«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِ».[۲]
محفل محفلِ نور است، اعزهی حاضر برای تکریم و تجلیل از یک عالم مبلّغِ اثرگذارِ نورانیِ مستقیمِ ولایتمدارِ معتقدِ دارای محبوبیت در اقشار مختلف مردم در خارج و داخل، و جهت عرض تسلیت به محضر امام زمان ارواحنا فداه در این محفل حضور پیدا کردهاند.
به تناسب شخصیت سفرکرده که شأن ایشان تبلیغ بود، هدایت بود، تبیین بود، موعظه بود و ترویج مکتب و اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین بود، به کمک آیات قرآنی نکاتی را به دلهای پاک اعزه تقدیم میداریم.
نکاتی در تبلیغ و هدایت
نکته اول این است که انبیاء علیهم السلام، همه مأمور الهی بودند برای ارشاد مردم، برای تعلیم مردم، برای بیداری مردم، برای راهنمایی مردم و برای رهبری آنها. بنابراین مبلّغ در جای رسولان و امامان استقرار دارد، منبر منبرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، منبر منبرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، منبر منبرِ حضرات معصومین علیهم السلام است و این سنگر است و این جبهه است و این کلاس است و این نور است و این حقیقتی است که در طول تاریخ رسالت خودش را بخوبی ایفاء کرده است.
نکته دوم در تبلیغ و هدایت و دلبری و نفوذ در جانها چند امر لازم است.
مطلب اول این است که حرف باید حرف حق باشد، کسی که روی منبر مینشیند، کسی که تریبونی در اختیار دارد، کسی که دست به قلم میبرد، کسی که با هنر میخواهد مطلبی را به مردم ارائه کند و در دلهای مردم جایگاهی باز کند، اگر موحد باشد، معتقد به خدا و آخرت باشد، باید سعی کند حرف حرفِ درستی باشد، کلام کلامِ مستندی باشد و باطل و پیرایهای در سخن نباشد.
ملاحظه میفرمایید که در قرآن کریم خدای متعال بعد از مسئله تقوا یک مسئلهی اساسی را تابلو کرده است و مورد تأکید قرار داده است، «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا * یُصْلِـحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا»،[۳] ای مؤمنین! اهل تقوا باشید، حریم خدا را حفظ کنید.
بعد از تقوا که رعایت به مراقبه است، رعایت خودحفاظتی است، رعایت محضر حق سبحانه و تعالی است، میفرماید «وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا»، وقتی حرف میزنید حرف شما حرف محکم باشد.
در سوره مبارکه اسراء فرمود: «وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا»،[۴] برای اینکه حرف حرفِ محکمی باشد باید حرف حرفِ علمی باشد، عالمانه باشد، آگاهانه باشد.
این آیهای که از سوره مبارکه یوسف به محضر شما تلاوت شد، خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دستور فرموده است تا شأن خودش را، رسالت خودش را، جهت زندگی خودش را در کلّیت به امّت اعلان کند.
«قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی» حبیب من! به بندگان من، به امّت، به مؤمنین، به مسلمین بگو، بگو این راه من است. پیغمبر در چه مسیری حرکت کرده است، زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، سبک زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، کردار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، که همه هدایت بود، همه تبلیغ بود، فرمود: این راه من است که «أَدْعُواْ إِلَى اللَّه» من دعوت به الله میکنم.
نگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگاه هدایت بود، سکوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سکوتِ هدایت بود، جنگ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کشورگشایی نبود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دلگشایی میکردند، شکارِ دل میکرند، جنگ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رحمتِ خدا بود، پیغمبر خدا شمشیر را برای خدا میزد و برای اینکه درِ جهنّم را به روی جامعه ببندد جهنّمیها را از مسیر دور میکرد تا مردم خط را گم نکنند.
«قُلْ هَذِهِ سَبِیلِى أَدْعُواْ إِلَى اللَّه» این راه من است که دعوت به الله میکنم.
مجموعه زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، حتّی میل کردن غذا، با انگیزه خدا بود و برای ما راهنمایی بود، الگوی در تمام ابعاد زندگی است، و همهی ابعداد زندگی نبیّ مکرّم اسلام جلوه خدا بود و فِلِش بود، سبک غذا خوردن، سبک سخن گفتن، سبک راه رفتن، سبک مبارزه، سبک صلح، سبک محبّت، سبک قهر، همهی اینها هدایت به سوی خدا بود، هیچ کدام بُعدِ نفسانی نداشت، ارائه تابلو بود، ارائه مدل زندگی بود، ادعوا الی الله.
کار من، شأن من، نفس من، سخن من، قیام من، قعود من، همه دعوت به الله است، اما «عَلَى بَصِیرَهٍ»، وقتی من حرف میزنم منشأ سخن من، منشأ رفتار و کردار من، منشأ جنگ و صلح من «بصیرت» است، نه تنها بصر من باز است بلکه چشم دل من باز است، من از چشمه معرفت به خورد شما میدهم.
این شأن من؛ اما «وَمَنِ اتَّبَعَنِی»، اگر کسی تابع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، پیرو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، پا جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گذاشته است و کمر بسته است که الهی و ربّانی و داعی الی الله باشد و برای خدا شکار دل کند و واسطه محبّت بین خلق و خالق باشد، که فرمود «حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی، وَ حَبِّبْ خَلْقِی إِلَیَّ»،[۵] خدا خودش منتظر وصل شدن دلها به محبوب واقعی است.
وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از روی بصیرت دلها را با خدا آشنا میکرد، دلها را با خدا آشتی میداد، حالا اگر کسی عالمِ این مکتب است، تربیتشدهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، تربیتشدهی قرآن کریم است باید زندگی و قیام و قعود و داد و ستد و نفس و نظر او هم دعوت الی الله باشد، باید هر کسی او را میبیند، همهی امور او منبرِ او باشد، تنها منبر او منبر نباشد، بلکه همهی رفتار او منبر باشد، دلها را به خدا وصل کند.
این شأن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و «مَنِ اتَّبَعَنِی»، اگر کسی جای من بیاید باید او هم اینچنین باشد.
نکاتی از مرحوم آقای فاطمینیا رضوان الله تعالی علیه
مرحوم عزیز تازه سفر کرده و نفسِ زکیّهی به معراج رفته در مقام هدایت جامعه که بحمدالله موفق بود، دلبر بود، دلنشین بود، در دلها خانه کرده بود، عالم بود، بابصیرت بود، سخنی که میگفت سخن محکم میگفت، علّت این امر این بود که صاحب نظر بود، هم با قرآن کریم آشنا بود، قرآنپژوه بود، هم با روایات اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین عالمانه غور کرده بود و جواهرالکلام از عمق دریای کلمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، با غواصی درّهای نایابی را در دست داشت و برای مشتریهایی که به دنبال سرمایه معنوی و سرمایه توحیدی و سرمایه اخروی هستند عرضه میکرد، مشتری خودش را میشناخت و درّ و جواهر به آنها عرضه میکرد.
در کنار قرآنپژوهی و حدیثشناسی با ادعیه، خصوصاً صحیفه سجّادیه انسی داشت، علاقهای داشت، و در سبک توضیح کلمات نورانی مناجاتیِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین که دعا قرآن صاعد است آشنا بود.
این قرآن صاعد که دعاها و مناجاتهای حضرات معصومین علیهم صلوات الله است، اینها برای دل است، خوراک دل است، در مقام خلوت با خدا، در مقام سخن گفتن حبیب و محبوب که بوی عشق میدهد، بوی محبّت میدهد، پرواز دل است، خوراک دل است…
مرحوم آقای فاطمینیا در همین مسجد حدود ۲۷۰ جلسه عمدتاً در نهج البلاغه صحبت کردهاند که در سایت ثقلین مدرسه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بارگذاری میشد و عزیزان میتوانند از این دروسی که ایشان از عمق وجودشان جوشیده است و در توضیح کلمات نورانی زبور آل داوود و انجیل آل رسول، صحیفه سجّادیه، زحمت کشیدهاند میتوانند استفاده کنند.
مرحوم آقای فاطمینیا در مطالعه تفاسیر و کتب روایی شیعه و سنّی جزو افراد کمنظیر بودند، علاقه به کتاب داشتند و به تعبیر خودشان «کتابباز» بودند، کتابهایی که در نوع کتابخانههای ما پیدا نمیشود، ایشان با زحمات زیادی، هم کتابهای خطی فراوانی جمع کردهاند… من کتابخانه ایشان را دیدهام، از کشورهای مختلف، از جاهای مختلف کتابهای قدیمی را شکار میکردند و مطالعه میکردند، هم علم داشتند و هم فهم درست داشتند، ذوق سلیم داشتند و فراوان اهل شنا کردن در این معارف دینی و کتب تفسیری و روایی و عرفانی و اخلاقی و تراجم بزرگان بودند، با رجال و گذشتگان و عارفان و سالکان الی الله آشنا بود.
از این جهت مطلبی که ارائه میکرد، مطلب حق بود و حق نافذ است، مطلب نور بود و نور روشنگر دلهاست.
دوم در تبلیغ، خودِ شخصیتِ مبلّغ میتواند خیلی اثر بگذارد، خیلیها زحمت میکشند، احادیث از بر میکنند، اشعار زیادی را در ذهن خودشان نگاشتهاند و مملو است، ولکن آن احاطه و اشراف و نفوذ را نمیتوانند در دلها برقرار کنند، این یک سِرّی از اسرار الهی است که هر کسی، هر سخنوری، هر گویندهای، هر واعظی، هر خطیبی دلنشین نیست. گاهی خیلی زحمت میکشند، مطالب دستهکرده عرضه میکنند، اما در وجود او نیست، یا آن دل را ندارد، یا آن وجود و گوهر را ندارد، لذا فرمودهاند: «اَلْکَلاَمُ إِذَا خَرَجَ مِنَ اَلْقَلْبِ وَقَعَ عَلَى اَلْقَلْبِ وَ إِذَا خَرَجَ مِنَ اَللِّسَانِ لَمْ یُجَاوِزِ اَلْآذَانَ»،[۶] وقتی کلام از دل برخیزد لاجرم بر دل نشیند، اما اگر از زبان برآید از گوش عبور میکند و به دل نمینشیند.
مرحوم آقای فلسفی اعلی الله مقامه الشّریف، مرحوم آیت الله علامه شهید مطهری اعلی الله مقامه الشّریف که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در مورد ایشان در آن رسایی که به قلم رسایشان اعلان فرمودند «مطهری در طهارت روح و قوّت ایمان و قدرت بیان بینظیر بود». این خیلی مهم است، اینها باهم ارتباط دارد، وقتی روح طاهر بود، وقتی ایمان قوی بود، وقتی زبان سلیس بود آنوقت انسان دلها را شکار میکند، وقتی کسی را تربیت کرد او در شبهات نمیلرزد و به انحراف کشیده نمیشود.
مرحوم آقای فاطمینیا اعلی الله مقامه الشّریف در میان گویندگانی که در اقشار مختلف… بعضی از گویندهها فقط جوانپسند هستند اما افراد مسن پای صحبتشان نیستند، یا فقط به درد بازار و تودههای مردم میخورند، اما فرهیختگان و علما از او استقبال نمیکنند، این قرآن کریم است که «هُدًى لِلنَّاسِ»[۷] است، قرآن کریم اینطور است که هم وقتی کسی مانند سلمان کنار این سفره مینشیند خوراک عرشی خودش را میگیرد، ابوذر هم در حد ظرف خودش از این دریا برای خودش آب به خورد جان خود میدهد و جان عطشان خود را سیراب میکند، افراد عادی و عامی هم از قرآن کریم بهره دارند. نادر گویندهای است که نوع سخن گفتن او… مانند امام خمینی رضوان الله تعالی علیه، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه عارف بود، حکیم بود، متکلّم بود، محدث بود، اما وقتی سخن میگفت سخنی نبود که تودهها آن را نفهمند، یا افراد بصیر در حد خودشان از کلمات امام نتوانند استفاده کنند و بگویند عامیانه بود. این خیلی هنر است که گوینده بتواند طوری سخن بگوید که هم فرهیختگان از مجلس او آزرده نشوند و هم مردمی که معلوماتشان در آن حد نیست بیبهره نمانند و با دست خالی از مجلس او نروند.
این هنر آقای فاطمینیا بود که مقام معظم رهبری اطال الله عمره الشریف در تابلویی که از سیمای نورانی این واعظ عالم ربّانی ترسیم کرد، این بود که هم اطلاعات وسیع داشت، معلومات گستردهای داشت، هم بیان شیرین و دلنشین داشت. الحق والانصاف برای همهی اقشار مطلب داشت و قابل ارائه بود.
برخی از شرایط یک مبلّغ موفق
دیگر از شرایط یک مبلغ موفق این است که ابزار درستی را انتخاب کند، مخاطبشناس باشد و در هر مجلسی به تناسب آن مجلس بتواند مطلب ارائه کند.
لذا این هنر که قسمتی از آن فیلم است، قسمتی از آن شعر است، قسمتی از آن هم «إِنَّ مِنَ اَلْبَیَانِ لَسِحْراً»،[۸] امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمایند گاهی یک گوینده شنوندهها را سحر میکند، آنچنان دلها را مشغول و مجذوب میکند که گویا نفسکشی در مجلس وجود ندارد.
این قدرت بیان، استفاده از هنر، استفاده از ابزار انتخاب کلمات بجا، حدیث بجا، آیه بجا، موعظه در جای خودش، این میتواند از یک جایگاهی در تبلیغ بهرهمند باشد که بگویند این واعظ گویا واقعاً بلندگوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، بلندگوی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، خودِ او نیست که حرف میزند و گویا گوینده امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، چه بیان خوبی دارد، چه زیبا میتواند پیام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را ابلاغ کند.
در دیگر از مسائلی که در تبلیغ بحمدالله کسانی که از این عالم ربّانی و مبلّغ موفق تکریم کردند، علمای اعلام، فضلای گرامی در اینجا هستند، برای آنها و خود من خیلی توجّه به این نکته لازم است.
یکی «برای خدا حرف زدن»، اخلاص، اخلاص، و بالاخلاص تمام الخلاص.
آیت الله بهجت روحی فداه گاهی با من تربیتی برخورد میکردند، یک مرتبه به من فرمودند وقتی حرف میزند خودت را شنونده ببین، اول برای خودت حرف بزن و بعد برای دیگران حرف بزن.
این خیلی در عمق جان من نشست و به خدا پناه میبرم که خودم را در گفتارم استثناء کنم.
لذا گوینده باید برای خدا حرف بزند، اگر برای خدا حرف میزند به دنبال گرفتنِ منبر خود نیست، به دنبال ادای تکلیف خود است، در اینجا وظیفه من این است که چطور حرف بزنم، اینکه چه کسی میرنجد و چه کسی از من تعریف میکند نباید تفاوتی داشته باشد، باید بگونهای حرف بزند که خدا را ناظر بر حرفهای خود ببیند و نکند یک کلامی بگویم که خدا به من غضب کند، نکند حرفی بزنم که امام زمان ارواحنا فداه آن حرف را نپسندد.
لذا اخلاص در گویند هم برای خودش ذخیره است و هم یقیناً وقتی برای خدا حرف میزند مقلب القلوب خدای متعال است، «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»،[۹] خدای متعال دلها را در اختیارِ گویندهای قرار میدهد که حرف بوی خدا داشته باشد، رنگ خدا داشته باشد.
نکته آخر در موفقیت یک مبلغ و یک گوینده این است که گفتار او لقلقهی زبان او نباشد، از روی دلسوزی حرف بزند، برای خودش حرف نزند، مثال او مَثَلِ طبیب است، او بخواهد چیزی را به شنونده القاء کند یا دلی را نجات بدهد و یا ظلمتی را بزداید و یا با گفتار خودش اسیری را آزاد کند.
لذا ترسیمی که خدای متعال از سیمای تبلیغی وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دارد «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ».[۱۰]
عجب صفاتی است که باید یک مبلغ داشته باشد.
اولین شرط این است که مبلغ نباید با مخاطب خود غریبه باشد، باید مردم بدانند این شخص از خود آنهاست، یال و کوپالی ندارد، ژستی ندارد. صفت دوم این است که دلسوزِ مردم باشد، مشکلات مردم را با عمق وجود خودش لمس کند و برنتابد کسی مشکل پیدا کند، لذا حرفهای او در جهت ایجاد آرامش، باز کردن قفلها و رفع بنبستهای فکری و روحی باشد، به مردم آرامش بدهد.
از روی رأفت و از روی رحمت خاصّه با دلهای مخاطبین خود برخورد کند.
همهی این خصوصیات در وجود مرحوم آقای فاطمینیا بود، با همهی وجود خود حرف میزد، با دلسوزی حرف میزد، با رأفت و رحمت حرف میزد، «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ».[۱۱]
آقای فاطمینیا غیرت انقلابی داشت، غیرت ولایی داشت، از روز اول انقلاب زیر پرچم ولایت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بود، و بعد از دوره امام راحل رضوان الله تعالی علیه نسبت به مقام معظم رهبری، هم در مجالسی که اهل ولا در آنجا بودند، انقلابیهای ولیشناس آنجا بودند، این جبهه را پرچمداری میکرد، برای تأیید ولایت و ترویج ولایت فلش میداد، هم حتّی جاهایی که مخالفینی بودند، یا بعضی از رفقای خودشان گاهی بعد از جریانی منحرف شده بودند.
یکی از کسانی که رفیق مشترک من و حضرت آقای فاطمینیا بود در مجلسی مطلبی را گفته بود که احیاناً آب دهان انداختن به خورشید بود که به صورت خود آن شخص برمیگردد، آقای فاطمینیا با عصبانیت فرموده بودند چرا فلانی این حرف را میزند؟ مقام معظم رهبری عِزّ اسلام است. آقای فاطمینیا مخالفت با مقام معظم رهبری را از گناهان کبیره معرّفی میکرد.
روضه و توسّل
صلی الله علیک یا اباعبدالله
دیدید که هم مقام معظم رهبری، نایب امام زمان ارواحنا فداه، بزرگ مرجع ما چه تجلیلی از آقای فاطمینیا کردند، مراجع تقلید، شما مردم قدردان، قدردانِ علم و عالم و قدردان ولایت و قدردان شهدا و شهادت و انقلاب سنگ تمام گذاشتید، ان شاء الله خدای متعال برای شما کم نگذارد که همیشه حضور شما در جبههها زیباست، رونق جبهه دین هستید، در همهی شرایط از اول انقلاب جوان دادید، آبرو دادید، مال دادید، با حضورتان تقویت کردید، در این جریان هم برای حضرت آقای فاطمینیا کم نگذاشتید، اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله…
وقتی شب قدر «الهی بفاطمه» گفتند آقای فاطمینیا چشمان خود را باز کردند، علاقه خاص و سوز خاصّی نسبت به مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داشتند…
چنین تجلیلی از پسر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کردند، این تشییع باشکوه در تهران و قم، اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مراسم تشییع نداشتند…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وصیت کردند: علی جان! مرا شبانه غسل بده و کفن کن و دفن کن…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شبانه دفن شدند، با غربت و مظلومیت تشییع شدند، اما بدن روی زمین نماند، به بدن مطهّر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اهانت نشد… لا یوم کیومک یا اباعبدالله…
امام زمان ارواحنا فداه اعلان میکنند: «ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا و سحقوه عدوانا»،[۱۲] بدن نازنین را زیر سُمِ اسبها…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
[۱] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۸ (قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ)
[۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۳ (مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا)
[۳] سوره مبارکه احزاب، آیات ۷۰ و ۷۱
[۴] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۶
[۵] تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (مجموعه ورّام) ، جلد ۲ ، صفحه ۱۰۸ (قَالَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ : أَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی وَ حَبِّبِ اَلْخَلْقَ إِلَیَّ قَالَ یَا رَبِّ کَیْفَ أَفْعَلُ قَالَ ذَکِّرْهُمْ آلاَئِی وَ نَعْمَائِی لِیُحِبُّونِی فَلَأَنْ تَرُدَّ آبِقاً عَنْ بَابِی أَوْ ضَالاًّ عَنْ فِنَائِی أَفْضَلُ لَکَ مِنْ عِبَادَهِ مائَهِ سَنَهٍ بِصِیَامِ نَهَارِهَا وَ قِیَامِ لَیْلِهَا قَالَ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ مَنْ هَذَا اَلْعَبْدُ اَلْآبِقُ مِنْکَ قَالَ اَلْعَاصِی اَلْمُتَمَرِّدُ قَالَ فَمَنِ اَلضَّالُّ عَنْ فِنَائِکَ قَالَ اَلْجَاهِلُ بِإِمَامِ زَمَانِهِ فَیَعْرِفُهُ وَ اَلْغَائِبُ عَنْهُ بَعْدَ مَا عَرَفَهُ اَلْجَاهِلُ بِشَرِیعَهِ دِینِهِ وَ بِمَنْ یُعَرِّفُهُ شَرِیعَتَهُ وَ مَا یَعْبُدُ بِهِ رَبَّهُ وَ یَتَوَسَّلُ بِهِ إِلَى مَرْضَاتِهِ .)
[۶] تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (مجموعه ورّام) ، جلد ۲ ، صفحه ۱۵۳
[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۵ (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ ۚ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ ۖ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ ۗ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)
[۸] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۶۱۹ (حَدَّثَنَا اَلْحُسَیْنُ [اَلْحَسَنُ] بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَجَّاجِ اَلْعَدْلُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلنَّحْوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا شُعَیْبُ بْنُ وَاقِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ اَلصَّلْتِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ زُهَیْرٍ قَالَ: وَفَدَ اَلْعَلاَءُ بْنُ اَلْحَضْرَمِیِّ عَلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّ لِی أَهْلَ بَیْتٍ أُحْسِنُ إِلَیْهِمْ فَیُسِیئُونَ وَ أَصِلُهُمْ فَیَقْطَعُونَ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ « اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا اَلَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدٰاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ. `وَ مٰا یُلَقّٰاهٰا إِلاَّ اَلَّذِینَ صَبَرُوا وَ مٰا یُلَقّٰاهٰا إِلاّٰ ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ » فَقَالَ اَلْعَلاَءُ بْنُ اَلْحَضْرَمِیِّ إِنِّی قَدْ قُلْتُ شِعْراً هُوَ أَحْسَنُ مِنْ هَذَا قَالَ وَ مَا قُلْتَ فَأَنْشَدَهُ – وَ حَیِّ ذَوِی اَلْأَضْغَانِ تَسْبِ قُلُوبَهُمْ تَحِیَّتُکَ اَلْعُظْمَى فَقَدْ یُرْفَعُ اَلنَّغَلُ [قرفع النقل] فَإِنْ أَظْهَرُوا خَیْراً فَجَازِ بِمِثْلِهِ وَ إِنْ خَنَسُوا عَنْکَ اَلْحَدِیثَ فَلاَ تَسَلْ فَإِنَّ اَلَّذِی یُؤْذِیکَ مِنْهُ سَمَاعُهُ وَ إِنَّ اَلَّذِی قَالُوا وَرَاءَکَ لَمْ یَقُلْ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ إِنَّ مِنَ اَلشِّعْرِ لَحُکْماً وَ إِنَّ مِنَ اَلْبَیَانِ لَسِحْراً وَ إِنَّ شِعْرَکَ لَحَسَنٌ وَ إِنَّ کِتَابَ اَللَّهِ أَحْسَنُ .)
[۹] سوره مبارکه مریم، آیه ۹۶
[۱۰] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۸
[۱۱] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۵۹ (فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ)
[۱۲] إلزام الناصب، جلد ۲، صفحه ۲۳۳ (فی الموائد: إذا ظهر القائم (عج) قام بین الرکن و المقام و ینادی بنداءات خمسه: الأول: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم، الثانی: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم، الثالث: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان، الرابع: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا، الخامس: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا)