عناوین

سخنرانی روز سوم محرم ۱۴۴۴ هـ ق ـ مسجد امام(ره) بازار تهران

Share on print
چاپ
Share on email
ارسال

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدمه

در روزهای گذشته به توفیق الهی در این کلاس حضرت سیدالشهدا (علیه الصلاه و السلام) آیاتی از قرآن کریم را بر قلب‌های عزادار شما تقدیم داشتیم که خداوند دارای صفات آمر به معروف و ناهی از منکر است، خداوند متعال بندگانش را دوست دارد و بر اساس محبّتی که نسبت به بندگانش دارد، می‌خواهد بندگانش کارهای خوب را انجام بدهند تا ترقّی کنند و کارهای بد را ترک کنند تا سقوط نکنند.

دلسوزی بیش از اندازه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به امّت

گناه انسان را به پایین می‌اندازد و طاعت انسان را بالا می‌برد. امر به معروف و نهی از منکر دو بال است که به وسیله‌ی بال انجام معروف‌ها و بال ترک گناهان، انسان عروج می‌کند و الهی می‌شود و عرشی و بهشتی می‌شود. بهشت بالاست. در نماز میّتی[۲] که می‌خوانیم، مشاهده کردید که پس از آخرین تکبیر و قبل از فراق از نماز می‌گوییم: «اَلّلهُمَّ اجْعَلْهَا عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ[۳]»؛ خدیا این میّت را در محضر خودت و در اعلی علییّن قرار بده و او را بسیار بالا ببر و نگذار در درکات جهنّم بیفتد و او را بالا بکش و اجازه نده که در جهنّم قرار بگیرد. «عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ» ولی جهنّم در اسفلِ سافلین است. جهنّم درکات دارد و بهشت درجات دارد. طاعت انسان را در درجات بالا و در درجات بهشت ارتقاء می‌دهد، ولی معصیت مدام انسان را در درکات جهنّم به پایین می‌کشاند. هرگناهی یک افتادن و سقوط است. خداوند بنده‌اش را آفریده است و هرکسی کار خودش را دوست دارد. ما کار خداوند متعال هستیم، ما دست‌سازِ خداوند هستیم و خداوند ما را ساخته است. هیچ کسی از ساخته‌ی خودش بدش نمی‌آید. خداوند ما را ساخته است تا به جایی برسیم و ما را دوست دارد. لذا خداوند متعال «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ إِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَى وَ یَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ[۴]» است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۵]» هستند و این آیه‌ی ولایت مطلقه است؛ هم ولایت تکوینی است و هم ولایت تشریعی است و قدر مُسلّمِ آن ولایت تشریعی است، ولی مبتنی بر ولایت تکوینی است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانِ ما به ما نزدیک‌تر هستند، از عقلِ ما برای ما روشنگر‌تر هستند؛ عقل ما در کجا قرار دارد و عقل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کجا قرار دارد؟! مهربانی ما دارای چه جایگاهی است و مهربانی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دارای چه جایگاهی است؟!‌ پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به بندگان خداوند به اندازه‌ای دلسوز و مهربان هستند که خدای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، دست او را گرفته است و او را کنترل می‌نماید و می‌فرماید: «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا[۶]»؛ پیامبر! چه خبر است؟ در حال از بین بردن خودت هستی؛ برای ایمان نیاوردن این‌ها به اندازه‌ای حرص می‌خوری  که در آخر دِق می‌کنی و از دنیا خواهی رفت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به این اندازه مهربان هستند. اگر فرزند ما نماز نخواند، دِق نمی‌کنیم ولی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دِق می‌کنند، امام زمان (ارواحنا فداه) برای بی‌نمازی ما دِق می‌کنند. خیلی ناراحت می‌شوند، زیرا ما بیماری های جسمی را درک می‌کنیم، اگر فرزندمان به سرطان مبتلا بشود، به هر دری می‌زنیم و پس از این‌که دکترها بگویند دیگر فایده‌ای ندارد، به پنجره فولاد امام رضا (علیه السلام) می‌رویم و از ایشان حاجت می‌گیریم؛ ولی برای سرطان دروغگویی فرزندمان، برای سرطان چشم ناپاکی فرزندمان و برای برای سرطان مردم‌آزاریِ فرزندمان این‌گونه نیستیم؛ زیرا ما متوجّه خبر ابدی نیستیم ولی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) متوجّه هستند و دلشان هم می‌سوزد. خداوند متعال می‌فرماید: «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا» نزدیک است که از غُصّه‌ی ایمان نیاوردن این‌ها، نَفس و جانِ خودت را از دست بدهی. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به این اندازه دلسوز هستند.

در هرجایی که به مشکلات برخورد کردید، از «نماز» کمک بگیرید

لذا دیروز در مورد وصف پیامبر کرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کتاب تورات و انجیل آیاتی را خواندیم که از صفات پیامبر آخرالزّمان این است که فرموده است: «یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ[۷]». خداوند این نماز را تکیه‌گاه زندگی قرار داده است. نماز خیلی مهمّ است و دارای برکات بسیاری است و بسیار اسرارآمیز است. دو آیه از  قرآن کریم در مورد اهمّیت نماز برای شما می‌خوانم؛ خداوند متعال در یک آیه فرموده است: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ[۸]»؛ «اسْتَعِینُوا» به چه معنایی است؟ یعنی کمک بگیرید و هرجایی که کم آوردید، من برای شما یک کمک قرار دادم که بروید و از آن کمک بگیرید؛ «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ» حال قدر متیقّن است که منظور از «صبر» روزه است و روشن است که ظهور «صلاه» هم همین نماز است. شما هر وقت که در زندگی‌تان کم آوردید، در مورد همه چیز است و هیچ قیدی ندارد. به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردند که «سلمان[۹]» مریض است؛ حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: به عیادت او برویم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی به عیادت او رفتند، از سلمان پرسیدند: چه چیزی شده است که به نماز نیامدی؟ گفت: در ناحیه کمر درد دارم و امانم را گرفته است و نتوانستم به نماز بیایم. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: چرا از نماز کمک نگرفتی؟ عرض کرد: آقا! نماز چه ارتباطی با دردِ کمر دارد؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند که خداوند متعال فرموده است: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ» و نفرموده است در کجا این ‌کار را بکنید، بلکه هرجایی گیر کردید و دیدید که چاره‌ای ندارید، به نماز پناهنده شوید. نماز تکیه‌گاه است، نماز پناهگاه است، نماز پشتیبان است، نماز جبران کننده‌ی کَسری‌های زندگی ماست.

 

«نماز» امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر است

در آیه‌ی دیگر خداوند متعال فرموده است: «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ[۱۰]»؛ یکی از آثار مهمّ نماز این است که نماز مأمور نهی از منکر و مأمور امر به معروف است. این را ما نمی‌گوییم و خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است. «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ». پس خداوند امر به معروف و نهی از منکر می‌کند، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) امر به معروف و نهی از منکر می‌کند، نماز امر به معروف و نهی از منکر می‌کند و همه‌ی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین)امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. حال یک حدیث برای شما می‌خوانم و سپس توضیحات مختصری برای شما عرض خواهم کرد، باشد که ان‌شاءالله آرام آرام ما این کار را شروع کنیم. والله امر به معروف و نهی از منکر دلسوزی است، خیرخواهی است، دست‌گیری است، جلوگیری از افتادن بندگان خدا به جهنّم است. اگر کسی از پشت بام بیفتد و بتوانی از وقوع آن جلوگیری کنی و این کار را انجام ندهی، همیشه وجدانت ناراحت خواهد بود. ولی گاهی کسی در حال افتادن در جهنّم است و جلوی آن را نمی‌گیرید و اصلاً ناراحت نمی‌شوید! این چگونه وجدان و دلسوزی و مهربانی است که انسان به قوم و خویش و به خانواده و به جامعه‌ی خودش دارد؟! یعنی به اندازه‌ای قسّی‌القلب است که اگر او در آتش جهنّم بسوزد، دلش نمی‌سوزد. چرا یکدیگر را رها کنیم و اجازه بدهیم که به جهنّم بیفتیم؟ یک جوان عزیزی آمد و به من یک نکته‌ای گفت، او را بوسیدم؛ این‌ها آیینه‌ی ما هستند و اگر عیب‌های ما را به ما بگویند، چقدر زیباست. چقدر خوب است که انسان به دیگران میدان بدهد تا عیب‌های او را بگویند. انسانی که گوش شنوا برای شنیدن عیب‌های خودش ندارد، دشمن‌ترین دشمنِ خودش است و هیچ کسی جرأت نمی‌کند تا عیب‌های او را بگوید و انسان معیوب خواهد ماند، انسان ناقص خواهد ماند و در جهنّم خواهد افتاد؛ ولی وقتی انسان دلسوز است و طرف مقابل هم این دلسوزی را متوجّه می‌شود، جامعه ترقّی می‌کند و همه یکدیگر را از عیب و از نقص به سوی کمال دعوت می‌نمایند، به خوبی‌ها دعوت می‌نمایند.

دلایل نزول بلا بر جامعه از دیدگاه امام زین العابدین (علیه السلام)

حدیث شریف این است که مقداری هشدار دهنده است؛ چرا ما به این اندازه بلا داریم؟ چرا ما به این اندازه آسیب‌های طبیعی، آسیب‌های اجتماعی و آسیب‌های بین‌المللی همه را گرفتار کرده است؟ در دعای شریف کمیل که جزءِ معجزات حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و اگر همه‌ی عالَم جمع بشوند، نمی‌توانند یک دعا مانند دعای کمیل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خلق نمایند. این علی (علیه السلام) است که می‌تواند چنین دعایی در محضر خداوند متعال عرضه بدارد. در این دعا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به خداوند عرض می‌کند: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ الْبَلَاءَ[۱۱]»؛ خدایا! گناهان باعث ریزش بلا می‌شود و این گناهانی که باعث ریزش بلا می‌شود را بر ما ببخشای. چه گناهانی موجب نزول بلا خواهد شد؟ در این حدیث شریف از وجود نازنین حضرت امام سجّاد زین العابدین (علیه الصلاه و السلام) آمده است که فرموده‌اند: «و الذنوب التی تنزل البلاء ترک إغاثه الملهوف[۱۲]»؛ ان‌شاءالله همیشه سیمِ دل‌تان را به امام رضا (علیه السلام) وصل کنید؛ «السَّلَامُ عَلَى غَوْثِ اللَّهْفَانِ وَ مَنْ صَارَتْ بِهِ أَرْضُ خُرَاسَانَ خُرَاسَانَ[۱۳]»؛ ای امام بزرگواری که پناه انسان‌های سرگردان هستی. «ملهوف» انسان گرفتاری است که دستش به جایی بند نیست، سرگردان است و نمی‌داند که چه کسی دستش را می‌گیرد و چه کسی گره‌اش را باز می‌کند. هر وقت دست‌تان از همه بریده شد و سرگردان شدید و دیدید که راه به جایی نمی‌برید، بگویید: یا امام رضا! ؛ «السَّلَامُ عَلَى غَوْثِ اللَّهْفَانِ»؛ اگر کسی در زندگی سرگردان است و نمی‌تواند ازدواج کند، نمی‌تواند کسب و کار داشته باشد و از همه جا درمانده است و گیر کرده است، شما می‌توانید برای او کاری انجام بدهید ولی به او اعتنا نکرده‌اید، در این هنگام بلا نازل خواهد شد. «ترک إغاثه الملهوف» یکی از علت‌هایی که خداوند متعال بلا نازل می‌کند، بی‌اعتنایی به گرفتاریِ گرفتاران است. دومین مورد آن این است که فرموده است: «و ترک معاونه المظلوم[۱۴]»؛ گردن‌کلفتی، یک شخصی را زیر لگد گرفته است و داد او بلند است و نرفتی تا طرف مقابل را هُل بدهی و بگویی چرا او را می‌زنی؟ یا شخصی در حال داد و بیداد کردن و بردن آبروی شخص دیگری است، تو هم می‌توانی با یک برخورد تند و یا با یک خواهش نگذاری که آبروی او را ببرد، هیچ چیزی نگفتی و ایستادی و او را تماشا کردی، این موضوع هم موجب می‌شود تا خداوند متعال بلا نازل نماید. موضوع سوم این است که فرموده است: «و تضییع الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر[۱۵]»؛ وقتی جامعه امر به معروف و نهی از منکر را ضایع کرد، خداوند بر این جامعه بلا نازل خواهد نمود و بلا پشت سر بلای دیگر خواهد آمد. از کرونا خلاص نمی‌شویم که دچار سیل می‌شویم، از سیل خلاص نشده دچار زلزله می‌شویم، از زلزله خلاص نشده دچار طوفان می‌شویم، دچار شن و خاک می‌شویم و این بلاها همه‌ی عالَم را پُر کرده است. جنگ روسیه و اوکراین رُخ می‌دهد و تمام دنیا گرفتارِ گرانی و تورّم خواهند شد. این کشور ترکیه که همسایه‌ی ماست و دچار تحریم نیز نمی‌باشد، با آمریکا و اسرائیل هم رابطه‌ی خوبی دارد، ولی در حال حاضر تورّم بیش از ما را تجربه می‌کند و گرانی بیداد می‌کند. کشورهای اروپایی در حال حاضر گرفتار هستند. وقتی بشر نسبت به یکدیگر دلسوز نباشد، خیرخواهی را ترک می‌کند، امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کند؛ وقتی ترکِ امر به معروف و نهی از منکر کرد، خداوند متعال می‌بیند که این‌ها نسبت به یکدیگر رحم ندارند. امر به معروف و نهی از منکر علامت رحم است، علامت دلسوزی است؛ وقتی جامعه بی‌رحم بشود، «ارحموا ترحموا[۱۶]»، اگر رحم کنید، رحم می‌بینید. وقتی بی‌رحم شدید، خداوند هم رحمِ خودش را شامل حال شما نخواهد کرد.

ماجرای ناسپاسی بنی‌اسرائیل در قبال الطاف خداوند

خداوند متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی اعراف، برخورد بنی‌اسرائیل را با حضرت موسی (علیه السلام) بیان می‌نماید و ناسپاسی‌های بنی‌اسرائیل، روح بُت‌پرستی و گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل را بیان نموده است و خداوند متعال حضرت موسی (علیه السلام) را مأمور کردند که این بنی‌اسرائیل را که در برابر طاغوتی چون فرعون دارای هیچ‌گونه امنیّتی نبودند، امنیّت بچّه‌دار شدن هم نداشتند و برای زن‌های‌شان جاسوس قرار داده بود و تفتیش می‌کرد که زنی باردار نشده باشد؛ از ترس هیچ مردی نمی‌توانست به امید بچّه‌دار شدن با همسرش ارتباط داشته باشد و اگر زنی بچّه‌دار می‌شد، مأمورین رصد می‌کردند و به محض به دنیا آمدن کودک، او را ذبح می‌کردند و حتّی خفه هم نمی‌کردند و سر نوزاد را می‌بریدند. این‌ها تاریخ نیست که بگویید در آن دست‌کاری شده است و حدیث هم نیست که بگویید شیعیان آن را جعل کرده‌اند، بلکه این‌ها را قرآن کریم می‌فرماید. «یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ[۱۷]»؛ فرعون پسران را سر می‌بُرید، «وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ[۱۸]»؛ دختران را نگاه می‌داشت و از آن‌ها استفاده‌ی فحشا می‌کرد و از آنان بیگاری می‌کشید، ولی هیچ کسی حقّ نداشت که صاحب پسر بشود. حضرت موسی (علیه السلام) قیام کردند و با عصای خودشان معجزاتی را انجام دادند که هم کار قشون را انجام می‌دادند و هم کار اقتصادی می‌کردند و هم کار فرهنگی می‌کرد و فقط یک عصای ساده نبود. فرمود: «وَ مَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى[۱۹]»؛ ای موسی! این چه چیزی است که در دست توست؟ حضرت موسی (علیه السلام) پاسخ دادند: این یک عصا است. فرمود: آن را بینداز تا تبدیل به اژدها بشود، چرا می‌گویی فقط یک عصا است؟ هرچه خدا بخواهد، همان است و تو گمان می‌کنی که یک عصا است. تا آن‌جایی که خداوند خواسته است، عصا است؛ ولی اگر بخواهد، تبدیل به اژدها می‌شود. اگر بخواهد دریا را برای تو می‌شکافد و کار مهندسی معجزه‌آسا انجام می‌دهد و برای تو و جمعیّت‌ تو تونل می‌شود و تو از آن ردّ می‌شوی و سپس دشمنت می‌آید و دهان می‌شود و او را می‌بلعد. کجا این عصاست؟ این چیزی است که خداوند در آن چیزی قرار داده است. حضرت موسی (علیه السلام) این بنی‌اسرائیلِ ذلیلِ پایمال شده‌ی ناامنِ وحشت‌زده را از دست فرعونیان نجات دادند و فرعون را با قشونش به زیر آب فرو بردند و این‌ها با معجزه ردّ شدند و به آن سوی رود نیل رفتند و دیدند که عدّه‌ای در حال پرستش بُت هستند. به همین حضرت موسی (علیه السلام) که این اندازه منّت بر سرشان دارد، گفتند: «اجْعَلْ لَنَا إِلَٰهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَهٌ[۲۰]»؛ ای موسی! این‌ها چه بُت‌های زیبایی دارند، برای ما هم چند بُت درست کن تا ما هم آن‌ها را بپرستیم. خجالت نکشیدند. از آسمان برایشان «الْمَنَّ وَ السَّلْوَى[۲۱]» نازل می‌شد، امّا آن‌ها می‌گفتند: ما پیاز می‌خواهیم، ما سیر می‌خواهیم، ما خیار می‌خواهیم؛ این‌ها چه چیزی است که از آسمان برای ما می‌آید؟ جمعیّتِ بهانه‌گیر، راحت‌طلب و ناسازگار بودند و با دین ناسازگار بودند، با موسی (علیه السلام) ناسازگار بودند ولی با فرعون این‌گونه نبودند؛ آن‌ها را خفه کرده بود و کسی جرأت حرف زدن نداشت. در جامعه‌ی ما برخی این‌گونه هستند. با رضاخان هیچ ناسازگاری نداشتند، محمدرضا شاه با آن ساواک پدر مردم را درآورده بود و کسی جرأت نداشت که در تاکسی و یا در منزل خودش علیه حکومت حرف نازک‌تر از گُل برند، آن‌ها را خفه می‌کردند. ولی وقتی به امام زمان (ارواحنا فداه) و به نایب امام زمان (ارواحنا فداه) برسد، به مجتهد برسد، به مقدّسات برسد و یا به شهداء برسد، هرچه به دهان‌شان می‌آید می‌گویند. این روحیه اصلاً روحیه‌ی خوبی نیست و دارای عاقبت خوبی هم نخواهد بود.

ماجرای سوءِ استفاده‌‌ی قوم بنی‌اسرائیل از دین و شریعت

سوره‌ی اعراف در فراز‌های مختلف داستان حضرت موسی (علیه السلام) و بنی اسرائیل را بیان کرده است. یکی از جریاناتش داستان سوءِ استفاده و کُلاه شرعی بود که بنی اسرائیل در سوءِ استفاده‌ی از دین می‌کردند. این‌ها روزهای شنبه تعطیل بودند و روز عبادت‌شان بود و در حال حاضر هم روز شنبه را تعطیل هستند. «یوم السّبت» که «سبت» که به معنای تعطیلی و رکود است وم چون شنبه را تعطیل می‌کردند، آن را «یوم السّبت» نام گذاشتند و به معنای روز تعطیلی است. این‌ها باید در روز تعطیلی شکار نمی‌کردند و خداوند متعال ماهی‌ها را به گونه‌ای قرار داده بود که روز شنبه که این‌ها نباید شکار می‌کردند، ساحلی که این‌ها زندگی می‌کردند، پُر از ماهی می‌شد و این‌ها می‌دیدند که فوج فوج ماهی می‌آید و نتوانستند خودشان را نگه دارند و کانالی ایجاد کردند و روزهای شنبه ماهی‌ها را در آن‌جا می‌ریختند و روز یکشنبه می‌رفتند و آن‌ها را می‌گرفتند و می‌گفتند که ما روز شنبه شکار نکردیم. روز شنبه حیله به کار می‌بردند که ماهی‌ها به مکانی بروند و روز یکشنبه آن‌ها را شکار می‌کردند. در این مسأله جمعیت به سه گروه تقسیم شدند: گروه اول رباخوارانی بودند که با یک چوب کبریت و با یک چیزی مدام در حال توجیه کردن هستند و پدر مردم را درمی‌آورند و خون مردم را می‌مکند و نام او را هم ربا نمی‌گذارند و نام او چیز دیگری است. این‌ها هم شکار ماهی را انجام می‌دادند ولی می‌گفتند که در روز شنبه این کار را انجام ندادیم و ما در روز یکشنبه ماهی‌ها را شکار می‌کنیم. عدّه‌ای به این صورت کُلاه شرعی می‌گذاشتند و کار حرام انجام می‌دادند. عدّه‌ای این‌ گروه را می‌دیدند، ولی سکوت می‌کردند. عدّه‌ی کمی هم متدیّن و غیرتی بودند و از این کار ناراحت بودند و اعتراض می‌کردند. این گروهی که سکوت کرده بودند، نه تنها به آن‌ها کار نداشتند، بلکه از این‌هایی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند، طلبکار بودند. در حال حاضر هم به همین صورت است و اگر کسی بخواهد به یک شخص بی‌حجاب و یا یک شخص بدحجاب تذکّری بدهد، آن‌ها که ساکت هستند به شخص بی‌حجاب کاری ندارند و به این کسی که امر به معروف می‌کند می‌گویند که چه کار داری؟ مزاحمت ایجاد کرده‌ای. این دقیقاً همان کار بنی‌اسرائیل است. یک عدّه‌ای ساکت بودند ولی در برابر گناه سکوت کرده بودند و در برابر دین سکوت نمی‌کردند و اعتراض می‌کردند. آمدند به این گروه کمی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند، گفتند: «لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ[۲۲]»؛ بیکار هستید؟ در حال ایجاد فتنه و شلوغ کردن هستید و در حال آشوب کردن هستید و می‌دانید که حرف بر روی این‌ها اثر ندارد و این‌ها بی‌حجابی را آغاز کرده‌اند و دیگر فایده‌ای ندارد، پس چرا این حرف‌ها را می‌زنید؟ دقیقاً همین حرف‌ها را می‌زدند و می‌گفتند چرا شما این حرف‌ها را می‌زنید؟ «لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا» چرا قومی را موعظه می‌کنید که «اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ» نابود شدنی هستند و عذاب الهی باید این‌ها را ببرد، ولی گفتن تو اثر ندارد و با این حرفت در حال ایجاد فتنه هستی و در حال شلوغ کردن هستی. آن‌ گروه کم چه می‌گفتند؟ آن‌ها هم کم نمی‌آوردند و می‌گفتند: «مَعْذِرَهً[۲۳]»، روز قیامت از ما سؤال می‌کنند که چرا او گناه خداوند را انجام داد و تو او را تماشا کردی؟ بی‌غیرت! چرا غیرت دینی نداشتی و حرف نزدی؟ اولاً می‌گفتند: «مَعْذِرَهً»، می‌خواهیم در روز قیامت حجّت داشته باشیم و ثانیاً از کجا می‌گویید که اثر ندارد؟ «وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ[۲۴]»، شاید هم اثر بگذارد. زن فرعون که در خانه‌ی فرعون بود، فرعون می‌خواست حضرت موسی (علیه السلام) را بکشد، ولی زن او یک جمله گفت که ما بچّه نداریم و این بچّه هم زیباست،‌ پس او را نگه داریم و او فرزند ما باشد. دو مرتبه خطر را از حضرت موسی (علیه السلام) رفع کرد و فرعون هم حرف او را گوش کرد. فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام) می‌خواستند حضرت یوسف (علیه السلام) را از بین ببرند؛ توطئه کردند و به صورت دست‌جمعی او را به عنوان ورزش بردند، ولی بنای آن‌ها نابودی حضرت یوسف (علیه السلام) بود. یکی از برادران گفت: چرا او را می‌کُشید؟ «لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ[۲۵]» بیایید و یوسف را نکشید، «وَ أَلْقُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ[۲۶]» و او را در چاه بیندازید. مگر نمی خواهید از نظر شما دور شود؟ خب او را در چاه بیندازید، شاید کسی آمد و او را همراه خود برد و به این صورت از شرّ او نیز راحت می‌شویم؛ ولی او را نکشید و دیگران هم حرف او را گوش کردند. گاهی انسان خبیث هم حرف را گوش می‌کند. شما حرف‌تان را بزنید، اگر او گوش نکند، شما ضرر نکرده‌اید؛ ولی ممکن است در جایی حرف شما را هم گوش کند.؛ ؟ «وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ».

فقط از خداوند متعال بترسید و از غیر خدا هرگز ترسی نداشته باشید

خداوند متعال در ادامه می‌فرماید: «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا[۲۷]» وقتی این‌ها به حرف‌های این گروه قلیل گوش نکردند و گوش فراموشی به خود گرفتند، ما آن‌هایی را که نهی کردند را نجات دادیم، ولی هم آن‌هایی که سکوت کرده بودند و هم گنه‌کاران را عذاب دادیم. بنابراین سکوت در برابر گناه، رضایت به گناه خداوند است، جرأت دادن به گنه‌کار است، مرعوب کردن انسان‌های خوب است و عادی کردن گناه در جامعه است و خداوند متعال به هیچ عنوان از این‌ها نمی‌گذرد و این‌که این سه گروه را در قرآن کریم مشخّص کرده است و فرموده است: «أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ[۲۸]» ما فقط آن‌هایی که نهی کردند را نجات دادیم و بقیّه را گرفتار عذاب الهی کردیم. بنابراین هرجایی که می‌توانید به یک انسان بی‌نماز، یک انسان بی‌حجاب، یک انسان بی‌بند و بار، یک انسان رباخوار، یک انسان بی‌انصاف، یک انسان اهل غیبت و یا یک انسانی که آبرو می‌برد، تذکّر بدهید، برای رضای خداوند تذکّر بدهید و نترسید و فقط از خداوند متعال بترسید. فقط از خداوند متعال بترسید و از غیر خداوند نترسید. «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ[۲۹]»؛ مُبلّغِ دین باید از خداوند بترسد و از غیر خداوند هم نباید ترسی داشته باشد. کاری از غیر خداوند هم ساخته نیست. همه‌ی دنیا جمع شدند تا امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) را از بین ببرد، امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به حساب همگی رسیدند و عمر طبیعی کردند و با چه عزّتی هم از دنیا رفتند. بعضی از مجتهدین در شهر قم بودند که بسیار ملّا هم بودند و شاگردان مجتهد زیادی هم داشتند، می‌گفتند که این‌کارهایی که حاج آقا روح‌الله انجام می‌دهد، باعث می‌شود تا او را بکشند؛ خودشان خیلی زودتر از امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) وفات کردند و خداوند هم عزّت به آن صورت هم نصیب‌شان نکرد. ولی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) نترسیدند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ لاَ یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لاَ یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ[۳۰]»؛ امر به معروف و نهی از منکر نه روزی انسان را کم می‌کند و نه این‌که اجل انسان را نزدیک می‌نماید، روزی مُقدّر است و اجل هم مُقدّر است و هر دو نیز به دست خداوند تبارک و تعالی است. خاطرمان جمع باشد و برای رضای خداوند نسبت به یکدیگر دلسوزی کنیم. هرجا نقص و گرفتاری در همدیگر مشاهده کردیم، ان‌شاءالله تعالی سعی کنیم تا به یکدیگر کمک نماییم.

روضه و توسّل به حضرت رقیّه (سلام الله علیها)

امروز روز حضرت رقیّه (سلام الله علیها) است. برای ایشان بمیرم. وضعیّت این دختر بسیار رقّت‌بار است. معمولاً دخترها خیلی بابایی هستند. می‌گویند حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) خیلی به این دختر محبّت می‌کردند. شاید علّت آن هم این بوده است که شبیه مادرشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود. هم سیمای او شبیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود و هم از نظر صفات، حضرت زهرا (سلام الله علیها) بسیار رازدار بودند. پهلویش را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) نشان نداد، بازویش را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) نشان نداد. این دختر هم بسیار تازیانه خورده بود و در بیابان‌ها بسیار دویده بود، ولی حتّی آبله‌های پایش را به عمّه‌اش هم نشان نداده بود. آن شبی که آن غسّاله در خرابه او را غسل می‌داد، می‌گویند کم آورد و نزد حضرت زینب (سلام الله علیها) آمد و پرسید این دختر چه مریضی داشته است؟ وقتی حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمودند که به مرضی مبتلا نبوده است، گفت که تمام بدن او کبود است، چرا این‌گونه است؟ ولی هیچ‌گاه نه گرسنگی‌ و نه درد و آبله‌اش را بیان کرد و تنها چیزی که به زبان می‌آورد این بود که می‌گفت: پدرم کی می‌آید؟ بهانه‌ی پدر را می‌گرفت. خرابه‌ی شام برای اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) یک زندان بود، ولی زندانی بود که دیواری نداشت. نه حفاظی برای گرما و نه حفاظی برای سرما بود. چون دور آن هم حصاری وجود نداشت، ارازل و اوباش می‌آمدند و سنگ می‌زدند، زخم زبان می‌زدند. خیلی به این دختر سخت گذشت. بهانه‌ی پدر را گرفت و خوابش برد. گویا در عالَم رؤیا دید که پدرش آمده است و او را در آغوش گرفته است.‌ هراسان از خواب پرید و گفت: عمّه چراغ را روشن کن تا ببینم بابایم کجا رفت. قیامتی به پا شد و گویا آسمان و زمین به حال این دختر گریه می‌کردند. همه‌ی اُسرا به ناله آمدند. در دل شب خبر به قصر رسید و نامرد پرسید: چه خبر است؟ مأمور فرستادند و گزارش دادند‌ که یک بچّه‌ی سه‌ساله گریه می‌کند و بهانه می‌گیرد. خدا لعنتش کند. خیلی بدذاتی کرد و دستور داد سر بابایش را برای او ببرید و او را آرام کنید. همه مشغول گریه بودند و دیدند که طبقی را وارد خرابه کردند. یک نگاهی به طبق سر پوشیده کرد و یک نگاهی به عمّه کرد. عمّه جان! من که از شما غذا نخواستم؛ من بابایم را می‌خواهم. وقتی روپوش طبق را کنار زد، دید گمشده‌اش همین جاست. به این سر خیره شد و گفت: ای بابا! ای کاش کور بودم و تو را این‌گونه نمی‌دیدم. کاش مرده بودم و بابایم را این‌گونه نمی‌دیدم. این زبان‌حال است. بابا! گمان می‌کردم که با پا می‌آیی و من را در آغوش می‌گیری، فکر نمی‌کردم که با سر بیایی و من تو را در آغوش بگیرم. با دست‌های کوچک این سرِ پُرخون را در دامنش قرار داد. بابا! دردهای بسیاری دارم، بسیار خاطرات سفر دارم، ولی حال که تو را دیدم، فهمیدم که دردِ تو بیشتر از دخترت است. بابا! من چیزی نمی‌گویم، تو برای من تعریف کن. بابا جانم! «یا اَبَتاه! مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ؟[۳۱]»؛ بابای من! چه کسی رگ‌های گردنت را بُریده است؟ «مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ؟[۳۲]»؛ چه کسی محاسنت را با خونت خضاب کرده است؟ این‌قدر پدرش را صدا زد که دیدند بلبل خاموش شد. جلو آمدند و دیدند سر در یک سو افتاده است و سه‌ساله در یک سو افتاده است.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

تا ان‌شاءالله از مدّاح آل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) فیض ببرید، چه نامی خوش‌تر نام حسین (علیه السلام). همه بگویید: یا حسین (علیه السلام).

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸.

[۲] نماز میت پس از مراسم غسل و کفن کردن میّت، بر جنازه او نماز مخصوصی خوانده میشود که نماز میّت نام دارد.

نماز میّت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید، کافی است: بعد از نیّت و گفتن تکبیر اول بگوید: اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ انَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ اللَّهِ؛ و بعد از تکبیر دوّم بگوید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ و بعد از تکبیر سوم بگوید: اللَّهُمَّ اْغفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ؛ و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المت و اگر میت زن است بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المت و بعد تکبیر پنجم را بگوید.

[۳] مفاتیح الجنان، نماز میّت.

[۴] سوره مبارکه نحل، آیه ۹۰.

«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ إِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَ یَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ ۚ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ».

[۵] سوره مبارکه احزاب، آیه ۶.

«النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَ أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِیَائِکُمْ مَعْرُوفًا ۚ کَانَ ذَٰلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا».

[۶] سوره مبارکه کهف، آیه ۶.

[۷] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۵۷.

«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ ۚ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».

[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۵.

«وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ ۚ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ».

[۹] ‌سلمان فارسی ایرانی، از جلیل‌القدرترین صحابی پیامبر اسلام (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) و از شیعیان خاص و یاران امام علی (علیه ‌السّلام) می‌باشد که به بالاترین درجه‌های ایمان و کمال رسید و این شایستگی را یافت که پیامبر خدا (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) درباره او بگوید: «سلمان از ما اهل بیت است». سلمان در زمان خلیفه دوم حاکم مدائن شد؛ سیره حکومتداری وی برگرفته از سیره پیامبر اسلام (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) بود که مورد بازخواست خلیفه قرار گرفت. سلمان سرانجام در سال ۳۴ یا ۳۶ ه. ق، در آخر خلافت عثمان، در سن بین دویست پنجاه سال تا سیصد پنجاه سال در مدائن مریض شد و دارفانی را وداع گفت و توسط امیرالمومنین در مدائن به خاک سپرده شد. نام سلمان در مراحل گوناگون زندگی او تا پیش از پذیرش اسلام با ابهام روبروست. در منابع کهن مطلقا اشاره‌ای به نام سابق او نشده است اما از قرن ششم منابعی همچون مجمل التواریخ و القصص نام قبل از اسلام او را “ماهبه بن بدخشان بن آذرحبسس بن مرد سالار” ضبط کرده‌اند و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد اسامی‌ای شبیه به این مورد را ضبط کرده‌اند که احتمالا همۀ آنها تصحیف کلمه “ماه به” در ردیف “روزبه” و “سال به” از اسامی رایج ایرانی پیش اسلام در ایران می‌باشند و همچنین کلمه “آذرجسس” نیز تغیر یافته “آذر گشنسب”می‌باشد.

سلمان مشهور به کنیه ابو عبدالله در بعد از اسلام بود و از اهالی روستای جی از توابع اصفهان، پدرش دهقان و از متدینین زرشتی بود و سلمان نیز در کودکی از پیروان این آیین بود آیین مسیح در نخستین جلوه مثل بارقه‌ای از ایمان بر قلب روزبه می‌تابد یک روز که وی از سوی پدر برای سرکشی به مزرعه فرستاده شده بود در مسیر راه خود عبادتگاهی را دید که تعدادی در آن مشغول نیایش و عبادت هستند روح کنجکاوی و پرسشگری او باعث شد تا او به دنبال حقیقت این آئین تازه باشد و از پیروان این آئین دربارۀ کیششان سؤالاتی پرسید و علاقۀ خود را نیز به آنان ابراز کرد و با راهنمایی آنان به این دین در آمد و آئین مسیحیت را اختیار کرد. این عمل وی سبب شد که از سوی پدر و خانواده مورد مؤاخذه قرار گیرد.

سرانجام روزبه به همراه کاروانی رهسپار شام مرکز مسیحیت آن زمان شد و در شام در کلیسایی به مدت هفت سال به خدمت‌گذاری مشغول شد و بعد از آن نزد راهبی در موصل و بعد شهر عموریه رفت و از آنجا به همراه کاوانی برای پیدا کردن پیامبر اسلام به حجاز آمد ولی اهالی کاروان او را به یک یهودی فروخته و او نیز سلمان را به زنی بنام خلیسه در یثرب فروخت. او کارهای مزارع و نخلستان‌های این زن را در یثرب انجام می‌داد که با خبر شد پیامبر اسلام (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) در مکه مبعوث به امر رسالت شده است اما او نتوانست تا زمانی که پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) به مدینه آمد او را ببیند. سلمان که از قبل می‌دانست پیامبری در این سرزمین ظهور می‌کند و برای او نشانه‌ایی است همچون اینکه صدقه نمی‌پذیرد، هدیه می‌پذیرد و بین دو شانه‌اش مهر پیامبری ممهور است لذا وقتی او پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) را در منطقه قبا بود ملاقات کرد و مقداری خرما برای ایشان به عنوان صدقه برد و دید حضرت به یاران خود دستور تناول دادند ولی خود از آن خرماها تناول نکردند چون صدقه بودند و سپس یک روز در مدینه وقتی که پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) را دید مقداری خرما به ایشان هدیه داد و ایشان از این خرماها تناول کردند و برای دیدن نشانۀ سوم یک روز زمانی که پیامبر به “مقیع الفرقد” آمده بودند برای تشییع یکی از اصحاب خود، سلمان پشت سر حضرت قرار گرفت و با کنار رفتن جامۀ حضرت مهر رسالت را بر پشت آن جناب بدید و خود را بر آن فکند و آن را بوسید و گریه کرد و سپس اسلام آورد و داستان خود را برای حضرت رسول اکرم (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) حکایت کرد.

دربارۀ آزادی سلمان از بردگی روایات زیادی نقل شده است ولی روایتی که بیشتر به آن اعتماد شده است به این قرار است که سلمان به دستور پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) با ارباب خود قرار داد بست که در ازاء سیصد تا چهارصد درخت خرما زرد و قرمز که می‌کارد و به ثمر می‌رساند آزاد شود اما این کار چند سال طول می‌کشید، و با اعجاز پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) بود که درختان خرما به سرعت به ثمر نشستند و خرمای تازه دادند و سلمان آزاد شد. لذا به همین دلیل سلمان در جنگ‌های اولیه اسلام شرکت نداشت و نخستین جنگی که موفق به شرکت در آن بعد از آزادی شد جنگ خندق بود.

در صدر اسلام بخاطر برابری مسلمانان به دستور پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) بین آنان پیمان اخوت بسته شد که سلمان نیز با ابو درداء پیمان اخوت بست. اما ماندگاری نام سلمان در تاریخ از حضور او در جنگ خندق بود هنگامی که سواران خزاعی در فاصله چهار روز از مکه به مدینه بودند و پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) را از حرکت قریش و سپاه عظیم عرب با خبر ساختند و نیز هنگامی که مسلمانان از پیمان‌شکنی یهود مطلع شدند، ابری از هراس بر فضای مدینه گسترده شد. پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) بلافاصله یاران خود را برای رای زنی فرا خواندند گروهی بر آن بودند که از مدینه خارج شوند و هر جا با دشمن رو به رو شدند همانجا دست به شمشیر ببرند ناگهان سلمان فارسی جلو آمد و پیشنهاد تاریخی خود را مبنی بر اینکه به رسم ایرانیان در موقع جنگ، بر اطراف شهر خندقی حفر شود، را مطرح کرد و پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) پیشنهاد او را پذیرفتند. در بحبوئه جنگ خندق بین مهاجر و انصار نزاع لفظی در گرفت که هر کدام سلمان را به خود نسبت می‌دادند در این میان پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) سخنی گفت که به این نزاع پایان داد “سلمان منا اهل البیت”سلمان از اهل بیت من است و لذا او را ” سلمان محمدی ” نیز شمرده‌اند. سلمان اولین کسی بود که قرآن را به فارسی ترجمه کرد و برای پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) نیز کار مترجمی زبان فارسی به عربی و بالعکس را انجام می‌داد. او از جمله تعداد معدودی بود که در تدفین رسول خدا (صلی ‌الله‌ علیه ‌و ‌آله ‌و سلم) شرکت داشت و بر بدن آن حضرت نماز خواند و از جمله صحابه‌ای بود که در بدو امر با ابوبکر بیعت نکرد تا زمانی که او را مجبور کردند. وی از شیعیان خاص و یاران علی (علیه ‌السّلام) می‌باشد. سلمان در زمان خلافت عمر حضور مستمری در فتوحات مسلمانان و جنگ‌های فتح ایران داشت و در فتح مداین با مردم شهر مذاکره کرد و آنان پذیرفتند که جزیه بپردازند.

[۱۰] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۴۵.

«اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلَاهَ ۖ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ ۗ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ ۗ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ».

[۱۱] مفاتیح الجنان، دعای شریف کمیل.

[۱۲] الوافی، جلد ۹، صفحه ۱۶۶۷.

«و قد ورد عن زین العابدین علیه السّلام فی تفسیر هذه الذنوب أن الذنوب التی تغیر النعم البغی على الناس و الزوال عن العباده فی الخیر و اصطناع المعروف و کفران النعم و ترک الشکر قال اللّٰه تعالى إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یُغَیِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتّٰى  یُغَیِّرُوا مٰا بِأَنْفُسِهِمْ  – و الذنوب التی تورث الندم قتل النفس التی حرم اللّٰه قال اللّٰه تعالى فی قصه قابیل حین قتل أخاه هابیل فعجز عن دفنه فَأَصْبَحَ مِنَ اَلنّٰادِمِینَ  و ترک صله الرحم حین یقدر و ترک الصلاه حتى یخرج وقتها و ترک الوصیه و رد المظالم – و منع الزکاه حتى یحضر الموت و ینغلق اللسان – و الذنوب التی تزیل النعم عصیان العارف و التطاول على الناس – و الاستهزاء بهم و السخریه منهم و الذنوب التی تدفع القسم إظهار الافتقار – و النوم عن صلاه العتمه و صلاه الغداه و استحقار النعم و شکوى المعبود و الزنا – و الذنوب التی تهتک العصم شرب الخمر و لعب القمار و تعاطی ما یضحک الناس و اللغو و المزاح و ذکر عیوب الناس و مجالسه أهل الریب – و الذنوب التی تنزل البلاء ترک إغاثه الملهوف و ترک معاونه المظلوم – و تضییع الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر – و الذنوب التی تدیل الأعداء المجاهره بالظلم و إعلان الفجور و إباحه المحظور و عصیان الأخیار و الانقیاد إلى الأشرار – و الذنوب التی تعجل الفناء قطیعه الرحم و الیمین الفاجره و الأقوال الکاذبه و الزنا و سد طرق المسلمین و ادعاء الإمامه بغیر حق – و الذنوب التی تقطع الرجاء الیأس من روح اللّٰه و القنوط من رحمه اللّٰه – و الثقه بغیر اللّٰه و التکذیب بوعد اللّٰه – و الذنوب التی تظلم الهواء السحر و الکهانه و الإیمان بالنجوم و التکذیب بالقدر و عقوق الوالدین و الذنوب التی تکشف الغطاء الاستدانه بغیر نیه الأداء و الإسراف فی النفقه و البخل عن الأهل و الأولاد و ذوی الأرحام و سوء الخلق و قله الصبر – و استعمال الضجر و الکسل و الاستهانه بأهل الذنوب – و الذنوب التی ترد الدعاء سوء النیه و خبث السریره و النفاق مع الإخوان و ترک التصدیق بالإجابه و تأخیر الصلاه المفروضه حتى تذهب أوقاتها».

[۱۳] بحارالأنوار، ج۱۰۲، ص ۵۷-۵۲. / مفاتیح الجنان، باب ۳، فصل ۹، در بیان فضیلت و کیفیت زیارت امام رضا (علیه السلام).

مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار می‌نویسد: زیارت مولا و سرور ما، امام رضا علیه‌السلام که بر او، پدران و فرزندانش درود و سلام باد، در هر زمانی شایسته و نیکو است، و بهترین زمان آن، ماه رجب است. این زیارت از فرزندش حضرت جواد علیه‌السلام ‌برای آن حضرت روایت شده است: « السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَلِی اللهِ، السَّلَامُ عَلَیکَ یا حُجَّهَ اللهِ ، السَّلَامُ عَلَیکَ یا نُورَ اللهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا عَمُودَ الدِّینِ، السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَهِ اللهِ  السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللهِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ مُوسَى کَلِیمِ اللهِ،  السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ عِیسَى رُوحِ اللهِ ، السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ، السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ سَیدَی شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ سَیدِ الْعَابِدِینَ، السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بَاقِرِ عِلْمِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ الْبَرِّ التَّقِی، السَّلَامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْعَالِمِ الْحَفِی السَّلَامُ عَلَیکَ أَیهَا الصِّدِّیقُ الشَّهِیدُ ، السَّلَامُ عَلَیکَ أَیهَا الْوَصِی الْبَرُّ التَّقِی ، أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ، وَ آتَیتَ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ عَبَدْتَ اللهَ حَتَّى أَتَاکَ الْیقِینُ السَّلَامُ عَلَیکَ مِنْ إِمَامٍ عَصِیبٍ وَ إِمَامٍ نَجِیبٍ وَ بَعِیدٍ قَرِیبٍ وَ مَسْمُومٍ غَرِیبٍ السَّلَامُ عَلَیکَ أَیهَا الْعَالِمُ النَّبِیهُ وَ الْقَدْرُ الْوَجِیهُ النَّازِحُ عَنْ تُرْبَهِ جَدِّهِ وَ أَبِیهِ السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَوْلَادَهُ وَ عِیالَهُ بِالنِّیاحَهِ عَلَیهِ قَبْلَ وُصُولِ الْقَتْلِ إِلَیهِ السَّلَامُ عَلَى دِیارِکُمُ الْمُوحِشَاتِ کَمَا اسْتَوْحَشَتْ مِنْکُمْ مِنًى وَ عَرَفَاتٌ، السَّلَامُ عَلَى سَادَاتِ الْعَبِیدِ، وَ عُدَّهِ الْوَعِیدِ وَ الْبِئْرِ الْمُعَطَّلَهِ ، وَ الْقَصْرِ الْمَشِیدِ ، السَّلَامُ عَلَى غَوْثِ اللَّهْفَانِ وَ مَنْ صَارَتْ بِهِ أَرْضُ خُرَاسَانَ خُرَاسَانَ السَّلَامُ عَلَى قَلِیلِ الزَّائِرِینَ وَ قُرَّهِ عَینِ فَاطِمَهَ سَیدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ ، السَّلَامُ عَلَى الْبَهْجَهِ الرَّضَوِیهِ، وَ الْأَخْلَاقِ الرَّضِیهِ وَ الْغُصُونِ الْمُتَفَرِّعَهِ عَنِ الشَّجَرَهِ الْأَحْمَدِیهِ، السَّلَامُ عَلَى مَنِ انْتَهَى إِلَیهِ رِئَاسَهُ الْمُلْکِ الْأَعْظَمِ وَ عِلْمُ کُلِّ شَی‏ءٍ لِتَمَامِ الْأَمْرِ الْمُحْکَمِ السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَسْمَاؤُهُمْ وَسِیلَهُ السَّائِلِینَ ، وَ هَیاکِلُهُمْ أَمَانُ الْمَخْلُوقِینَ ، وَ حُجَجُهُمْ إِبْطَالُ شُبَهِ الْمُلْحِدِینَ، السَّلَامُ عَلَى‌ مَنْ کُسِرَتْ لَهُ وِسَادَهُ وَالِدِهِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ حَتَّى خَصَمَ أَهْلَ الْکُتُبِ وَ ثَبَّتَ قَوَاعِدَ ‌الدِّینِ‌ السَّلَامُ عَلَى عَلَمِ الْأَعْلَامِ وَ مَنْ کُسِرَ قُلُوبُ شِیعَتِهِ بِغُرْبَتِهِ إِلَى یوْمِ الْقِیامَهِ ، السَّلَامُ عَلَى السِّرَاجِ الْوَهَّاجِ وَ الْبَحْرِ الْعَجَّاجِ الَّذِی صَارَتْ تُرْبَتُهُ مَهْبِطَ الْأَمْلَاکِ وَ الْمِعْرَاجِ ، السَّلَامُ عَلَى أُمَرَاءِ الْإِسْلَامِ وَ مُلُوکِ الْأَدْیانِ وَ طَاهِرِی الْوِلَادَهِ وَ مَنْ أَطْلَعَهُمُ اللهُ عَلَى عِلْمِ الْغَیبِ وَ الشَّهَادَهِ ، وَ جَعَلَهُمْ أَهْلَ السَّادَهِ [السَّعَادَهَ] السَّلَامُ عَلَى کُهُوفِ الْکَائِنَاتِ وَ ظِلِّهَا وَ مَنِ ابْتَهَجَتْ بِهِ مَعَالِمُ طُوسَ ، حَیثُ حَلَّ بِرَبْعِهَا.

یا قَبْرَ طُوسَ سَقَاکَ اللَّهُ رَحْمَتَهُ                مَا ذَا ضَمِنْتَ مِنَ الْخَیرَاتِ یا طُوسُ‏

طَابَتْ بِقَاعُکَ فِی الدُّنْیا وَ طَابَ بِهَا                   شَخْصٌ ثَوَى بِسَنَاآبَادَ مَرْمُوسٌ‏

شَخْصٌ عَزِیزٌ عَلَى الْإِسْلَامِ مَصْرَعُهُ                 فِی رَحْمَهِ اللَّهِ مَغْمُورٌ وَ مَغْمُوسٌ‏

یا قَبْرَهُ أَنْتَ قَبْرٌ قَدْ تَضَمَّنَهُ                            حِلْمٌ وَ عِلْمٌ وَ تَطْهِیرٌ وَ تَقْدِیسٌ‏

فَخْراً بِأَنَّکَ مَغْبُوطٌ بِجُثَّتِهِ                                وَ بِالْمَلَائِکَهِ الْأَطْهَارِ مَحْرُوسٌ‏

فِی کُلِّ عَصْرٍ لَنَا مِنْکُمْ إِمَامُ هُدًى                         فَرَبْعُهُ آهِلٌ مِنْکُمْ وَ مَأْنُوسٌ‏

أَمْسَتْ نُجُومُ سَمَاءِ الدِّینِ آفِلَهً     وَ ظَلَّ أُسْدُ الشرى [الثَّرَى‏] قَدْ ضَمَّهَا الْخِیسُ‏

غَابَتْ ثَمَانِیهٌ مِنْکُمْ وَ أَرْبَعَهٌ                          تُرْجَى مَطَالِعُهَا مَا حَنَّتِ الْعِیسُ‏

حَتَّى مَتَى یزْهَرُ الْحَقُّ الْمُنِیرُ بِکُمْ                 فَالْحَقُّ فِی غَیرِکُمْ دَاجٍ وَ مَطْمُوس‏

السَّلَامُ عَلَى مُفْتَخَرِ الْأَبْرَارِ ، وَ نَائِی الْمَزَارِ ، وَ شَرْطِ دُخُولِ الْجَنَّهِ أَوِ النَّارِ ، السَّلَامُ عَلَى مَنْ لَمْ یقْطَعِ اللهُ عَنْهُمْ صَلَوَاتِهِ فِی آنَاءِ السَّاعَاتِ وَ بِهِمْ سَکَنَتِ السَّوَاکِنُ وَ تَحَرَّکَتِ الْمُتَحَرِّکَاتُ ، السَّلَامُ عَلَى مَنْ جَعَلَ اللهُ إِمَامَتَهُمْ مُمَیزَهً بَینَ الْفَرِیقَینِ کَمَا تَعَبَّدَ بِوَلَایتِهِمْ أَهْلَ الْخَافِقَینِ السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَحْیا اللهُ بِهِ دَارِسَ حُکْمِ النَّبِیینَ ، وَ تَعَبَّدَهُمْ بِوَلَایتِهِ لِتَمَامِ کَلِمَهِ اللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ السَّلَامُ عَلَى شُهُورِ الْحَوْلِ وَ عَدَدِ السَّاعَاتِ وَ حُرُوفِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ فِی الرُّقُومِ الْمُسَطَّرَاتِ السَّلَامُ عَلَى إِقْبَالِ الدُّنْیا وَ سُعُودِهَا وَ مَنْ سُئِلُوا عَنْ کَلِمَهِ التَّوْحِیدِ، فَقَالُوا نَحْنُ وَ اللهِ مِنْ شُرُوطِهَا السَّلَامُ عَلَى مَنْ یعَلَّلُ وُجُودُ کُلِّ مَخْلُوقٍ بِلَوْلَاهُمْ وَ مَنْ خَطَبَتْ لَهُمُ الْخُطَبَاءُ

بِسَبْعَهِ آبَاءٍ هُمْ مَا هُمْ                        هُمْ أَفْضَلُ مَنْ یشْرَبُ صَوْبَ الْغَمَامِ

السَّلَامُ عَلَى عَلِی مَجْدِهِمْ وَ بِنَائِهِمْ ، وَ مَنْ أُنْشِدَ فِی فَخْرِهِمْ وَ عَلَائِهِمْ ، بِوُجُوبِ الصَّلَاهِ عَلَیهِمْ وَ طَهَارَهِ ثِیابِهِمْ السَّلَامُ عَلَى قَمَرِ الْأَقْمَارِ ، الْمُتَکَلِّمِ مَعَ کُلِّ لُغَهٍ بِلِسَانِهِمْ ، الْقَائِلِ لِشِیعَتِهِ مَا کَانَ اللهُ لِیوَلِّی إِمَاماً عَلَى أُمَّهٍ حَتَّى یعَرِّفَهُ بِلُغَاتِهِمْ السَّلَامُ عَلَى فَرْحَهِ الْقُلُوبِ وَ فَرَجِ الْمَکْرُوبِ وَ شَرِیفِ الْأَشْرَافِ وَ مَفْخَرِ عَبْدِ مَنَافٍ یا لَیتَنِی مِنَ الطَّائِفِینَ بِعَرْصَتِهِ وَ حَضْرَتِهِ مُسْتَشْهِداً لِبَهْجَهِ مُؤَانَسَتِهِ

أَطُوفُ بِبَابِکُمْ فِی کُلِّ حِینٍ                             کَأَنَّ بِبَابِکُمْ جُعِلَ الطَّوَافُ

السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّءُوفِ ، الَّذِی هَیجَ أَحْزَانَ یوْمِ الطُّفُوفِ ، بِاللهِ أُقْسِمُ وَ بِآبَائِکَ الْأَطْهَارِ وَ بِأَبْنَائِکَ الْمُنْتَجَبِینَ الْأَبْرَارِ لَوْ لَا بُعْدُ الشُّقَّهِ حَیثُ شَطَّتْ بِکُمُ الدَّارُ ، لَقَضَیتُ بَعْضَ وَاجِبِکُمْ بِتَکْرَارِ الْمَزَارِ وَ السَّلَامُ عَلَیکُمْ یا حُمَاهَ الدِّینِ ، وَ أَوْلَادَ النَّبِیینَ ، وَ سَادَهَ الْمَخْلُوقِینَ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یا اللَّهُ ، الدَّائِمُ فِی مُلْکِهِ ، الْقَائِمُ فِی عِزِّهِ ، الْمُطَاعُ فِی سُلْطَانِهِ ، الْمُتَفَرِّدُ فِی کِبْرِیائِهِ ، الْمُتَوَحِّدُ فِی دَیمُومِیهِ بَقَائِهِ الْعَادِلُ فِی بَرِیتِهِ ، الْعَالِمُ فِی قَضِیتِهِ ، الْکَرِیمُ فِی تَأْخِیرِ عُقُوبَتِهِ ، إِلَهِی حَاجَاتِی مَصْرُوفَهٌ إِلَیکَ ، وَ آمَالِی مَوْقُوفَهٌ لَدَیکَ وَ کُلَّمَا وَفَّقْتَنِی بِخَیرٍ فَأَنْتَ دَلِیلِی عَلَیهِ ، وَ طَرِیقِی إِلَیهِ  یا قَدِیراً لَا تَئُودُهُ الْمَطَالِبُ ، یا مَلِیاً یلْجَأُ إِلَیهِ کُلُّ رَاغِبٍ ، مَا زِلْتُ مَصْحُوباً مِنْکَ بِالنِّعَمِ جَارِیاً عَلَى عَادَاتِ الْإِحْسَانِ وَ الْکَرَمِ أَسْأَلُکَ بِالْقُدْرَهِ النَّافِذَهِ فِی جَمِیعِ الْأَشْیاءِ ، وَ قَضَائِکَ الْمُبْرَمِ الَّذِی تَحْجُبُهُ بِأَیسَرِ الدُّعَاءِ وَ بِالنَّظْرَهِ الَّتِی نَظَرْتَ بِهَا إِلَى الْجِبَالِ فَتَشَامَخَتْ ، وَ إِلَى الْأَرَضِینَ فَتَسَطَّحَتْ ، وَ إِلَى السَّمَاوَاتِ فَارْتَفَعَتْ ، وَ إِلَى الْبِحَارِ فَتَفَجَّرَتْ یا مَنْ جَلَّ عَنْ أَدَوَاتِ لَحَظَاتِ الْبَشَرِ ، وَ لَطُفَ عَنْ دَقَائِقِ خَطَرَاتِ الْفِکَرِ، لَا تُحْمَدُ یا سَیدِی إِلَّا بِتَوْفِیقٍ مِنْکَ یقْتَضِی حَمْداً وَ لَا تُشْکَرُ عَلَى أَصْغَرِ مِنَّهٍ إِلَّا اسْتَوْجَبْتَ بِهَا شُکْراً ، فَمَتَى تُحْصَى نَعْمَاؤُکَ یا إِلَهِی ، وَ تُجَازَى آلَاؤُکَ یا مَوْلَای ، وَ تُکَافَى صَنَائِعُکَ یا سَیدِی وَ مِنْ نِعَمِکَ یحْمَدُ الْحَامِدُونَ ، وَ مِنْ شُکْرِکَ یشْکُرُ الشَّاکِرُونَ ، وَ أَنْتَ الْمُعْتَمَدُ لِلذُّنُوبِ فِی عَفْوِکَ ، وَ النَّاشِرُ عَلَى الْخَاطِئِینَ جَنَاحَ سِتْرِکَ وَ أَنْتَ الْکَاشِفُ لِلضُّرِّ بِیدِکَ ، فَکَمْ مِنْ سَیئَهٍ أَخْفَاهَا حِلْمُکَ حَتَّى دَخَلَتْ ، وَ حَسَنَهٍ ضَاعَفَهَا فَضْلُکَ حَتَّى عَظُمَتْ عَلَیهَا مُجَازَاتُکَ جَلَلْتَ أَنْ یخَافَ مِنْکَ إِلَّا الْعَدْلُ ، وَ أَنْ یرْجَى مِنْکَ إِلَّا الْإِحْسَانُ وَ الْفَضْلُ ، فَامْنُنْ عَلَی بِمَا أَوْجَبَهُ فَضْلُکَ ، وَ لَا تَخْذُلْنِی بِمَا یحْکُمُ بِهِ عَدْلُکَ ، سَیدِی لَوْ عَلِمَتِ الْأَرْضُ بِذُنُوبِی لَسَاخَتْ بِی ، أَوِ الْجِبَالُ لَهَدَّتْنِی ، أَوِ السَّمَاوَاتُ لَاخْتَطَفَتْنِی ، أَوِ الْبِحَارُ لَأَغْرَقَتْنِی ، سَیدِی سَیدِی سَیدِی مَوْلَای مَوْلَای مَوْلَای ، قَدْ تَکَرَّرَ وُقُوفِی لِضِیافَتِکَ ، فَلَا تَحْرِمْنِی مَا وَعَدْتَ الْمُتَعَرِّضِینَ لِمَسْأَلَتِکَ ، یا مَعْرُوفَ الْعَارِفِینَ ، یا مَعْبُودَ الْعَابِدِینَ ، یا مَشْکُورَ الشَّاکِرِینَ ، یا جَلِیسَ الذَّاکِرِینَ ، یا مَحْمُودَ مَنْ حَمِدَهُ ، یا مَوْجُودَ مَنْ طَلَبَهُ ، یا مَوْصُوفَ مَنْ وَحَّدَهُ ، یا مَحْبُوبَ مَنْ أَحَبَّهُ یا غَوْثَ مَنْ أَرَادَهُ ، یا مَقْصُودَ مَنْ أَنَابَ إِلَیهِ ، یا مَنْ لَا یعْلَمُ الْغَیبَ إِلَّا هُوَ  یا مَنْ لَا یصْرِفُ السُّوءَ إِلَّا هُوَ ، یا مَنْ لَا یدَبِّرُ الْأَمْرَ إِلَّا هُوَ یا مَنْ لَا یغْفِرُ الذَّنْبَ إِلَّا هُوَ ، یا مَنْ لَا یخْلُقُ الْخَلْقَ إِلَّا هُوَ ، یا مَنْ لَا ینَزِّلُ الْغَیثَ إِلَّا هُوَ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ اغْفِرْ لِی یا خَیرَ الْغَافِرِینَ رَبِّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ حَیاءٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ رَجَاءٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ إِنَابَهٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ رَغْبَهٍ وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ رَهْبَهٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ طَاعَهٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ إِیمَانٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ إِقْرَارٍ وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ إِخْلَاصٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ تَقْوَى ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ تَوَکُّلٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ ذِلَّهٍ وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ عَامِلٍ لَکَ هَارِبٍ مِنْکَ إِلَیکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تُبْ عَلَی وَ عَلَى وَالِدَی بِمَا تُبْتَ وَ تَتُوبُ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، یا مَنْ تُسَمَّى بِالْغَفُورِ الرَّحِیمِ ، یا مَنْ تُسَمَّى بِالْغَفُورِ الرَّحِیمِ ، یا مَنْ تُسَمَّى بِالْغَفُورِ الرَّحِیمِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ اقْبَلْ تَوْبَتِی، وَ زَکِّ عَمَلِی ، وَاشْکُرْ سَعْیی ، وَ ارْحَمْ ضَرَاعَتِی ، وَ لَا تَحْجُبْ صَوْتِی وَ لَا تُخَیبْ مَسْأَلَتِی ، یا غَوْثَ الْمُسْتَغِیثِینَ ، وَ أَبْلِغْ أَئِمَّتِی سَلَامِی وَ دُعَائِی ، وَ شَفِّعْهُمْ فِی جَمِیعِ مَا سَأَلْتُکَ وَ أَوْصِلْ هَدِیتِی إِلَیهِمْ کَمَا ینْبَغِی لَهُمْ ، وَ زِدْهُمْ مِنْ ذَلِکَ مَا ینْبَغِی لَکَ بِأَضْعَافٍ لَا یحْصِیهَا غَیرُکَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى طَیبِ الْمُرْسَلِینَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ‏».

[۱۴] الوافی، جلد ۹، صفحه ۱۶۶۷.

[۱۵] همان.

[۱۶] نهج الفصاحه، جلد ۱، صفحه ۲۰۵، حدیث ۲۶۳.

«ارحموا ترحموا و اغفروا یغفر لکم».

[۱۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۹.

«وَ إِذْ نَجَّیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ ۚ وَ فِی ذَٰلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ».

[۱۸] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۴۱.

«وَ إِذْ أَنْجَیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ ۖ یُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ ۚ وَفِی ذَٰلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ».

[۱۹] سوره مبارکه طه، آیه ۱۷.

[۲۰] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۳۸.

«وَ جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَىٰ قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَهُمْ ۚ قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَٰهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَهٌ ۚ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ».

[۲۱] سوره مبارکه طه، آیه ۸۰.

«یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنْجَیْنَاکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ وَاعَدْنَاکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى».

[۲۲] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۶۴.

«وَ إِذْ قَالَتْ أُمَّهٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَهً إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ».

[۲۳] همان.

[۲۴] همان.

[۲۵] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰.

«قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَهِ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ».

[۲۶] همان.

[۲۷] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۶۵.

«فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِیسٍ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ».

[۲۸] همان.

[۲۹] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۹.

«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَ کَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِیبًا».

[۳۰] غرر الحکم و درر الکلم، جلد ۱، صفحه ۲۴۴.

«إِنَّ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ لاَ یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لاَ یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ لَکِنْ یُضَاعِفَانِ اَلثَّوَابَ وَ یُعَظِّمَانِ اَلْأَجْرَ وَ أَفْضَلُ مِنْهُمَا کَلِمَهُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ».

[۳۱] نفس المهموم، صفحه ۴۵۶. (یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! یا أبَتاهُ، مَنْ بَقی بَعْدَک نَرْجوه؟ یا أبَتاهُ، مَنْ لِلْیتیمه حَتّی تَکْبُر).

[۳۲] همان.