«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ».[۲]
عرض شد که وجود مبارک سیّدالسّاجدین امام عظیم الشّأن زین العابدین سلام الله علیه به خشنترین و پلیدترین حکومت مبتلا بودند که هم رأسِ آنها کافر بود و به آخرت و خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معتقد نبود، و هم خونخوار بود، یزید ملعون سه سال بیشتر حکومت نکرد ولی در این سه سال جنایتهای هولناکِ بیسابقهای را مرتکب شد، در رأس آنها قتلِ خامس آل عبا، سبط نبی اکرم، گوهر پاکی که آیه تطهیر و آیه مباهله و سوره انسان و آیه مودّت و آیه صادقین و آیه اولوالأمر شاهدِ عظمت و نورانیت و تقرّبِ این بزرگوار به خدای متعال و جلوهی عظیمِ خدا بودن است.
جایگاه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نزدِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
با اینکه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه محبوبِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، و وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مأمور بودند که این محبوبیت را به امّت اعلان کنند، لذا وقتی بالای منبر نشسته بودند و امام حسین علیه السلام میآمدند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از منبر بلند میشدند و از پلههای منبر پایین میآمدند و به استقبال امام حسین علیه السلام میرفتند و نور خدا را بغل میگرفت و به بالای منبر میآورد و روی زانوی خویش مینشاند، تا مردم ببینند که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چقدر قداست دارند.
حفظِ حرمتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و قداستِ حضرت بالاتر از منبر است.
مهمتر از این وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نماز میخواندند، گاهی سجده خیلی طولانی میشد، مردم فکر میکردند که وحی در حال سجده به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نازل شده است، بعد از نماز معلوم میشد که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روی دوش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفتهاند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنقدر سجده را طول دادهاند که خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پایین بیایند!
نماز سراسر عبادت است، عبادتِ محض است، و سجدهی نماز هم اوجِ عبودیت است، ولی حرمتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بالاتر از نماز و سجدهی نماز است.
جنایاتِ یزید ملعون
این حکومتِ منافقی که بعد از معاویه ملعون پردهی نفاق را کنار زد، هم علناً شراب زهر مار میکرد، قمار میکرد، میمونبازی میکرد، سگبازی میکرد، گرفتارِ فحشاء بود، آدمکشی برای آن ملعون یک امرِ عادی بود، و انکارِ معاد و وحی را هم به زبان کثیف خود میآورد. پدرِ او هم عقیده نداشت ولی سیاستمدار بود و به زبان نمیآورد، ولی یزید ملعون به زبان آورد، و نهایتاً مقدّسترین خلقِ خدا، مقرّبترین بندهی خدا، صاحبِ ولایتِ مطلقهی کلّیهی الهیّه، امام معصوم را به فجیعترین وضع به قتل رساند، و به قتلِ امام و یاران امام اکتفاء نکرد، سرهای این بزرگانِ عالم را بالای نی زدند و شهر به شهر گرداندند، به این هم قانع نشدند، هتکِ حرمتِ نوامیسِ آل الله را کردند، دخترِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، دخترِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، حضرت زینب کبری سلام الله علیها را، و بانوان پردهنشین را در منظرِ دیدِ اراذل و اوباش از این شهر به آن شهر میگرداندند.
جنایت دومی که باز هم بیسابقه و وحشتناک بود این بود که کعبه را برای دستگیریِ زبیر تیرباران و سنگباران کرد، نیازی نبود، او یک نفر تنها بود که به کعبه پناه برده بود، میشد جلّادهای او بروند و زبیر را بیرون بکشند، ولی آن ملعون خواست بگوید که کعبه هم احترامی ندارد، از این جهت دستور داد سنگهای عظیمی را روی منجنیق گذاشتند و با پرتاب سنگهای عظیم خانهی خدا را، مقدّسترین مکان را ویران کردند، قبلهی اهل توحید را ویران کردند.
جنایت سوم این ملعون که از نظر عاطفی خیلی سخت و بد بود این بود که لشگریان این ملعون با فرماندهی «مسلم مُصرف» به مدینه وارد شدند و قتل عالم کردند، بیش از ده هزار نفر از قرأء قرآن و صحابی پیغمبر، کوچک و بزرگ را از دَمِ شمشیر گذراندند، با اسبها به داخل حرم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وارد شدند و در کنار ضریح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به نوامیس تجاوز کردند و سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه را بر این رجّالهها حلال اعلام کردند، که میگویند بیش از ده هزار حرامزاده تولید شد.
بشر وقتی از خدا دور میشود، حدِ جنایتِ او با هیچ درّندهای قابل مقایسه نیست.
این فضای خطرناکِ قتلِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و آن جنایات گذشت، ولی حکومت همان حکومتِ یزید بود، مروان درواقع همان یزید بود و همان خفقان حاکم بود. برای امام سجّاد علیه السلام نه محراب عبادتی بود که حضرت امام جماعت بشوند، نه منبر تبلیغی بود، نه کرسیِ تدریسی بود، امام با این شرایط روزنههای هدایت را به روی نفوسِ مستعد باز کردند و کسانی که قابل هدایت بودند را هدایت کردند.
گریه؛ یکی از کلاسهای هدایتِ مردم
یکی از کلاسهای هدایتِ دلها «گریههای امام سجّاد علیه السلام» بود، که عرض کردیم که هم گریهی عبودیت بود، گریهی خشیّت بود، گریهی خوف از خدای متعال بود، و هم گریهی مقابلهی با دشمن بود، همانگونه که گریههای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دفاع از حریم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود و اثرِ آن کمتر از ذوالفقارِ حیدری نبود، به همین جهت سرانِ نفاق و غاصبینِ خلافت، گریهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را برنتابیدند و آمدند از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خواستند که به فاطمه [سلام الله علیها] بگو این گریه را تعطیل کند.
این گریههای سجّادی و گریههای فاطمی در طول قرون و اعصار، علاوه بر اینکه دلها را شستشو داده است و در هر قرنی میلیونها انسان با این گریهها اهل توبه و عاقبت به خیر شدند و در خط دین مستقر شدند، علاوه بر اینها تعظیمِ شعائر بوده است، هم افشای نفاق بوده است، برائت از جریان یزید و غصب خلافت و مقابلهی با ولایت بوده است، در طول تاریخ اینطور بوده است، خدای متعال با مجالسِ گریهی حسینی دینِ خود را حفاظت کرد و حقانیتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و ولایت ائمه علیهم السلام را نسل به نسل منتقل کرد، بنابراین گریه مهمترین اثرِ تبلیغی را دارد، مهمترین اثرِ تهذیبی و تزکیهای را دارد، و مهمترین وسیله برای عروج به سوی خدای متعال است، و قلبِ گریهکن عرشِ خدا میشود و خدای متعال بر دلِ شکسته مستقر میشود، و نزدیکترین راه سلوک برای سالک الی الله و برای عارف، گریهی بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بوده است.
بزرگان ما، مرحوم آیت الحق، علامه آمیرزعلی آقای قاضی رضوان الله تعالی علیه گریهی بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را جزوِ لوازم سیر و سلوک میدانستند و راه وصالشان خودشان به مرحلهی گذر از عالم طبیعت و اشراف به عالم برزخ در حرم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بوده است و به برکتِ باب الحوائج این سعادت برای آمیرزعلی آقای قاضی پیش آمده است.
دوم؛ یکی از کلاسهای هدایتِ مردم
منبر دوم حضرت سجّاد صلوات الله علیه که هم درس است، هم تبلیغ است، بالا بردنِ سطح معرفت است، و نجاتِ بشریت است، آن «دعا» است.
دعاهای حضرت سجّاد علیه الصلاه و السلام هم عبادت و اطاعتِ از خدای متعال است، دعا واجب است، امر خدای متعال است، خدای متعال دستور داده است که ما دعا کنیم، و در یک آیهای فرمود «قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ»، حبیب من! به امّت خودت بگو که اگر دعای شما نباشد شما نزد خدای متعال ارزش و اعتباری ندارید، علاوه بر اینکه اصلِ دعا یک واجب شرعی است و یک الزام عقلی است، امام سجّاد علیه السلام این دعاهای صحیفه نوریّهی سجّاده را گنجینهی عظیمی برای صاحبدلانِ تاریخ به یادگار گذاشتهاند و رشتهی دلها را با این دعاهای صحیفه سجّادیه با حضرت دوست وصل کردند و اسراری که اگر صحیفه سجّادیه نبود برای کسانی که به دنبال معنویت هستند و در عالم معنا گمشده دارند، جای دیگری پیدا نمیکردند.
مرحوم مجلسی اول، ملا محمدتقی مجلسی رضوان الله تعالی علیه میگوید: من یک ریاضتی را تجربه کردم و چلّهای را پشت سر گذاشتم و وجود نازنین امام زمان ارواحنا فداه را زیارت کردهام. از وجود مقدّسِ مولای خودم حضرت حجّت ارواحنا فداه نسخهای برای نجات خودم خواستم، حضرت فرمودند: نسخهی شما نزدِ فلان عالم است.
من به نزد آن عالم رفتم و دیدم او هم آماده کرده است و صحیفه سجّادیه را به من داد.
حوالهی امام زمان ارواحنا فداه برای نجات یک عارفی مانند ملا محمدتقی مجلسی «صحیفه سجّادیه» امام زین العابدین علیه السلام است.
میگوید من این کتاب را آوردم، وقتی ورق میزدم، در هر ورقی احساس میکردم که چشمهای زلال از نور الهی، از جاذبههای عرشی وجود من را جذب میکند و آنچه فکر میکردم در ساختنِ خودم لازم هست در این صحیفه سجّادیه یافتم.
فرازی از دعای یازدهم صحیه سجّادیه
من چند جمله از دعای یازدهم امام زین العابدین علیه السلام در این مجلس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میخوانم، باشد که ان شاء الله دلهای ما هم نور بگیرد.
«وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیهالسلام بِخَوَاتِمِ الْخَیرِ»،[۳] از دعاهای امام سجّاد علیه السلام که این دعا را برای عاقبت به خیری تعلیم فرمودهاند.
در ابتدا این عبارات را میخوانم، در مورد قسمتی از آن توضیح مختصری میدهم.
«یا مَنْ ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ شُکرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکرِینَ»، اگر بگوییم دعاهای ائمه علیهم السلام قرآن صاعد است، اصلاً گزاف نگفتهایم، عینِ قرآن کریم است، و این دعاها برای بشر نیست، الهام خدای متعال بر قلب ائمهی ماست. هم دعای کمیل، هم مناجات شعبانیه، هم دعای ابوحمزه، و هم دعاهای صحیفه سجّادیه.
«یا مَنْ ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ شُکرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکرِک عَنْ کلِّ ذِکرٍ، وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُکرِک عَنْ کلِّ شُکرٍ، وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِک عَنْ کلِّ طَاعَهٍ. فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً مِنْ شُغْلٍ فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلَامَهٍ لَا تُدْرِکنَا فِیهِ تَبِعَهٌ، وَ لَا تَلْحَقُنَا فِیهِ سَأْمَهٌ، حَتَّی ینْصَرِفَ عَنَّا کتَّابُ السَّیئَاتِ بِصَحِیفَهٍ خَالِیهٍ مِنْ ذِکرِ سَیئَاتِنَا، وَ یتَوَلَّی کتَّابُ الْحَسَنَاتِ عَنَّا مَسْرُورِینَ بِمَا کتَبُوا مِنْ حَسَنَاتِنَا وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیامُ حَیاتِنَا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا، وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُک الَّتِی لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَینَا کتَبَهُ أَعْمَالِنَا تَوْبَهً مَقْبُولَهً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَی ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ»، این عبارات قبلی هم، هر کدام از این عبارات حداقل یک جلسه لازم نیاز دارد که توضیح داده بشود، ولی با این عبارات زیبا، این خواستهی امام زین العابدین علیه السلام است…
خدایا! ختامِ آنچه را که ملائکه عملِ مرا میشمارند، یک به یک یادداشت میکنند و تعداد گناهان و کارهای خیر ما را میدانند، پایان آن را توبهی مقبولهای قرار بده که یک توبهای کنیم و بعد از آن دیگر گناه نکنیم، ما زیاد توبه کردهایم ولی توبه شکستهایم.
هنر این است که انسان از امام زین العابدین صلوات الله علیه کمک بخواهد، همین امشب یک توبهای کند.
این بلا رفتنی نیست، این بلا بلای جهانی است، توبهی جهانی میخواهد، باید همهی ما دست به دامان ائمه علیهم السلام بشویم و توبهی نصوح کنیم.
امام سجّاد علیه السلام تنها نسخهای که برای عاقبت به خیری پیچیدهاند توفیقِ توبهی مقبولهای است که انسان بعد از آن دیگر گناه نکند.
حال ببینیم، تندی داریم، بداخلاقی داریم، مالِ خودمان را حساب نکردهایم، حقوق الناس به مالِ ما آمده است، خدای نخواسته زبانِ پُرغیبتی داریم، معاذالله چشمِ بیحیائی برای کسی پیش آمده است، قدم ما کج است، دست ما کج است، هر چه بودیم و هر کسی که بودیم از حضرت سجّاد علیه السلام یاد گرفتیم یک توبهای بخواهیم که بعد از آن دیگر ملائکه از ما گناه ننویسند.
روضه حضرت رقیّه سلام الله علیها
امشب مجلس ما به نام نامی باب الحوائج سه سالهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مزیّن شد، که ایشان شبیه مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند و مصیبتِ این سه ساله از اعظمِ مصائب است.
در کربلا از گذشتگان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، از هر کدام یک یادگاری بود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با دیدنِ آنها دلِ خودشان را آرام میکردند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفتند ولی خدای متعال به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حضرت علی اکبر علیه السلام را دادند، هر زمانی که دلِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تنگ میشد به حضرت علی اکبر علیه السلام نگاه میکردند.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را از دست دادند، خدای متعال حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عطاء کرد. حضرت اباالفضل العباس علیه السلام صولتِ علوی و هیکلِ علوی داشتند، هر زمانی که دلِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تنگ میشد نگاهی به قد و بالای حضرت اباالفضل العباس علیه السلام میکردند.
هر وقت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یادِ حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها میکردند… خدای متعال به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حضرت زینب کبری سلام الله علیها را داده بود، حضرت زینب کبری سلام الله علیها هم از نظر شخصیت و هم از نظر چهره خیلی به حضرت خدیجه سلام الله علیها شباهت داشتند.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را از دست دادند، ولی حضرت قاسم علیه السلام و حضرت عبدالله علیه السلام بودند، میگویند حضرت قاسم علیه السلام خیلی شبیهِ کریمِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بودند…
اما جایگزینِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود، تا اینکه خدای متعال به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حضرت رقیّه سلام الله علیها را عطاء کرد، این کودک آینهی تمامنمای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند، تن صدا صدای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود، راه رفتنِ حضرت رقیّه سلام الله علیها مانند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود، رازداری حضرت رقیّه سلام الله علیها هم مانند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود، همانطور که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بازوی خود را به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نشان نداده بودند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها صورتِ خود را از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میگرفتند…
این کودک چهل منزل از کجاوه افتاده است، در بیابانها دویده است، نامردها به صورتِ او سیلی زدهاند، تازیانه خوردهاند، بدن کبود شده است، اما حتّی یک مرتبه هم به عمهی خود حضرت زینب کبری سلام الله علیها نشان ندادند، نگفتند جای سیلی میسوزد… تنها چیزی که از عمّهی خود میخواستند این بود که میگفتند: عمّه! پدر چه زمانی میآید؟
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمدند ولی در خرابهی شام آمدند، ولی با سر آمدند، ولی با صورتِ خونی آمدند…
زبانِ حال است…
بابا! دردهای خود را به عمّهام نگفتم، منتظر بودم با پا بیایی و مرا در آغوش بگیری تا داستان سفرِ کربلا را به شما بگویم، فکر نمیکردم که با سر بیایی و من تو را در آغوش بگیرم… بابا! درد من زیاد است ولی وقتی صورت خونین تو را دیدم، میبینم که دردِ تو بیشترِ از دخترِ توست… بابا! من نمیگویم تو دردهای خودت را به دخترت بگو… بابا جانم! «مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ»… بابا! چه کسی رگهای گردنِ تو را بریده است؟ «مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ»… بابا! میبینم که محاسنِ تو با خون خضاب شده است…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه فرقان، آیه ۷۷ (قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ ۖ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا)
[۳] وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیهالسلام بِخَوَاتِمِ الْخَیرِ (۱) یا مَنْ ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ شُکرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکرِینَ، وَ یا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکرِک عَنْ کلِّ ذِکرٍ، وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُکرِک عَنْ کلِّ شُکرٍ، وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِک عَنْ کلِّ طَاعَهٍ. (۲) فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً مِنْ شُغْلٍ فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلَامَهٍ لَا تُدْرِکنَا فِیهِ تَبِعَهٌ، وَ لَا تَلْحَقُنَا فِیهِ سَأْمَهٌ، حَتَّی ینْصَرِفَ عَنَّا کتَّابُ السَّیئَاتِ بِصَحِیفَهٍ خَالِیهٍ مِنْ ذِکرِ سَیئَاتِنَا، وَ یتَوَلَّی کتَّابُ الْحَسَنَاتِ عَنَّا مَسْرُورِینَ بِمَا کتَبُوا مِنْ حَسَنَاتِنَا (۳) وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیامُ حَیاتِنَا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا، وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُک الَّتِی لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَینَا کتَبَهُ أَعْمَالِنَا تَوْبَهً مَقْبُولَهً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَی ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیهٍ اقْتَرَفْنَاهَا. (۴) وَ لَا تَکشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ، یوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِک.)