانند ابوحنیفه برای حل مسایل علمی به او رجوع می‌کردند. برقی او را از اصحاب امام صادق (علیه السلام) می‌داند که اهل‌سنت نیز از او روایت کرده‌اند. شیخ مفید محمد بن مسلم را از سرسلسله فقهایی می‌داند که شیعه، حلال و حرام و دیگر احکام را از آنان گرفته است. شیخ طوسی وی را یک‌بار در اصحاب امام باقر (علیه السلام) و یک‌بار در اصحاب امام صادق (علیه السلام) و بار دیگر در اصحاب امام کاظم (علیه السلام) برمی‌شمارد. بنا بر گزارش‌های تاریخی، محمد بن مسلم در سال ۱۵۰ قمری درگذشته است و دو سال از امامت امام کاظم (علیه السلام) را درک کرده است. رجالیان شیعه، محمد بن مسلم را از اصحاب اجماع برشمرده‌اند. نجاشی او را از موثق‌ترین افراد و فقیهی پرهیزگار معرفی می‌کند. شیخ مفید محمد بن مسلم را از فقهایی می‌داند که هیچ‌کس ایرادی به شخصیت وی ندارد. محمد بن مسلم به‌طور مستقیم از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است؛ او حدود ۳۰،۰۰۰ حدیث از امام باقر (علیه السلام) و حدود ۱۶،۰۰۰ حدیث از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است. او همچنین از برخی راویان مانند ابو حمزه ثمالی، حمران بن اعین، زراره بن اعین و محمد بن مسعود طائی روایت نقل کرده است. محمد بن مسلم کتابی با عنوان «الأربعمائه مسأله فی أبواب الحلال و الحرام» تالیف کرده است که در آن به بررسی ۴۰۰ مساله در باب احکام شرع پرداخته است.

[۹] مفاتیح الجنان، از ناحیه مقدّسه به دست شیخ ابو القاسم رحمه الله این دعا در ایّام رجب صادر شده است:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرَبِ یَا مَنْ إِلَیْهِ الْمَعْرُوفُ طُلِبَ وَ فِیمَا لَدَیْهِ رُغِبَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مُقْتَرِفٍ مُذْنِبٍ قَدْ أَوْبَقَتْهُ ذُنُوبُهُ وَ أَوْثَقَتْهُ عُیُوبُهُ فَطَالَ عَلَى الْخَطَایَا دُءُوبُهُ وَ مِنَ الرَّزَایَا خُطُوبُهُ یَسْأَلُکَ التَّوْبَهَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَهِ وَ النُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَهِ وَ مِنَ النَّارِ فَکَاکَ رَقَبَتِهِ وَ الْعَفْوَ عَمَّا فِی رِبْقَتِهِ فَأَنْتَ مَوْلایَ أَعْظَمُ أَمَلِهِ وَ ثِقَتِهِ [ثِقَتُهُ ] اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ بِمَسَائِلِکَ الشَّرِیفَهِ وَ وَسَائِلِکَ الْمُنِیفَهِ أَنْ تَتَغَمَّدَنِی فِی هَذَا الشَّهْرِ بِرَحْمَهٍ مِنْکَ وَاسِعَهٍ وَ نِعْمَهٍ وَازِعَهٍ وَ نَفْسٍ بِمَا رَزَقْتَهَا قَانِعَهٍ إِلَى نُزُولِ الْحَافِرَهِ وَ مَحَلِّ الْآخِرَهِ وَ مَا هِیَ إِلَیْهِ صَائِرَهٌ».

[۱۰] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، جلد ۱، صفحه ۱۶۵.

«أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ عَنِ اَلْهَیْثَمِ بْنِ أَبِی مَسْرُوقٍ اَلنَّهْدِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ سَهْلٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَلِّمْنِی شَیْئاً إِذَا أَنَا قُلْتُهُ کُنْتُ مَعَکُمْ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ قَالَ فَکَتَبَ بِخَطٍّ أَعْرِفُهُ أَکْثِرْ مِنْ تِلاَوَهِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ وَ رَطِّبْ شَفَتَیْکَ بِالاِسْتِغْفَارِ».

[۱۱] همان.

[۱۲] فضائل الأشهُر الثلاثه، جلد ۱، صفحه ۳۹.

«حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ تَمِیمٍ اَلْقَزْوِینِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ اَلْأَنْصَارِیُّ عَنْ عَبْدِ اَلسَّلاَمِ بْنِ صَالِحٍ اَلْهَرَوِیِّ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ : مَنْ صَامَ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْ رَجَبٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ صَامَ یَوْمَیْنِ مِنْ رَجَبٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ صَامَ ثَلاَثَهَ أَیَّامٍ مِنْ رَجَبٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاهُ وَ أَرْضَى عَنْهُ خُصَمَاءَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ صَامَ سَبْعَهَ أَیَّامٍ مِنْ رَجَبٍ فُتِحَتْ أَبْوَابُ اَلسَّمَاوَاتِ اَلسَّبْعِ بِرُوحِهِ إِذَا مَاتَ حَتَّى یَصِلَ إِلَى اَلْمَلَکُوتِ اَلْأَعْلَى وَ مَنْ صَامَ ثَمَانِیَهَ أَیَّامٍ مِنْ رَجَبٍ فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ اَلْجَنَّهِ اَلثَّمَانِیَهُ وَ مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ خَمْسَهَ عَشَرَ یَوْماً قَضَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ کُلَّ حَاجَهٍ إِلاَّ أَنْ یَسْأَلَهُ فِی مَأْثَمٍ أَوْ فِی قَطِیعَهِ رَحِمٍ وَ مَنْ صَامَ شَهْرَ رَجَبٍ کُلَّهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ وَ أُعْتِقَ مِنَ اَلنَّارِ وَ أُدْخِلَ اَلْجَنَّهَ مَعَ اَلْمُصْطَفَیْنَ اَلْأَخْیارِ».

[۱۳] همان.

[۱۴] همان.

[۱۵] سوره مبارکه فجر، آیات ۲۷ و ۲۸.

[۱۶] اَلْخَصائصُ الْحُسَینیه با نام اصلی خصائص الحسین و مزایا المظلوم کتابی به زبان عربی تألیف شیخ جعفر شوشتری (متوفای ۱۳۰۳ق). نویسنده در این کتاب، به شرح زندگانی امام حسین (علیه السلام)، ویژگی‌های امام و قیام عاشورا پرداخته است. همچنین اهمیت مجالس حسینی و آفات آنها و نیز ثواب زیارت مرقد امام حسین (علیه السلام) از دیگر مباحث کتاب است. این اثر، چند بار به زبان فارسی ترجمه شده است مانند ترجمه سید محمدحسین شهرستانی به نام «اشک روان بر امیر کاروان».

شیخ جعفر شوشتری از مجتهدان و منبریان مشهور قرن ۱۳ و ۱۴ قمری در ایران. الخصائص الحسینیه از مهمترین آثار اوست. نام کتاب، خصائص الحسین و مزایا المظلوم است و به الخصائص الحسینیه شهرت دارد. شوشتری در این کتاب، بیش از ۳۰۰ ویژگی مختص امام حسین (علیه السلام) را در ۳۰ بخش آورده است. جلد اول آن ۱۲ بخش دارد و ۱۸ بخش باقیمانده در جلد دوم در دسترس نیست. ویژگی‌های امام حسین (علیه السلام) از جمله در عوامل وجود، جایگاه‌های شهود از آغاز تا پایان آفرینش، هنگام ولادت و شهادت، روز رستاخیز و پس از آن، تبیین برخی از کرامات و معجزات آن حضرت، از جمله مطالبی است که شیخ شوشتری اشاره کرده است. شوشتری در این کتاب، امام حسین (علیه السلام) را مأمور به دو جهاد دانسته است: جهاد عام به قصد پیروزی بر دشمن و جهاد خاص برای شهادت خودش که وقتی از یار و یاور کافی مأیوس شد، دانست که جهاد از وی ساقط شده و تکلیفش جهاد خاص است. هم‏چنین وی در جای دیگری از کتاب خصائص بیان کرده که امام حسین (علیه السلام) دو تکلیف داشت: تکلیف واقعی که استقبال از مرگ بود و تکلیف ظاهری که رفتن به کوفه بود.

[۱۷] عاشورا در آیینه ی تاریخ و أدب، صفحه‌ی ١٠٧ تا ١١٣.

[۱۸] همان.

[۱۹] همان.