عناوین

سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» در مراسم عمامه گذاری سال ۱۴۰۰

Share on print
چاپ
Share on email
ارسال

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

«وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ».[۲]

تبریک عرض می‌کنم، فرصتی که خدای متعال به ما داد، مرتبه‌ی دیگری بر سر سفره‌ی پیغمبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم در شهر رسول الله، موقعیت بندگی پیدا کردیم، و میلاد مسعود خامس اصحاب کساء را تبریک عرض می‌کنم.

خامس خاتم هم هست، خاتمه هم هست، آنچه وجود نازنین حضرت نبی اعظم و رسول مکرّم صلی الله علیه و آله و سلّم و سیّد اوصیاء علی مرتضی صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داشتند، همه به ارث به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه منتقل شده است. لذا آنچه خوبان همه دارند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به تنهایی همه را دارند.

طلوع خورشید اسم اعظم در مثال وجود حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه واقعاً خوشحالی دارد، نعمتی بی‌بدیل است و جای تبریک گفتن است.

من در ابتدا بعنوان عرض ادب به محضر شریف حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چند نکته راجع به این بزرگوار عرض می‌کنم و چند نکته هم راجع به رسالت وارثان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، نگهبانان عاشورا و پیام‌رسانان شهدای کربلا و شهدای تاریخ، علمای مذهب تشیّع، به عرض می‌رسانم.

شناسنامه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در قرآن کریم

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از عصمت خاتمیه برخوردار هستند، عضوی از خانواده‌ی مباهله هستند، خدای متعال حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در کودکی بعنوان «أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ»[۳] شناسنامه‌دار کرده است، بعنوان حجّت بالغه‌ای که دست او در بساط دعوت خاتمیّه متصّل است به صحنه‌ی مقابله‌ی با باطل آورده است، کودک بود ولی خدای متعال او را برای مصاف با باطل آورد و این پنج نور ممتازِ در میان اولین و آخرین که این فضیلت به احدی داده نشده است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یکی از این پنج عنصر ممتاز در میان اولین و آخرین هستند، و کودکی که خدای متعال او را در کودکی در سنگر جهاد نشانده است و پرچمدار حق معرّفی کرده است و بعنوان عَلَم و علامت حق محض در برابر باطل محض در صحنه مصاف حاضر شده است.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عنصری از عناصر مشمول آیه تطهیر که با کلمه «إِنَّمَا»[۴] امتیازِ این چند نفر بر حضرت نوح علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم علیه السلام، نصّ قرآن کریم است، «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ»، نوعِ طهارتی که خدای متعال به این اختران آسمان طهارت و عصمت عنایت فرموده است، از نوع فناء اسم اعظمی است، «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»[۵] هستند و همه‌ی وجودشان، حتّی خواب و سکوتشان، همه‌ی این‌ها مظهر خدای متعال است، این پنج تن مظهر همه‌ی صفات پروردگار عالم هستند و آیه تطهیر طهارت از ما سوی الله را علی الاطلاق برای این وجودهای عزیز بیان فرموده است.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کشتی نجات

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم تکویناً دلبر هستند، «اِنَّ لِلْحُسَیْنِ مَحَبَّهً مَکْنُونَهً فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینِ»،[۶] حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سلطان دل‌ها هستند، حاکم جان‌ها هستند، هر کسی دلی دارد، در خانه‌ی دل حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حکومت دارند و هیچ کسی تا به امروز جای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در دل‌ها نگرفته است و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه «إنّ الحسین مصباح الهدى و سفینه النجاه»[۷] هستند، چراغ هدایت در بُعدِ اعتقاد، در بُعدِ اخلاق، در بُعدِ احکام، در وظایف جوانحی و جوارحی، آقا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نور هستند، نور دل‌ها هستند، نور ارزش‌ها هستند و نور جوارح مؤمنین هستند و بجز برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در یمین عرش چنین تابلویی منصوب نشده است.

وظیفه جهاد تبیین در حوزه‌های علمیه

هم حوزه‌های علمیه که وظیفه‌ی ذاتی‌شان هدایت شدن و هدایت کردن است زیر پرچم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند و از چراغ وجود حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در دل‌ها سو می‌گیرند، نور می‌گیرند و با نورِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وارد جامعه می‌شوند و در جامعه روشنگری و به تعبیر نایب امام زمان ارواحنا فداه و علمدار نهضت و انقلابمان جهاد تبیین دارند.

این جهاد است که انسان در برابر موج عظیم متراکم تبلیغات الحادی و بی‌دینی، تبلیغات فسادگستر، سینه سپر کند و لسان الدّین باشد، لسان القرآن باشد، لسان فطرت باشد، و در این جبهه نور خود را از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گرفته باشد، اینکه از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گرفته باشد برای این است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عملاً در جهاد تبیین همه چیز خود را فدا کردند و کسی که بجای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مبلّغ دین است باید با این آمادگی که من حق را می‌گویم و از حق دفاع می‌کنم و از حق کوتاه نمی‌آیم و در این مسیر با عشق و محبّت جان خود را و خانواده‌ی خود را تقدیم می‌دارم، هر چه دارم در این مسیر می‌دهم تا حق روشن بشود و باطل شناخته بشود و حق جای خودش را پیدا کند، «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ اَلْجَهَالَهِ»،[۸] قیام و نهضت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرهنگی است، تبلیغی است، تعلیمی است، تزکیه‌ای است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سخی بودند، اینکه در سخاوت مَثَلِ اعلی هستند، سخاوت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در این حد است که نه تنها در عرصه‌ی امدادهای معیشتی و دست‌گیری از ضعفا و فقرا، هم کَرَم می‌کردند و هم کَرَمِ ایشان هدف‌دار و ارشادگربود.

نقل داستانی از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه

کسی به خدمت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمد و عرضه داشت: من در ضمان دیه‌ای بدهکار هستم. وجود مقدّس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مصداق بارز «عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ» هستند، ولی همینطور به او پول ندادند که او خودش را بدهکار ببیند و شرمنده بشود یا بدعادت بشود که هر وقت نیاز پیدا کرد دست ذلّت نزد مردم باز کند.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: من سه سؤال از تو می‌کنم، اگر به هر سه سوال جواب دادی همه‌ی قرض‌های تو را محاسبه می‌کنم. اگر به یک سوال پاسخ بدهی ثلث دین تو را می‌دهم، اگر به دو سوال پاسخ بدهی دو ثلث دین تو را می‌دهم و اگر به هر سه سوال پاسخ دادی همه‌ی دیون تو را می‌دهم.

این فرهنگ‌سازی است، به افرادی هم که نادار هستند می‌گویند همینطور سرافکنده نشو، کاری کن که در برابرِ آن کارِ تو کسی به تو کمک کند.

آن شخص خیلی تعجّب کرد، یا اباعبدالله! کسی مانند شما از من سؤال کند؟ مگر من چه کسی هستم که به شما پاسخگو باشم؟

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: «اَلْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ اَلْمَعْرِفَهِ».[۹]

این هم یک درسی از درس‌های مهم است که انسان همینطور پرتوقع نباشد، توقع انسان را رنجور می‌کند، انسان زودرنج می‌شود، ولی وقتی دندان طمع را کشید و خودش را نسبت به کسی متوقع ندید، همیشه آقاست و غنای درونی دارد.

حضرت به جامعه هم یاد می‌دهند، به هر کسی که می‌خواهید خدمتی ارائه کنید، ارزشِ او را ببینید، هر به هر کسی به مقدار دانش و بینش و مهارت و اثرگذاری و نقشی که در جامعه دارد احسان و محبّت کنید، معروف به معنای خدمت کردن است، خدمت فرهنگی، خدمت اجتماعی، خدمت اقتصادی.

وقتی شما می‌خواهید به کسی خدمت کنید ببینید اولویت برای چه کسانی است، آن‌ها را رو بیاورید، آن‌ها را دلگرم کنید، آن‌ها را حمایت کنید، معروف یعنی کمک کردن و احسان کردن به قدر معرفت، هر کسی باید به مقدار معرفت خودش از محبّت جامعه بهره‌مند باشد.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سه سوال مطرح فرمودند، فرمودند: افضل اعمال کدام است؟ عرض کرد: «اَلْإِیمَانُ بِاللَّهِ»، ما چیزی بالاتر از ایمان نداریم.

جواب جوابِ خیلی باارزش و قابل قبولی بود. حضرت فرمودند درست است.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: ما به چه وسیله‌ای نزد مردم آراسته جلوه و دلبری کنیم؟ چه صفاتی را داشته باشیم که در دل‌ها جا بیفتیم؟ عرضه داشت: «عِلْمٌ مَعَهُ حِلْمٌ».

معلوم می‌شود که طرف هم آدم تربیت‌شده‌ی همین مکتب بود و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم او را می‌شناختند که او از شاگردان مکتبِ خودِ حضرت است.

چیزی که انسان را در جامعه آراسته می‌کند که فلسفه‌ی تشکیل این مجلس زیر خیمه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در خانه‌ی امام زمان ارواحنا فداه است، و همه‌ی طلبه‌هایمان و کسانی که تربیت شده‌ی مسجد و معارف حوزه‌های علمیه هستند باید جدّی بگیرند، یکی مسئله‌ی علم است، ولی علمی که در کنار آن حلم باشد، ظرفیت باشد، بردباری باشد، مردمداری باشد، مردم‌نوازی باشد، «عِلْمٌ مَعَهُ حِلْمٌ».

علم خیلی خوب است ولی اگر عالم حلیم نباشد، حوصله‌ی کافی را برای تحمل مشکلات نداشته باشد، در مقابله‌ی با جهّال ظرفیت لازم را نداشته باشد، عصبانی بشود، کم بیاورد، این شخص آراستگی ندارد، عالم باید ظرفیت داشته باشد، بلند نظر باشد، وسیع الصدر باشد، و این ظرفیت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در جایگاه «إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ»[۱۰] قرار داده است، و همین است که خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خود منّت گذاشت، «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»،[۱۱] این نرمش، این مانند آب بودن، در جریان بودن، مطهّر بودن، عطش‌ها را رفع کردن، آب چون نرم است نفوذ دارد، اثر دارد، زندگی‌ساز است، اگر آب هم مانند سنگ سخت بود هرگز برای جامعه نه آن لطافت را داشت، نه آن طهارت را داشت، نه آن حیات و زندگی را. علم چشمه‌ی حیات است، «اَلْعِلْمُ إِحْدَى اَلْحَیَاتَیْنِ»،[۱۲] علم یک حیات است، یک زندگی است، و کسی که این چشمه در وجود اوست، خودش باید بجوشد، خودش باید حیات و زندگی باشد، اخلاق از وجود او باید جریان پیدا کند و نفوذ در دل‌ها و آبادی مزرعه‌های جان… اگر جان‌ها بخواهد با باغبانی یک عالم پُرمیوه و پُرگل و پُرریحان باشد، باید خودش تشبّه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشته باشد، هم عالم باشد، پاسخگو باشد، دردشناس باشد، درمان‌های لازم را برای معالجه دردها و روش‌های پیشگیری از امراض روحی و اخلاقی و سیاسی را بداند، و هم صبر لازم را برای تشخیص موضع درد و اعمال درمان در جای خودش.

این «عِلْمٌ مَعَهُ حِلْمٌ» خیلی واجب است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گویا به آن مورد سؤال خود الهام می‌کنند و به ما می‌گوید اگر از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه توقع دارید چیزی به شما بدهد عالم باشید و علم خودتان را با حلم بیامیزید تا این معجونی باشد که دردها را درمان کند، زود عصبی نشویم، انفعالی زندگی نکنیم، مدیر باشیم، طبیب باشیم، مریض خودمان را بشناسیم و با مریض مدارا کنیم و بتوانیم دردهای جامعه را به موقع درمان کنیم. «عِلْمٌ مَعَهُ حِلْمٌ» علمی که حلم با آن باشد.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: اگر این آراستگی را نداشت، اگر نتوانسته بود این گنج را تحصیل کند، چکار کند که نزد مردم در جامعه جایی داشته باشد و مرغوبیت داشته باشد؟ عرض کرد: «فَقْرٌ مَعَهُ صَبْرٌ» اگر فقیر است، هم فقیر علمی است و هم فقیر مالی است صابر باشد، ایمان خودش را نفروشد، خودش را ذلیل نکند، این همّت بلند و غنای درونی موجب صبر او شود، اگر انسان در زندگی در شرایط سخت هم قرار بگیرد، اگر تربیت‌شده‌ی مکتب باشد مانند ابی‌ذر سلام الله علیه می‌شود، کیسه زر را رد می‌کند و زیر بار تبعیض نمی‌رود ولی خودش آقاست و محتاج کسی نیست.

اینکه انسان در نداری و شرایط سخت اهل صبر باشد، مقاوم باشد، یاوه نگوید، ناشکری نکند، کفران نعمت نکند، و با صبر زندگی را تدبیر کند، زیر بار معصیت نرود و خودش را ارزان نفروشد.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: اگر از این ثروت هم محروم بود باید چکار کند؟ عرضه داشت: «فَصَاعِقَهٌ تَنْزِلُ مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ تُحْرِقُهُ فَإِنَّهُ أَهْلٌ لِذَلِکَ» صاعقه‌ای از آسمان بیاید و او را به خاکستر تبدیل کند!

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خندیدند… کسی باعث بشود قلب حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شاد بشود…

ما هم می‌توانیم کاری کنیم که امام زمان ارواحنا فداه تبسّمی بر لب داشته باشند، نایب امام زمان ارواحنا فداه، رهبرمان خشنود بشوند، این ادخال سرور در قلب مؤمنین… همه‌ی این‌ها برنامه‌ی آموزشی سمعی بصری بود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به زبان او اجراء کردند و چندین هدف را با این سؤال و جواب تأمین فرمودند.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کریم هستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سخی هستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ایثارگر هستند، «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا»،[۱۳] یکی از افرادی که این آیه برای آن‌ها نازل شده است حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند، سه شبانه روز گرسنگی تحمّل کرده‌اند، حتّی لقمه‌ای از گلوی حضرت پایین نرفته است ولی اطعام مسکین و یتیم و اسیر کرده‌اند.

چنین امامی با چنین کَرَمی، اوج کَرَمِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این بود که خودش را، همه‌ی کسان خود را، حتّی فرزند شش ماهه خود را در طبق اخلاص گذاشت و برای حفظ ایمان و دین و عزّت و شرف و مقاومت و اقتدار ما جامعه توحیدی، همه چیز را سخاوتمندانه در طبق اخلاص گذاشت و تقدیم محضر خدای متعال کرد و طلبکار خدا هم نبود، بلکه در آخرین لحظات خود سرود رضا خواند، «الهی رِضاً بِرِِضِاکَ، صََبراً عَلی قَضائِک».

روحانیت؛ مرزبان دین

روحانیت در طول تاریخ هم وحیانی هستند، اعتقاد و سبک زندگی و اخلاقشان را از وحی الهی و قرآن کریم که معدبه الله است، سفره فکر یک طلبه و یک عالم، مائده‌ی قلب یک عالم دینی قرآن کریم است، ولی چه کسی پذیرایی می‌کند؟ این سفره در اختیار کیست؟ ما تحت پذیرایی چه کسی هستیم؟ عترت.

«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ: کِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی»،[۱۴] حوزه‌های علمیّه از ابتدا با ریاست امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام رونق گرفته است، شکل گرفته است، رشته‌های تخصصی را در حوزه‌ها رایج کرده است، متکلّم تربیت کرده است، حکیم تربیت کرده است، فقیه تربیت کرده است، متخلّق و اخلاقی تربیت کرده است، ولی روحیه حماسی را از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گرفته است.

لذا علما همیشه سر به دار بودند، برای مردم از جان مایه گذاشتند، ناموس شیعه را در طول قرن‌ها حفظ کردند، شرایط و قداست تشیّع را به قیمت جانشان حفظ کردند، با زهدشان، با تحمّل فقرشان، با نداشتن حکومت، با مبارزه با سلاطین در طوب تاریخ.

قبل از انقلاب علامه امینی رضوان الله تعالی علیه کتابی نوشته‌اند به نام «شهداء الفضیله»، بیش از چهارصد نفر از علمای تراز اول، مجتهدین، که جان خودشان را تقدیم کرده‌اند و جزو شهدا هستند، نامشان را در آنجا آورده‌اند.

در کتاب «أعیان الشیعه» علامه سید محسن جبل عاملی، چهره‌های شیعه را جمع کرده است، چه زحماتی، چه ایثارهایی، چه نثارهایی کرده‌اند.

اما این تاریخ با فراز و نشیبی که داشته است و روحانیت در تمام دوره‌ها سرافراز بوده است، به تعبیر امام جعفر صادق علیه الصلاه و السلام «عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا ، مُرَابِطُونَ فِی اَلثَّغْرِ اَلَّذِی یَلِی إِبْلِیسُ وَ عَفَارِیتُهُ»،[۱۵] علمای شیعه در مرز مرزبان بودند، در مرز دین و ثغور دین جان خود را فدا کردند، کشور دین را، کشور توحید را، کشور ولایت را، کشور پاکی و اخلاق و ناموس و شرف و اخوّت و ارزش‌های دینی را مرزبانی کردند و مرزبان‌های زیادی از علما در این راه جان خود را از دست دادند، اما تقدیر الهی این بوده است که یک انقلاب آمیخته‌ی با معجزه را به دست یک فقیه تربیت‌شده‌ی حوزه علمیه با آرم عمامه و عبا و قبا، بیاید و جان را به کف بگیرد و با طاغوت زمان، که نه با شخص طاغوت بلکه با جریان حاکمیت طاغوت که شرق و غرب مشترک بودند، شاه نماینده‌ی شوروی و امریکا و اروپا بود، در بی‌دین کردن جامعه و در تضعیف ارزش‌های اخلاقی در جامعه.

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بعنوان یک طلبه و تربیت شده‌ی وحی الهی، روحیه از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و کربلا گرفت و مبارزه خودش را از سال ۴۱ شروع کرد، به تبعید و زندان و… و اگر نبود همّت مراجع تقلید امام را اعدام می‌کردند، به همه‌ی این‌ها تن در داد و برای شهادت عاشقانه در به در به دنبال شهادت بود و رضوان و سلام خدا بر این امام باد که آمد حوزه‌های علمیه و جامعه تشیع را با آن اصل و اساسی که تشیع بر آن استوار است و آن حاکمیت خدا در جامعه است، آن غدیر است، آن ولایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به معنای وسیع کلمه حکومت علوی، اخلاق علوی، رفتار علوی، سبک زندگی علوی، امام مدلِ حکومت را غدیر می‌داند، حکومت را از آنِ خدا می‌داند، حاکم را بنده‌ی شایسته‌ی خدا می‌داند، با این ایده آمد و انقلاب کرد و پرچم به دست عالمی که بنده خداست و عاشقِ خلق خداست، که برای مردم سر از پا نمی‌شناسد.

یک انقلابِ اینطوری، این انقلاب آمیختنِ مدیریت به زهد و تقوا و اخلاق به مسئولیت‌های سیاسی و اجتماعی و ابعاد مختلف بشری را با ارزش‌های متعالی انسانی در هم آمیخت، و خود الگویی بود، که این انقلاب انقلابِ ترور نبود، انقلابِ کودتا نبود، انقلابِ قشر خاصّی نبود، انقلاب عالمی بود که متعلّمِ او همه‌ی مردم بودند، توده‌ها را بسیج کرد، با ایمانشان بسیج کرد، با عشق به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بسیج کرد، با احیای محرّم و صفر بسیج کرد، و قدرت بزرگ افسانه‌ای امریکا را به زانو درآورد، نتوانستند در ایران بمانند، با حقارت بیرون شدند، سفارتخانه‌شان هم اشغال شد، توطئه‌هایشان افشاء شد، این قدرتنمایی، قدرتنمایی در تراز قدرتنمایی انبیاء و ائمه هدی علیهم السلام بود، ولی حاکم شد، قصرنشین نشد، کاخ‌نشین نشد، در حسینیه ماند، علم همراه با حلم را حفظ کرد، نه تنها انقلاب کرد بلکه انقلاب را به امانت به مردم داد، توده‌های مردم را برای حفظ انقلاب و حکومت اسلامی در جامعه خود مردم را مسئول و امین قرار داد و این چهل و سه سال با همین روش انقلاب بحمدالله در اوج خودش در حال قلیان و جوشش است و این قداست روحانیت…

اگر امام بعد از انقلاب فرزندان خودش شرکت‌های تجاری داشتند، یا در مسئولیت‌ها یا پست‌های خاصی مشغول بودند، بعد از امام، امام فعلی ما، همان امام تربیت‌شده‌ی غدیر است، پرچم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بدست گرفته است و در حسینیه امام با همان ساده‌زیستی خودش که مجموعه‌ی زندگی ایشان یک وانت بار نمی‌شود، اینطور زاهدانه زندگی می‌کند، ولی در مقابله با قدرت‌های بزرگ شجاعانه و قدرتمندانه، مجهز به سلاح بیان است، مجهز به سرمایه ایمان است، مجهز به گنج شجاعت است، چون از خدا می‌ترسد از غیرخدا نمی‌ترسد.

این افتخار روحانیت است، این افتخار عمامه است، که امام دارد، امام بعد الامام دارد، و در اوج اقتدار در برابر مردم متواضع هستند، شب و روزشان دلسوزی برای مردم است، و توانستند.

شما نگویید در این چهل و سه سال بد عمل کردند و مردم با روحانیت قهر هستند، بخدا قسم این تهمت به مردم است، مردم با روحانیت ارتباط خیلی عمیق و پیوند دارند. من خودم طلبه‌ای هستم که نوکرِ طلبه‌ها هستم و به این نوکری خودم افتخار می‌کنم و در این محیط حدود چهل سال است که زندگی می‌کنم، مردم فرزندانشان را می‌آوردند و ما برایشان اذان می‌گوییم، مردم جوان‌هایشان را می‌آورند و ما برایشان عقد می‌خوانیم، مریض‌هایشان را می‌آوردند و ما برایشان قند تبرّک می‌کنیم و می‌برند، از ما التماس دعا می‌کنند، و این برای محله خودمان نیست، شهر به شهر که می‌رویم…

من یک طلبه ساده هستم، نه مرجع تقلید هستم، نه بعنوان یک عالم برجسته حوزوی ادّعایی دارم، من روضه‌خوان این مردم هستم، در عین حال من در این نظام مسئولیت دارم و به این نظام باور دارم، من محبّت مردم را با همه وجودم لمس می‌کنم، فطرت مردم خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را می‌خواهد، مردم روحانیت را نماینده امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام می‌دانند، اگر مردم عاشق حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند علمای هنرمند چهره حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در طول قرن‌ها ترسیم کرده‌اند، این علما در صف مقدّم شهادت قرار گرفته‌اند و این انقلاب را به جایی رسانده‌اند.

بنابراین رسالت طلبه در قدم اول آشنا کردن مردم با خدای متعال است و آشتی دادن مردم با امام زمان ارواحنا فداه است و خانواده شیعه را، همه‌ی شیعه بعنوان یک خانواده هستند و زیر پرچم امام زمان ارواحنا فداه هستند، آن کسی که دل‌ها را به هم پیوند می‌دهد و اصلاح ذات البین می‌کند، آن کسی که در سیل و زلزله و وبا و کرونا در به در کمک‌های مؤمنانه جمع می‌کند و شهر به شهر می‌گردد، همین تربیت شده‌های مکتب امام صادق علیه السلام و روحیه گرفته‌ی از حماسه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند.

از اینکه توفیقی بود، امروز من روحانیت را در اوج محبوبیت می‌دانم، نه اینکه تصوّر است و می‌شنوم، خودم در متن جامعه این را یافته‌ام که مردم به روحانیت اعتماد دارند، مردم به روحانیت علاقه دارند و مردم به حق از روحانیت توقع دارند که روحانیت آن ذی خدمتگزاری خود را حفظ کند و در مقام گره‌گشایی از مردم باشد و آخرت و ابدیّت و ایمان مردم را از دستبرد غارتگران حفظ کند و این همه شهیدی که داده‌اند و این پرچم ولایت به اهتزاز درآمده است، روحانیت باید این پرچم را با جانفشانی و جهاد تبیین خودش حفظ کند.

آقایان! بزرگواران! خواهران! برادران! اگر این بُعدِ سیاسی دین بدست امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و حضرت آقا حفظه الله حفاظت نمی‌شد و کشف نمی‌شد و این امانت به مردم رسانده نمی‌شد، شما بدانید روحانیت قدرتی نداشت، حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوان الله تعالی علیه مؤسس حوزه است، جزو چهره‌های مقدّس و دوست‌داشتنی و اثرگذار است، کنار گوش ایشان یک مجتهد عالی‌مقام که یک امر به معروف و نهی از منکر کرده بود که چرا زن و بچه شاه بدون چادر و پوشش به کریمه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین جسارت کرده‌اند و حرمت حرم را از بین بردند، خود رضاخان ملعون آمد و یک مجتهد عالی‌مقام را زیر چکمه لِه کرد و کمترین صدایی از حاج شیخ عبدالکریم درنیامد و مردم هم نتوانستند هیچ کاری کنند، تماشا کردند.

آقای بروجردی اعلی الله مقامه الشّریف مرجع بزرگی هستند، از میان فقهای شیعه سرآمد هستند، نتوانستند یک شراب‌فروشی را ببندند، نتوانستند یک فاحشه‌خانه را ببندند.

ما در زمان‌های گذشته وقتی با محارم خودمان با یک زن چادری بیرون می‌آمدیم «کلاغ سیاه» می‌گفتند، ما کجا امروز تحقیر شده‌ایم؟ امروز صحنه صحنه‌ی دین است، عزّت مؤمنین است، عزّت باحجاب‌هاست، نبینید یک تعداد مخصوصی… البته حتّی کمِ مرض هم درد است، اما امروز قدرت به دست دین است، شیعه عزّت دارد، این جبهه مقاومت از آثار روحانیت است، این مقابله جانانه یمنی‌ها با دست خالی در برابر امریکا و قدرت‌های بزرگ ایستاده‌اند و این‌ها را به ذلّت می‌کشانند، و این مزدوران منطقه‌ای یکی بعد از دیگری در حال از بین رفتن هستند، همینطور که اوکراین و دیگران به قدرت‌های بزرگ و امریکا اعتماد کردند…

این امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بود که آمد و چهره کریه امریکا را نشان داد، این حضرت آقا بود که با جریان برجام امریکا را بی‌اعتبار کرد، آنوقت به برکت روحانیت این پیشرفت‌های علمی، این نانو، این سلول‌های بنیادی، این تجهیزات دفاعی، این موشک، این دانش‌بنیان‌های فاخر، این خودباوری‌هایی که جوان‌های ما دارند.

دانشگاه‌های ما نماز جماعت نداشت، ولی دانشگاه‌های ما پذیرای حجاب و نماز جماعت است. این اخلاق، این ایثار، این کمک‌های مؤمنانه، همه‌ی این‌ها از برکات انقلاب است که انقلاب از برکات عمامه و روحانیت است و ما امیدِ آن داریم که ما شاکر باشیم، «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ».[۱۶]

ارتشی‌های ما درجه دارند، این ارتش جنگ نرم هم، سربازان و افسران امام زمان ارواحنا فداه بحمدالله علامت دارند و با این علامت شناخته می‌شوند که این‌ها افسرِ امام زمان ارواحنا فداه هستند، این‌ها اطبّاء اخلاق هستند، این‌ها یادگاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه اطهار علیهم السلام هستند، این‌ها پشتوانه‌های اعتبار مردم هستند، پشتوانه‌ی مردم هستند، امروز بحمدالله توفیق داریم که تعداد هفده نفر از افسران را که رشید هستند و به رشد رسیده‌اند و می‌توانند پرچم مجاهدت را در اختیار داشته باشند، جهاد بیانی و قلمی و اخلاقی دارند، ان شاء الله این‌ها به تاج کرامت متوج می‌شوند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۶ (یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ)

[۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱ (فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ)

[۴] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳ (وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا)

[۵] سوره مبارکه انسان، آیه ۲۱ (عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ ۖ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّهٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا)

[۶] همچنین از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است: «ان للحسین فی بواطن المؤمنین، معرفه. حسین در باطن مؤمنان، معرفت پنهان دارد.» بحارالأنوار، جلد ۴۳، صفحه ۲۷۲.

[۷] مدینه معاجز الأئمه الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر ، جلد ۴ ، صفحه ۵۱ (روی: عن أبی عبد اللّه الحسین – علیه السلام – [أنّه] قال: أتیت [یوما] جدّی رسول اللّه – صلّى اللّه علیه و آله -، فرأیت ابیّ بن کعب جالسا عنده، فقال جدّی: مرحبا بک یا زین السماوات و الأرض! فقال ابیّ: یا رسول اللّه! و هل أحد سواک زین السماوات و الأرض؟ فقال النبی – صلّى اللّه علیه و آله – یا ابیّ بن کعب و الّذی بعثنی بالحقّ نبیّا، إنّ الحسین بن علیّ فی السماوات، أعظم ممّا هو فی الأرض و اسمه مکتوب عن یمین العرش: إنّ الحسین مصباح الهدى و سفینه النجاه. ثم إنّ النبیّ – صلّى اللّه علیه و آله – أخذ بید الحسین – علیه السلام -، و قال: أیّها الناس! هذا الحسین بن علیّ ألا فاعرفوه، و فضّلوه کما فضّله اللّه عزّ و جلّ، فو اللّه لجدّه على اللّه أکرم من جدّ یوسف بن یعقوب، هذا الحسین جدّه فی الجنّه ، (و جدّته فی الجنّه) ، و امّه فی الجنّه، و أبوه فی الجنّه، و أخوه فی الجنّه، و عمّه فی الجنّه، و عمّته فی الجنّه، و خاله فی الجنّه، و خالته فی الجنّه، و محبّوهم فی الجنّه، [و محبّو محبّیهم فی الجنه] .)

[۸] زاد المعاد ، جلد ۱ ، صفحه ۵۳۱ (رُوِیَ بِسَنَدٍ مُعْتَبَرٍ عَنْ صَفْوَانَ اَلْجَمَّالِ أَنَّهُ قَالَ: قَالَ لِی مَوْلاَیَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : تَزُورُ إِذَا زَالَتِ اَلشَّمْسُ وَ أَنْتَ مُغْتَسِلٌ وَ مُرْتَدٍ أَطْهَرَ ثِیَابِکَ فَتَقِفُ قُرْبَ اَلْقَبْرِ اَلْمُقَدَّسِ وَ تَقُولُ: اَلسَّلاَمُ عَلَى وَلِیِّ اَللَّهِ وَ حَبِیبِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى خَلِیلِ اَللَّهِ وَ نَجِیبِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى صَفِیِّ اَللَّهِ وَ اِبْنِ صَفِیِّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُسَیْنِ اَلْمَظْلُومِ اَلشَّهِیدِ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَسِیرِ اَلْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ اَلْعَبَرَاتِ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ اِبْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ اِبْنُ صَفِیِّکَ اَلْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَهِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَهِ وَ اِجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ اَلْوِلاَدَهِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ اَلسَّادَهِ وَ قَائِداً مِنَ اَلْقَادَهِ وَ ذَائِداً مِنَ اَلذَّادَهِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ اَلْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی اَلدُّعَاءِ وَ مَنَحَ اَلنُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ اَلْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ اَلضَّلاَلَهِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ اَلدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ اَلْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ اَلْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ اَلشِّقَاقِ وَ اَلنِّفَاقِ وَ حَمَلَهَ اَلْأَوْزَارِ اَلْمُسْتَوْجِبِینَ اَلنَّارَ فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اُسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اَللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً. ثُمَّ قُلْ: اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ سَیِّدِ اَلْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اَللَّهِ وَ اِبْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مِتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ اَللَّهَ مُنْجِزٌ لَکَ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اَللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ حَتَّى أَتَاکَ اَلْیَقِینُ فَلَعَنَ اَللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّهً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اَللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاَهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی اَلْأَصْلاَبِ اَلشَّامِخَهِ وَ اَلْأَرْحَامِ اَلْمُطَهَّرَهِ لَمْ تُنَجِّسْکَ اَلْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ اَلدِّینِ وَ أَرْکَانِ اَلْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ اَلْإِمَامُ اَلْبَرُّ اَلتَّقِیُّ اَلرَّضِیُّ اَلزَّکِیُّ اَلْهَادِی اَلْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ اَلْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَهُ اَلتَّقْوَى وَ أَعْلاَمُ اَلْهُدَى وَ اَلْعُرْوَهُ اَلْوُثْقَى وَ اَلْحُجَّهُ عَلَى أَهْلِ اَلدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَایِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّى یَأْذَنَ اَللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لاَ مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ. ثُمَّ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ لِلزِّیَارَهِ وَ اُدْعُ بِمَا شِئْتَ.)

[۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۴ ، صفحه ۱۹۶ (فِی أَسَانِیدِ أَخْطَبِ خُوارَزْمَ أَوْرَدَهُ فِی کِتَابٍ لَهُ فِی مَقْتَلِ آلِ اَلرَّسُولِ : أَنَّ أَعْرَابِیّاً جَاءَ إِلَى اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ قَدْ ضَمِنْتُ دِیَهً کَامِلَهً وَ عَجَزْتُ عَنْ أَدَائِهِ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی أَسْأَلُ أَکْرَمَ اَلنَّاسِ وَ مَا رَأَیْتُ أَکْرَمَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلْحُسَیْنُ یَا أَخَا اَلْعَرَبِ أَسْأَلُکَ عَنْ ثَلاَثِ مَسَائِلَ فَإِنْ أَجَبْتَ عَنْ وَاحِدَهٍ أَعْطَیْتُکَ ثُلُثَ اَلْمَالِ وَ إِنْ أَجَبْتَ عَنِ اِثْنَتَیْنِ أَعْطَیْتُکَ ثُلُثَیِ اَلْمَالِ وَ إِنْ أَجَبْتَ عَنِ اَلْکُلِّ أَعْطَیْتُکَ اَلْکُلَّ فَقَالَ اَلْأَعْرَابِیُّ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَ مِثْلُکَ یَسْأَلُ عَنْ مِثْلِی وَ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ اَلْعِلْمِ وَ اَلشَّرَفِ فَقَالَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بَلَى سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ اَلْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ اَلْمَعْرِفَهِ فَقَالَ اَلْأَعْرَابِیُّ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ فَإِنْ أَجَبْتُ وَ إِلاَّ تَعَلَّمْتُ مِنْکَ وَ لاٰ قُوَّهَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ  فَقَالَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَیُّ اَلْأَعْمَالِ أَفْضَلُ فَقَالَ اَلْأَعْرَابِیُّ اَلْإِیمَانُ بِاللَّهِ فَقَالَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَمَا اَلنَّجَاهُ مِنَ اَلْمَهْلَکَهِ فَقَالَ اَلْأَعْرَابِیُّ اَلثِّقَهُ بِاللَّهِ فَقَالَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَمَا یُزَیِّنُ اَلرَّجُلَ فَقَالَ اَلْأَعْرَابِیُّ عِلْمٌ مَعَهُ حِلْمٌ فَقَالَ فَإِنْ أَخْطَأَهُ ذَلِکَ فَقَالَ مَالٌ مَعَهُ مُرُوءَهٌ فَقَالَ فَإِنْ أَخْطَأَهُ ذَلِکَ فَقَالَ فَقْرٌ مَعَهُ صَبْرٌ فَقَالَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَإِنْ أَخْطَأَهُ ذَلِکَ فَقَالَ اَلْأَعْرَابِیُّ فَصَاعِقَهٌ تَنْزِلُ مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ تُحْرِقُهُ فَإِنَّهُ أَهْلٌ لِذَلِکَ فَضَحِکَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ رَمَى بِصُرَّهٍ إِلَیْهِ فِیهِ أَلْفُ دِینَارٍ وَ أَعْطَاهُ خَاتَمَهُ وَ فِیهِ فَصُّ قِیمَتُهُ مِائَتَا دِرْهَمٍ وَ قَالَ یَا أَعْرَابِیٌّ أَعْطِ اَلذَّهَبَ إِلَى غُرَمَائِکَ وَ اِصْرِفِ اَلْخَاتَمَ فِی نَفَقَتِکَ فَأَخَذَ اَلْأَعْرَابِیُّ وَ قَالَ: اَللّٰهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ  اَلْآیَهَ .)

[۱۰] سوره مبارکه قلم، آیه ۴

[۱۱] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۵۹ (فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ)

[۱۲] غرر الحکم و درر الکلم ، جلد ۱ ، صفحه ۸۷

[۱۳] سوره مبارکه انسان، آیه ۸

[۱۴] إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات ، جلد ۲ ، صفحه ۱۸۹ (قَالَ اَلطَّبْرِسِیُّ: وَ مِمَّا أَجَابَ بِهِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی رِسَالَتِهِ إِلَى أَهْلِ اَلْأَهْوَازِ حَیْثُ سَأَلُوهُ عَنِ اَلْجَبْرِ وَ اَلتَّفْوِیضِ وَ ذَکَرَ حَدِیثاً طَوِیلاً یَقُولُ فِیهِ: وَ أَصَحُّ خَبَرٍ مَا عُرِفَ تَحْقِیقُهُ مِنَ اَلْکِتَابِ وَ اَلسُّنَّهِ مِثْلُ اَلْحَدِیثِ اَلْمُجْمَعِ عَلَیْهِ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ حَیْثُ قَالَ: إِنِّی مُسْتَخْلِفٌ فِیکُمْ خَلِیفَتَیْنِ کِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی، وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ؛ وَ اَللَّفْظَهُ اَلْأُخْرَى عَنْهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی هَذَا اَلْمَعْنَى بِعَیْنِهِ قَوْلُهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ: کِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ؛ أَمَا إِنَّکُمْ إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا فَلَمَّا وَجَدْنَا شَوَاهِدَ هَذَا اَلْخَبَرِ نَصّاً فِی کِتَابِ اَللَّهِ مِثْلَ قَوْلِهِ تَعَالَى: إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا  اَلْآیَهِ، ثُمَّ اِتَّفَقَتْ رِوَایَاتُ اَلْعُلَمَاءِ فِی ذَلِکَ لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ تَصَدَّقَ بِخَاتَمِهِ وَ هُوَ رَاکِعٌ؛ فَشَکَرَ اَللَّهُ ذَلِکَ لَهُ، وَ أَنْزَلَ اَلْآیَهَ فِیهِ، ثُمَّ وَجَدْنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ قَدْ أَبَانَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ، ثُمَّ ذَکَرَ جُمْلَهً مِنَ اَلنُّصُوصِ عَلَیْهِ إِلَى أَنْ قَالَ: فَلَمَّا وَجَدْنَا ذَلِکَ مُوَافِقاً لِکِتَابِ اَللَّهِ؛ وَ وَجَدْنَا کِتَابَ اَللَّهِ لِهَذِهِ اَلْأَخْبَارِ مُوَافِقاً وَ عَلَیْهَا دَلِیلاً، کَانَ اَلاِقْتِدَاءُ بِهَذِهِ اَلْأَخْبَارِ فَرْضاً لاَ یَتَعَدَّاهُ إِلاَّ أَهْلُ اَلْعِنَادِ وَ اَلْفَسَادِ .)

[۱۵] منیه المرید فی أدب المفید و المستفید ، جلد ۱ ، صفحه ۱۱۷ (وَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِی اَلثَّغْرِ اَلَّذِی یَلِی إِبْلِیسُ وَ عَفَارِیتُهُ یَمْنَعُونَهُمْ عَنِ اَلْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ یَتَسَلَّطَ إِبْلِیسُ وَ شِیعَتُهُ اَلنَّوَاصِبُ أَلاَ فَمَنِ اِنْتَصَبَ لِذَلِکَ مِنْ شِیعَتِنَا کَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ اَلرُّومَ وَ اَلتُّرْکَ وَ اَلْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّهٍ لِأَنَّهُ یَدْفَعُ عَنْ أَدْیَانِ مُحِبِّینَا وَ ذَاکَ یَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِمْ.)

[۱۶] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۷ (وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ)