عناوین

درس اخلاق حوزه علمیه امام خمینی(ره)-جلسه ۱۵۰

Share on print
چاپ
Share on email
ارسال

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

ایام ماتم ام الائمه، ام الکتاب، ام ابیها، و مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را تسلیت عرض می‌کنم.

مروری بر جلسات قبل

در حدیث شریف عنوان بصری که یک برنامه‌ی سلوکی است و آدرس سالکین الی الله به سوی مقصد است نکات باارزشی که می‌توانست در مسیر حرکت توشه باشد مطرح شد و بالاخره وجود مبارک امام صادق علیه السلام با این سؤال که «در این اشتیاقی که به دیدار هست چه می‌خواهی؟»، او هم نگفت من چه می‌خواهم، گفت از خدا خواسته‌ام که هم مجذوب شما باشم… چون محبّت طرفینی است، او هم مشکل اساسی خودش را با یک ظرافت و لطافت به امام صادق علیه السلام مطرح کرد، که خدا نکند که امام زمان انسان میلی به انسان نداشته باشد، این بی‌رغبتی امام، بی‌اعتنایی امام نشانه‌ی این است که قابلیت نیست، وگرنه او که کهف الوری است، او که «بِکُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ»[۲] است، او که «بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وِ بِکُمْ یُمْسِکُ السُّمآءَ» است، یعنی فیض تام پروردگار متعال است و همه‌ی موجودات از کَرَمِ او بهره‌مند هستند، اگر در به روی کسی بست معلوم می‌شود که در را او نبسته است، خودم قفل هستم، خودم حجاب هستم، خودم استعداد و قابلیت را از دست داده‌ام، لذا اولین نکته احراز قابلیت و صلاحیت و آمادگی برای دریافت نور و معرفت و محبّتِ اوست، اگر همه‌ی زندگی‌مان مصروفِ جلب رضایت او باشد همه چیز گیرمان می‌آید، اولین نکته این بود که این دل راضی باشد و میل به ما پیدا کند، «أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ»،[۳] اولین سؤال و درخواست من من از خدای متعال این است که شما نسبت به من نفرت نداشته باشید، بلکه بجای نفرت، محبت شما را داشته باشم.

نکته‌ی دوم که از فروعاتِ همان عطف و میل قلبی است، رغبت امام به فرد محتاج و فقیر است، از جاذبه‌های عنایت و میل و توجّه و گرایش امام به یک فردی هست، «یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ»، امام عالمِ به ما کان و ما یکون و ما هو کائن است، امام مجرای فیض علی الاطلاق خدای متعال است، ولی هر چیزی را که امام می‌داند، ما آنقدر عمر نداریم که با علوم اکتسابی، قطره قطره… چقدر عمر داریم؟ چقدر می‌توانیم علم کسب کنیم؟ آدمی که عمر او محدود است و موجودات نامحدود هستند، قهراً علم به موجودات نامحدود است، باید گزینش کند، در محدوده‌ی این فرصتی که خدای متعال به او داده است به دنبال علمی برود که آن علم ابدیت او را تأمین می‌کند.

علم سه چیز است

لذا وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وقتی ملاحظه فرمودند دور کسی شلوغ است فرمودند: چه خبر است؟ گفتند: علامه است! حضرت فرمودند: چه علمی دارد که علامه است؟ گفتند: این شخص علم به انساب و از این قبیل علوم دارد، حضرت فرمودند: این که علم نیست، علم یعنی علومی که یک انسانِ خدایافته‌ی آخرت‌باور باید به دنبال آن باشد، که وقتی به آنجا رفت ببیند که توشه‌ی لازم را پیشاپیش فرستاده است، شناختِ آنجا و توشه‌های لازمِ آنجا در اولویت اول است، انسان بیش از این هم عمر و فرصتی ندارد، حضرت فرمودند: علم سه چیز است، «آیَهٌ مُحْکَمَهٌ أَوْ فَرِیضَهٌ عَادِلَهٌ أَوْ سُنَّهٌ قَائِمَهٌ»،[۴] که بزرگان ما در توضیح این سه علمی که ضروری هست و آن «طَلَبَ اَلْعِلْمِ فَرِیضَهٌ»[۵] ناظر به این سه بخش است، یکی اعتقادات است، «آیَهٌ مُحْکَمَهٌ» اینجا حکمت لازم است، اینجا یقین لازم است، اینجا برهان و عقلانیت و شهود لازم است که زیربنای انسان محکم باشد، اعمال انسان، ملکات انسان بر آن معرفت استوار است، او پایه است، او مبناست، لذا بعضی از بزرگان بجای درس اخلاق، درس اعتقادات می‌گفتند.

مرحوم آیت الله حاج آقا مرتضی حائری رضوان الله تعالی علیه که یقیناً از اوتاد بود و یقیناً هیچ تعلّقی به دنیا نداشت، زهد به معنی واقعی داشت، که از جمله اساتیدی که در حضرت آقا حفظه الله از نظر علمی و زهدی تأثیر داشته است حاج آقا مرتضی حائری پسر حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوان الله تعالی علیه بود.

از این بزرگوار خواستند که درس اخلاق بگویند، ایشان درس عقاید شروع کردند. باور و معرفت انسان به خدای متعال، به راه، به مقصد و معاد، اگر انسان به خدای قدرتِ لایتناهی و علم لایتناهی و حیات مطلق و هستی علی الاطلاق و لایتناهی باورمند باشد و خودش را در حیطه‌ی قدرت و عظمت خدای متعال ببیند، مصداقِ این جمله می‌شود: «خَفِ اَللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ وَ إِنْ کُنْتَ لاَ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ»،[۶] اولا سعی کنیم که خدابین باشیم، «وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها إِلَیْکَ»،[۷] حجاب را که گناه ما حجاب و ظلمت است، رذائل اخلاقی، تکبّر، «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا»،[۸] این اراده‌ی علو و برتری خیلی خطرناک است که انسان تفوق‌طلب باشد و با نداشتنِ کبریایی، لباس کبریایی به تن خود بپوشد، یک فقر محض، یک ذلّت ذاتی، خودش را بجای خدا بگذارد و فکر کند چیزی نسبت به دیگران اضافه دارد، این در آخرت جایگاهی ندارد و حجابی است که مانع شهود حق خواهد بود، دل او آینه نیست و گِل شده است و نور در آن انعکاسی ندارد، اعتقاد به اینکه ما باید خدا را ببینیم، دیدن خدا هم فقط یک راه دارد و آن پا گذاشتن روی نفس است، بین ما و محبوب بیش از یک قدم فاصله نیست، «وَ أَنَّ اَلرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ اَلْمَسَافَهِ»، سفر الی الله نزدیک است، فاصله‌ای با خدای متعال نداریم، فاصله‌ی ما خودمان است، اگر یک قدم روی خودمان بگذاریم قدم دوم نزد او هستیم، تا این مانع رفع نشود، تا زمانی که این حجاب مرتفع نشود «کَأَنَّکَ تَرَاهُ» حاصل نمی‌شود، این کلاس حضور است، کلاس شهود است، کلاس وجدان است، کلاس یافتن است.

«وَ إِنْ کُنْتَ لاَ تَرَاهُ» اگر به مقام حضور و شهود دست نیافتی حداقل به عقل خودت اعتماد کن، «فَإِنَّهُ یَرَاکَ»، در این کلاس که در محضر هستم، اگر در حضور نیستم در محضر هستم، او مرا می‌بیند، «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ»،[۹] هیچ کجا نمی‌توانم که من باشم و خدای متعال با من نباشد، خدای متعال همه جا با من هست، و معرفت به اخلاق، که «یَحْشُرُ اَلنَّاسَ عَلَى نِیَّاتِهِمْ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ»،[۱۰] این نیّات تبلورِ ملکات انسان است، اگر انسان معرفت و محبّت و عدالت و عفّت و شجاعت و سخاوت… این‌ها ملکاتِ فاضله است، ویژگی‌های ارزشی است، انسانِ شجاع انگیزه‌ی جهاد و رزمندگی دارد، انسانِ سخی انگیزه‌ی ایثار و نثار دارد، انسانِ عفیف انگیزه‌ی کفّ‌نفس از نوامیس دیگران را دارد، لذا به دنبال آیه محکمه «فَرِیضَهٌ عَادِلَهٌ» است، و سوم هم «سُنَّهٌ قَائِمَهٌ» است، وظایف جوارحیِ ما، فقه نظام اجرایی زندگی بشر است، سبک زندگی است، که هر کدام از این‌ها در وجود انسان تحصیل نشده باشد انسان عالم نیست، ولو فیزیکدانِ قهار باشد، انشتین باشد، ریاضی‌دان اول عالم باشد، جغرافی‌دان باشد، ادیب باشد. همه‌ی این علوم علومی است که نبودِ آن ما را گرفتارِ شب اول قبر نمی‌کند، ما در برابر ملکین پاسخی داریم، البته اگر این سه مرحله را عالم شده باشیم، وگرنه عمرمان را به اموری داده‌ایم که در آنجا از این‌ها سؤال نمی‌شود.

حضرت فرمودند علم سه چیز است، اگر در سه پایگاه حضور معرفتی پیدا کردید، در اعتقادات، جهان‌بینیِ درست، اندیشه‌ی خوب، اندیشه‌ی واقع‌بینانه، دوم اینکه ملکات خوب، تخلق به اخلاق الله پیدا کنید، باطنتان را با صفات عرشی بسازید و اعمال و کردارتان را زیر کاخ اخلاق با شریعت غراء نبوی اصلاح کنید.

فقه اصغر، فقه اوسط، فقه اکبر

باید این سه مرحله را جدی گرفت، لذا علم کلام جزو واجبات طلبه است، کمالِ علم کلام هم به این است که انسان فلسفه بخواند، فکر انسان ورزیده بشود، اندیشمند بشود، در جهانبینی خود مقلد نباشد و خودش بجوشد و آنچه هست را بتواند از آنچه نیست تشخیص بدهد، و علم اخلاق فقه اوسط است، علم اعتقادات فقه اکبر است، اخلاقیات فقه اوسط است، شریعت فقه اصغر است، همه‌ی این‌ها هم با یکدیگر مرتبط هستند و در یکدیگر اثر دارند.

گناه صغیره وجود ندارد

لذا گاهی یک گناه باعث می‌شود که همه‌ی فضائل اخلاقی انسان بی‌رنگ بشود و انسان تغییر هویت بدهد و خدای متعال جهانبینی را هم از او می‌گیرد، «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ»،[۱۱] گاهی یک گناه انسان را بدبخت می‌کند، شاید انسان گناه خود را خفیف بشمارد و خیلی بزرگ نداند ولی همین اشدّالذنوب می‌شود، در این صورت انسان را بدبخت می‌کند، گناه کوچک نیست، گناه کوچک وجود ندارد.

لذا مرحوم محقق اردبیلی بر این باور هستند که همه‌ی گناهان کبیره هستند، ولی در مقایسه‌ی با یکدیگر می‌گوییم که آن شدیدتر از این است، گناه فی‌نفسه کبیره است، ما گناه صغیره نداریم، گناه مخالفت با خداست، تمرّد از اجرای فرمان مولاست، گاهی یک بی‌ادبی کوچک انسان را از چشم یک بزرگی ساقط می‌کند، وقتی از چشم آن بزرگ افتاد آن بزرگ می‌گوید برو و دیگر برنگرد، دیگر هم او را قبول نمی‌کنند.

کسی نسبت به وجود مبارک امام صادق علیه السلام اظهار ارادت می‌کرد و با حضرت رفت و آمد داشت، همراه حضرت در مسیر حرکت بود، یکی از خدمتگزاران او، او را عصبانی کرده بود، یک نسبت بدی به او داد، حضرت فرمودند: تا زمانی که هستم دیگر با تو حرف نمی‌زنم.

این قهرِ امام زمان گاهی با یک هتک حرمت و با یک نیش زبان و با یک تحقیر نسبت به یک مؤمن یا طلبه یا جوان معتقد که شرفِ او نزد خدای متعال از کعبه بیشتر است، گاهی یک بی‌اعتنایی، یک بی‌حرمتی، یک نسبت ناروا باعث می‌شود که از چشم خدای متعال بیفتد و امام زمان ارواحنا فداه که عین الله الناظره هستند می‌فرمایند که من رابطه‌ی خودم را با تو قطع کرده‌ام و دیگر نمی‌توانی با من وصل بشوی و تمام شد، ان شاء الله خدای متعال آن روز را برای ما نیاورد.

نفیِ ولایت، نفیِ ربوبیتِ پروردگار متعال است

لذا اینکه باید فقه را خیلی مهم شمرد و فقه محور حوزه‌های علمیه بوده است، این نقش عمل در باطن و در تفکّر انسان است، یک عمل ظلمانی باطن انسان را تیره می‌کند و این باطن تیره عقل انسان را محجوب می‌کند و اعتقاد انسان زائل می‌شود و باعث می‌شود که انسان مشرک از دنیا برود و گرفتار سوء عاقبت می‌شود.

از آن طرف اگر ایمان نباشد و انسان از نظر عملی اهل خیر و خیرات باشد، اینکه فرمودند اگر کسی عمر نوح داشته باشد و کنار بیت الله الحرام که مقدس‌ترین بقعه در عالم هست، تمام عمر نوح را در مقدس‌ترین مکان مشغول عبادت باشد و روزها روزه بگیرد و شب‌ها هم شب‌زنده‌دار باشد و در مقابله‌ی باطل در جنگ کشته بشود ولی ولایت نداشته باشد، اعتقاد به حاکمیت خدای متعال نداشته باشد، اگر کسی ولایت را انکار کند، درواقع شخص را انکار نکرده است، این خدای متعال را بعنوان رب‌العالمین قبول ندارد، این شخص معتقد است که خدا دنیا را آفریده است و زندگی را به ما واگذار کرده است و چرا من زیر پرچم کسی باشم و او را ولی خودم بدانم، این‌ها «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[۱۲] را که مجرای ربوبیت خدای متعال است، قبولِ حکمتِ الهی است، قبولِ اقتدارِ مطلق خدای متعال است، نفی ولایت نفی تدبیر الهی است، نفی ربوبیت پرودگار است، نفی نفوذ قدرت خدای متعال است، این خدای متعال را به انزوا کشاندن و خدای متعال را غیرمبسوط دیدن و خود را…

ولایت عینِ توحید است، محضِ توحید است، لذا اگر اعتقاد درست نباشد عمل هرقدر کمّی و کیفی هم که باشد به هیچ دردی نمی‌خورد، «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ»،[۱۳] اگر مؤمن نباشد عمل صالح برای او مفید نخواهد بود. آدمی که به قبله پشت کرده است هر اندازه که می‌خواهد نماز بخواند، نماز پشت به قبله نماز نیست و گناه است، تمرّد از فرمان خدای متعال است، انسان محور زندگی را رها کرده است، جهت حرکت را رها کرده است، بر ضد جهت تکامل حرکت می‌کند و خیلی هم می‌دود، هرچه می‌دود درواقع در حال دورتر شدن است.

این است که هم مسئله‌ی ایمان و عقیده در تحصیل فضائل اخلاقی و تعبّد به اجرائیات انسان نقش دارد، هم عمل در آن قسمت اول و دوم نقش دارد.

کسی حسود است و اعتقادات هم دارد، ولی «اَلْحَسَدَ یَأْکُلُ اَلْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ».[۱۴]

اعتقاد، اخلاق و شریعت یک نظام است

این سه یک مثلثی هستند که از یکدیگر جدا نمی‌شوند، یک زنجیره است، یک نظام است، در اسلام اعتقاد و اخلاق و شریعت یک نظام است، «أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ»،[۱۵] قابل تفکیک هم نیست، انسان همینطور که در مسئله شریعت، جهاد را به اعتبار اینکه سخت است، انسان جهادِ اسلام را نفی کند، اما نسبت به نماز شب، نسبت به نماز جعفر طیّار اینطور باشد که مرتّب نماز بخواند، این نمازها را بر سر او می‌زنند، یک ترکیب زشتی بوجود آورده است. این نظام مجموعاً زیبایی هیکلِ انسان است، این قرآن لوحِ انسان کامل است و مجموعه‌ی آن یک زیبایی از انسان می‌سازد که انسان در مسیر رسیدن به قلّه که امام زمان ارواحنا فداه هستند، با آن قیافه و پیکره می‌رود، در مراتب ضعیف پایین هستیم، اوج می‌گیریم و خودمان را با حضرت منطبق می‌کنیم.

لذا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در زیارتنامه میزان الاعمال نامیده‌اند، ایشان هیکل و شکل و تجلّی و لوح و تابلوی انسان کامل هستند و ما باید با همان موازین و در همان مسیر پیش برویم.

این است که بصیرتی که خدای متعال به عنوان بصری داد، الهامی که در دعا به او شد، همه‌ی علم امام صادق علیه السلام را نمی‌خواهد، از علمِ حضرت، پاره‌ای از علمی که ما را در مسیر هدایت به مقصد عالی برساند.

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

السلام علی الصدیقه الطاهره فاطمه الشهیده

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها همیشه دل‌شکسته بودند، هم عالمه بودند، لطافت عشق به خدای متعال داشتند، ناله و سوز و گداز زبانه داشتند، و هم گریه‌ی بر مصیبتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مزید بر عبودیت ایشان بود، فقدان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کشنده بود و قابل تحمّل نبود.

هم دلسوزی به ولایت و امامت، مجموعاً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دیگر شب و روز نداشتند و جزو بکائین بودند…

فضّه می‌گوید که همه‌ی ما بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گریه می‌کردیم، اما گریه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فریاد بود و گریه نبود، همسایه‌ها بیرون می‌ریختند… آمدند و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فشار آوردند و گفتند: به فاطمه بگو یا شب‌ها گریه کند و یا روزها… گریه‌ی شب و روزِ فاطمه برای ما قابل تحمّل نیست… عجب انسان‌های بی‌رحمی بودند، خودشان می‌دانند چه بر سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آورده‌اند… مگر گریه اختیاری است؟ دل می‌سوزد و اشک می‌ریزد، دل می‌شکند و چشمه‌ی چشم می‌جوشد…

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها علاوه بر دردهای بدنی که داشتند، پدری مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دست داده بودند، می‌بینند ولی‌ای مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه منزوی شده‌اند و حق ایشان را برده‌اند… گریه بر هر کدام از این‌ها به تنهایی طبیعی است، مرحوم علامه امینی می‌گویند: ای کاش عمری داشتم و اشتغالی هم نداشتم تا شب و روز برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گریه کنم، ایشان می‌فرمایند که روضه خواندن برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها لازم نیست، مظلومیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عالمگیر است و هر کسی که توجّه کند ناخودآگاه گریه می‌کند، بعد هم گفته بودند: وقتی من به مدینه مشرّف شدم، صدای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را از در و دیوار می‌شنیدم… طنینِ ناله‌های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گوش می‌خواهد و شنیدن دارد و دل‌ها را آب می‌کند…

به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند که به فاطمه بگویید یا شب‌ها گریه کند یا روزها، مظلوم عالم هم ناچار بودند که حرف‌های مردم را… این‌ها مردم نبودند بلکه همین غاصبانِ حکومت بودند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: علی جان! به این‌ها بگو که آفتاب عمر زهرا در حال غروب است و کار فاطمه تمام است، اما تا زمانی که هستم گریه می‌کنم، اگر نمی‌توانند ببینند که در خانه‌ی خودم گریه می‌کنم دیگر در خانه نمی‌مانم…

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دست حسنین علیهما السلام را می‌گرفتند و به قبرستان بقیع می‌آمدند و می‌نشستند و ناله می‌کردند و زن‌ها را به آنجا کشیده بودند.

آمدند و درخت صدری که سایه بر سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌انداخت را قطع کردند، چقدر نامرد بودند… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمدند و برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک سقفی درست کردند که به «بیت الاحزان» مشهور شد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در بیت الاحزان می‌نشستند و گریه می‌کردند. اما دیگر این روزها بیت الاحزان هم خاموش شد، آمدند و به انتظار نشستند و دیدند مجلس‌آرایشان نیامد، نگران شدند و تشویش پیدا کردند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای مجالس گریه خیلی ارزش قائل بودند، چه شد که نیامده بودند…

به در خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند و در زدند، فضّه به پشت در آمد و آن‌ها گفتند: ما مشتری‌های هر روزِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستیم، امروز رفتیم و چشم به قدم‌های مبارک حضرت بسته بودیم اما حضرت نیامدند… فضّه گفت: خانم‌ها! دیگر منتظر نباشید، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دیگر از پا افتاده‌اند، گویا از نفس هم افتاده بودند…

اینجا زن‌ها منتظر بودند اما امیدشان ناامید شد…

در کربلا هم بچه‌ها به سر راه علقمه آمدند، لحظه‌شماری می‌کردند که عمو بیایند، اما دیدند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌آیند و بی‌علمدار می‌آیند، نازدانه جلو رفت و عرض کرد: آیا خبری از عمویمان حضرت اباالفضل العباس علیه السلام دارید؟ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چه بگویند؟…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم الأعز الأجل الأکرم اِلَهَنا بِفاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بِفاطِمَهَ وَ بَعْلِها وَ بِفاطِمَهَ وَ بنَیها وَ بِفاطِمَهَ وَ اَلسِّرِّ اَلْمَسْتَودَعِ فِیهَا یا الله… یَا أرحَمَ الرّاحَمِین، یَا غیاثَ المُستَغیثین، یَا اِلَهَ العَاصِین…

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! ما را الساعه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ببخش و بیامرز.

خدایا! ولایتمداری حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را نصیب ما هم بگردان.

خدایا! ما را در دنیا و آخرت از قرآن و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و دودمان حضرت جدا مکن.

خدایا! نسل جوان ما را به ساحل برسان.

خدایا! وضعیت اقتصادی کشور را، اقتصادِ بیمارِ ویران‌شده‌ی به دستِ غربگرایانِ لیبرال را به دست این دولتِ ولایتمدار متحول و احیاء بفرما.

خدایا! فقر و فساد و هرزگی و بی‌مبالاتی و الحاد را از این مملکت و از منطقه ریشه‌کن بفرما.

خدایا! سایه پربرکت علمدار انقلاب، بزرگ الگوی ما، بزرگ رهبر و مرجع ما را تا ظهور حضرت حجّت ارواحنا فداه با اقتدار و عزّت و کفایت و کرامت مستدام بفرما.

خدایا! جمع حاضر را جزو پرچمداران لایق و باکفایت و مقبولِ امام زمان ارواحنا فداه مقرر و مقدّر بفرما.

خدایا! چشم ما را به جمالِ دل‌آرای آقایمان روشن و منوّر بگردان.

خدایا! همه‌ی بیمارها، طلبه‌ی عزیز ما که ناگهانی به عارضه‌ای مبتلا شده است و بیمار دیگر مورد نظر ما را، و همه‌ی بیماران منظوره و سفارش‌شده را شفای عاجل و کامل روزی بفرما.

خدایا! توفیق شکر آنچه به ما داده‌ای را به ما مرحمت بفرما.

خدایا! امام و شهدا و شهید سلیمانی، شهدای محراب، امام شهیدان ما را همیشه از ما راضی بدار.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] زیارت جامعه کبیره

[۳] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴ (أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏).

[۴] منیه المرید فی أدب المفید و المستفید ، جلد ۱ ، صفحه ۱۱۳ (وَ عَنْهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَهٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِیلَ عَلاَّمَهٌ فَقَالَ وَ مَا اَلْعَلاَّمَهُ فَقَالُوا أَعْلَمُ اَلنَّاسِ بِأَنْسَابِ اَلْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَیَّامِ اَلْجَاهِلِیَّهِ وَ اَلْأَشْعَارِ اَلْعَرَبِیَّهِ قَالَ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ذَاکَ عِلْمٌ لاَ یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لاَ یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنَّمَا اَلْعِلْمُ ثَلاَثَهٌ آیَهٌ مُحْکَمَهٌ أَوْ فَرِیضَهٌ عَادِلَهٌ أَوْ سُنَّهٌ قَائِمَهٌ وَ مَا خَلاَهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ .)

[۵] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۱۷۹ (قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : اَلشَّاخِصُ فِی طَلَبِ اَلْعِلْمِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ إِنَّ طَلَبَ اَلْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ کَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ یَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ فِی طَلَبِ اَلْعِلْمِ فَلاَ یَرْجِعُ إِلاَّ مَغْفُوراً.)

[۶] الکافی ، جلد ۲ ، صفحه ۶۷ (مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ اَلْمُبَارَکِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَبَلَهَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : یَا إِسْحَاقُ خَفِ اَللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ وَ إِنْ کُنْتَ لاَ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ فَإِنْ کُنْتَ تَرَى أَنَّهُ لاَ یَرَاکَ فَقَدْ کَفَرْتَ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یَرَاکَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیَهِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ اَلنَّاظِرِینَ عَلَیْکَ .)

[۷] مناجات شعبانیه

[۸] سوره مبارکه قصص، آیه ۸۳ (تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ)

[۹] سوره مبارکه حدید، آیه ۴ (هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا ۖ وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ)

[۱۰] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه ، جلد ۱ ، صفحه ۴۸ (أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ فِی اَلْمَحَاسِنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحَکَمِ عَنْ أَبِی عُرْوَهَ اَلسُّلَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَللَّهَ یَحْشُرُ اَلنَّاسَ عَلَى نِیَّاتِهِمْ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ .)

[۱۱] سوره مبارکه روم، آیه ۱۰

[۱۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۶ (النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِیَائِکُمْ مَعْرُوفًا ۚ کَانَ ذَٰلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا)

[۱۳] سوره مبارکه نحل، آیه ۹۷ (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً ۖ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)

[۱۴] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه ، جلد ۱۰ ، صفحه ۱۶۳ (وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ اَلْوَشَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: إِنَّ اَلصِّیَامَ لَیْسَ مِنَ اَلطَّعَامِ وَ اَلشَّرَابِ وَحْدَهُ إِنَّ مَرْیَمَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ قَالَتْ إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمٰنِ صَوْماً  ، أَیْ صَمْتاً فَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ لاَ تَنَازَعُوا وَ لاَ تَحَاسَدُوا فَإِنَّ اَلْحَسَدَ یَأْکُلُ اَلْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ.)

[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۸۵ (ثُمَّ أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِنْکُمْ مِنْ دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ یَأْتُوکُمْ أُسَارَىٰ تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ ۚ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ ۚ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذَٰلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۖ وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یُرَدُّونَ إِلَىٰ أَشَدِّ الْعَذَابِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ)