عناوین

نماز عبادی ـ سیاسی جمعه تهران ـ مهر ۱۴۰۱

Share on print
چاپ
Share on email
ارسال

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

خطبه اوّل

«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ[۲]». امّت بزرگوار اسلامی و پیروان پاک‌‌دل اهل‌بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) و همه‌ی شنوندگان و حاضرین در این ضیافت الهی را به تقوای الهی دعوت می‌نمایم.

ادامه تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی «حمد»

در سوره‌ی مبارکه‌ی حشر آیه‌ای وجود دارد که برحسب برداشت صاحب‌نظران در یک آیه دو توصیه‌ی بسیار سازنده مطرح شده است. خداوند متعال فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ[۳]»؛ در خطبه‌ی اوّل تفسیر سوره‌ی مبارکه توفیقی بود که تا کنون نیز ادامه دارد؛ «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ[۴]». در متن نماز دو دعا برای ما واجب است؛ یکی در سوره‌ی مبارکه‌ی حمد است و دیگری در تشهّد است. در سوره‌ی مبارکه‌ی حمد دعا می‌کنیم که خداوند ما را در راه درست هدایت نماید و حفاظت نماید تا از راه خارج نشویم. در تشهّد هم به راهنما و راهبر و الگو دعا می‌کنیم. مرحوم مفسّر صاحب‌دلِ صاحب نظرِ کیمیادلِ مطرح در پیشگاه اولیاء الله، مرحوم آقای «شیخ محمّد حسین اصفهانی[۵]» (رحمت الله علیه) درباره‌ی عبارت «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» می‌گویند: هدایت اَنحائی دارد؛ لکن یکی از اَنحاء هدایت «اظهرها فی هذا المقام و سببه العادی الشایع هو هدایه بتوسط هادٍ من جنسه[۶]»؛ عبارت است از این‌که خداوند متعال یک هدایت‌گری از جنش بَشر و از خود بَشردر اختیار بَشر قرار می‌دهد و آن وجود نازنین خاتم انبیاء حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) است و بعد از ایشان حضرت امیرالمؤمنین علیّ مرتضی (علیه السلام) است. این‌ها حقیقت راه هستند. هم راهبر هستند، هم راهنما هستند و هم خودشان صراط هستند. «أَنْتُمُ الصِّراطُ الْأَقْوَمُ، وَ شُهَداءُ دارِ الْفَناءِ، وَ شُفَعاءُ دارِ الْبَقاءِ[۷]». درباره‌ی عبارت «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»، این صراط مستقیم دارای امتیازاتی است. یکی از امتیازات آن این است که خواسته‌های انسان، خواسته‌های مردم، فشارهایی که در درون انسان برای انسان راه را مشخّص می‌نماید، این راه‌ها دارای تضمین نیستند؛ ولی صراطِ مستقیم راه خداوند و راه اولیای خداوند متعال است. اطمینان‌آور است و خطّی است که رَه‌یافتگان این راه را پیموده و به مقصد رسیده‌اند و می‌گویند که ما این راه را رفتیم و شما هم به دنبال ما بیایید. ولی راه هوی و هوس این‌گونه نیست، خواسته‌ی این و آن این‌گونه نیست و انسان را به پرتگاه می‌برد. موضوع دیگر این است که این راه، راهِ ثابتی است. راه‌های دیگر گاهی به صورت مارپیچ است و گاهی هم تغییر مسیر در آن‌ها پیش می‌آید؛ ولی راه خداوند و راه اولیای خداوند راهِ فطرت است و فطرت‌ها دست‌نخورده و ثابت هستند و راه آن هم، راه پُر دَوامی است. هم اطمینان به وصول به مقصد است و هم دَوام دارد و هم راه اعتدال است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّهٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّهُ[۸]»؛ در هرکاری تُندروی و کُندروی برای انسان ایجاد مشکل خواهد کرد. هم افراط و هم تفریط در همه‌ی امور برای بَشر دردسرساز است. اما راه وسط عدل است، اعتدال است، میانه‌روی است و قرآن کریم هم امّت اسلام را امّت وسط نام‌گذاری کرده است.

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) الگوی اعتدال، عدالت و حقّ هستند

مرحوم آقای «شیخ محمّد حسین اصفهانی» (رحمت الله علیه) که مُفسّر بودند، آیت‌الحقّ بودند و فانی فی‌الله بودند، نکته‌ی دیگری را مطرح می‌نمایند و می‌فرمایند: این کلماتی که در اوایل سوره‌ها به صورت رمز مانند «الم[۹]» ، «حم * عسق[۱۰]» ، «کهیعص[۱۱]» هستند و حروف مُقطّعه می‌باشند، وقتی همگی را جمع کنیم و مُکررّات آن‌ها را حذف نماییم، تبدیل به الگوی عدل می‌شود، تبدیل به اعتدال می‌شود، تبدیل به حقّ می‌شود، تبدیل به نور مُطلق می‌شود که منظور حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. ان‌شاءالله در قلوب نورانی‌تان بنویسید. «صِراطُ علیٍّ حقٌ نُمْسِکُهُ»؛ علی (علیه السلام) صراط حقّ است که ما دست به دامن ایشان گرفته‌ایم و به دنبال ایشان روان هستیم.

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّـحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا[۱۲]».

خطبه دوّم

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ اللّهُمَّ صَلِّ وَ سلّم عَلَی سَیِّدِ أَنْبِیَائِکَ ‏وَ أفضَلِ رُسُلِکْ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أمیرِ المُؤمِنینِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِب وَ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَی سِبْطَیِن نَبِیِّ الرَّحْمَهِ وَ سِیِّدی شِبَابِ أَهلِ الجَنَّهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ صَلِّ عَلَی سادات الْمُسلّمینَ عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْنِ وَ مَحَمَّدِ بْنِ علیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ علیٍّ و علیِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزّکی وَ الخلفِ الصالح حجتِک القَائِمِ اُمنائِک فی بِلادک».

«بِهِم نَتَوَلّی وَ مِن اَعدائِهِم نَتَبَرأ إِلَیَ اللهِ تَعالی سُبحانَه، وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ، أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ». شما بندگان خوب خدا و نفس ضعیف خودم را توصیه‌ی به تقوا می‌نمایم. تقوا همیشه در سنگر نشستن است، همیشه حفاظت کردن خود از تیر دشمن است. آتش شیطان خاموشی ندارد و توپخانه‌ی نَفس هم تعطیلی ندارد. ما نیاز به سنگر داریم و آن سنگر یاد و محبّت خداوند متعال است، مراقبت از خویشتنِ خویش است که انسان در محضر خداوند سقوط نکند و از چشم خداوند نیفتد. گناه و رذائل اخلاقی انسان را از چشم خداوند می‌اندازد.

خطبه‌ی اوّل را مختصر ادا کردیم تا در این خطبه مَجالی داشته باشیم که به تناسب ایّام چند جمله‌ای صحبت کنیم. اوّلاً فرارسیدن ایّان طلوع خورشید عالَم‌تاب خاتم انبیاء حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) که پرچم‌دار هدایت بَشر تا دامنه‌ی قیامت هستند میلاد مسعود پرچم‌دار انقلاب عملی، فرهنگی، اخلاقی، احیاگر روایت و حدیث، نظام‌دهنده‌ی به زندگی بَشر در چارچوب قوانین شرعی، حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) را تبریک عرض می‌نمایم.

خیانت‌های مُنافقین در دوران انقلاب اسلامی

اما قبل از آن که نکات مختصری در ارتباط با وجود مبارک پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امام صادق (علیه السلام) به عرض شما برسانم، به تناسب حوادث اخیر که از اهمیّت بالایی برخوردار است، نکاتی را در تحلیل و توجیه آن‌چه پیش آمده است و آثار و لوازمی که دارد و بایدهایی که پس از این حوادث باید رعایت نماییم، به عرض شما می‌رسانم. در ابتدا باید همان‌گونه که رهبر نورانی‌ ما، رهبر حکیم و فرزانه‌ی ما، فرمانده‌ی جنگ نرم و جنگ سخت و نایب امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) مطرح فرمودند، در این حوادث یک مسائل فرعی وجود دارد و یک بهانه‌هایی وجود دارد و یک مسائلی هستند که اصل و اساس هستند و باید توجّه دقیقی به آن‌ها بشود. مسأله‌ی اصلی این است که قرآن کریم فرموده است: «وَ لَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ[۱۳]»؛ دنیای سُلطه، دنیای استکبار، آمریکا و صهیونیست و جبهه‌ی تکفیر جنگ آشتی‌ناپذیر با حقّ دارند، جنگ آشتی‌ناپذیر با عدالت دارند، جنگ آشتی‌ناپذیر با دین خدا دارند و از روزی که در این سرزمین پرچم دین بالا رفته است و پرچم‌دار یک الگوی دینی، اسلام‌شناس واقعی و یک انسان و عُنصر تربیت‌شده‌ی در دامن قرآن و اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین)، نفوذناپذیر، قدرت‌مند است و در عرصه پرچم را برافراشته است و به حُکم «خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ[۱۴]» با اقتدار این پرچم را حفظ کرده است، دنیای سُلطه ناسازگاری، توطئه، خیانت و جنایت را در سرلوحه‌ی کار خودش قرار داده است. در این مدت ۴۳ سال که از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد، روزی و فرصتی وجود نداشته است که دشمن از دشمنی خودش کَم بگذارد. در ابتدا آشوب‌های قومی وجود داشت که در این مملکت خَلق‌ها را ایجاد کردند و آن‌ها را مُسلّح کردند و این جریان جنایت‌کار خیانت‌بار مناقین بیش از ۱۷ هزار از عناصر مردم عزیزمان و اولیای الهی مانند «شهید دستغیب[۱۵]» (رحمت الله علیه)، «شهید مدنی[۱۶]» (رضوان الله تعالی علیه)، «شهید اشرفی اصفهانی[۱۷]» (اعلی الله مقامه الشریف) و شهدای محراب و اولیای الهی را به خاک و خون کشیدند و به متن مردم رحم نکردند. گاهی بدن‌های آن‌ها را سوزاندند، اموال مردم را به یغما بردند و از هیچ خیانت و جنایت قساوت‌باری مضایقه نکردند. شهادت «شهید بهشتی[۱۸]» (اعلی الله مقامه الشریف) و مسئولین عزیزِ جمهوری اسلامی که پرچم خدمت را در اختیار داشتند و همه در خون خود غلتیدند؛ ولی به برکت آن خون‌ها یک بصیرت و اتّحاد و انسجام مجددی پیش آمد و مردم در برابر این انحرافات یک‌دست شدند و لوثِ وجود خبیثِ آن‌ها را از صحنه‌ی تاریخ کشور محو کردند و به بیرون رانده شدند.

روش‌های مختلف دشمنان انقلاب اسلامی جهت ایجاد فتنه‌ها در کشور

وقتی دیدند در آن‌ جهت به مقصد نرسیدند، جنگ را تحمیل کردند که آن‌ هم یک جنگ‌جهانی بود. همه‌ی قدرت‌های اتمی متمرکز شدند و صدام که یک عنصر جاهل و مغرور بود را جلو انداختند. هشت سال سلاح‌های غرب و شرق بر روی سر مردم ایران ریخته شد و این جوان‌های عزیز و مردم پاک‌باخته و دلدادگان به اهل‌بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) زیر پرچم ولایت خم به ابرو نیاوردند و به تبعیّت از امام خودشان گفتند که تا آخر ایستاده‌ایم. تا آخر ایستادند و نصر خداوند و نزول برکات الهی را یافتند و خداوند متعال به صورت معجزه‌آسا آتش جنگ را بر روی ما بَرد و سلام کرد و دشمنان شرقی و غربی ما با سرافکندگی از صحنه‌ی جنگ کنار رفتند. جنگ تحریم از ابتدا شروع شد، ولی بعدها سال به سال تشدید شد و بالاخره فتنه‌های سال ۱۳۷۸، سال ۱۳۸۸، سال ۱۳۹۶ اتّفاق افتاد که هرکدام از این‌ها یک فشار و خیانت و جنگ جدیدی بود که در حدّ توان‌شان تدارک دیده بودند، ولی در همه‌ی این‌ها به برکت اخلاص، کاردانی، کارآشنایی و مدیریت الهی و عرشی امامین انقلاب، نصرت الهی بر این مردم نازل شد و در این مدت سی و چند سال در برابر این توطئه‌های پیچیده، رهبری داحیانه، رهبری نورانی متّصل به غیب و برخاسته‌‌ی از توسّلات و خودسازی‌ها و پاک طینتی این رهبر بزرگوارمان همواره توانستند این اقتدار را حفظ نمایند و توطئه‌ها را یکی پس از دیگری با خروش در دریای بهم‌پیوسته‌ی قطرات پاک بارانِ انقلاب که مردم ما بسان قطرات باران به یکدیگر پیوستند و در هر فرصتی دریای خروشانی را به وجود آوردند و این افراد و عناصر را از صحنه خارج کردند و انقلاب صیانت شد و در هر فتنه‌ای که در حدیثی هم آمده است که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «تَمَنَّوُا الفِتنَهَ[۱۹]»؛ از فتنه‌ها و آشوب‌ها خیلی نگران نباشید، «ففیها هَلاکُ الجَبابِرَهِ، و طَهارَهُ الأرضِ مِن الفَسَقَهِ[۲۰]». در این آشوب‌ها و بالا و پایین‌ها می‌بینید که هم جَبابره و این گردن‌کُلفت‌ها و مُدّعیان و این‌هایی که مغرور و فریب‌خورده هستند، به نیستی و نابودی می‌روند و زمین از لوثِ وجود فُسّاق پاک می‌شود.

نکاتی پیرامون اغتشاشات اخیر در کشور

اما حوادث اخیر که حاکی از برنامه‌ریزی داشتن آن است و حاکی از توطئه‌ی وسیع تدارک‌دیده شده از جانب استکبار آمریکاست که رهبر عزیزمان حضرت آیت الله العظمی امام خامنه‌ای (مدّ ظله العالی) فرمودند: به صراحت می‌گویم که فرمان این آشوب‌ها و این فتنه به دست رئیس‌جمهور آمریکا و سران استکبار شیطان بزرگ و صهیونیست‌ها و بعضی از کشورهای وابسته است که عمدتاً هم این گاوِ شیرده آمریکا کشور عربستان سعودی است. بنابراین مسأله‌ی اصلی این است که دشمن ما آمریکا و استکبار جهانی و جهان سُلطه است و علّت این کینه یکی آن عرضی است که خدمت شما داشتیم و آیه‌ای است که به محضر شما تقدیم کریم؛ این‌ها ظلمت‌ هستند و با نور سازگاری ندارند. شب‌پره نمی‌تواند نور را ببیند.

ولی نکته‌ی دوّم این است که اگر جمهوری ما جمهوری اسلامی هم نبود، این‌ها از ایران‌‌قوی حذر دارند. ایران مقتدر و مستقل و عزّت‌مند برای این‌ها قابل تحمّل نیست. اما دلایل و نشانه‌هایی که در این حادثه نشان می‌دهد که موضوع مسأله‌ی داخلی نیست، عدّه‌ی قلیلی در هر شهر به راه افتاده‌اند و متن مردم با این‌ها همراهی نکردند و این‌ها در اثر این انزوایی که در متن جامعه‌ی اسلامی ما دیدند، عصبانی شدند و دلایلی وجود دارد که نشان می‌دهد مسأله‌ی خارجی است. یکی آمادگی این جمع است که به صورت یک‌مرتبه نمی‌شود که گروهی در همه‌ی شهرها و استان‌ها با یک سبک خاص به میدان بیایند و خرابکاری کنند و این نوع آمادگی برای جنایت و برای چاقوکِشی، برای قمه‌کِشی، برای آدم‌کُشی، برای قرآن‌سوزی، برای مسجدسوزی، برای حسینیه‌سوزی و برای هرنوع جنایت و قساوت نشان می‌دهد که این‌ها آموزش دیده‌اند و آمادگی قبلی داشته‌اند.‌

نکته‌ی سومی که در این مسیر دلیل روشن است، این است که شخص رئیس‌جمهور پَست و پَلید آمریکا و مقامات بالای آمریکائی همگی آمدند و به صراحت اعلام حمایت کردند و کمک همه جانبه‌ی تبلیغاتی انجام دادند و کشورهای اروپایی مانند انگلیس با این‌ها هم‌صدا بودند و این‌که یکی از مقامات سیاسی آمریکا به صراحت این آشوب را به «دیوار برلین» تشبیه کرده است؛ یعنی همان‌گونه که آلمان‌شرقی با فروریختن دیوار برلین از بین رفت، در این‌جا هم این حرکت آخرین قدم است و نظام فرو می‌ریزد.

نکته‌ی دیگر این است که این تبلیغات پُر حجم شبکه‌ی ننگین خفّت‌بار «بی‌بی‌سی» و «منوتو» و «اینترنشنال سعودی» و شبکه‌های مجازی خصوصاً «توئیتر» که در این ایّام فعالیت خودش را ده برابر کرد و اعلام کردند و امکانات فیلترشکن  در اختیار این‌ها قرار دادند. این هم یکی از دلایل آن است.

دلیل دیگر که از طریق دستگیری عوامل جنایت‌کار در مراحل مختلف صورت گرفته است و در شهریور ماه عوامل فرانسوی دستگیر شدند و سپس گروه‌ها و افراد دیگری دستگیر شدند؛ از بازجویی‌ها به دست آمد که این‌ها در کنار مرزهای شمال‌غرب ایران و در منطقه‌ی کُردستان آموزش می‌بینند و بعضی‌ از آن‌ها در کشورهای دیگر آموزش براندازی دیده‌اند و سپس مربّی تربیت کرده‌اند تا آن‌ها به داخل بیایند و این جوان‌های بی‌خبری که دو سال هم گرفتار شبکه‌های مجازی بودند و در مجالس حضور نداشتند، در مدارس حضور نداشتند، در دانشگاه‌ها حضور نداشتند و ذهن خالی و انسان‌های احساساتی بودند و با ارائه‌ی دو فیلم کاذب و دو خبر کاذب می‌توانند این‌ها را عصبی نمایند و علیه کشور خودشان به صحنه بکشانند.

موضوع دیگر این امکاناتی است که از این‌ها کشف شده است و نیروی قهرمانِ انتظامی باید این‌ها را توضیح بدهند و الحمدلله سربازان گمنام امام زمان (ارواحنا فداه) در این رابطه کشفیّات خوبی داشتند و اطّلاعیه‌ای که وزارت اطّلاعات ارائه کرده است، مشخّص شد که این‌ها به همراه خود موادّ منفجره آورده بودند و بنا داشتند تا دو هواپیما را منفجر نمایند، بنا داشتند تا مراکز صنعتی ما را منفجر کنند و حمله‌ی به بعضی از مجامع را در سر پرورانده بودند و همه‌ی این‌ها با برنامه‌ریزی و الهام‌گرفتن از بیگانگان بوده است و این قسمت شمال‌غرب ما هم کانونی برای اجتماع گروهک‌های معاندِ ضدّ استقلال و ضدّ شرف بوده است که در کنار صهیونیست‌ها به توطئه می‌پرداختند. این دلایلی بود که این‌ها نشان می‌دهد که توطئه مربوط به استکبار است، توطئه مربوط به دنیای سُلطه است و هدف هم استقلال ماست، اقتدار ماست و عزّت ماست.

دشمن مؤلّفه‌های قدرت ما را نشانه گرفته است

اما مکان‌هایی که نشان گرفته بودند، چه چیزهایی بود؟ مؤلّفه‌های قدرت ما که یکی از آن‌ها اعتقادات ماست. ما مسلمان هستیم، ما موّحد هستیم، ما پیرو قرآن کریم هستیم، ما ولایت داریم، ما ولایت‌فقیه را استمرار حرکت پیامبران الهی (سلام الله علیهم اجمعین) می‌دانیم، ما ولایت‌فقیه را نیابت از امام عصر (ارواحنا فداه) می‌دانیم، ما ولایت‌فقیه را مانند امامت ائمه‌ی معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) که اشتباه نشود و تمام عُلما و مراجع تقلید ما و تمام رهبران ما پس از ائمه‌ی معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) خودشان را در برابر دریای وجود ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) به مانند یک قطره هم نمی‌بینند؛ تواضع‌شان، خضوع‌شان و معرفت‌شان در برابر امام زمان (ارواحنا فداه) و ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین)، هر اندازه‌ای که انسان شناخت بیشتری پیدا نماید، تواضعش در برابر ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) بیشتر است؛ ولی وصل‌اند و تکیه‌گاه‌شان امام زمان (ارواحنا فداه) است. یقیناً کسی را که امام زمان (ارواحنا فداه) گفته است از او تبعیّت کنید، او را رها نمی‌کند. یکی این موضوع اعتقاد ماست.

موضوع دوم پرچم‌داری است که به مانند رشته‌ای است که دانه‌های تسبیح را کنار یکدیگر قرار داده است که اگر این رشته پاره بشود، این تسبیح بهم می‌ریزد و دیگر نمی‌توان گفت چیز مُنسجمی است. امروز انسجام ما، اتّحاد ما، وحدت ما، قدرت ما، امنیّت ما، شرف ما، دیانت ما، حُسینی بودن ما، اربعین ما، علم و دانش ما، فنّاوری‌های ما و پیشرفت‌های ما همگی مُنبعث از اعتقاد به اسلام و اعتقاد به ولایت‌فقیه با قِداست خودش است. لذا در این حملات و هَتاکی‌ها‌ی‌شان نقاطی را در نظر گرفته‌اند که دل مردم در آن‌جاست و آن رشته‌ای است که این دانه‌ها در کنار آن انسجام دارد.

نکته‌ی بعدی این است که بحمدالله همیشه جوانان ما در جبهه‌های مختلف، در دفاع از حرم و در همه‌جا در خطّ مقدّم جبهه هستند. در عرصه‌های هسته‌ای و علمی خوش درخشیدند. این‌ها خواستند به گونه‌ای نسل جوان را هم بدنام کنند و بگویند که بین این‌ها و جبهه و جهاد و شهادت گُسست ایجاد شده است. آمدند و نسل جوان را به میدان آوردند؛ ولی هرچه تلاش کردند در سراسر کشور به جز عدّه‌ی قَلیلی چیزی گیرشان نیامد. این جوان‌های عزیز ما که در صفوف راهپیمایی اربعین بودند، این جوان‌های عزیز ما که بحمدالله از حرم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) و حضرت رقیّه (سلام الله علیها) پاسداری کردند، این جوان‌های عزیز ما که بحمدالله در همه‌ی عرصه‌های علمی و فکری و صنعتی خوش درخشیدند، این جوان‌های عزیز و غیرت‌مند ما که در هرجایی مشکلی پیش می‌آید، در قالب بسیج حلال مشکلات هستند؛ آن‌ها خواستند وانمود کنند با آن امکاناتی که آن‌ها در حدّ وسیع هزینه کردند، نسل جوان را از ما گرفته‌اند. بحمدالله در عمل دیدند که کور خوانده‌اند و جوانان ما در زیر بیرق حضرت حسین بن علی (علیه السلام) شهادت‌طلب هستند، ولایت‌مدار هستند، غیور هستند، حافظ ناموس خودشان هستند، حافظ حجاب زن‌هایشان هستند، مدافع عفّت هستند و در این جهت هم تیرشان به مقصد برخورد نکرد.

نکته‌ی سوم این است که این‌ها دانشگاه‌ها را هدف گرفته‌اند. دیدند که دانشگاه‌ها در حال رسیدن به رسالت اصلی خودش است و الان وقت آن است تا آن‌ها را در یک فضای نگرانی قرار بدهند. از دانشگاه‌ها شریف انتقام گرفتند. دانشگاه‌ها شریف بر اساس اطّلاع نزدیکی که بنده دارم، هیأت حضرت فاطمه‌ زهرا (سلام الله علیها) که در آن‌جا قرار دارد، گاهی ۶۰ هزار مُستمع را تجربه کرده است و اثرگذار هستند، حسینی هستند، وِلایی هستند. اساتیدی که حتّی خیلی سِبقه‌ی انقلابی ندارند، ولی در هیأت حضرت فاطمه‌ زهرا (سلام الله علیها) و در مسائل مذهبی در کنار دانشجویان هیأتی ما حضور دارند. دانشگاه‌ها شریف هم در بُعد علمی شاخص است و هم در بُعد فرهنگی کارهای بزرگی انجام داده است و در کارهای جهادی و امثال این‌ها کرده است. لذا خواستند در آن‌جا زَهر خود را بریزند که ان‌شاءالله به همین زودی مشخّص می‌شود که ما هزاران اساتید بسیجی داریم، دانشجویان ما متدیّن و مؤمن هستند و همینطور ورزشکاران و هنرمندان ما متدیّن و مؤمن هستند و  رهبر عزیز ما حضرت امام خامنه‌ای (مدّ ظله العالی) به این‌ها مدال دادند و بحمدالله این‌ها را تقویت روحی کردند و برای این‌ها افتخار بزرگی بود. حال اگر چند نفر هم اظهاراتی کرده‌اند، خیلی مهم نیستند.

اما مانند همیشه نقش مردم اهمیّت دارد. از اوّل انقلاب آن کسی که در خطّ مقدّم جبهه و در تمام پیروزی‌ها با عنایت خداوند متعال نقش اوّل را دارد، حضور مردم است. مردم در این جریان و در این آشوب‌ها، در همه‌جا مانند سیل خروشان راه افتادند و عظمت و جَلالی را آفریدند که دشمنان را کور کرد، ولی رسانه‌ها آن را مُنعکس نکردند. خودمان که دیده‌ایم و از آن اطّلاع داریم. مردم با انقلاب هستند، مردم با ولایت هستند، مردم تا آخر برای حفظ انقلاب و استقلال و حجاب و عفّت و ناموس خودشان ایستاده‌اند.

جان‌فشانی‌های نیروی انتظامی در کنار مردم قابل چشم‌پوشی نیست

نهایتاً جان‌فشانی‌ها، صلابت، حضور بسیار ستودنی نیروی قهرمان و سرافراز انتظامی کشور ما، همان‌گونه که «سردار اشتری» فرمانده محترم این نیروی سرافراز اعلان کردند، از ابتدای انقلاب این‌ها امتحانات خودشان را داده‌اند، در فتنه امتحان داده‌اند. این‌ها در همه‌ی شرایط خطرناک در کنار نیروی بسیج و در کنار جوانان خونین‌بال و تیز پروازمان همیشه در خطّ مقدّم مطیع ولایت بوده‌اند و کنار مردم بوده‌اند و خادم مردم بوده‌اند و در این مرحله نیز خوش درخشیدند. این‌ها مظلوم واقع شدند، بسیج مظلوم واقع شد، مردم مظلوم واقع شدند. اما بدانید که با اقتدار مظلومیّت را تحمّل کرده‌ایم و از روی ضعف نبوده است. لذا سازمان نیروی انتظامی با داشتن فرماندهانی که تربیت‌شده‌ی دانشگاه عشق هشت سال دفاع مقدّس هستند، در شرایط مختلف و بدون هیچ‌گونه واهمه و ترس سینه سپر کرده‌اند. در برابر قاچاقچی‌های بین‌المللی، در برابر باندهای خطرناک و سرویس‌های مافیایی، در برابر آدم‌رُباها، در برابر چاقوکِش‌ها ایستاده و دفاع کرده‌اند. در مسأله‌‌ی قاچاق ارز و کالا از مرزهای دورافتاده‌ی کشور تا مرکز آن و از کلان شهرها تا روستاها، در همه جا نیروی انتظامی حضور داشته است و در همه جا حافظ ناموس بوده است و حافظ امنیّت بوده است و حافظ قانون بوده است و نگهبان آرامش مردم بوده است. ما این خدمات را پاس می‌داریم و قدر این‌ها را می‌دانیم و خداوند متعال به مردم ما خیر بدهد. «عَدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد». این‌ها خواستند تا نیروی انتظامی را مَنکوب کنند. خواصّ بی‌فکر هم با بیرونی‌ها هم‌صدا شدند و زود بیانیه دادند. نسبتی دادند که مشخّص نبود و دلیلی نداشتند. ولی آن‌ها هم در افروختن آتش اغتشاش سهم دارند و باید جبران نمایند و اگر جبران نکنند، در همه‌ی این خسارت‌ها و خون پاک شهیدان دست‌شان آغشته شده است. این‌ها هم در دنیا و هم در آخرت مؤاخذ هستند. نیروی انتظامی همیشه در صحنه بوده است و بیش از ۱۳ هزار شهید داده است. عُلمای صالحی به صورت مرتّب در جمع نیروی انتظامی در هدایت دل‌ها، در تبیین احکام و در تبیین مسائل نظام نورافشانی کرده‌اند و بحمدالله عُلمای ربّانی مقبول در کنار این‌ها قرار دارند که یک نیروی متدیّنِ کارآمدِ سنگرنشینِ همیشه سینه سپرکرده هستند و بحمدالله در خدمت مردم هستند. ولی هیچ‌گاه نیروی انتظامی به این اندازه مورد توجّه مردم نبوده است و این کار دشمن است که خداوند متعال این عزّت را به دست‌ آن‌ها داده است. آن روزی که اجتماع در میدان امام حسین (علیه السلام) بود، وقتی «سردار رحیمی» در کنار امام جمعه‌ی موقت قرار گرفتند، ابراز احساسات مردم بسیار شگفت‌آور بود و همینطور در مورد سردار عزیزمان آقای اشتری هم به همین صورت است. این‌که مردم از پلیس حمایت قاطع کردند و بحمدالله چهره‌های دل‌نشینی قرار گرفتند، از منّت‌ها و عنایت‌های حضرت حقّ بود. بر شهدای نیروی انتظامی و شهدای بسیجی سلام و صلوات خداوند متعال را نثار می‌کنم و در برابرشان زانوی ادب می‌زنم و وجود چنین نیروهای مسلّحی را به شما ملّت عزیز تبریک عرض می‌نمایم و در مورد شهادت و خسارت‌ها هم به شما و رهبر بزرگوارمان و امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) تسلیت عرض می‌کنم.

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ[۲۱]».

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸.

[۲] الکافی (ط – الإسلامیه)، جلد‏ ۳، صفحه ۴۲۲

[۳] سوره مبارکه حشر، آیه ۱۸.

[۴] سوره مبارکه فاتحه، آیه ۶.

[۵] شیخ محمدحسین اصفهانی (م، ۱۳۰۸ ق)، فرزند شیخ محمدباقر فرزند صاحب حاشیه، یکی از اعلام بزرگ اواخر قرن سیزدهم هجری بود. در سال ۱۲۶۶ قمری در بیت علم متولد شد. مقدمات علوم را از حضور والد گرامیش استفاده نمود و سالیان متمادی در حوزه عراق دروس مختلف آموخت. علم حکمت و کلام را نزد میرزا باقر و فقیه راضی به پایان برد و سپس به حوزه درس آیت الله رشتی و آیت الله شیرازی وارد شد و خود در دروس عقلی و نقلی مهارت یافت. وی قسمتی از عمر شریفش در اصفهان گذشت و معاصر با اخوی خود آقا نجفی اصفهانی بود. محدث قمی در فواید الرضویه می نویسد: شیخ محمد حسین، عالمی ربانی و فاضلی صمدانی و جامع جمیع کمالات نفسانی بود. در زهد و بی توجهی به دنیا افضل سالکین عصر خویش بود.

این استاد بزرگ و مجتهد معظم، آنگاه که به او اتفاق کلمه شد، منزوی گردید و ترک ریاست و زعامت نمود. پس از پدرش شیخ محمدباقر، مدتی تدریس فقه و اصول و درس اخلاق می نمود اما از تدریس درس اخلاق در عین شایستگی صرف نظر نمود. او معتقد بود وقتی انسان باید تدریس دروس اخلاق نماید که خود به کمال فضائل اخلاقی و انسانیت رسیده باشد. وی با آنکه نفس اماره اش تحت اختیارش بود، خود را شایسته تدریس درس اخلاق نمی دید. نوشته اند در اواخر عمر نافرجام خود مشغول نوشتن تفسیری جامع به کتاب خدا گردید که ناگهان اجل او را مهلت نداد و در سن ۴۲ سالگی در سال ۱۳۰۸ قمری وفات نمود. بعد از او فرزند برومندش عالم ربانی و مجتهد سبحانی آیت کبری مرحوم شیخ محمد رضا اصفهانی (برادر و رفیق حاج شیخ عباس قمی) جانشین و وارث علوم پدر گردید.

[۶] شیخ محمد حسین اصفهانی، کتاب تفسیر.

[۷] مفاتیح الجنان، زیارت شریف جامعه کبیره.

[۸] نهج البلاغه، خطبه ۱۶، بخش سوم: پندهای مهم.

«و من هذه الخطبه و فیها یقسم الناس إلى ثلاثه أصناف‏: شُغِلَ مَنِ الْجَنَّهُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ، سَاعٍ سَرِیعٌ نَجَا، وَ طَالِبٌ بَطِی‏ءٌ رَجَا، وَ مُقَصِّرٌ فِی النَّارِ هَوَى؛ الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّهٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّهُ، عَلَیْهَا بَاقِی الْکِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّهِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّهِ وَ إِلَیْهَا مَصِیرُ الْعَاقِبَهِ؛ هَلَکَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى‏؛ مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ [عِنْدَ جَهَلَهِ النَّاسِ‏]؛ وَ کَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا یَعْرِفَ قَدْرَهُ؛ لَا یَهْلِکُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا یَظْمَأُ عَلَیْهَا زَرْعُ قَوْمٍ؛ فَاسْتَتِرُوا فِی بُیُوتِکُمْ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ وَ التَّوْبَهُ مِنْ وَرَائِکُمْ؛ وَ لَا یَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ‏».

[۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۱.

[۱۰] سوره مبارکه شوری، آیات ۱ و ۲.

[۱۱] سوره مبارکه مریم، آیه ۱.

[۱۲] سوره مبارکه نصر.

[۱۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۷.

«یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ ۖ وَصَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَ الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَ لَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کَافِرٌ فَأُولَٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ ۖ وَ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ».

[۱۴] سوره مبارکه مریم، آیه ۱۲.

«یَا یَحْیَىٰ خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ ۖ وَ آتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا».

[۱۵] سید عبدالحسین دستغیب شیرازی (۱۲۹۲-۱۳۶۰ش) مجتهد شیعه، شهید محراب، امام جمعه شیراز. شهرت او بیشتر به سبب درس اخلاق و کتاب‌های فراوان اخلاقی او است. گناهان کبیره، قلب سلیم، داستان‌های شگفت از جمله آثار سید عبدالحسین دستغیب است. او در مبارزات انقلاب اسلامی نقش فعالی داشت و پس از انقلاب به امامت جمعه شیراز منصوب شد. در آذر ۱۳۶۰ش، پس از اقامه نماز جمعه در یک حمله تروریستی انتحاری توسط یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق مشهور به منافقین به شهادت رسید و سومین شهید محراب نام گرفت.

عبد الحسین دستغیب در ۱۰ محرم ۱۳۳۲ق(۱۸ آذر ۱۲۹۲ش) در خانواده‌ای روحانی در شیراز به دنیا آمد. خاندان دستغیب از سادات حسینی هستند که آن‌ها را سادات حسنی حسینی نیز گفته‌اند. پدرش محمدتقی و پدربزرگش سید هدایت الله از علما و مجتهدان استان فارس بودند. عبدالحسین تحصیلات مقدماتی را نزد پدر آموخت. پس از درگذشت پدرش سرپرستی مادر، سه خواهر و دو برادر کوچک‌تر را بر عهده گرفت و در مدرسه خان شیراز نزد کسانی چون ملا احمد دارابی و آیت الله علی اکبر ارسنجانی به تحصیل ادامه داد. دستغیب در بیست سالگی اقامه نماز جماعت مسجد باقرخان، در محله بازار مرغ شیراز را بر عهده گرفت. در دوره حکومت رضا شاه (۱۳۰۴-۱۳۲۰ش) برای حفظ لباس روحانیتش به ناچار در امتحان طلاب علوم دینیه –که اداره معارف برگزار کرده بود- شرکت نمود و با قبولی در امتحان، لباسش را حفظ کرد. چندی بعد به بهانه سخنان تحریک‌آمیز و مخالفت‌هایش به زندان افتاد و میان ترک وطن یا کنار نهادن لباس روحانیت مخیر شد، در نتیجه در ۱۳۱۴ش به نجف رفت. در نجف نزد استادانی چون محمد کاظم شیرازی و سید ابوالحسن اصفهانی به ادامه تحصیل در مراتب عالی پرداخت و پس از سقوط حکومت رضاشاه به توصیه استادش محمدکاظم شیرازی، به شیراز بازگشت. شهید دستغیب پس از این در کنار برگزاری مجالس وعظ و سخنرانی، تدریس و تألیف، به امور عام‌المنفعه‌ای چون تأسیس و بازسازی مساجد و مدارس از جمله مسجد جامع عتیق شیراز و مدرسه علمیه حکیم پرداخت. وی که خطیب مسجد جامع عتیق بود، طی چند دهه فعالیتش در پیش از انقلاب اسلامی، از اوضاع اجتماعی ایران و رواج مظاهر غیردینی در کشور انتقاد می‌کرد. او پس از آغاز برنامه انقلاب سفید در اوایل دهه ۱۳۴۰ش، به پیروی از علما و مراجع تقلید به لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی اعتراض کرد. اعتراض به حکومت پهلوی در به رسمیت شناختن اسرائیل نیز یکی دیگر از مخالفت‌های او بود. مواضع انقلابی وی موجب گردید که چند بار دستگیر و زندانی شود. ساواک در ۱۳۵۲ش دستغیب را به سبب ایراد سخنرانی‌های تند ممنوع المنبر کرد مخالفت وی با یازدهمین وآخرین برگزاری مراسم جشن هنر شیراز در ۱۳۵۶ش و واکنش تند او به مقاله توهین‌آمیز روزنامه اطلاعات در ۱۹ دی ۱۳۵۶، نمونه‌ای از مواضع وی است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در بهمن ۱۳۵۷ش امام خمینی به درخواست اهالی شیراز، دستغیب را به سِمت امامت جمعه آن شهر منصوب کرد. افزون بر آن وی نماینده امام در استان فارس و نیز نماینده مردم فارس در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. موضع اصلی دستغیب پس از انقلاب اسلامی مبتنی بر تبعیت امام خمینی و همراهی با ولایت فقیه بود. دستغیب در موضع سخنران نماز جمعه در تبیین مبانی انقلاب اسلامی و نیز دفاع از جایگاه روحانیت و حکومت اسلامی تأثیرگذار بود. او در نخستین سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی به افشاگری و مخالفت با گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی به ویژه مجاهدین خلق پرداخت و در ۲۰ آذر ۱۳۶۰ به هنگام رفتن به نماز جمعه در حمله انتحاری یکی از اعضای همین گروه به شهادت رسید. امام خمینی در بیانیه‌ای به مناسبت شهادت دستغیب، وی را معلم اخلاق و مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی نامید. از شهید دستغیب بیش از دهها جلد کتاب در مباحث مختلف اسلامی و بیشتر در حوزه اخلاق، باقی مانده است. برخی از کتاب‌های وی مانند گناهان کبیره و معاد در بیش از یک میلیون نسخه به چاپ رسیده است.

[۱۶] سید اَسَدُالله مَدَنی (۱۲۹۳ -۱۳۶۰ش) روحانی شیعی و امام جمعه تبریز. وی از مبارزین سیاسی پیش از انقلاب اسلامی ایران بود که چند بار به‌دست رژیم پهلوی به شهرهای مختلف تبعید شد. بعد از انقلاب، نماینده مردم همدان در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. مدنی نماینده امام خمینی در همدان و امام جمعه آن شهر بود و بعد‌ها همین مسئولیت را در تبریز بر عهده گرفت. مدنی در جریان برگزاری نماز جمعه، به‌دست سازمان مجاهدین خلق، ترور شد. در ایران، او را از شهدای محراب می‌خوانند. مدفن او در قم و در حرم حضرت معصومه قرار دارد. سید اسدالله مدنی در سال ۱۲۹۲ش، در آذر شهر از توابع تبریز به دنیا آمد در چهار سالگی مادر و در ۱۶ سالگی پدر را که آقا میر علی نام داشت از دست داد. علوم مقدماتی دینی را نزد میرزا محمد حسن منطقی و میرزا محسن میرغفاری از علمای آذرشهر آموخته و برای ادامه تحصیلات عازم حوزه علمیه قم شد. او در پاسخ به اعتراض دوستانش که به او گفتند: اکنون وقت این سفر نیست چرا که رضاخان فعالیت علمای اسلام را محدود ساخته و اجازه تبلیغ نمی‌دهد، می‌گفت: «حداقل برای خودم که ملا و واعظ می‌شوم.»

مدنی در دروس آیت‌الله حجت کوه‌کمری و آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری نیز حاضر شد. در سال ۱۳۶۳ق برای ادامه تحصیل، به نجف مهاجرت کرد و در دروس سید محسن حکیم و سید عبدالهادی شیرازی و سپس امام خمینی که در آن زمان در نجف حضور داشت، حاضر شد. مدنی در درس آیت‌الله سید ابوالقاسم‌ خویی‌ نیز شرکت‌ کرده‌ و از او اجازه‌ اجتهاد دریافت‌ کرد. مدنی در حوزه نجف در کنار تحصیل تدریس می‌کرد. کفایه، رسایل، مکاسب و درایه از جمله دروس و کتاب هایی بود که وی تدریس کرد. به گفته حسین راستی کاشانی، شاگردان زیادی در درس اسدالله مدنی حاضر می‌شدند. اسدالله مدنی می‌گوید: «وقتی در نجف بودم عده‌ای از من خواستند رساله (توضیح المسائل) بنویسم که مخالفت کردم، برای اینکه مراجعی چون حضرت امام خمینی وجود داشت که باید همه از ایشان تقلید می‌کردیم». سید اسدالله مدنی در ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ش پس از اتمام مراسم نماز جمعه با ترور سازمان مجاهدین خلق، به شهادت رسید و در ۲۱ شهریور پیکر او در تبریز و قم، تشییع و در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) به‌خاک سپرده شد. امام خمینی در پیامی وی را شخصیتی دانست که عمری را در تهذیب نفس و خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق علیه باطل گذراند و جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمی‌اندیشید.

شهید مدنی مبارزات سیاسی و اجتماعی خود را از دوران تحصیل در قم آغاز کرد و در اولین فعالیت‌های خود مدتی‌ به‌ زادگاه‌ خود آذرشهر بازگشت‌ و علیه‌ نفوذ اقتصادی‌، اجتماعی‌ بهائیان‌ در آذرشهر سخنرانی‌هایی‌ کرد که‌ به‌ اخراج‌ بهائیان‌ از شهر منجر شد. در پی‌ آن‌ شهربانی‌ آذرشهر وی‌ را مدتی‌ به‌ همدان‌ تبعید کرد. هنگامی‌ که‌ سید مجتبی نواب صفوی برای‌ اعدام‌ احمد کسروی‌ به‌ ایران‌ می‌آمد، آیت‌الله‌ مدنی‌ اندوخته‌ای‌ را که‌ برای‌ خرج‌ ازدواجش‌ کنار گذاشته‌ بود، به‌ نواب‌ داد. در دورۀ زمامداری‌ جمال‌ عبدالناصر در مصر، مدنی‌ در رأس‌ هیئتی‌ از علمای‌ ایرانی‌ حوزه علمیه نجف برای‌ افشاگری‌ علیه‌ دولت‌ کودتای‌ فضل‌الله زاهدی‌ به‌ آن‌ کشور سفر کرد. در ۵ مرداد سال ۱۳۴۱شمسی وی‌ از عراق وارد همدان‌ شد و در جریان‌ اعتراض‌ به‌ تصویب‌ لایحه‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی‌ در سخنرانی‌ خود در مسجد جامع‌ همدان‌، مردم‌ این‌ شهر را به‌ حمایت‌ از مبارزات‌ حوزۀ علمیه‌ قم‌ فراخواند و در کنار سایر علمای‌ همدان‌ تلگراف‌ اعتراض‌آمیزی‌ نسبت‌ به‌ تصویب‌ این‌ لایحه‌ به‌ اسدالله علم‌ مخابره‌ کرد پس‌ از درگذشت آیت‌الله سید محسن‌ حکیم‌، مرجعیت آیت الله‌ خمینی‌ را در همدان‌ مطرح‌ کرد؛ به‌طوری‌ که‌ ساواک‌ گزارش‌ داد وی‌ بیش‌ از یک‌ سوم‌ اهالی‌ همدان‌ را مقلد امام‌ کرده‌ است‌. رفت‌وآمدهای‌ وی‌ به‌ همدان‌ و نجف‌ تا اوایل‌ سال‌ ۱۳۵۰ش ادامه‌ پیدا کرد و در این‌ زمان‌ به‌ دعوت‌ مردم‌ و روحانیون‌ شهر خرم‌آباد به‌ آن شهر رفت.

سیداسدالله مدنی فعالیت‌ خود را در خرم‌آباد با تدریس‌ درس خارج در حوزۀ علمیۀ کمالوند آغاز کرد و پس از مدتی سرپرست این مدرسه شد. با گذشت‌ زمان‌ اندکی‌ به‌ عنوان‌ وکیل‌ تام‌الاختیار امام‌ خمینی‌ و نمایندۀ ایشان‌ به‌ روحانیان‌ و مردم‌ خرم‌آباد معرفی‌ شد. با ادامۀ سخنرانی‌های‌ سیاسی مدنی‌، در مهر ۱۳۵۴ از ساواک‌ تهران‌ به‌ ساواک‌ لرستان‌ دستوری‌ ابلاغ‌ شد که‌ وی‌ به‌ مدت‌ سه‌ سال‌ به‌ منطقۀ نورآباد ممسنی‌ اعزام‌ گردد و مجددا در مرداد ۱۳۵۶ محل تبعید وی به گنبدکاووس تغییر پیدا میکند. به دلیل بیماری ایشان، کمیسیون امنیت اجتماعی خرم ‌آباد محل تبعید وی را از مرداد ۱۳۵۷ به شهرستان مهاباد تغییر می‌دهد. با محاصرۀ منزل‌ امام‌ خمینی‌ در مهر ۱۳۵۷ در نجف‌ وی‌ همراه‌ جمعی‌ از روحانیون‌ تبعیدی‌ با صدور اعلامیه‌ای‌ به‌ این‌ اقدام‌ رژیم‌ بعثی‌ عراق اعتراض‌ نمود.

اوایل‌ دی‌ ۱۳۵۷ش در میان استقبال‌ مردم‌ همدان‌ وارد این‌ شهر شد و رهبری‌ مبارزات‌ ضد رژیم‌ مردم‌ را بر عهده‌ گرفت‌. در ۲۱ بهمن‌ سال‌ ۱۳۵۷ش که‌ لشکر ۸۱ زرهی‌ کرمانشاه‌ برای‌ سرکوبی‌ مردم‌ انقلابی‌ به‌ سمت‌ تهران‌ به‌ حرکت‌ درآمد، با دستور وی‌ مردم‌ کفن‌پوش‌ همدان‌ با دست‌ خالی‌ ضمن‌ تقدیم‌ شماری‌ شهید، از حرکت‌ تانک‌ها جلوگیری‌ کردند با تشکیل‌ مجلس خبرگان قانون اساسی وی‌ از طرف‌ مردم‌ همدان‌ به‌ نمایندگی‌ در این‌ مجلس‌ انتخاب‌ شد و به‌ دستور امام‌ با اختیارات‌ کامل‌ به‌ امامت‌ جمعۀ این‌ شهر منصوب شد. پس‌ از شهادت‌ سید محمدعلی قاضی طباطبایی، اولین‌ شهید محراب و امام جمعه و نماینده‌ امام‌ در تبریز، در دهم‌ آبان‌ ۱۳۵۸ش با حکم‌ امام‌ به‌ عنوان‌ امام‌ جمعه‌ تبریز منصوب‌ شد امامت‌ جمعه‌ وی‌ با مخالفت‌ اعضای‌ حزب‌ جمهوری خواه خلق‌ مسلمان‌ روبه‌رو شد و چند مرتبه‌ جایگاه‌ نماز جمعه‌ را به‌ آتش‌ کشیدند. پس از آغاز جنگ، مدنی در تقویت روحیه رزمندگان اسلام تلاش می‌کرد وی با پوشیدن لباس رزم و شرکت در جبهه‌های نبرد، حضور در کنار نیروهای ایرانی و شرکت در مجالس دعا و نیایش آنان، مشوق رزمندگان بود.

[۱۷] عطاءالله اشرفی اصفهانی (۱۲۸۱-۱۳۶۱ش) روحانی شیعه و نماینده امام خمینی در استان کرمانشاه و امام جمعه آن شهر بود. وی مسئولیت حوزه علمیه کرمانشاه را به عهده داشت و حوزه خواهران را نیز در این شهر راه‌اندازی کرد. تلاش برای وحدت میان شیعه و اهل سنت از فعالیت‌های او بود. او در جریان برگزاری نماز جمعه به دست سازمان مجاهدین خلق ترور شد. او یکی از امامان جمعه‌ای است که در ایران به شهدای محراب مشهورند. عطاء الله اشرفی اصفهانی در سال ۱۲۸۱ش در خانواده‌ای روحانی در خمینی‌شهر اصفهان به دنیا آمد. پدرش میرزا اسدالله، ‌فرزند میرزا محمد جعفر از منبریان و امامان جماعت و جد بزرگش از علمای جبل عامل بوده است. تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در مدرسه «نوریه» یاد گرفت. در نه سالگی کتاب نصاب الصبیان را حفظ کرد. در ۱۲ سالگی جهت ادامه تحصیل راهی اصفهان شد و دروس ادبیات و سطح فقه و اصول و نیز یک دوره درس خارج اصول را در درس سید مهدی درچه‌ای، سید محمد نجف‌آبادی، فشارکی و میر سید حسن مدرس شرکت کرد.

آیت الله اشرفی در ۲۰ سالگی برای ادامه تحصیل به قم رفت و به مدت بیست و سه سال در مدرسه رضویه و مدرسه فیضیه تحصیل کرد و در ۴۰ سالگی به درجه اجتهاد رسید. او در دروس شیخ عبدالکریم حائری، سید محمدتقی خوانساری، سید صدرالدین صدر، سید محمد حجت و سید حسین بروجردی شرکت کرده و فلسفه را از سید روح الله خمینی فرا گرفت. سید محمدتقی خوانساری به وی درجه اجتهاد داد. در دوره‌ای، اشرفی در غیاب آیت‌الله خوانساری و امام خمینی امامت جماعت مدرسه فیضیه را بر عهده می‌گرفت. آیت‌الله بروجردی نیز عنایت ویژه به او داشت به‌طوری که هر وقت اشرفی به اصفهان می‌رفت و بازمی‌گشت، آیت‌الله بروجردی به دیدار شاگردش به حجره او در مدرسه فیضیه می‌آمد. اشرفی اصفهانی به دستور بروجردی از ممتحنین حوزه شد و کتاب مکاسب را از طلاب امتحان می‌گرفت. در سال ۱۳۳۵ش به دستور آیت‌الله بروجردی به همراه برخی از علما به کرمانشاه هجرت کرد و با اداره حوزه علمیه تازه‌تأسیس آیت‌الله بروجردی در باختران، تدریس معارف اسلامی را با ۶۰ نفر از طلاب شروع کرد. از جمله فعالیت‌های وی در این دوره می‌توان به تکمیل ساخت مدرسه آیت‌الله بروجردی و توسعه کتابخانه آن مدرسه اشاره کرد. پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی، اهالی غرب کشور را به تقلید از امام خمینی تشویق کرد. وی از آن ایام چنین یاد می‌کنند: «اینجانب بر حسب تشخیص خود و تفحّصی هم که از شخصیت‌های بزرگ علمی نجف اشرف و حوزه علمیه قم نمودم، حضرت امام خمینی را شایسته برای مقام مقدس مرجعیت معرفی نمودم و عامه مردم را در امر تقلید به سوی ایشان سوق دادم که این موضوع، با مخالفت و کارشکنی بعضی‌ها رو به رو شد و همچنین تهدید ساواک به تبعید بنده را در پی داشت».

در اوایل پیروزی انقلاب، امام خمینی با شناختی که از او داشتند و به درخواست علمای کرمانشاه آیت‌اللّه اشرفی را به امامت جمعه آن شهر تعیین کردند. اشرفی اصفهانی با شروع جنگ، به بسیج همه جانبه مردم برای حضور در جبهه پرداخت. وی در خطبه‌های نماز جمعه و پیام‌ها و مصاحبه‌های خود به حضور مردم در جبهه‌ تأکید می‌کرد. با حضور در جبهه‌ها ضمن دیدار با رزمندگان برای آنان سخنرانی می‌کرد. پس از آزادی قصر شیرین به آن شهر سفر کرد و دو رکعت نماز شکر در مسجد آن شهر به رسم سپاس گذاری به جای آورد. در دوم فروردین ۱۳۶۱ش در قرارگاه عملیات فتح المبین حضور یافت و با پیشنهاد ایشان این عملیات به نام حضرت زهرا (سلام الله علیها) نام‌گذاری شد. پس از آزادی خرمشهر نیز در دومین سفر خود عازم اهواز شد و مردم این شهر نماز شکر را به همراه او به جای آوردند. آیت الله اشرفی اصفهانی در مدّت نمایندگی امام خمینی در استان کرمانشاه دوبار مورد سوء قصد قرار گرفت و در ظهر جمعه ۲۳ مهر ۱۳۶۱ در نماز جمعه مسجد جامع کرمانشاه و توسط سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید. پیکر او پس از تشییع در کرمانشاه و خمینی شهر در گلزار شهدای تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. وی بنا به وصیت خودش در تخت فولاد اصفهان و در کنار آیت‌الله سید ابوالحسن شمس‌آبادی به‌خاک سپرده شد. بخشی از بدن وی که بعدها پیدا شد، در گورستان باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شد.در تهران بزرگراهی به نام وی نام‌گذاری شده است. او یکی از امامان جمعه‌ای است که در ایران به شهدای محراب مشهورند. امام خمینی در پیام تسلیتی خود را از ارادتمندان شهید اشرفی دانست و از صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارک هوی بودن او یاد کرده و مجاهدت‌های او را ستوده است.

[۱۸] سید محمد حسینی بهشتی (۱۳۰۷ – ۱۳۶۰ش) مشهور به شهید بهشتی و آیت‌الله بهشتی از روحانیون مؤثر در انقلاب اسلامی ایران بود. بهشتی در حوزه علمیه قم شاگرد علمایی مانند آیت‌الله بروجردی (رضوان الله تعالی علیه)، امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)، محقق داماد و علامه طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) بود. وی از معدود روحانیان تحصیل‌کرده دانشگاهی و آشنا به زبان‌های انگلیسی و آلمانی بود. او از بنیان‌گذران و اساتید مدرسه علمیه حقانی است که دروس دینی را به روش‌های جدیدتر آموزش می‌داد و دبیرستان دین و دانش را نیز با هدف تقویت علمی جوانان مذهبی تاسیس کرد. شهید بهشتی از مخالفان نظام سلطنتی پهلوی حاکم بر ایران بود و علیه آن مبارزه سیاسی می‌کرد به همین دلیل مدتی از ایران خارج شد و در این مدت در مرکز اسلامی هامبورگ در آلمان فعالیت می‌کرد. در سال ۱۳۴۹ به ایران بازگشت و بر فعالیت‌های فرهنگی از جمله تدوین کتب درسی دانش‌آموزان متمرکز شد. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رهبری انقلاب او را به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب انتخاب کرد و بعد از پیروزی نیز از موثرترین افراد در تنظیم قانون اساسی بود و به عنوان نخستین رئیس دیوان عالی کشور که در جمهوری اسلامی ایران فعالیت خود را آغاز کرد. شهید بهشتی بعد از تشکیل جامعه روحانیت مبارز تهران با همکاری دوستانش حزب جمهوری اسلامی را تشکیل داد و نخستین دبیر کل آن شد. او سرانجام در دفتر مرکزی همان حزب و در یک عملیات تروریستی در ۷ تیر ۱۳۶۰ش به همراه ۷۲ تن دیگر به شهادت رسید. شهید بهشتی در مسائل مختلف دینی صاحب نظر بود و گاه مواضعی متفاوت از سایر روحانیان داشت، چنان‌که در دهه ۱۳۵۰ شمسی از علی شریعتی در مقابل حملات حوزویان دفاع می‌کرد. از او آثاری منتشر شده که بخش مهمی از آن‌ها حاصل سخنرانی‌های اوست.

پس از درگذشت آیت الله بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) و مرجعیت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)، فصل جدیدی از تحولات و مبارزات سیاسی در حوزه علمیه قم و محافل مذهبی آغاز شد. شهید بهشتی نیز به این مبارزات پیوست. فعالیت‌های وی در واقعه ۲ فروردین ۱۳۴۲ و پانزدهم خرداد همان سال و دستگیری امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به تفصیل در اسناد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) آمده است. با اوج گیری مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در ۱۳۵۶ش، فعالیت‌های بهشتی رنگ سیاسی بیشتری گرفت و توان و تجربه وی در سازماندهی، مدیریت و جذب نیروهای متعهد به ظهور رسید. از جمله نخستین اقدامات وی همکاری در ایجاد تشکلی به نام «جامعه روحانیت مبارز تهران» در پاییز ۱۳۵۷ش بود که خود نیز در هسته مرکزی آن عضویت داشت. جامعه روحانیت مبارز با پیشنهاد عبدالمجید معادیخواه و موافقت سید محمد حسینی بهشتی در روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی تحصنی در دانشگاه تهران را برای سرعت بخشیدن به روند انقلاب و تحقق مطالبات مدیریت کرد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، بهشتی همراه با سید علی خامنه‌ای، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر تأسیس «حزب جمهوری اسلامی» را اعلام داشت که‌اندیشه آن از مدتی پیش در ذهن او و یارانش جوانه زده بود. این حزب مورد استقبال عموم مردم انقلابی و متدین قرار گرفت و بهشتی که دبیرکل حزب بود، آن را کانون فعالیت‌های سیاسی و انقلابی خود قرار داد و به گفته آیت الله خامنه‌ای «در لحظه لحظه عمر پرماجرای این حزب از همه اخلاص و حلم و حکمت و درایت و هوش خدادادی برای رسیدن به آرمان‌های حزب که همان هدف‌های انقلاب اسلامی است بهره می‌گرفت». وی هم چنان مدتی در سال ۱۳۵۹ش. یک روز در هفته با هماهنگی دفتر تبلیغات امام، دفتر تبلیغات اسلامی امروز در جمع زیادی از طلاب و فضلای حوزه علیمه قم مالکیت در اسلام را تدریس می کرد. شهید بهشتی در برگزاری انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی و تدوین قانون اساسی نقشی مؤثری داشت. او که خود در آن مجلس به نمایندگی از مردم تهران عضویت داشت، از سوی نمایندگان به عنوان نایب رئیس آن مجلس انتخاب گردید و عملاً اداره آن را بر عهده گرفت و در تنظیم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تصویب آن تلاش و تأثیر بسیار داشت. در ۱۳۵۸ش امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) او را به ریاست دیوان‌عالی کشور انتخاب کرد؛ وی وظیفه «ایجاد تشکیلات نوین قضایی بر اساس تعالیم مقدس اسلام… و تدوین لوایح قضایی جدید جمهوری اسلامی ایران» را برعهده گرفت.

شهید بهشتی در دوران نسبتاً کوتاه میان پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان شهادت، با اندیشه و تلاش بی‌وقفه درصدد تنظیم و تدوین پشتوانه‌های نظری و قانونی برای نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز تشکیل و تأسیس ارکان اصلی حکومت اسلامی بود. در این مدت می‌باید او را از معروف‌ترین چهره‌های معتقد و مدافع اندیشه‌های امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) دانست. وی تحقق اسلام را در جامعه در گرو تحقق مفاهیم بنیادینی از قبیل استقلال، عدالت، آزادی و مشارکت مردم در امور سیاسی و فعالیت‌های اقتصادی می‌دانست. داشتن چنین بینشی سبب شده بود تا بر قطع تسلط بیگانگان از کشور و لزوم استقرار و استقلال قوه قضاییه و تعدیل ثروت در جامعه از طریق گسترش مالکیت‌های تعاونی و تقویت شرکت‌های تعاونی و اهمیت فعالیت‌های سیاسی در قالب احزاب و همفکری در قالب شوراها تأکید بلیغ داشته باشد. شهید بهشتی در جذب نیروهای جوان به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی و تشویق آنان به سازندگی کشور توانایی قابل ملاحظه‌ای داشت و از این راه به «کادرسازی» برای جمهوری اسلامی ایران می‌پرداخت. «جهاد سازندگی» و نهادهای مشابه آن، به همین جهت، از پشتیبانی و مدیریت وی بهره‌مند می‌شدند.

شهید بهشتی در کنار آگاهی از معارف اسلامی، با وجوهی از اندیشه‌های غربی نیز آشنایی داشت و سخنوری توانا و نویسنده‌ای خوش قلم بود. او صاحب چهره‌ای جذاب و قامتی بلند و حسن خلقی آمیخته با رأفت و مهربانی و دارای سعه صدر و انصاف و برخوردار از صبر و متانت بود. روحیه‌ای با نشاط و امیدوار داشت و در نظم و انضباط و مدیریت نمونه بود و به برگزاری نماز در اول وقت تقید خاصی داشت. مجموعه این امتیازات، همان‌طور که او را در مرکز توجه توده مردم متدین و عموم نیروهای طرفدار انقلاب اسلامی قرار داده بود، وی را آماج دشمنی‌ها و تهمت‌های همه اشخاص و گروه‌هایی ساخت که او را مانعی بر سر راه خود می‌دیدند. دامنه گسترده دشمنی و مخالفت با وی و کثرت تهمت‌هایی که بر او، مخصوصاً پس از پیروزی انقلاب، وارد شد و صبر و سکوت وی در برابر این دشمنی‌ها حیرت‌آور است. شهید بهشتی ۷ تیر سال ۱۳۶۰ش، در دفتر حزب جمهوری اسلامی همراه با عده‌ای از همفکرانش بر اثر انفجار بمب به شهادت رسید. مسئولیت این بمب گذاری را سازمان تروریستی موسوم به مجاهدین خلق بر عهده گرفت. پیکر وی پس از تشییع در تهران در بهشت زهرا (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد. در اعلامیه امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به مناسبت شهادت بهشتی و یاران او آمده است: «بهشتی… مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود».

[۱۹] تنبیه الخواطر : ۲/۸۷.

[۲۰] همان.

[۲۱] سوره مبارکه توحید.