«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ».[۲]
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ مَولَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ المعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ.
بزرگترین عید خدا در تاریخ خلقت عید غدیر خم را تبریک عرض میکنم.
در ارتباط با مسئله غدیر خم، با حواله حضرت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علیه السلام چند نکته قرآنی به خدمت شما عرض میکنم، بعد هم چند نکتهی تاریخی و معرفتی.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آینه قرآن کریم
در قرآن کریم آیات فراوانی راجع به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، بعضیها تا سیصد آیه گفتهاند، بعضیها میگویند اصلاً قرآن کریم تفسیر فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، همهی قرآن کریم آینهای است که اگر کسی بخواهد سیمای انسان کاملی که قرآن کریم برای تربیت انسان کامل، ارائه انسان کامل از جانب خدای متعال نازل شده است، شخصیت والای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همان انسان کاملی است که قرآن کریم تابوی انسان کامل است.
ولی چند آیه بین شیعه و سنّی اتفاق هست که این آیات در مورد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.
چهار آیه در سوره مبارکه مائده، آخرین سورهای است که قبل از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در آخرین سال حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نازل شده است.
یکی آیه تبلیغ است، دوم آیه اکمال است، سوم هم آیه «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ».[۳]
در آیه تبلیغ «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ». خطاب خطابِ خیلی مؤکّد است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عناوین مختلفی دارند، ولی آنجایی که بعنوان یک پیک، باید یک پیام مهمّی را از جانب خدای متعال به امّت خود ابلاغ کند، آنجا عنوان «رسول» را میگویند.
با اینکه خودِ رسالت، رسول معنای تبلیغ را هم دارد، ولی چون موضوع خیلی مهم است و باید همهی بشریت مخاطب این خطاب قرار بگیرند و بلاغ مبین باشد، خدای متعال از باب تفعیل استفاده کرده است، «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ»، که سعهی معنا دارد، تبلیغ کن، «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»، آنچه را که از جانبِ رَبّ تو… باز کلمه «رَبّ» که عنوان مدیریت عالمی دارد، تربیت بشر در آن گنجانده شده است، خدای متعال از کلمه «رَبّ» استفاده کرده است، «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»، آن چیزی که از جانب ذات ربوبی بر تو نازل شده است را تبلیغ کن، «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ»، اگر آن چیزی که به تو نازل شده است را تبلیغ نکردی «فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»، این نفی همهی دین است، یعنی انگار در بیست و سه سال نه نمازی تبلیغ کردهای، نه جهادی تبلیغ کردهای، نه زکاتی تبلیغ کردهای، نه معرفتی به مردم رساندهای، نه اخلاقی، نه اعتقادی، نه شریعتی، یعنی هیچ، یعنی اگر این یکی نباشد یعنی هیچ!
این مسئله خیلی مهم است، مهمترین مسئلهای است که دین در دین بودنِ خودش به این قائم است، یا این و همهی دین، یا منهای این و هیچ!
چه مسئلهای میتواند اینقدر اهمیّت داشته باشد؟ و کدام مسئله بوده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ابلاغ نکرده بودند؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در این بیست و سه سال همهی احکام شرعی و اخلاقی و اعتقادی را هم به امّت خود ابلاغ کرده است و هم اجراء کرده است.
این همه نماز جماعتهایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواندهاند، این همه مأمورینی که برای جمع کردن زکات در مناطق مختلف قرار دادهاند، این همه مسئلهی روزه را در همهی عالم اسلامِ آن روز به اجراء گذاشتهاند، در اخلاق و موعظهها «سلمان» تربیت کرده است، «مقداد» تربیت کرده است.
کدام مسئله بوده است که بطور رسمی با مردم مطرح نشده است و این مسئله آنقدر مهم است که اگر ابلاغ نکنی اصل و فرع دین ابلاغ نشده است و این دین قابلیّت بقاء ندارد؟
شما هر چیزی را حساب کنید، به اینجا میرسید که این موضوع یک چیزی است که این حفاظ برای اسلام است، یعنی اگر شما این دژ و این حصار را برای دین درست نکنید، این دین مورد غارتِ غارتگران قرار میگیرد و حفاظت ندارد.
دوم اینکه باید موضوعی باشد که اگر این نباشد مقاصدِ دین که در قرآن کریم آمده است، کارشناسی که اسرارِ این احکام را، بطون این احکام را بلد باشد و برای مردم تبیین کند و تعلیم بدهد، جامعه فاقدِ تبیین خواهد بود و آیات مبهم و مجمل میماند و مردم گرفتارِ اختلاف میشوند.
نکته سوم؛ این موضوع بقدری مهم است که همیشه برای این دین باید یک عینیت تجربی به دنیا نشان داد، آن کسی که تمام دین در وجود او پیاده شده است، اگر نباشد دین الگو ندارد، دین عینیّت ندارد.
این سه مسئله مهم را در نظر داشته باشید.
یکی اینکه هر آیین و مکتبی حفاظ میخواهد، یک مرزبان میخواهد که مرزهای این کشور دین را از تجاوز متجاوزین حفاظت کند. دوم اینکه دین برای همیشه با آن چیزی که خدای متعال اراده کرده است و مراد خدای متعال بوده است، یک کسی میخواهد که مانند خود قرآن کریم از جانب خدای متعال مجاز باشد که بگوید مقصود این آیه این است و غیر از این نیست، وگرنه در برداشت از قرآن کریم، هر کسی قرآن کریم را با رأی خودش تفسیر میکند و جامعه گرفتار هرج و مرج فرهنگی و هرج و مرج دینی میشود. سوم اینکه شما هر مسئلهای را هر اندازه تبلیغ کنید، تا زمانی که الگو معرّفی نکنید مردم اعتماد نمیکنند، یک الگو لازم است که بگویید این فرمول در خارج پیاده شده است، این دارو درمانِ سرطان است، ما در صد مورد پیاده کردیم و دیدیم جواب میدهد. این دین کجا جواب داده است که انسان با انگشت اشاره کند و بگوید که این همهی دین است.
شما این سه نکته را داشته باشید.
حال خدای متعال در قرآن کریم بعنوان ربّ العالمین از موضع ربوبیت پشت فرمان قرار گرفته است و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمان قطعی تحت عنوان رسالت صادر کرده است که اگر این موضوع را تبلیغ نکنی درواقع دین را تبلیغ نکردهای.
اهمیّت این موضوع در این حد است که وجود آن بقاء همهی دین است، بیان حقیقتِ همهی دین است، ارائهی الگو در تمام زمانها برای این دین آسمانی است.
انجیل و تورات، هر دو کتاب الهی هستند، ولی چون بعد از پیغمبرشان، این مسئلهی امامت که کسی عینیّتِ آن پیغمبر را که شما وجود او تماشا کنید وجود نداشته است، هم انجیل تحریف شده است و هم تورات تحریف شده است.
اگر مسئلهی غدیر نبود قرآن کریم هم به سرنوشت انجیل و تورات مبتلا میشد.
دیگر اینکه اختلاف در فتاوا هست، اختلاف در ابعاد مختلف دین در میان علمای اسلامی، در میان اهل سنّت بیشتر از شیعه، بین خودشان اختلاف وجود دارد، ولی به کارشناس مراجعه نمیکنند، خودشان قاصر هستند.
در این آیات کریمه «شَهِدَ اللَّهُ أَ نَّهُ لآ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَ المَلـآئکهُ وَ أُوْلُوا الْعِلْمِ قَآئماً بِالْقِسْطِ لآ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ * إِنِّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الاْءِسْلَـمُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَـبَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ وَ مَن یکفُرْ بِـءَایـتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ»،[۴] که جزو آیاتی است که بعد از نماز هم بعنوان تعقیبات، جزو نورانیترین تعقیبات است.
دو اختلاف هست، یک اختلاف، چون کارشناس وجود ندارد و افراد ناشی هستند هر کسی نظر خودش را میدهد، یک اختلاف این است که بعد از اظهار نظر کارشناسی، چون مطابق میل طرف نیست زیر بار نمیرود. منشأ این اختلاف «ظلم» و «طغیان» است.
اختلافی که بعد از تعیین امامت در جامعه انجام میشود، حجّت بر مردم تمام شده است، خودشان بر اساس مطامع دنیوی حق را نمیپذیرند.
قرآن کریم میفرماید که ما حق را روشن کردیم، «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً».[۵]
وقتی این آیه تبلیغ نازل شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اصحاب خود را میداند، وجود منافقین را میداند، از عهدنامهای که اینها در غیاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای اینکه بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حکومت را به غصب بگیرند و دست دودمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را کوتاه کنند با خبر است، لذا نگران بودند، خدای متعال در اینجا معجزهآسا به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وعدهای داد و آن وعده را عملی کرد.
مردمی که میخواستند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ترور کنند، مردمی که به ناموس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تهمت زدند، مردمی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قول دادند که در جهاد شرکت کنند ولی برای جنگ احد وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از مدینه خارج شدند سیصد نفر کنار کشیدند که روحیهها را تضعیف کنند، برای همین با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همراهی نکردند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینها را میشناسند، هم جامعهشناسی آسمانی دارند و هم تجربهای از واقعیت جامعه خود دارند.
لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مطمئن بودند که وقتی بگویند بعد از من امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست و شما بیایید بیعت کنید، باید این ریاستطلبها، اینهایی که منافق هستند، اینهایی که در پسِ پرده توطئه دارند، اینهایی که منتظر هستند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا بروند و مسیرِ حکومت را عوض کنند، اینها که ساکت نمینشینند، اینها فتنه میکنند.
این مسئلهای که ما در حکومت خودمان دیدیم، گروهی از قافلهی شهیدان جدا شدند و در سال ۸۸ فتنهای به پا کردند، حاضر بودند مملکت ناامن بشود و جنگ داخلی پیش برود ولی این مسیر ولایت ادامه پیدا نکند، آنجا همینطور بود، افراد گردنکلفتی که زیر عبای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قوم و خویشی داشتند، زیر عبای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بزرگ شده بودند، مشهور شده بودند…
این چه مسئلهای است که اگر گفته بشود خوفِ توطئه است؟
کسی برای نماز که توطئه نمیکند، کسی برای روزه که توطئه نمیکند، کسی برای جهاد که توطئه نمیکند، این چه مسئلهای است که قرآن کریم به ما میگوید که برای ما کامل تبیین بشود، که این مسئله مسئلهی رهبری است، مسئلهی زمامداری است، مسئلهی سیاسی است، دندانها تیز شده است تا این طعمه ریاست را بخورند و خودشان رئیس بشوند.
چون این نگرانی قطعی است و واقعیت جامعه آن روز، نشانههایی دارد که اگر معرّفی بشود اینها طغیان و شورش میکنند و ناامنی بوجود میآورند، اینجاست که خدای متعال فرمود من خودم این را بعهده میگیرم، «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»، تو از این شورشگران و فتنهگران نگران هستی، نگرانی تو بجاست، ولی «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»،[۶] ما اینها را آنچنان تحت تصرّف تکوینی قرار میدهیم که با شوق و ذوق بیایند و دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بگیرند و تبریک بگویند.
همینهایی که بعد از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شورش کردند، روز عید غدیر حتّی یک نفر هم مخالفت نکرد.
این صد و بیست هزار حاجی که هم خودشان بودند و هم به نمایندگی از همهی کشورهای اسلامی بودند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مأمور شدند که اجازه ندهد که حتّی یک حاجی از این قافله جدا بشود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تمام حجاج را یک جا در بیابانی که سایه و ساختمان ندارد… اکر در کنار کعبه انجام میشد توجیه میشد، ولی برای اینکه دیده بشود، در بیابان است، زیر آسمان است، جمعیتی اجتماع کردند، این روش و متدی که خدای متعال دستور داد، همه را بیابانی کند، همه را در بیابان نگه دارد، همه را در اوج گرما نگه دارد، این نشانهی این است که برای اهمیّت این قضیّه باید همهی مشکلات را تحمّل کرد و نباید هیچ ابهامی در مسئله باقی بماند.
در این شرایط وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که خودشان امیرالحاج بودند، این کار را در عرفات انجام ندادند، در منا انجام ندادند، کنار بیت الله انجام ندادند، در میقات انجام ندادند، این جمعیت را در یک بیابان سوزانی آورد، کنار برکهای به نام غدیر، در آنجا حجاج را، آنهایی که جلو بودند برگرداند، صبر کرد تا آنهایی که عقب مانده بودند برسند، آنوقت منبری از جهاز شتر درست کردند و خودشان بالای این منبر قرار گرفتند تا همه ببینند، موضوع را هم سیمایی کردند و هم صدایی، که بعد نگویند این صدا بود و خودِ این علی نبود و یک علیِ دیگری بود. طوری که ابهامی برای احدی نماند، که آن کسی که بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امامِ مردم است، زمامدارِ مردم است، او همین علی بن ابیطالب [صلوات الله علیه] است، مردم با دو چشمشان ببینند، با دو گوششان از دو لب درربارِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعنوان مأمور وحی خدا، این فرمان خدا را دریافت کنند که در قیامت عذری برای احدی باقی نماند.
این آیه با این شرایط آمد، «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»، نه اینکه امر امامت را تبلیغ نکردی، اصلاً رسالت خدا را تبلیغ نکردی، دین خدا را تبلیغ نکردی.
مانند این است که یک مجسمهای ساخته بشود ولی روح نداشته باشد، این مجسمه چه فایدهای دارد؟ این مجسمه وقتی اثر دارد که دارای روح باشد، تابحال قالب دین را درست کردی، نماز عضوی از این قالب است، روزه یک عضو است، جهاد یک عضو است، زکات یک عضو است، اخلاقیات اعضای دیگر است، این مجموعه یک پیکر و جسمی از دین را درست کرده است، ولی هنگامِ دمیدنِ روحِ این جسم روزِ غدیر است، آن کسی که جانِ تو است تنها جان تو نیست، او جان این دین است.
خدای متعال در آیه مباهله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بعنوان جان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معرّفی کرده است، «أَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ»،[۷] این نفسِ نفیسِ تو است، این جان توست، این جانِ تو جانِ دینِ توست، باید روز غدیر به عالم اعلان کنی که اگر ولایت در کنار دین نباشد، جسمی است که جان ندارد، لذا رشد ندارد، قدرت بقاء ندارد، برکت ندارد، اثر ندارد، رونق ندارد، قدرت ندارد، عزّت ندارد. وقتی حیات نبود هیچ چیزی نیست، آن حیاتی که قرآن کریم فرمود «اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ»،[۸] بیایید و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم لبّیک بگویید.
من در این خطبه جمعه هم عرض کردم که شعاری را که بنیاد بین المللی غدیر برای غدیریان در این سال اعلان کرده است «لبّیک یا رسول الله» است.
خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرماید: به مردم بگو به تو و خدای تو لبّیک بگویند. برای چه امری لبّیک بگویند؟ «لِمَا یُحْیِیکُمْ»، برای آن چیزی که اینها را زنده میکند و به اینها زندگی میدهد.
آن چیزی که زنده میکند و به اینها زندگی میدهد چیست؟ ولایت علی بن ابیطالب علیه الصلاه و السلام است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم نقش رسالت خود را ایفاء کردند، مردم را جمع کردند و مطلب را در صریحترین وجه آن هم بیان کردند و هم اجراء کردند.
سه روز آنجا ماندند، زن و مرد، مردها آمدند و دست به دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گذاشتند و این قدرتنمایی خدای متعال بود، کسانی که بغض امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را داشتند، کسانی که نمیتوانستند به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه لبخند بزنند، کسانی که سایهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را با تیر میزدند، خندان آمدند و «بَخْ بَخْ لَکَ یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلاَیَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ»[۹] گفتند. همینهایی که بعداً نگذاشتند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این جایگاه بمانند، خود اینها در نهایت خوشحالی ظاهری آمدند و اینطور تصریح کردند و گفتند: «یا علی! بر تو مبارک باد، امروز تو مولای ما و مولای هر مرد مؤمن و زن مؤمنه شدی».
مردها میآمدند و با خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دست میدادند و بیعت میکردند.
خدای متعال دستور داد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تشتی از آب گذاشتند، بانوان میآمدند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دست خود را در این آب گذاشته بودند، آنها هم میآمدند و بعنوان بیعت دست به آبی میگذاشتند که دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آن آب بود. زنها هم اینطور با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیعت کردند.
ولی قضیه برای آن روز نیست، قضیه تا قیامِ قیامت است.
تبلیغِ غدیر بر همگان واجب است
وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خطبه غرّائی ایراد فرمودند و در این خطبه هم امامتِ دوازده امام را بیان کردند، هم مسئله حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را برجسته کردند، که این آغاز است و تمام نیست، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمده است و راه را برای شما مشخص کرده است و باید به حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف ختم بشود و مکمل هم وجود نازنین حضرت بقیه الله الأعظم امام زمان ارواحنا فداه هستند.
صلوات ختم بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم یک مسئله سیاسی الهی عرشی را اجراء کردند، هم بیان کردند، هم اینکه به همهی امّت خود تا دامنهی قیامت مأموریت دادند. به یکایک شما که امشب با یک دل و عشق و محبّت و جوشش احساسات خاصّی آمدید تا دامان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بگیرید و به کانون عشق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خوش آمدید، وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «فَلْیُبَلِّغِ اَلشَّاهِدُ اَلْغَائِبَ»،[۱۰] بر شما واجب است هر کسی که در اینجا شاهد است صدای مرا بر هر غایبی که اینجا نیست برساند، پیام مرا برساند، مأموریت خدا را برای اعلان وصایت بلافصل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امامت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خبر بدهید.
«فَلْیُبَلِّغِ وَ اَلْوَالِدُ اَلْوَلَدَ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ»، حاضرین به غایبین در طول تاریخ، شما که اینجا حاضر هستید، صدای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از من شنیدید، بر شما واجب است که به فرزندانتان ابلاغ کنید، بر هر پدری واجب است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر پدران واجب کرد، بر هر پدری واجب است که به نسل خود ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را برساند.
وجود مبارک جابر بن عبدالله انصاری در دوران پیری در کوچههای مدینه راه میافتاد، عمامه خود را بعنوان پرچم در دست خود میگرفت که مردم توجّه کنند، میگفت: «أَدِّبُوا أَوْلاَدَکُمْ عَلَى حُبِّ عَلِیٍّ»،[۱۱] ای مردم! فرزندانتان را با ولایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تربیت کنید، با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آشنا کنید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بعنوان الگو به جوانها و فرزندانتان معرّفی کنید.
هر کسی در طول تاریخ برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تبلیغ کرده است، بدانید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جوانمردی است که تمام جوانمردها از این کلاس درس گرفتهاند که جوانمرد شدهاند.
چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جنگ خیبر شاهد بودند و صدای ملک رضوان را در آسمان مدینه طنین انداخته بود، همه شنیدند که این ملک مقرّب از جانب خدای متعال اعلان میکرد «لا فتی إلا علی لا سیف إلا ذوالفقار». امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جوانمرد هستند، اگر کسی یک قدم برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بردارد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قدمها برای او برمیدارند.
مناظرهی علامه حلّی اعلی الله مقامه الشّریف
لذا ملاحظه میکنید علامه حلّی اعلی الله مقامه الشّریف وقتی در مجلس شاه خدابنده در سلطانیّه حضور پیدا کرد و کفشهای خودش را با خودش در مجلس شاهانه برد، شاه خدابنده در آن مجلس همهی علمای اهل سنّت را برای یک بغرنج فقهی که برایش پیش آمده بود جمع کرده بود، یکی از زنهای مورد علاقه خودش را سه طلاقه کرده بود و بعد پشیمان شده بود، دیگر راهی نداشت، در مذهب اهل سنّت در یک جلسه میتواند به زن خود بگوید که من تو را سه طلاقه کردهام، در طلاق سوم اگر آن زن شوهر دیگری نکند و آن مرد او را طلاق ندهد، این زن نمیتواند دوباره با مرد اول ازدواج کند. شاه این زن را طلاق داده بود ولی نسبت به او دلبند بود، نمیتوانست دست از او بردارد، علما و فقها را جمع کرد تا راه حلی برای این مسئله پیدا کند.
در علمای اهل سنّت چون هیچ فتوایی نبود، گفت: بروید و بگردید و از علمای غیر اهل سنّت هم اگر کسی بود او را بیاورید.
علامه حلّی را در آن مجلس دعوت کردند، علامه حلّی هم کفش خود را بهمراه خود به مجلس شاهانه برد، این علمای اهل سنّت پوزخند زدند و به شاه انتقاد کردند، گفتند اینها که فرهنگ ندارند، ما میدانستیم اینطور هستند، چرا این شخص را دعوت کردید که مجلس ما را اینطور بیفرهنگ کرد؟ حساسیت شاه برانگیخته شد و به علامه حلّی خطاب کرد: برای چه کفش خودت را آوردی؟ علامه فرمود: ترسیدم حنفیها کفش من را ببرند، چون ابوحنیفه کفش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دزدیده بود، من هم ترسیدم طرفداران او کفش من را بدزدند.
همهی اینها بلند بلند خندیدند و مجلس یکپارچه خنده شد.
گفتند: ابوحنیفه که زمان پیغمبر نبود که بخواهد کفش او را بدزدد!
علامه فرمودند: ببخشید! اشتباه کردم! این مالک بن انس بوده است که کفش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دزدیده است، ترسیدم مالکیها کفش مرا بدزدند.
مجدد اینها مسخره کردند و خندیدند.
گفتند: مالک بن انس که زمان پیغمبر نبوده است.
علامه فرمود: ببخشید! فکر میکنم محمد بن ادریس شافعی بوده است که این کفشهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دزدیده است.
دوباره خندیدند و گفتند: محمد بن ادریس شافعی که آن زمان نبود!
علامه فرمودند: حتماً احمد حنبل کفشهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دزدیده است، ترسیدم حنبلیها تأسّی کنند و کفش مرا ببرند.
دوباره خندیدند و گفتند: احمد حنبل هم زمان پیغمبر نبوده است.
علامه فرمودند: جناب شاه! جناب سلطان! من میخواستم همین را بگویم، در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نه مالک بود تا مالکی باشد، نه ابوحنیفه بود تا اسلام حنفی بشود، نه محمد بن ادریس شافعی بود که شافعیّه درست بشود، ولی آن روز کسی که وجود داشت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بوده است، «عَلِیٌّ وَ شِیعَتُهُ هُمُ اَلْفَائِزُونَ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ»،[۱۲] شیعه ریشه در خانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارد، اینها از کجا درآمدند؟
یک نفر نتوانست جواب بدهد.
آنجا در ابتدا یک چنین مناظرهای را پیش آورد، بعد هم مشکل فقهی را با فقه الهی حل کرد که «أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها»، آنها که نمیتوانند مشکلگشا باشند، مشکلگشا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است و عالمی که از سفره امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ارتزاق کرده است، او میتواند مشکل را حل کند.
علامه حلی اعلی الله مقامه الشّریف هم مشکل خانوادگی شاه را حل کرد و هم اینکه شاه در آنجا اعلانِ تشیّع کرد.
این ایرانِ ما بدهکارِ علامه حلّی رضوان الله تعالی علیه است، اما علامه حلّی اعلی الله مقامه الشّریف را بعد از وفاتشان در خواب دیدند و از ایشان پرسیدند که چه چیزی در آنجا به درد تو خورد؟ پاسخ دادند: در نامه عمل خیلی سختگیری هست، هیچ کسی نمیتواند از این گردونه نجات پیدا کند، دو چیز به داد من رسید، یکی کتاب «الفین» است که از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع کردم و یکی هم زیارت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه.
علامه حلّی اعلی الله مقامه الشّریف کتابی به نام دو هزار دلیل نوشته است، هزار دلیل در اثبات حقّانیت ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و وصایت بلافصل، هزار دلیل هم در بطلان کسانی که در مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، نام آن را «الفین» گذاشتهاند.
برخی از مجاهدین راهِ حقّانیّتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
در طول تاریخ افرادی که از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با قلم و بیانشان دفاع و جهاد و تبیین کردند و حجّت را تمام کردند و اعتقادات شیعه را مانند آفتاب قابل قبول و نورانی کردند، علامه حلّی رضوان الله تعالی علیه است و بعد از ایشان هم مرحوم شوشتری اعلی الله مقامه الشّریف هستند که به همین دلیل هم ایشان را شهید کردند. ایشان کتاب «احقاق الحق» را نوشتند.
مرحوم علامه حلّی اعلی الله مقامه الشّریف علاوه بر کتاب «الفین»، کتاب «کشف الحق و نهج الصدق» را نوشت که یک دایره المعارف عظیمی است.
قاضی نورالله شوشتری اعلی الله مقامه الشّریف کتاب «احقاق الحق» را نوشت، که مرحوم آیت الله العظمی آقای نجفی مرعشی اعلی الله مقامه الشّریف آن را تکمیل کرد و چند جلد به آن اضافه کرد.
میرحامد حسین حلّی اعلی الله مقامه الشّریف هستند که کتاب شریف «عبقات الأنوار» را نوشتند، این کتاب گنجینهی عظیمی است.
خاتم المدافعین للولایه مرحوم علامه آیت الله حاج شیخ عبدالحسین امینی تبریزی رضوان الله تعالی علیه هستند.
نقل جریاناتی از مرحوم علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف
من دو جریان از ایشان نقل میکنم، بعضی چیزها را هم از ما شنیدهاید و هم از مرحوم آقای فاطمینیا اعلی الله مقامه الشّریف که جای ایشان در این مجالس خیلی خالی هست، ایشان چندین کرامت از کرامتهای علامه امینی رضوان الله تعالی علیه نقل فرمودهاند که خیلی هم شایع است و شاید در ذهن شما هم باشد، ولی این دو را میگویم که یا کم گفته شده است و یا گفته نشده است، شاید شما هم نشنیده باشید.
یکی از آنها را آیت الله حاج آقا موسی شبیری اطال الله عمره که از مراجع تقلید هستند، ما هم از کودکی با ایشان خیلی مأنوس بودیم و عنایت داشتیم، ایشان از محققین کمنظیرِ عصر ما هستند، از نخبگان هستند. ایشان چهار جلد کتاب دارند و نام آن را «قطرهای از دریا» گذاشتهاند.
ایشان این داستان را در جلد اول این کتاب نوشتهاند.
نوشتهاند که مرحوم آیت الله آقای شبیری خاقانی که اهوازی هستند و مرجع تقلید بودند و رساله داشتند و خوزستانیها مقلّدِ ایشان بودند، ولی به هر دلیل ارادتی به علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف نداشت، ایشان خوابی دید، دید که عالم قیامت برپا شده است و مردم سرگردان و تشنه هستند، ناگهان گفتند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تشریف آوردند و سرِ حوض کوثر قرار گرفتند و این سرگردانهای تشنه را پناه میدهند و سیراب میکنند.
صف طولانی تشکیل شد و یک یک به خدمت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میرفتند و حضرت تفقّد میکردند و نجاتشان میدادند.
ناگهان دیدند علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف در صف قرار نگرفتند، همینطور مستقیم به محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رفتند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به او آب دادند و او را سیراب کردند.
این آقای آیت الله خاقانی طمع کرد و از صف بیرون آمد که برود و از دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جامی بگیرد.
میگوید وقتی من از صف بیرون آمدم و خواستم جلو بروم صدا آمد که به داخل صف برو!
گفتم: ایشان بدون صف رفت. گفتند: ایشان الغدیر نوشته است!
داستان دیگری شبیه این را آقازاده علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف که روحانی هستند، من هم اولین سفری که رفته بودم سری به کتابخانه علامه امینی رضوان الله تعالی علیه زدم و آقازاده ایشان را در آنجا زیارت کردم، او نقل میکند و میگوید: من نزد آقای بحرالعلوم که از نوادههای سیّد بحرالعلوم هستند رفتم، همینکه وارد شدم و ایشان من را دیدند، بغض گلوی ایشان را گرفت. مدام اشک ریختند و گریه کردند، من تعجّب کردم و علّت را جویا شدم.
گفتند: شب گذشته من پدر شما علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف را در عالم خواب دیدم، دیدم که صحنه قیامت دایر است، مردم مدهوش و سرگردان بودند، ولی شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سامانی دارند و از دستان مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برات نجات میگیرند و از آب حیات کوثر نصیبشان میشود که حیات ابدیشان تأمین میشوند.
مردم در صف میرفتند که ناگهان دیدم گویا میخواهد شخصیتی وارد صحنه بشود، اوضاع بهم ریخت، توجهها به سمت ایشان برگشت، پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: علامه امینی در حال رفتن به محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.
این جلالتی که آمدن او گویا وضع محشر را بهم ریخت، علامه امینی آمد و مستقیم به خدمت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رفت، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با ظرف بلوری به حاضرین آب میدادند، ولی همینکه علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف به محضر ایشان رسید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ظرف را کنار گذاشتند و دو کف مبارکشان را زیر آب بردند و آبی به صورت علامه امینی پاشیدند و او را سیراب کردند، بعد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این جمله را فرمودند: «بَیَّضَ اللهُ وَجهَک کَمَا بَیَّضتَ وَجهِی»، امینی! خدا تو را روسپید کند که تو ما را روسپید کردی.
بنابراین اگر خسته جانی بگو یا علی، اگر ناتوانی بگو یا علی، اگر نگرانی بگو یا علی، اگر مریض داری بگو یا علی، اگر برای فرزندانت عاقبت به خیری میخواهی بگو یا علی.
«نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب کُلَّ هَمٍ وَغَمًّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یا مُحَمَّدَ بِوَلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِی».
دعا
خدایا! تو را به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قسم میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! سیم دل ما را از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قطع نکن.
خدایا! بر معرفت و محبّت ما بیفزای.
خدایا! نسل ما را شیعه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اولادِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرار بده.
خدایا! همه ما را ثابتقدم بدار.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم مشکلات این کشور امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را به دست این فرزند شایسته امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، رهبر عزیزمان برطرف بفرما.
خدایا! این مرد نازنین را که پاسدار ولایت علوی است تا ظهورِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مستدام بدار.
خدایا! مردم ما را دشمنشاد نکن.
خدایا! منافقین را افشاء و دستشان را از سرنوشت کشور ما کوتاه بگردان.
خدایا! کسانی که مایه بدبینی مردم میشوند، سیاهنمایی میکنند، مردم را ناراحت و مأیوس میکنند با چوب غضبت و ذوالفقار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ادب بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم همهی مریضها، مریضهای مورد نظر، مریضهای سفارش شده را شفای عاجل با عنایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روزی بفرما.
خدایا! قرض مقروضین را بر سر سفرهی کَرَمِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اداء بفرما.
خدایا! همهی گناهان ما را مشمول عنایات خاص امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرار بده و محو کن و بجای گناهان ما حسنات در نامه عمل ما ثبت بفرما.
خدایا! جوانهای ما را به سامان برسان.
خدایا! عاقبت امر ما را با مهر شهادت مزیّن بفرما.
خدایا! امام و شهدا و گذشتگان و مشایخ و ذوی الحقوق ما را امشب مشمولِ کَرَمِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرار بده.
الهی که همیشه باصفا بمانید، عاشق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بمانید، و ان شاء الله دست شما به دامان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه متّصل باشد و حاجتروا باشید صلواتی مرحمت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
[۱] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۸ (قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ)
[۲] سوره مبارکه مائده، آیه ۶۷ (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ)
[۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۳ (حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَهُ وَالْمَوْقُوذَهُ وَالْمُتَرَدِّیَهُ وَالنَّطِیحَهُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ ۗ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)
[۴] سوره مبارکه آل عمران، آیات ۱۸ و ۱۹
[۵] سوره مبارکه انسان، آیه ۳
[۶] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰ (إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا)
[۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱ (فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ)
[۸] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۴ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ)
[۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۸ ، صفحه ۳۴۳ (وَ مِنْ مَنَاقِبِ اَلْفَقِیهِ أَبِی اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْمَغَازِلِیِّ عَنْ أَنَسٍ قَالَ: لَمَّا کَانَ یَوْمُ اَلْمُبَاهَلَهِ آخَى اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بَیْنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ عَلِیٌّ وَاقِفٌ یَرَاهُ وَ یَعْرِفُ مَکَانَهُ وَ لَمْ یُوَاخِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَحَدٍ فَانْصَرَفَ عَلِیٌّ بَاکِیَ اَلْعَیْنِ فَافْتَقَدَهُ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ مَا فَعَلَ أَبُو اَلْحَسَنِ قَالُوا اِنْصَرَفَ بَاکِیَ اَلْعَیْنِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ یَا بِلاَلُ اِذْهَبْ فَأْتِنِی بِهِ فَمَضَى بِلاَلٌ إِلَى عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ دَخَلَ مَنْزِلَهُ بَاکِیَ اَلْعَیْنِ فَقَالَتْ فَاطِمَهُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ مَا یُبْکِیکَ لاَ أَبْکَى اَللَّهُ عَیْنَیْکَ قَالَ یَا فَاطِمَهُ آخَى اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بَیْنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ أَنَا وَاقِفٌ یَرَانِی وَ یَعْرِفُ مَکَانِی وَ لَمْ یُوَاخِ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحَدٍ قَالَتْ عَلَیْهَا السَّلاَمُ لاَ یَحْزُنْکَ اَللَّهُ لَعَلَّهُ إِنَّمَا ذَخَرَکَ لِنَفْسِهِ فَقَالَ بِلاَلٌ یَا عَلِیُّ أَجِبِ اَلنَّبِیَّ فَأَتَى عَلِیٌّ اَلنَّبِیَّ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ فَقَالَ وَاخَیْتَ بَیْنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ أَنَا وَاقِفٌ تَرَانِی وَ تَعْرِفُ مَکَانِی وَ لَمْ تُوَاخِ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحَدٍ قَالَ إِنَّمَا ذَخَرْتُکَ لِنَفْسِی أَ لاَ یَسُرُّکَ أَنْ تَکُونَ أَخَا نَبِیِّکَ قَالَ بَلَى یَا رَسُولَ اَللَّهِ أَنَّى لِی بِذَلِکَ فَأَخَذَ بِیَدِهِ فَأَرْقَاهُ اَلْمِنْبَرَ فَقَالَ اَللَّهُمَّ هَذَا مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ أَلاَ إِنَّهُ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى أَلاَ مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلاَهُ قَالَ فَانْصَرَفَ عَلِیٌّ قَرِیرَ اَلْعَیْنِ فَاتَّبَعَهُ عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ فَقَالَ بَخْ بَخْ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ أَصْبَحْتَ مَوْلاَیَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُسْلِمٍ . ۱,۱۴- فض، [کتاب الروضه] ، عَنِ أَبِی اَلْحُسَیْنِ بْنِ اَلْمُظَفَّرِ اَلْعَطَّارِ یَرْفَعُهُ إِلَى حُمَیْدٍ اَلطَّوِیلِ إِلَى أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ : مِثْلَهُ وَ فِی آخِرِهِ ثُمَّ نَزَلَ وَ قَدْ سُرَّ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَجَعَلَ اَلنَّاسُ یُبَایِعُونَهُ وَ عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ یَقُولُ بَخْ بَخْ لَکَ یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلاَیَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ زَوْجَهُ مَنْ یُعَادِیکَ طَالِقَهٌ طَالِقَهٌ طَالِقَهٌ.)
[۱۰] کتاب سُلیم بن قیس الهلالی ، جلد ۲ ، صفحه ۸۵۶ (أَبَانٌ عَنْ سُلَیْمٍ [عَنْ سَلْمَانَ ] قَالَ: کَانَتْ قُرَیْشٌ إِذَا جَلَسَتْ فِی مَجَالِسِهَا فَرَأَتْ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ اَلْبَیْتِ قَطَعَتْ حَدِیثَهَا فَبَیْنَمَا هِیَ جَالِسَهٌ إِذْ قَالَ رَجُلٌ مِنْهُمْ مَا مَثَلُ مُحَمَّدٍ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ إِلاَّ کَمَثَلِ نَخْلَهٍ نَبَتَتْ فِی کُنَاسَهٍ فَبَلَغَ ذَلِکَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَغَضِبَ ثُمَّ خَرَجَ فَأَتَى اَلْمِنْبَرَ فَجَلَسَ عَلَیْهِ حَتَّى اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ ثُمَّ قَامَ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ أَنَا قَالُوا أَنْتَ رَسُولُ اَللَّهِ قَالَ أَنَا رَسُولُ اَللَّهِ وَ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمٍ ثُمَّ مَضَى فِی نَسَبِهِ حَتَّى اِنْتَهَى إِلَى نِزَارٍ ثُمَّ قَالَ أَلاَ وَ إِنِّی وَ أَهْلَ بَیْتِی کُنَّا نُوراً نَسْعَى بَیْنَ یَدَیِ اَللَّهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اَللَّهُ آدَمَ بِأَلْفَیْ عَامٍ وَ کَانَ ذَلِکَ اَلنُّورُ إِذَا سَبَّحَ سَبَّحَتِ اَلْمَلائِکَهُ لِتَسْبِیحِهِ فَلَمَّا خَلَقَ آدَمَ وَضَعَ ذَلِکَ اَلنُّورَ فِی صُلْبِهِ ثُمَّ أَهْبَطَ إِلَى اَلْأَرْضِ فِی صُلْبِ آدَمَ ثُمَّ حَمَلَهُ فِی اَلسَّفِینَهِ فِی صُلْبِ نُوحٍ ثُمَّ قَذَفَهُ فِی اَلنَّارِ فِی صُلْبِ إِبْرَاهِیمَ ثُمَّ لَمْ یَزَلْ یَنْقُلُنَا فِی أَکَارِمِ اَلْأَصْلاَبِ حَتَّى أَخْرَجَنَا مِنْ أَفْضَلِ اَلْمَعَادِنِ مَحْتِداً وَ أَکْرَمِ اَلْمَغَارِسِ مَنْبِتاً بَیْنَ اَلْآبَاءِ وَ اَلْأُمَّهَاتِ لَمْ یَلْتَقِ أَحَدٌ مِنْهُمْ عَلَى سِفَاحٍ قَطُّ أَلاَ وَ نَحْنُ بَنُو عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ سَادَهُ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ أَنَا وَ عَلِیٌّ وَ جَعْفَرٌ وَ حَمْزَهُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَهُ وَ اَلْمَهْدِیُّ أَلاَ وَ إِنَّ اَللَّهَ نَظَرَ إِلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ نَظْرَهً فَاخْتَارَ مِنْهُمْ رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَنَا فَبَعَثَنِی رَسُولاً وَ نَبِیّاً وَ اَلْآخَرُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ أَوْحَى إِلَیَّ أَنْ أَتَّخِذَهُ أَخاً وَ خَلِیلاً وَ وَزِیراً وَ وَصِیّاً وَ خَلِیفَهً أَلاَ وَ إِنَّهُ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی مَنْ وَالاَهُ وَالاَهُ اَللَّهُ وَ مَنْ عَادَاهُ عَادَاهُ اَللَّهُ لاَ یُحِبُّهُ إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَ لاَ یُبْغِضُهُ إِلاَّ کَافِرٌ هُوَ زِرُّ اَلْأَرْضِ بَعْدِی وَ سَکَنِهَا وَ هُوَ کَلِمَهُ اللَّهِ اَلتَّقْوَى وَ عُرْوَتُهُ اَلْوُثْقَى یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اَللّٰهِ بِأَفْوٰاهِهِمْ -… وَ اَللّٰهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْکٰافِرُونَ أَلاَ وَ إِنَّ اَللَّهَ نَظَرَ نَظْرَهً ثَانِیَهً فَاخْتَارَ بَعْدَنَا اِثْنَیْ عَشَرَ وَصِیّاً مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَجَعَلَهُمْ خِیَارَ أُمَّتِی وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مِثْلَ اَلنُّجُومِ فِی اَلسَّمَاءِ کُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ هُمْ أَئِمَّهٌ هُدَاهٌ مُهْتَدُونَ لاَ یَضُرُّهُمْ کَیْدُ مَنْ کَادَهُمْ وَ لاَ خِذْلاَنُ مَنْ خَذَلَهُمْ هُمْ حُجَجُ اَللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ خُزَّانُ عِلْمِهِ وَ تَرَاجِمَهُ وَحْیِهِ وَ مَعَادِنُ حِکْمَتِهِ مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطٰاعَ اَللّٰهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اَللَّهَ هُمْ مَعَ اَلْقُرْآنِ وَ اَلْقُرْآنُ مَعَهُمْ لاَ یُفَارِقُونَهُ حَتَّى یَرِدُوا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ فَلْیُبَلِّغِ اَلشَّاهِدُ اَلْغَائِبَ اَللَّهُمَّ اِشْهَدْ اَللَّهُمَّ اِشْهَدْ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ .)
[۱۱] الثاقب فی المناقب ، جلد ۱ ، صفحه ۱۲۴ (وَ کَانَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِیُّ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ وَ هُوَ یَدُورُ عَلَى مَجَالِسِ اَلْأَنْصَارِ وَ یَقُولُ: « عَلِیٌّ خَیْرُ اَلْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ کَفَرَ»، یَا مَعْشَرَ اَلْأَنْصَارِ أَدِّبُوا أَوْلاَدَکُمْ عَلَى حُبِّ عَلِیٍّ ، فَمَنْ أَبَى فَانْظُرُوا فِی شَأْنِ أُمِّهِ.)
[۱۲] بشاره المصطفی لشیعه المرتضی ، جلد ۱ ، صفحه ۱۱۳ (أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: بَیْنَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِذْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَهُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ وَ هِیَ تَبْکِی فَقَالَ مَا یُبْکِیکِ یَا فَاطِمَهُ قَالَتْ یَا رَسُولَ اَللَّهِ عَیَّرَتْنِی نِسَاءُ قُرَیْشٍ آنِفاً زَعَمْنَ أَنَّکَ زَوَّجْتَنِی رَجُلاً مُعْدِماً لاَ مَالَ لَهُ قَالَ لاَ تَبْکِیِنَّ یَا فَاطِمَهُ فَوَ اَللَّهِ مَا زَوَّجْتُکِ حَتَّى زَوَّجَکِ اَللَّهُ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ وَ أَشْهَدَ عَلَى ذَلِکِ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ أَلاَ وَ إِنَّ اَللَّهَ اِطَّلَعَ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ فَاخْتَارَنِی مِنْ خَلْقِهِ وَ بَعَثَنِی نَبِیّاً ثُمَّ اِطَّلَعَ ثَانِیَهً فَاخْتَارَ مِنَ اَلنَّاسِ عَلِیّاً فَجَعَلَهُ وَارِثاً وَ وَصِیّاً فَعَلِیٌّ أَشْجَعُ اَلنَّاسِ قَلْباً وَ أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَعْدَلُهُمْ فِی اَلرَّعِیَّهِ وَ أَقْسَمُهُمْ بِالسَّوِیَّهِ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ وَ اِسْمُهُمَا فِی تَوْرَاهِ مُوسَى شابیر وَ شابور بِکَرَامَتِهِمَا عَلَى اَللَّهِ یَا فَاطِمَهُ لاَ تَبْکِیِنَّ إِذَا کُسِیتُ غَداً کُسِیَ عَلِیٌّ مَعِی وَ إِذَا حُبِیتُ غَداً حُبِیَ عَلِیٌّ مَعِی یَا فَاطِمَهُ لِوَاءُ اَلْحَمْدِ بِیَدِی وَ اَلنَّاسُ تَحْتَ رَایَتِی یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ فَأُنَاوِلُهُ عَلِیّاً لِکَرَامَتِهِ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَا فَاطِمَهُ عَلِیٌّ عَوْنِی عَلَى مَفَاتِیحِ اَلْجَنَّهِ یَا فَاطِمَهُ عَلِیٌّ وَ شِیعَتُهُ هُمُ اَلْفَائِزُونَ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ قَالَ فَلَمَّا حَدَّثْتُهُ بِهَذَا اَلْحَدِیثِ قَالَ یَا فَتَى مَنْ أَنْتَ قُلْتُ مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ قَالَ عَرَبِیٌّ أَمْ مَوْلًى قُلْتُ عَرَبِیٌّ قَالَ فَأَنْتَ تُحَدِّثُ بِهَذَا اَلْحَدِیثِ وَ أَنْتَ عَلَى مِثْلِ هَذَا اَلْحَالِ فَکَسَانِی ثَلاَثِینَ ثَوْباً وَ أَمَرَ لِی بِعَشَرَهِ آلاَفِ دِرْهَمٍ ثُمَّ قَالَ قَدْ أَقْرَرْتَ عَیْنِی وَ لِی إِلَیْکَ حَاجَهٌ قَالَ مَا حَاجَتُکَ قَالَ تَأْتِی مَسْجِدَ بَنِی فُلاَنٍ أَوْ مَسْجِدَ بَنِی مَرْوَانَ حَتَّى یَأْتِیَکَ اَلْأَخُ اَلْمُبْغِضُ عَلِیّاً فَطَالَتْ عَلَیَّ تِلْکَ اَللَّیْلَهُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ غَدَوْتُ إِلَى اَلْمَسْجِدِ قَالَ فَبَیْنَا أَنَا أُصَلِّی وَ إِذَا بِشَابٍّ یُصَلِّی إِلَى جَانِبِی وَ عَلَیْهِ عِمَامَهٌ إِذْ سَقَطَتِ اَلْعِمَامَهُ عَنْ رَأْسِهِ فَإِذَا رَأْسُهُ رَأْسُ خِنْزِیرٍ وَ وَ اَللَّهِ مَا دَرَیْتُ مَا أَقُولُ فِی صَلاَتِی فَلَمَّا اِنْصَرَفَ قُلْتُ لَهُ وَیْلَکَ مَا اَلَّذِی أَرَى بِکَ مِنْ سُوءِ اَلْحَالِ قَالَ فَقَالَ لِی لَعَلَّکَ صَاحِبُ أَخِی قَالَ قُلْتُ نَعَمْ فَأَخَذَ بِیَدِی ثُمَّ خَرَجَ بِی مِنَ اَلْمَسْجِدِ وَ هُوَ یَبْکِی بُکَاءً شَدِیداً حَتَّى أَتَى بِی دَارَهُ ثُمَّ قَالَ لِی تَرَى هَذِهِ اَلدَّارَ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَأَنَا کُنْتُ مُؤَذِّناً وَ أَلْعَنُ عَلِیّاً فِی کُلِّ یَوْمٍ أَلْفَ مَرَّهٍ وَ فِی رِوَایَهٍ أُخْرَى مِائَهَ مَرَّهٍ حَتَّى إِذَا کَانَ یَوْمٌ مِنَ اَلْأَیَّامِ لَعَنْتُهُ عَشْرَهَ آلاَفِ مَرَّهٍ وَ فِی رِوَایَهٍ أُخْرَى أَلْفَ مَرَّهٍ فَخَرَجْتُ مِنَ اَلْمَسْجِدِ ثُمَّ اِنْصَرَفْتُ إِلَى دَارِی هَذِهِ وَ نِمْتُ فِی هَذَا اَلْمَکَانِ فِیمَا یَرَى اَلنَّائِمُ کَأَنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَدْ أَقْبَلَ وَ مَعَهُ أَصْحَابُهُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ عَنْ یَمِینِهِ وَ یَسَارِهِ فَجَلَسَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَصْحَابُهُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ وَاقِفَانِ وَ فِی یَدِ اَلْحَسَنِ کَأْسٌ وَ فِی یَدِ اَلْحُسَیْنِ إِبْرِیقٌ یَسْقِی اَلنَّاسَ فَرَفَعَ اَلنَّبِیُّ رَأْسَهُ فَقَالَ یَا حَسَنُ اِسْقِنِی فَمَدَّ اَلْحَسَنُ یَدَهُ بِالْکَأْسِ إِلَى اَلْحُسَیْنِ فَقَالَ یَا حُسَیْنُ صُبَّ فَصَبَّ اَلْحُسَیْنُ مِنَ اَلْإِبْرِیقِ فِی اَلْکَأْسِ فَنَاوَلَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَشَرِبَ ثُمَّ قَالَ اِسْقِ أَصْحَابِی فَسَقَاهُمُ ثُمَّ قَالَ اِسْقِ اَلنَّائِمَ عَلَى اَلدُّکَّانِ قَالَ وَ کَانَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ یَبْکِیَانِ فَقَالَ لَهُمَا اَلنَّبِیُّ مَا یُبْکِیکُمَا؟ فَقَالاَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَکَیْفَ نَسْقِیهِ وَ هُوَ یَلْعَنُ أَبَانَا کُلَّ یَوْمٍ أَلْفَ مَرَّهٍ وَ قَدْ لَعَنَهُ اَلْیَوْمَ عَشَرَهَ آلاَفِ مَرَّهٍ قَالَ فَرَأَیْتُ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَامَ مُغْضَباً حَتَّى أَتَانِی فَقَالَ أَ تَلْعَنُ عَلِیّاً وَ أَنْتَ تَعْرِفُ أَنَّهُ بِالْمَکَانِ اَلَّذِی هُوَ بِهِ مِنِّی ثُمَّ ضَرَبَنِی وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ غَیَّرَ اَللَّهُ مَا بِکَ خِلْقَهً فَقُمْتُ وَ رَأْسِی وَ وَجْهِی هَکَذَا ثُمَّ قَالَ یَا سُلَیْمَانُ هَلْ سَمِعْتَ مِثْلَ هَذَیْنِ اَلْحَدِیثَیْنِ قَطُّ قُلْتُ لاَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ قُلْتُ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلْأَمَانَ قَالَ لَکَ اَلْأَمَانُ قُلْتُ فَمَا تَقُولُ فِی قَاتِلِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ ؟ قَالَ فِی اَلنَّارِ یَا سُلَیْمَانُ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَقُولُ فِی قَاتِلِ أَوْلاَدِ اَلْحُسَیْنِ ؟ قَالَ فَسَکَتَ مَلِیّاً ثُمَّ قَالَ یَا سُلَیْمَانُ اَلْمُلْکُ عَقِیمٌ اِذْهَبْ فَحَدِّثْ فِی فَضَائِلِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَا شِئْتَ .)