السلامُ عَلَیکَ یا بَقیّه الله
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ وَلَا تَکُنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیمًا».[۲]
موضوع قضاوت در قرآن کریم طی آیاتی مطرح شده است و محتوا و حدود و ثغور و شرایط آن بیان شده است و در روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین توضیح داده شده است.
یکی از آیاتی که مربوط به قضاوت است آیه ۱۰۵ سوره مبارکه نساء است، که در دو جلسهی قبل، خصوصاً در هفتهی گذشته مطالب درخور این جلسه ارائه شد.
در تکمیل مطالب گذشته یک مرتبهی دیگر این آیه مبارکه را بهمراه شما عزیزان بازنگری میکنیم، «إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ وَلَا تَکُنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیمًا».
ما قرآن را به سوی تو نازل کردیم. هویت و حقیقت قرآن کریم حق بودن آن است، «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ»،[۳] خلل ناپذیر است، حقِ محض است، «لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ»، تا بین مردم به آنچه که خدای متعال ارائه میکند حکم کنی، نه آنچه که استنباط میکنی، «وَلَا تَکُنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیمًا» مراقب باش به نفع خائن مدافع نباشی، از آنها دفاع نکنی، وانمود نشود که حاکم الهی طرفدار خائن است.
این آیه کریمه نکات لطیفی دارد که یکی از آنها این است که کسی که میخواهد قضاوت کند باید قانون داشته باشد، و این قانون باید قانونِ حق باشد، «إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ»، ما کتاب بحق را به تو نازل کردیم. وقتی قاضی به قانون دسترسی ندارد، یا قوانین ابهام و اجمال دارد، یا قاضی از قوانین اطلاع ندارد حق قضاوت ندارد، قضاوت به حکم فرع بر اشراف به کتاب و قانون و رویهها و سنّتها و داوری عقل است، «إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ»، کتاب بحق به تو نازل شده است، حال که دست تو پر است، حال که سفرهی قانون در قلب تو گسترده است، «لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ»، حقیقتِ قرآن که آینهی حق و خلق است و تبیان کل شیء است، خدای متعال در این آینه به تو نشان داده است.
قرآن یک حقیقت لدی اللهی دارد که «مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ»[۴] است، در آن مرحله این کتاب حاوی همهی حقایق است، هم آینهی ذات حق است، هم آینهی صفات حق است، هم آینهی خلقِ حق است، آینهی معارف است، آینهی ارزشهاست، آینهی وظایف و مسئولیتهاست، آینهی دوستان و دشمنان است، آینهی مصالح و مفاسد است، یکی از وجوه «بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ» این است که همینکه این کتاب آینه است و همه چیز را آنگونه که هست نشان میدهد، این بر قلب تو نازل شده است و قلب تو صفحه لوح محفوظ گردیده است و همه چیز را آنگونه که هست میبینید، خودت نمیبینی بلکه خدا ارائه میکند، این کتاب الله است، این کلام الله است، این پیام خداست، این جلوهی خداست و در صفحهی قلب تو مستقر شده است، تو خودت قرآن ناطق هستی، همهی حقایق در وجود تو منعکس است.
بنابراین داشتن قانون برای رفع اختلافات بشری جزو ضرورتهای عقلی است و همهی ادیان الهی از جانب خدای متعال مأموریت رفع منازعات و اختلافات در میان بشر را داشتهاند. قانون در همهی کشورها در پهنهی بین الملل برای رفع اختلافات و ریلگذاری حرکت جامعه که تصادفی پیش نیاید و هر کسی در مدار خودش حرکت کند، قانون چنین فلسفهای در همهی جهان دارد.
لکن همه جا قوانین بحق نیست، قانونگذارها از حزب و گروه و طبقهی خاصی هستند لذا قوانین را به نفع گروه خاص تصویب میکنند و همین قانونگذارهای بین المللی حقوق اکثریت مردم را از بین میبرند.
اما در اسلام قانونگذار خدای متعال است و خدای متعال چون منتفع نیست و نیازی ندارد با گروهی باشد یا با گروهی نباشد، برای او هیچ تفاوتی ندارد. چون علم و حکمت و غنای مطلق است از این جهت شرایط قانونگذاری و تشریع در خدای متعال است و غیرِخدا چنین شرایطی را ندارند، و خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اعلان مینماید که ما قانون واقعنمای واقعگرای حقمدار در اختیار تو قرار دادیم، حال که تو را به حکمت و شریعت مجهز کردیم تو حق داری، تو را به قضاوت بین مردم مأمور میکنیم، «وَلَا تَکُنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیمًا» اما از آن جهت که تو مأمور هستی به ظاهر حکم کنی و در جامعه افرادی هستند که میتوانند حقیقت را قلب کنند و بر خلاف واقع صحنهسازی کنند، هنر یک قاضی که شمّ قضائی دارد و هوش داوری او کامل است این است که در برابر افراد ماهرِ در صحنهسازی و نمایشِ صحنهها و قلب کردنِ واقعیات بتواند بوی حق را بشنود، قضاتی هستند که وقتی پرونده را میبینند و مختصری مرور میکنند، شامهیشان میگوید که مسیر پرونده چیست و چه نتیجهای خواهد گرفت.
قضاوت یک علم نیست، قضاوت یک حرفه نیست، قضاوت یک شغل نیست، قضاوت یک علمِ هوشمند است، زکاوت، فراصت، داشتنِ شَمّ تشخیصِ حق از باطل، یک مهارت و هوشمندی و تیزبینی است که بتواند در برابر یک خصمِ مجرّبِ مقتدری که میتواند اوضاع و صحنهها را بر خلاف واقع جلوه بدهد، بتواند در برابر آنها قرص و محکم بایستد و حق را از زیر خروارها خاک و خاکستری که از باطل روی آن انباشته شده است بیرون بکشد و بتواند زوایای مطلب را از خلال مطالب متنوع و صحنهسازیها برملا کند، باطن قضیه را ظاهر کند.
این هم تربیتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، معصوم هستند، یک بخش از عصمتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به همین هشدارهاست که خدای متعال در مقاطع حساس به کمک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده است و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هشدار لازم را داده است و از اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در ورتهی مغالطات افراد پیچیده گرفتار باطل بشوند جلوگیری کرده است.
اینجا هم خداوند عزیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را مخاطب قرار میدهد، تو قانون حق را در اختیار داری، قانون حق هم قانونی است که از جانب خدای متعال آمده باشد، غیرِخدا حق قانونگذاری ندارد، قانونِ غیرالهی نمیتواند منافع و مصالح بشر را تأمین کند، رسایی ندارد، قانونگذار غیرالهی اشراف ندارد، لذا کتاب قانون از جانب خدای متعال برای تو آمده است و بهترین قانون است، مترقّیترین قانون است، واقعبینانهترین قانون است، در میان همهی قوانین قانون خدای متعال است ناظر بر مصالح واقعی افراد و جوامع بشری است، تو با داشتن این قانون باید حکم به حق کنی، یعنی حکم منطبق با همین قانونی که در اختیار تو قرار دادهایم، «بِمَا أَرَاکَ اللَّه»، ما در آینهی قرآن کریم وحی آسمانی قوانین قضایی و جزایی را در اختیار تو قرار دادیم، به این آینه که در اختیار توست و حق را در این آینه میبینی، به آن چیزی که ما به تو نشان دادیم و منطبق این قانون است حکم کن.
یا علاوه بر اشراف نبی مکرّم اسلام بر کتاب حقنمای فراگیرِ همهی زوایا و ابعاد زندگی، اساساً خودِ خدای متعال علی الدوام یک راداری در قلب مبارک او قرار داده است که حق را رصد میکند و میبیند، با غیبِ این عالم در ارتباط است و خدای متعال یک چشمی در باطن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باز کرده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حق را باذن الله و به امر خدای متعال میبیند.
«وَلَا تَکُنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیمًا»، حال که حق برای تو روشن است، تو حق را استنباط نمیکنی، تو حق را شهود میکنی، یا در قرآن کریم شهود میکنی یا با آن رادار غیبی که در قلب تو مستقر است.
بنابراین «وَلَا تَکُنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیمًا»، دیگر حجّت بر تو تمام است، ما آنچه لازمهی قضاوت به حق است را در اختیار تو قرار دادیم، «وَلَا تَکُنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیمًا».
در شأن نزول این آیه شریفه آمده است که «أَنَّ قَوْماً مِنَ اَلْأَنْصَارِ مِنْ بَنِی أُبَیْرِقٍ إِخْوَهً ثَلاَثَهً کَانُوا مُنَافِقِینَ بُشَیْرٌ وَ مُبَشِّرٌ وَ بِشْرٌ فَنَقَبُوا عَلَى عَمِّ قَتَادَهَ بْنِ اَلنُّعْمَانِ وَ کَانَ قَتَادَهُ بَدْرِیّاً وَ أَخْرَجُوا طَعَاماً کَانَ أَعَدَّهُ لِعِیَالِهِ وَ سَیْفاً وَ دِرْعاً»[۵] قومی از انصار… مهاجر و انصار جزو اصطلاحات آغاز تشکیل حکومت اسلامی در مدینه بود، گروهی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از مکه به مدینه مهاجرت کرده بودند، گروهی از مردم مدینه با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در عقبه بیعت کرده بودند و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دعوت کرده بودند و پیمان دفاعی و نصرت با حضرت منعقد کرده بودند، اینهایی که مدنی هستند و دعوتکنندهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند و با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیعت کرده بودند و قول داده بودند از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حمایت کنند و از حکومت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حمایت و دفاع کنند، اینها تحت عنوان «انصار» نامیده شدند. انصار هم به چند گروه تقسیم میشوند. در یک تقسیمی ایمان عدهای ایمان واقعی بود، ایمان عدهای هم ایمان مصلحتی بود و نبوّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حقانیت اسلام را واقعاً باور نداشتند، ولی چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به قدرت رسیده بود و دین حق اقتدار پیدا کرده بود اینها نفاق به خرج میدادند و تظاهر به اسلام میکردند، کم هم نبودند که در جنگ احد وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قشون را برای دفاع از مدینه و اسلام بسیج کرد، ثلث جمعیتی که با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدند برگشتند، که همهی اینها منافق بودند، در ابتدا میآیند و در میان راه جای خود را خالی میکنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شکست بخورد.
از جملهی منافقین سه برادر از این طایفه بودند، اینها یک تونلی به منزل یکی از مؤمنینی که در جنگ بدر در رکاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جهاد کرده بود و جزو رزمندگان جنگ بدر بود زدند… بدریون برای همیشه مَثَل هستند و ما در زیارت مولایمان باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام میخوانیم که «أُشْهِدُ اللّهَ أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَى مَا مَضى بِهِ الْبَدْرِیُّونَ» شهادت میدهیم تو آن طریقی را طی کردی که رزمندگان جنگ بدر طی کردهاند. در سختترین شرایط، با نبود عدّه و عُدّه، انسان با اتکاء به قدرت خدا در صحنه جهاد حاضر بشود و هیچ تردیدی در حقانیت خودش نداشته باشد و عاشق شهادت باشد، این خیلی مَثَل است.
این «قَتَادَهَ بْنِ اَلنُّعْمَانِ» بَدری است، جزو رزمندگان بدر بود، و این منافقین که سه برادر بودند و بشیر و بشر و مبشر نام داشتند، اینها تونل زده بودند و سر از خانهی قَتَادَهَ بْنِ اَلنُّعْمَانِ درآوردند و طعامی که این بزرگوار برای عائلهی خود فراهم کرده بود، توشهی غذایی که داشتند، هم آذوقهی او را بردند و هم شمشیر او را و هم زرهی او را. یعنی هم قدرت جنگی و هم قدرت دفاعی او را از او سلب کردند. قَتَادَهَ بْنِ اَلنُّعْمَانِ نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسید و عرض کرد: یا رسول الله گروهی به خانهی عموی من تونل زدند و آذوقه و زره و شمشیر او را به سرقت بردند، و اینها خانوادهی بدی هستند، «وَ کَانَ مَعَهُمْ فِی اَلرَّأْیِ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ یُقَالُ لَهُ لَبِیدُ بْنُ سَهْلٍ» در کنار اینها مردی بود که از نظر اعتقاد با مسلمانها بود و نام او «لبید بن سهل» بود، این سارقینی که تونل زدند و مرتکب سرقت شدند، اینها این «لبید بن سهل» را متهم کردهاند و گفتند این کارِ اوست.
وقتی خبر به «لبید بن سهل» رسید شمشیر کشید و آمد و اینها را تهدید کرد که شما به من تهمت زدید، در حالی که شما خودتان منافق هستید و ظاهر و باطنتان یکی نیست و من در این تهمت ساکت نمینشینم.
اینها از این شجاعت و دفاع جانانهای که در مقابل خودشان دیدند عقبنشینی کردند و گفتند که این کار کارِ شما نبوده است، ولی یک مردی را پیدا کردند، به تعبیر امروز یک وکیل شرخری را پیدا کردند که این شخص در اقامه دعوا و در دفاع دعاوی حقوقی و کیفری آدم قَدَری بود و خوش بیان بودن و میتوانست صحنهسازی کند.
او نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد و صحنه را طوری منعکس کرد که سرقت را از این مرتکبین سرقت دور نشان بدهد و برائت اینها را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اثبات کند.
در این زمینه این آیه کریمه آمد: «إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ»[۶] نبی من! حبیب من! ما قرآن را بحق نازل کردیم، قرآن بر محور حق است، آینهی حق است، مسیر حق را برای تو روشن کرده است، یا قلب تو آینهی حق است و ما حقایق را در باطن و ملکوت تو منعکس میکنیم که بین مردم بحق حکم کنی.
با این مقدمه تو حکم به حق کن و نکند که وانمود بشود که شما از این سارقینی که منافق هم هستند دفاع کنی، و جریان پرونده به نفع اینها تمام بشود.
اینها سه جرم مرتکب شدند، یک جرم نفاق آنهاست که یک صفت جهنّمی همیشگیشان بود، جرم دوم سرقت بود و جرم سوم هم تهمت.
خدای متعال این صحنهسازی را برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بازگو کردند و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواستند که مواظب باش، وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر اساس هشدار وحی الهی وضعیت را بگونهای سامان دادند که به نفع خائنین تمام نشود.
اینجا خدای متعال از این سارقین تحت عنوان «خائنین» یاد کرده است، معلوم میشود که اینها یک خیانت نبوده است، وصف خائن در مورد اینها نشانهی خباثت و سوء نیت و کارهای خلاف اینهاست که خدای متعال از اینها با عنوان «خائنین» یاد کرده است و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در مسیری قرار داده است که موضعگیری و اظهارات و حکم ایشان به نفع و دفاع از خائنین نباشد.
این نکات اساسی بود که خدای متعال پیغمبر خود را بعنوان حاکم و قاضی و داور یاد میکند و مستند قضاوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم شهود حق است.
لکن برای اینکه خلفای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جاهای گوناگون به معصوم دسترسی ندارند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بتواند برای آنها هم الگو باشد، آنها هم در چارچوب امکانات خودشان بتوانند به عدل قضاوت کنند، به حق قضاوت کنند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَانِ»، وجود مقدّس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بر حسب حدیثی مسیر قضاوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را اینطور بیان فرمودهاند: «کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَحْکُمُ بَیْنَ اَلنَّاسِ بِالْبَیِّنَاتِ وَ اَلْأَیْمَانِ فِی اَلدَّعَاوِی»،[۷] عادت قضاوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این بود که بین مردم با بیّنات و قسمها بود. «فَکَثُرَتِ اَلْمُطَالَبَاتُ وَ اَلْمَظَالِمُ» ادعاها و طرح دعواها در محکمهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رو به فزونی گذاشت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به مردم هشدار دادند، صرف اینکه دعوا نزد من بیاورید و من بر اساس ظاهر حکم کنم برای شما ایجاد حق نمیکند، ولو قضاوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشد، ولی اگر خودت میدانی باطل و ظالم هستی، اگر بخواهی بر اساس ظلم، حتی در محکمه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر اساس ظاهرسازی چیزی به نفع خودت بدست بیاوری، این قطعه آتش است. «فَقَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ وَ أَنْتُمْ تَخْتَصِمُونَ وَ لَعَلَّ بَعْضَکُمْ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ وَ إِنَّمَا أَقْضِی عَلَى نَحْوِ مَا أَسْمَعُ مِنْهُ فَمَنْ قَضَیْتُ لَهُ مِنْ حَقِّ أَخِیهِ بِشَیْءٍ فَلاَ یَأْخُذَنَّهُ فَإِنَّمَا أَقْطَعُ لَهُ قِطْعَهً مِنَ اَلنَّارِ»، فرمود: ای مردم! من بشری هستم و شما… یعنی در قضاوت من به حکم اینکه نبی هستم مأمور به غیب نیستم، من مأمور به ظاهر هستم، من مأمور به وضعیت بشری هستم، شما دعاوی خودتان را نزد من مطرح میکنید، چه بسا بعضی از شما از نظر لحن و دفاع یا از نظر اقامه دلیل مدعی الحن هستید، یعنی منطق قویتر دارید، سخنور هستید، میتوانید مطالب را سرهم کنید و طرف خودتان را شکست بدهید، من بر اساس ظواهری که از گفتههای شما بدست میآورم قضاوت میکنم.
بنابراین «فَمَنْ قَضَیْتُ لَهُ مِنْ حَقِّ أَخِیهِ بِشَیْءٍ» اگر یک وقتی پیش آمد و من به نفع کسی قضاوتی کردم که حق او نبود، «فَمَنْ قَضَیْتُ لَهُ مِنْ حَقِّ أَخِیهِ» حق آن طرفِ او بود و این ناحق دست پیدا میکند، «فَلاَ یَأْخُذَنَّهُ فَإِنَّمَا أَقْطَعُ لَهُ قِطْعَهً مِنَ اَلنَّارِ» نکند شما این چیزی که حقتان نیست را بگیرید، برای اینکه این قطعهای از آتش است، فکر نکنید که این به نفع شماست، برای خودتان هیزم درست میکنید که خودتان را به آتش بکشید، این به آتش کشیدنِ خانهی ایمان و خانهی آخرت شماست، از این کار بپرهیزید.
این مسیر برای قضات در دورهی غیبت یا حتی در دوره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که قضاتی از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم منصوب میشدند و اینها اهل شهود نبودند، مسیر را برای اینها تسهیل کردند، چون قضاوت همینطور که در این آیه کریمه آمده است، هم باید از نظر مستند حکم، استدلال بر مبنای قانون خدا باشد و اگر کسی به قانون خدا حکم نکند حکم او ظالمانه و فاسقانه و کافرانه است، هم قاضی باید معصوم باشد در شرایطی که امکان دسترسی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین باشد، یعنی بالاصاله برای معصوم است، اما به ضرورت و بدل از معصوم مجتهد جامع الشرایط میتواند بجای نبی قضاوت کند و باید در قضاوت خود دو چیز داشته باشد، یکی قدرت اجتهاد و استنباط است و دیگری عدالت، لذا میگویند مجتهدِ عادلِ جامع الشرایط. باید حقوقدان صاحبنظر باشد و عدالت هم داشته باشد.
بعد از انقلاب، چون به اندازه کافی صاحبنظران در مسائل کیفری و حقوقی آماده نبودند که در سِمَتِ قضا جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشند، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و بعد هم مقام معظم رهبری حفظه الله اینها را مأذون کردهاند، قضات مأذون هستند، گرچه شأنیت اولیه قضاوت را ندارند ولی بر اساس مراجعه به قانون میتوانند قانون را به موضوع تطبیق بدهند و حق و ناحق را تشخیص، اینها مجاز و مأذون شدهاند که قضاوت را بعهده بگیرند، و این مسئله قضاوت غیرمعصوم کار خیلی مشکلی است.
در یک حدیثی که قاعدتاً همهی شما شنیدهاید که آقا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به شریح قاضی خطاب کردند و فرمودند: «یَا شُرَیْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لاَ یَجْلِسُهُ إِلاَّ نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ أَوْ شَقِیٌّ»،[۸] در مسند قضاوت یا پیغمبر مینشیند، یا وصی پیغمبر، یا کسی که بدبخت و شقی است.
قضات مأذون نایب مناب وصی پیغمبر هستند، از آن ناحیه است. البته در جاهایی افرادی میبینند که در جامعه تضییع حقوق میشود و میتوانند و بیایند از این اذن شرعی برخوردار بشوند، حامی مظلوم باشند، خصم ظالم باشند و جلوی ظلم و عدوان را بگیرند، این واجب واجبِ کفایی است، هیچ کسی معذور نیست تماشا کند و بگوید وضع دستگاه قضایی خیلی خراب است، به مردم ظلم میشود. او کنار نشسته است و طعنه میزند و تضعیف میکند، خود او میتواند بیاید و نمیآید، این شخص در پیشگاه خدا معذور نخواهد بود.
بنابراین این نکتهای که عرض کردیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند من بر اساس ظواهر حکم میکنم، این تسهیلِ قضاوتِ دوران غیبت یا دورانی که افرادی در شهرهایی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و وصی پیغمبر دسترسی نداشتهاند، ولی حکومت باید نظم جامعه را حفظ کند و امنیت قضائی برقرار کند، ناچار باید اجازه بدهند غیرمعصوم برای قضاوت بیایند و مشکلات جامعه را حل کنند. بر این اساس است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این تسهیل را از جانب خدای متعال برای بعدیها بوجود آوردهاند.
اما شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اولیای الهی، بالاخره خدای متعال کمکشان میکند که دلایل را بنحوی در اختیار قرار میدهند که مظلومی با دست اینها آسیب نبیند و به ظالمی کمک نشود.
این سلسلهی فقهای عارف ما که به مرحوم آیت الله بهجت روحی فداه ختم شد، این سلسله میرسد به آیت الحق آسید علی شوشتری، که از نوادههای سید نعمتالله جزائری هستند و جزو اوتاد و اولیای مسلّم خدا هستند، مجتهد عادل جامع الشرایط بوده است و در شهر شوشتر هم حوزه علمیه داشته و هم برای مردم قضاوت میکرده است.
شبی در زده میشود و ایشان به پشت در میرود، میپرسد که چه کسی هستی؟ طرف میگوید من جولا هستم و کار لازمی با شما دارم.
مرحوم آسید علی به ایشان میفرمایند که برو و فردا به حوزه بیا، آن طرف میگوید: من با شما کار دارم و همین الآن هم کار دارم.
همسر آسید علی شوشتری به این بزرگوار عرض میکنند کسی که این زمان از شب آمده است معلوم است که یا مضطر است یا به پناه آمده است، او را پشت در نگذارید و ببینید چه میگوید.
ایشان میگویند من رعایت حقوق شما را میکردم، ولی اگر شما راضی باشید مشکلی نیست. در را باز میکند، ملاقلی جولا، از رجال الغیب امام زمان ارواحنا فداه بوده است، به آسید علی شوشتری میگویند که من آمدهام به شما بگویم که بساط قضاء خودت را جمع کن، این نوع قضاوتهایی که شما میکنید شما را به جهنّم میبرد. این را میگوید و میرود.
عیال این سیّد میپرسد چه کسی بود و چه میگفت؟ او بر اساس ذهنیتی که برایش پیش آمده بود، میگوید من فکر میکنم این پریشانی فکری داشت و در این وقت شب آمده است و یک حرفی به ما زده است، گذشت.
شب بعد دوباره در همان زمان در زده شد و سید پشت در آمد و گفت: چه کسی هستی؟ گفت: من همان جولای دیشب هستم و شب گذشته به تو هشدار دادم و گوش نکردی، امروز قضاوتی کردهای که با این قضاوت تو حق عدهای ضایع میشود، آمدهام سند آن را به تو بگویم.
در را باز میکند و ملاقلی جولا میگوید در فلان پرونده مدارک را در فلان منطقه زیر خاک مخفی کردهاند و چون به این دلایل دسترسی نداشتهای، بر حسب آنچه که در آنجا بود قضاوت کردهای و حق صاحبان حق ضایع شد.
آسید علی شوشتری کسی را میفرستد و میبیند که همینطور است، تسلیم میشود و میگوید هرچه بگویید انجام میدهم، میگوید: همان که گفتم، جمع کن و به نجف برو، بعد از هفتاد روز در وادی السلام منتظر من باش، به آنجا میآیم و برای تو نسخهی سیر و سلوک میپیچم.
مرحوم آسید علی شوشتری هم قضاوت و تدریس را کنار میگذارند و به نجف میروند. میگوید بعد از هفتاد روز من در وادی السلام چشم به راه بودم، ناگهان دیدم ملاقلی جولا جلوی من حاضر شد. آنچه یقین دارم این است که از اطراف نیامد، من همهی اطراف را زیر نظر داشتم، یا از زمین جوشید و یا از آسمان نازل شد. آسید علی شوشتری را راه انداخت و این سلسله همینطور…
اجمالاً اگر کسی تقوا داشته باشد «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا»،[۹] خدا چنین وعدهای و تضمینی را برای اهل تقوا بعهده گرفته است، کسی در زندگی پاکدامن و پاکدست و پاکنیت و پاکدرآمد و پاکهزینه باشد، رعایتِ امانتها را کند و خودش را آلوده نکند، خدای متعال به او یک قدرت تشخیص میدهد، یک فرقان میدهد، یا در زمان لازم تجهیزاتی برای او فراهم میکند که این شخص به راه باطل نرود، قضاوت باطل نکند.
این است که باید گفت، ای قاضی بزرگوار! خودت را به خدای متعال بده و در مسیر رضای خدای متعال زندگی کن، خودت را به گناه آلوده نکن، نسبت به وظایف شرعی و فرائض حساس باش، فریضهای از تو فوت نشود، خدای متعال راهنمای توست، بالاتر از راهنما، خدای متعال راهبر توست، خودش تو را میبرد، آنچه را که به پیغمبر خود فرمود و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در مسند قضاء مستقر و استوار کرد، بعد هم هشدار داد که نسبت به خائنین طرفدار یا مدافع نباش، یک قول کلّی هم به همه پیروان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که در این مسیر قرار میگیرند داد، «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا»، و این آیه کریمه «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»،[۱۰] تو به مسیر حق بیا، من تو را تنها نمیگذارم، کار تو زیبا باشد، نیت تو زیبا باشد، فکر تو زیبا باشد، خدای متعال معیّت هدایت و نصرت و عنایت خودش را به شما نشان میدهد.
امید آن داریم که خدای متعال توفیق تشخیص حق، عمل به حق، توصیه به حق، قضاوت به حق، اجرای قضاوتهای به حق را به همه ما عنایت کند و ما را لحظهای به خودمان واگذار نکند.
دو آیه بعدی سوره مبارکه نساء، که آیه ۱۰۶ و ۱۰۷ باشد ادامهی جریان قضاوت است. امیدواریم اگر عمری داشتیم هفته بعد در محضر شما دوستان عزیزمان مطالبی را تقدیم بداریم.
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم به ما تشخیص حق بده.
خدایا! ما را در تشخیص حق و عمل به حق ثابتقدم بدار.
خدایا! عواقب امور ما را ختم به خیر بفرما.
خدایا! با قلم و زبان و اشاره و موضعگیری ما به مظلومی آسیب وارد نیاور و ما را در خدمت ظالمی قرار نگیریم.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم سایه پربرکت رهبر عادل و نورانیمان را مستدام بدر.
خدایا! ملّت ما را از این گرفتاریها نجات بده.
خدایا! دولت تازهنفس ولایتمدار عاشق خدمت به مردم را در تأمین مایحتاج مردم و هموار کردن راههای توانمند شدن جامعه و جوانها کمک بفرما.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۰۵
[۳] سوره مبارکه فصلت، آیه ۴۲ (لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ ۖ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ)
[۴] سوره مبارکه نمل، آیه ۶ (وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ)
[۵] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۲۲ ، صفحه ۷۴ (إِنّٰا أَنْزَلْنٰا إِلَیْکَ اَلْکِتٰابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ اَلنّٰاسِ بِمٰا أَرٰاکَ اَللّٰهُ وَ لاٰ تَکُنْ لِلْخٰائِنِینَ خَصِیماً فَإِنَّهُ کَانَ سَبَبَ نُزُولِهَا أَنَّ قَوْماً مِنَ اَلْأَنْصَارِ مِنْ بَنِی أُبَیْرِقٍ إِخْوَهً ثَلاَثَهً کَانُوا مُنَافِقِینَ بُشَیْرٌ وَ مُبَشِّرٌ وَ بِشْرٌ فَنَقَبُوا عَلَى عَمِّ قَتَادَهَ بْنِ اَلنُّعْمَانِ وَ کَانَ قَتَادَهُ بَدْرِیّاً وَ أَخْرَجُوا طَعَاماً کَانَ أَعَدَّهُ لِعِیَالِهِ وَ سَیْفاً وَ دِرْعاً فَشَکَا قَتَادَهُ ذَلِکَ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّ قَوْماً نَقَبُوا عَلَى عَمِّی وَ أَخَذُوا طَعَاماً کَانَ أَعَدَّهُ لِعِیَالِهِ وَ دِرْعاً وَ هُمْ أَهْلُ بَیْتِ سَوْءٍ وَ کَانَ مَعَهُمْ فِی اَلرَّأْیِ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ یُقَالُ لَهُ لَبِیدُ بْنُ سَهْلٍ فَقَالَ بَنُو أُبَیْرِقٍ لِقَتَادَهَ هَذَا عَمَلُ لَبِیدِ بْنِ سَهْلٍ فَبَلَغَ ذَلِکَ لَبِیداً فَأَخَذَ سَیْفَهُ وَ خَرَجَ عَلَیْهِمْ فَقَالَ یَا بَنِی أُبَیْرِقٍ أَ تَرْمُونَنِی بِالسَّرَقِ وَ أَنْتُمْ أَوْلَى بِهِ مِنِّی وَ أَنْتُمُ اَلْمُنَافِقُونَ تَهْجُونَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تَنْسُبُونَهُ إِلَى قُرَیْشٍ لَتُبَیِّنُنَّ ذَلِکَ أَوْ لَأَمْلَأَنَّ سَیْفِی مِنْکُمْ فَدَارَوْهُ فَقَالُوا لَهُ اِرْجِعْ رَحِمَکَ اَللَّهُ فَإِنَّکَ بَرِیءٌ مِنْ ذَلِکَ فَمَشَى بَنُو أُبَیْرِقٍ إِلَى رَجُلٍ مِنْ رَهْطِهِمْ یُقَالُ لَهُ أُسَیْدُ بْنُ عُرْوَهَ وَ کَانَ مِنْطِیقاً بَلِیغاً فَمَشَى إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّ قَتَادَهَ بْنَ اَلنُّعْمَانِ عَمَدَ إِلَى أَهْلِ بَیْتٍ مِنَّا أَهْلِ شَرَفٍ وَ حَسَبٍ وَ نَسَبٍ فَرَمَاهُمْ بِالسَّرَقِ وَ اِتَّهَمَهُمْ بِمَا لَیْسَ فِیهِمْ فَاغْتَمَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ ذَلِکَ وَ جَاءَ إِلَیْهِ قَتَادَهُ فَأَقْبَلَ عَلَیْهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ لَهُ عَمَدْتَ إِلَى أَهْلِ بَیْتِ شَرَفٍ وَ حَسَبٍ وَ نَسَبٍ فَرَمَیْتَهُمْ بِالسَّرِقَهِ فَعَاتَبَهُ عِتَاباً شَدِیداً فَاغْتَمَّ قَتَادَهُ مِنْ ذَلِکَ وَ رَجَعَ إِلَى عَمِّهِ وَ قَالَ لَیْتَنِی مِتُّ وَ لَمْ أُکَلِّمْ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَدْ کَلَّمَنِی بِمَا کَرِهْتُهُ فَقَالَ عَمُّهُ اَللَّهُ اَلْمُسْتَعَانُ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ فِی ذَلِکَ عَلَى نَبِیِّهِ إِنّٰا أَنْزَلْنٰا إِلَیْکَ اَلْکِتٰابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ اَلنّٰاسِ بِمٰا أَرٰاکَ اَللّٰهُ وَ لاٰ تَکُنْ لِلْخٰائِنِینَ خَصِیماً `وَ اِسْتَغْفِرِ اَللّٰهَ إِنَّ اَللّٰهَ کٰانَ غَفُوراً رَحِیماً `وَ لاٰ تُجٰادِلْ عَنِ اَلَّذِینَ یَخْتٰانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یُحِبُّ مَنْ کٰانَ خَوّٰاناً أَثِیماً `یَسْتَخْفُونَ مِنَ اَلنّٰاسِ وَ لاٰ یَسْتَخْفُونَ مِنَ اَللّٰهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ مٰا لاٰ یَرْضىٰ مِنَ اَلْقَوْلِ یَعْنِی اَلْفِعْلَ فَوَقَعَ اَلْقَوْلُ مَقَامَ اَلْفِعْلِ ثُمَّ قَالَ: هٰا أَنْتُمْ هٰؤُلاٰءِ إِلَى وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَهً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً لَبِیدَ بْنَ سَهْلٍ .)
[۶] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۰۵ (إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ ۚ وَلَا تَکُنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیمًا)
[۷] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه ، جلد ۲۷ ، صفحه ۲۳۳ (اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ اَلْعَسْکَرِیُّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی تَفْسِیرِهِ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَحْکُمُ بَیْنَ اَلنَّاسِ بِالْبَیِّنَاتِ وَ اَلْأَیْمَانِ فِی اَلدَّعَاوِی فَکَثُرَتِ اَلْمُطَالَبَاتُ وَ اَلْمَظَالِمُ فَقَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ وَ أَنْتُمْ تَخْتَصِمُونَ وَ لَعَلَّ بَعْضَکُمْ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ وَ إِنَّمَا أَقْضِی عَلَى نَحْوِ مَا أَسْمَعُ مِنْهُ فَمَنْ قَضَیْتُ لَهُ مِنْ حَقِّ أَخِیهِ بِشَیْءٍ فَلاَ یَأْخُذَنَّهُ فَإِنَّمَا أَقْطَعُ لَهُ قِطْعَهً مِنَ اَلنَّارِ .)
[۸] الکافی ، جلد ۷ ، صفحه ۴۰۶ (مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ یَحْیَى بْنِ اَلْمُبَارَکِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَبَلَهَ عَنْ أَبِی جَمِیلَهَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لِشُرَیْحٍ : یَا شُرَیْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لاَ یَجْلِسُهُ إِلاَّ نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ أَوْ شَقِیٌّ.)
[۹] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۹ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ)
[۱۰] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹