عناوین

مراسم جشن ایام دهه ولایت

Share on print
چاپ
Share on email
ارسال

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدمه

«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ».[۲]

تبریک عرض می‌کنم به شما غدیریان، به شما علویان، به شما موالیان، به شما پیروان مکتب حَقّه‌ی امامت، به شما دلدادگان به امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرات معصومین علیهم السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.

چه دهه‌ی مبارکی است! و برای خشنودی قلوب شما و همه‌ی بینندگان و شنوندگانی که از سایت این مسجد بهره می‌گیرند، دهه‌ی امامت و ولایت به تأسی از پیشنهاد مقام معظم رهبری که بحمدالله ایشان در همه‌ی خوبی‌هایی که شایسته‌ی تشیّع است، شایسته‌ی پیروی از آل عصمت و طهارت است می‌درخشند، فرهنگ‌سازی می‌کنند و به فضل الهی نوآوری‌های فراوانی در بخش جذب جوان‌ها به خدای متعال و مکتب و دیانت و ولایت داشته‌اند. مسئله‌ی اعتکاف، مسئله‌ی راهیان نور، مسائل دیگری از این دست، از جمله اینکه ایشان فرمودند مناسب است از عید قربان تا عید غدیر را دهه‌ی امامت و ولایت باشد.

این فرمایش ایشان عملاً عملی بود، خصوصاً بنیاد بین المللی غدیر که تأسیس مرحوم آیت الله خزعلی رضوان الله تعالی علیه، آن مجتهد انقلابی خط‌شکن ولایتمدار از خودگذشته‌ی آبروصرف کرده‌ی برای انقلاب و تشیّع که بالای منبر از فرزند خودش هم اظهار برائت کرد، چون او بر علیه ولایت موضع گرفته بود، ایشان این بنیاد بین المللی غدیر را تأسیس کردند و امروز محض اطلاع شما عرض می‌کنم که بنیاد بین المللی غدیر در این ایام الله دهه‌ی ولایت و امامت در چهارصد نقطه‌ی کشور برنامه دارد و در خارج از کشور هم برنامه دارد، بحمدالله هر سال پررونق‌تر از سال قبل است، یکی از کانون‌هایی که بنیاد بین المللی غدیر پسندید و در همینجا تجلیل و تکریم کرد، مسجد غدیر خم شماست، که بحمدالله هم در ایام الله دهه امامت و ولایت و هم در تعظیم شعائر الهی کم نمی‌گذارید، الحمدلله سایت شما در شهرها و استان‌های مختلف هم عضو دارد و فقط شما نیستید که در این مراسم حضور دارید، بلکه افراد زیادی در جاهای دیگر هم با شما مشترک هستند.

این مسئله دهه امامت و ولایت، ثبت تقویمی نبود، با اهتمام بنیاد بین المللی غدیر، شورای عالی فرهنگی پذیرفت، به شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد شد، خدای متعال توفیق داد و ما هم با دبیر آن شورا صحبت کردیم، ایشان هم استقبال کردند، این دهه بعنوان یک دهه‌ی رسمی که ان شاء الله سال دیگر در تقویم هم ثبت خواهد شد، بعنوان دهه ولایت به ثبت رسیده است، و الحمدلله هر شب در جاهای مختلف بعنوانی در مسئله‌ی امامت و ولایت که اساسی‌ترین مسئله‌ی ادیان الهی است، در مکتب زندگی ساز اسلام هم محور دیانت و سعادت و عزّت و کرامت مسئله‌ی امامت و ولایت است.

درنگی بر آیه ۱۲۴ سوره مبارکه بقره

من این آیه را از سوره مبارکه بقره به محضر شما تلاوت کردم، این آیه آیه‌ی امامت است که هم علامه حلی رضوان الله تعالی علیه و هم علمای ما که در علم کلام و اعتقادات قلم زده‌اند، همه نسبت به این آیه با یک همّت بلندی نگاه کرده‌اند و برای اثبات عصمت امام و اصل امامت به معنی خاصی که شیعه قائل است قلم‌فرسایی کرده‌اند، از جمله علامه بزرگوار صاحب تفسیر پُراَرجِ المیزان آقای طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف در این آیه کریمه نکاتی گفته‌اند که من چند نکته‌ی آن را به خدمت شما بزرگواران تقدیم می‌دارم.

یکی اینکه این مسئله‌ی اعطای ولایت و امامت در اواخر عمر حضرت ابراهیم علیه السلام اتفاق افتاده است، چون قرآن کریم می‌فرماید: ما ابراهیم را به امتحاناتی آزمودیم و او از وادی امتحانات سربلند بیرون آمد، «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ»، امتحان در به دری همسر جوان و فرزند تازه متولد شده که تنها فرزندی است که خدای متعال در آخر پیری به او داده است، این امتحان خیلی سختی بود، ولی حضرت ابراهیم علیه السلام هاجر و اسماعیل را به بیابان برد و گذاشت و آنجا گفت: «رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاهَ»،[۳] بعد امتحان به بردنِ جوان خود به مسلخ عشق بود. وقتی همین بچه‌ی آواره که پدر گذاشت و برگشت و بالای سر او هم نبود، هر سال یک مرتبه می‌آمد و سرکشی می‌کرد و برمی‌گشت، مأموریت الهی بود، دلبند خود و عزیزترین عزیز خود را برای اجرای دستور خدا در آن بیابان گذاشت، تا اینکه او نوجوان شد، حال یک جوان رعنا شده است، می‌گویند بهترین لذت برای یک پدر این است که بچه‌ای را تربیت کرده باشد و آن بچه به سن جوانی برسد و مقابل پدر راه برود و پدر او را تماشا کند، این یکی از بهترین ابتهاج‌ها و نشاط‌ها برای پدر است. حال این طفل جوان شده است و باید عصای دست پدر بشود، خدای متعال ابراهیم را مأمور کرد که این جوان را به قربانگاه ببر و با دست خودت ذبح کن، «یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ»،[۴] پسرم! من مرتب می‌بینم که در حال ذبح کردن تو هستم. اسماعیل هم پسر همین پدر بود، «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ»، الحق والانصاف تا این حالت تسلیم و رضایت محض در برابر اوامر خدای متعال نباشد مقام امامت نصیب چنین کسی نمی‌شود.

امام عارف‌ترین فرد نسبت به حکمت معبود خودش هست و همه‌ی اوامر در برابر معبود برای او شیرین است، هیچ تکلیفی برای عبد صالح خدا که به مقام توحیدی رسیده است ناگواری ندارد.

لذا یک پیغمبر معصوم… پیغمبران از همه‌ی جهات از تمام بشر برتر هستند، از جمله در عاطفه، از نظر جسمی قوی‌ترین هستند، از نظر غریزی قوی‌ترین و کامل‌ترین هستند، از نظر محبّت و عاطفه هم در قلّه هستند، به همه‌ی آحاد بشر عشق می‌ورزند و نسبت به فرزندان خودشان هم… مطلوب خدای متعال این است که انسان زن و بچه‌ی خود را دوست داشته باشد، پیغمبران نمره‌ی اول هستند.

حضرت ابراهیم علیه السلام این بچه را به قربانگاه برد، هر دو راضی بودند، «فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ»،[۵] هم پدر راضی بود تنها فرزند زیبای محبوب مرغوب دوست‌داشتنی خود را در قربانگاه بخواباند و هم بچه داوطلب شد، «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ».

امتحان سوم هم امتحان به جان بود، وقتی نمرود دستور داد آن آتش بی‌سابقه را برای حضرت ابراهیم علیه السلام روشن کردند که هیچ کس نمی‌توانست از چند فرسخی حرارت آتش را تحمل کند… می‌گویند طرح اولین منجنیقی که در عالم درست شده است از شیطان بوده است و برای سوزاندان حضرت ابراهیم علیه السلام بود. حضرت ابراهیم علیه السلام را در منجنیق گذاشتند که ایشان را به سمت آتش پرتاب کنند، همه‌ی عوالم باطن به ضجّه درآمدند و ملائکه به حضرت ابراهیم علیه السلام پیشنهاد نصرت دادند ولی حضرت ابراهیم علیه السلام از کسی کمک قبول نکردند. گفتند: خودت از خدای متعال بخواه! گفت: «علمه بحالی یُغنینی عن سؤالی»، او که می‌داند این‌ها می‌خواهد مرا بسوزانند، با اینکه خدای متعال می‌داند، اگر مصلحت بداند مرا نجات بدهد نیازی به درخواست من نیست و اگر رضای خدای متعال در این است که من بسوزم، چرا بر خلاف رضای او بخواهم که نسوزم؟

این نوع تسلیم که هم حاضر است خودش سوخته بشود و در آتش ذوب بشود، هم حاضر شد خودش با دست خودش فرزند خودش را ذبح کند، هم آن آوارگی زن و بچه، به مال هم امتحان شد، از آن امتحان هم سرافراز بیرون آمد، وقتی در این امتحانات بسیار سخت طاقت‌فرسا نمره آورد خدای متعال فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا».

تا اینجا مسئله‌ی امامت است، که قبل از امامت پیغمبر و رسول بوده است و خلیل خدا شده است ولی هنوز به درجه امامت نرسیده است، این درجه بالاتر از مسئله‌ی نبوّت و امامت بود که خدای متعال در آخر عمر حضرت ابراهیم علیه السلام به او داد.

یک موضوع هم موضوع علو و مسئله‌ی مقام امامت از رسالت و نبوّت است، نگویید پس اگر اینطور است شما می‌گویید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بالاتر هستند، نه! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم امام بودند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبی و رسول و حبیب الله بودند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با داشتن مسئله نبوّت و رسالت و حبیب‌اللهی، امامت و ولایت هم از شئون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، نه اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امام باشند و بالاتر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم رسول بودند، هم نبی بودند، هم حبیب بودند، هم امام بودند، هم ولی بودند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رسالت و نبوّت نداشتند اما مابقی صفات را داشتند.

بنابراین از این آیه استفاده می‌شود که مقام امامت بالاتر از مسئله نبوّت و رسالت است.

نکته‌ی دیگری که آقای طباطبایی بحث کردند مسئله‌ی «عصمت امام» است که ایشان در این آیه کریمه یک تقسیمی کردند.

حضرت ابراهیم علیه السلام از خدای متعال درخواست کرد که خدایا! این مقامی که به من دادی، این شعله‌ای که در وجود من روشن کردی، این چراغی که در دل من روشن شد و جامعه را به سوی تو روشنگری می‌کند و فضای دل‌ها را نورانی می‌کند تا با تو آشنا بشوند، این را به ذریه‌ی من هم بده.

این ذریه می‌توانند چند گروه باشند. یک: کسانی که از اول تا آخر ظالم هستند، دو: کسانی که اول کار ظالم نبودند ولی عاقبت به شر شدند و بعد ظالم شدند، سه: کسانی که ابتدای کار خوب نبودند اما آخر کار خوب شدند، چهار: کسانی که همیشه خوب بودند و هیچ گناهی در هیچ وقتی از اوقات عمرشان نکرده باشند.

حضرت ابراهیم علیه السلام برای کدام گروه فرض دارند که از خدای متعال امامت بخواهند؟ مسلّماً گروه سوم.

خدای متعال این را رد کرد و فرمود: «لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»، در فرزندان و ذرّیه‌ی تو اگر کسی در پرونده‌ی عمر خودش یک کلمه‌ی گناه داشته باشد که صدق کند او ظلمی به خودش یا خدا یا مردم کرده است حق امامت ندارد.

پس چه کسی حق امامت خواهد داشت؟ فقط یک گروه: آن گروهی که در پرونده‌ی او هیچ گناهی در هیچ عصر و فرضی نداشته باشد.

این تحلیل علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف بود که خواستم به خدمت شما عرض کنم.

نکته‌ای زیبا از دعای ندبه در مورد ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

اما وجود نازنین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این دعای ندبه… که یک دوره اعتقادات شیعه در این دعای ندبه واقعاً حساب‌شده و حکیمانه گنجانده شده است، یک دوره اعتقاد به توحید، اعتقاد به رسالت، اعتقاد به نبوّت، آن هم خیلی منسجم و زنجیره‌ای، یا انشاء خودِ امام زمان ارواحنا فداه و معصوم سلام الله علیه است، یا مورد تأیید و امضای امام زمان ارواحنا فداه است که حضرت حجّت ارواحنا فداه به بعضی‌ها پیغام دادند که دعای ندبه را ترک نکنید.

ما در دعای ندبه در شأن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌گوییم که «لَا بِسابِقَهٍ فِی دِینٍ، وَلَا یُلْحَقُ فِی مَنْقَبَهٍ مِنْ مَناقِبِهِ، یَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِما وَآلِهِما»، هیچ کسی در هیچ شأنی از شئون دینداری از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سبقت نگرفته است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جزو سابقین هستند، «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ»،[۶] در همه‌ی خوبی نفر اول است، اولین کسی است که اسلام آورده است، اولین کسی است که با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نماز خوانده است، اولین کسی است که در جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوابیده است و از ایشان رفع خطر کرده است، اولین کسی است که با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیعت کرده است و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شأن وزارت و جانشینی خودشان را در جریان حدیث یوم الدار در مورد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اجراء کرده است. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در تمام خوبی‌ها سبقت دارند، غیر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هیچ کسی بر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سبقت ندارد، «وَلَا یُلْحَقُ فِی مَنْقَبَهٍ مِنْ مَناقِبِهِ»، در مناقبی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشتند، عصمت خاتمیه داشتند، علم غیب داشتند، سینه‌ی ایشان مجموعه‌ی قرآن کریم و لوح محفوظ را نگه داشت، جبرئیل بر این دل نازل می‌شد، هیچ کسی در هیچ یک از این‌ها بجز امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به ایشان ملحق نشده است، «لَا بِسابِقَهٍ فِی دِینٍ، وَلَا یُلْحَقُ فِی مَنْقَبَهٍ مِنْ مَناقِبِهِ، یَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِما وَآلِهِما»، هر قدمی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برداشته‌اند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قدم خود را جای پای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گذاشته‌اند، خط امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در تمام امور دقیقاً همان خط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

حال چه کسی شایسته است که بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خلافت برسد؟

دکتری به مسافرت می‌رود، دکتر دیگری را بجای خودش قرار می‌دهد، آیا یک بی‌کار یا یک کاسب محله یک ملای حوزه یا را جای خودش قرار می‌دهد؟ یا کسی که کار او را بلد باشد؟ کار او طبابت است، او دکتری را می‌آورد که بعد از خودش بهترین دکتر عالم باشد.

آیا وقتی مغازه‌داری می‌خواهد به مسافرت برود مغازه‌ی خود را به کسی می‌سپارد که هیچ سنخیتی با او ندارد یا به کسی می‌سپارد که او تجارت می‌داند؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواهند این دینی را که باید راه سعادت را برای همه‌ی نسل‌ها تا قیامت ترسیم کند را به هر کسی واگذار می‌کنند یا کسی که در همه‌ی جهات مانند خود ایشان است؟ «یَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِما وَآلِهِما».

تعجبی به اندازه‌ی همه‌ی عالم!

مرحوم ابوالفتح کراجکی رضوان الله تعالی علیه که از اعاظم شیعه است و همه‌ی آثار ایشان دقیقاً ریاضی نوشته شده است و متکلمی است که واقعاً برجستگی دارد، کتابی نوشته است که «التعجب» نام دارد، در این کتاب کارهایی که دیگران کرده‌اند را با مکتب ما مقایسه می‌کند.

می‌گوید این‌ها در کتب خودشان گفته‌اند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وصیت را بر همه‌ی امّت خودش وظیفه قرار داده است، «من مات بلا وصیه مات میته جاهلیه»، بعد به همه توصیه می‌کنند که وقتی می‌خوابید وصیتنامه‌ی شما آماده باشد. پیغمبری که همه‌ی امّت خود را به وصیت کردن دعوت کرده است، مهم‌ترین مسئله‌ی بشریت را که مسئله رهبری و هدایت مردم است، نسبت به این موضوع هیچ وصیتی نکردند که اگر مردم اختلاف هم کردند و در مسائل سیاسی به جان هم افتادند اشکالی نداشته باشد؟ آیا این معقول است؟

تعجب‌های عجیب و غریبی دارد، وقتی انسان مقایسه می‌کند می‌بیند که ایشان چه انسان هنرمندی بوده است و چه مقایسه‌هایی دارند.

نوشته است که این‌ها معاویه را خال المؤمنین می‌دانند، برای اینکه دختر ابوسفیان یعنی «ام حبیبه» جزو زوجات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بوده است و چون این معاویه برادر ام حبیبه است پس خال المؤمنین است!

او پسر ابوسفیان است، خود معاویه کسی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم در حق او نفرین کرده‌اند، وقتی به نسائی که عالم برجسته اهل سنّت است و این صحیح نسائی یکی از صحاح سته اهل سنّت است و جزو ائمه اهل سنّت است، به او گفتند تو برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خصائص نوشته‌ای، چرا در مورد معاویه چیزی ننوشته‌ای؟ او گفت: من در مورد معاویه خصیصه‌ای بجز اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حق او نفرین کردند و فرمودند: ان شاء الله خدای متعال شکم تو را سیر نکند، سراغ ندارم.

بعد می‌گویند این معاویه خال المؤمنین است!

بعد این آقایانی که در مورد معاویه از «خال المؤمنین» استفاده می‌کنند، عایشه ام المؤمنین را در میان زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حتّی از حضرت خدیجه سلام الله علیها بالاتر می‌برند.

این‌ها عایشه را خیلی بزرگ و برجسته کرده‌اند.

عایشه برادری دارد به نام «محمد بن ابی بکر» دارد که ربیب امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است و در راه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شده است و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای او اشک ریخته‌اند و فرموده‌اند او پسر من بود.

اما این عایشه که برای این‌ها خیلی مهم است و ابوبکر که جزو خلفای رسمی خودشان است، پسر او محمد است و برادر عایشه است، پسر ابوبکر است که به عقیده‌ی آن‌ها ابوبکر خلیفه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، به چه مناسبت او خال المؤمنین نشده است؟ به آن کسی خال المؤمنین می‌گویند که اسلام او اسلامِ زوری بود و در فتح مکه تظاهر به اسلام کردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم در مورد او نفرین فرموده‌اند و فرموده‌اند: اگر دیدید معاویه بر منبر من است شکم او را پاره کنید.

این معاویه را خال المؤمنین می‌خوانند!

جرم محمد بن ابی بکر چیست؟ طرفداری از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه! برای همین نمی‌تواند خال المؤمنین باشد.

این‌ها از عجایب عالم است.

نکاتی در فضیلت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

چند نکته در فضیلت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کنم و عرایض خودم را خاتمه بدهم.

«ذِکْرُ عَلِیٍّ عِبَادَهٌ»،[۷] «حُبُّ عَلِیٍّ عِبَادَهٌ»،[۸] «اَلنَّظَرُ إِلَى عَلِیٍّ عِبَادَهٌ».[۹]

ای که گفتی فمن یمت یرنی                  جان فدای کلام دلجویت

کاش روزی هزار مرتبه من مُردمی           تا بدیدمی رویت نور علی (علیه السلام)

مرحوم آسید علیخان کبیر مدنی شیرازی، شارح صحیفه سجّادیه، در «ریاض السالکین» نوشته‌اند که وقتی وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به جایی رفتند که حتّی جبرئیل جا نداشت، وقتی از سفر معراج نزول اجلال فرمودند، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سؤال شد: خدای تو با چه زبانی با تو صحبت کرد؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: با زبان علی!

خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: من به کائنات نگاه کردم، دیدم محبوب‌تر از علی کسی در قلب تو وجود ندارد، لذا با زبان کسی با تو صحبت کردم که شنیدن آن زبان برای تو شیرین‌ترین چیز بود، لذا با زبان علی صحبت کردم.

در حدیث معراج که بحارالأنوار هم آورده است، دارد بر اینکه وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از حجب نور عبور کردند و به جایی رفتند که دیگر حضور حق بدون حجاب‌هایی که برای دیگران بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از همه‌ی این حجاب‌ها عبور کردند و به صدره المنتهی رسیدند، آنجا وجود حق تعالی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: چه کسی در ذهن تو از همه محبوب‌تر است؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تأمّلی کردند و عرضه داشتند: بارالهی! پروردگارا! علی برای من از همه محبوب‌تر است.

همینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور اعلان کردند خدای متعال فرمود: نگاه کن!

من به یسار خودم کشیده شدم، نگاه کردم و… یعنی در آنجا هم صدای علی را به گوش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسانده است و هم سیمای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه.

در جایی که بالاتر از سماوات سبع است، بالاتر از جنّت المأوی است، که صدره المنتهی است، آنجا هم آوازه آوازه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود و هم سیما و وجاهت وجه الله امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بود.

مسئله‌ی غدیر یک مسئله‌ی ذهنی نیست، یک بحث تاریخی نیست، یک بحث علمی نیست، یک عقیده است، یک جریان سیاسی است و در عالم ادیان الهی هیچ پیغمبری جشنی را که برای تعیین وصایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گرفته شده است، از آدم ابوالبشر، صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، که هر پیغمبری برای خودش وصی تعیین کرده است، برای هیچ وصی مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینطور بساط تبلیغ برگزار نشده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سه روز صد و بیست هزار حاجی را در بیابان سوزان نگه داشت و این سه روز جشن ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود و فوج فوج می‌آمدند و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیعت می‌کردند و شادی می‌کردند و مبارکباد می‌گفتند، هیچ پیغمبری برای وصی خودش چنین کاری را نکرده است و پیغمبر ما این امر را به امر خدا انجام داده است. چون مهم‌ترین جریان تبلیغی، جریان شادی برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با قدم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، با اقدام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، با دستور خدا انجام شده است، پس بنابراین تبلیغ ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بر آحاد مؤمنین تا قیامت مسئله است و باید جشن غدیر در جشن‌هایی که ما می‌گیریم، همانطور که برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و ادیان الهی مهم‌ترین جشن جشنِ عیدالله الاکبر است، همانگونه که در عاشورا همه سیاه می‌پوشیم، هر کسی برخورد کند می‌فهمد که این ماه ماهِ عزاست، روز عید غدیر باید هر کسی به جمع شیعه آمد بفهمد که روز شادی است.

لذا من عرض می‌کنم ما در حوزه علمیه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه چهارصد طلبه داریم، قرار گذاشته‌ایم هر طلبه یک غذا بدهد. طلبه‌های ما درآمد خیلی کمی دارند، ولی یک طلبه مجردی که در حجره زندگی می‌کند قول داده است که یک غذا به عشق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بدهد.

این طعام دادن به یکدیگر نوعی اظهار محبّت است، به یکدیگر طعام بدهیم، بهترین لباسمان را بپوشیم، بهترین عطر را بزنیم، به اقوام خودمان خوشنودی را تزریق کنیم، همه کینه‌ها را کنار بگذاریم، افرادی که با یکدیگر اختلاف دارند آن روز بیایند و با یکدیگر آشتی کنند، روز اخوّت است، روز برادری است، من هم آن روز با مرحوم آیت الله خزعلی و خوشوقت و بزرگان دیگر عقد اخوت خوانده‌ایم، روز برادری است، روز صلح است، روز آشتی است، روز سرکشی کردن به یکدیگر است، روز قرض دادن است.

حضرت علی بن موسی الرضا علیه الصلاه و السلام روز عید غدیر جلوس می‌فرمودند، به اشخاصی که می‌آمدند طعام می‌دادند، افطار می‌دادند، لباس و کفش هم آماده می‌کردند و هنگام رفتن به همه لباس و کفش هم می‌دادند.

آن روز به یکدیگر هدیه بدهید، به یکدیگر شادباش بگویید، ان شاء الله آن روز سعی کنید اصلاً عصبانی نشوید، به هیچ کسی اخم نکنید.

آن روز به یکدیگر کمک کنید، به مستمندان محلتان کمک کنید، دل‌ها را شاد کنید، زندانی‌ها را آزاد کنید، این خیلی مهم است، وقتی یک زندانی آزاد می‌شود یک قبیله خشنود می‌شود. این زندانی‌هایی که بخاطر بدهی در زندان مانده‌اند، یا بخاطر اینکه تصادفی شده است و دیه بدهکار هستند مانده‌اند، وقتی آزاد می‌شوند چند خانواده شاد می‌شوند، آن روز روزِ خشنودی دل‌هاست به عشق مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ مَولَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ المعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ

[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴

[۳] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۳۷ (رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ)

[۴] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۰۲ (فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَىٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ)

[۵] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۰۳

[۶] سوره مبارکه واقعه، آیات ۱۰ و ۱۱

[۷] الإنصاف فی النص علی الأئمه الإثنی عشر علیهم السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۴۸۲ (عَنْهُ فِی اَلْإِخْتِصَاصِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ اَلْمُتَوَکِّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْکُوفِیِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَالِمِ بْنِ دِینَارٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهَ قَالَ: سَمِعْتُ اِبْنَ عَبَّاسٍ یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : ذِکْرُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهٌ، وَ ذِکْرِی عِبَادَهٌ، وَ ذِکْرُ عَلِیٍّ عِبَادَهٌ، وَ ذِکْرُ اَلْأَئِمَّهِ مِنْ وُلْدِهِ عِبَادَهٌ، وَ اَلَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّهِ وَ جَعَلَنِی خَیْرَ اَلْبَرِیَّهِ إِنَّ وَصِیِّی أَفْضَلُ اَلْأَوْصِیَاءِ، وَ إِنَّهُ لَحُجَّهُ اَللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَى خَلْقِهِ، وَ مِنْ وُلْدِهِ اَلْأَئِمَّهُ اَلْهُدَاهُ بَعْدِی، بِهِمْ یَحْبِسُ اَللَّهُ اَلْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ، وَ بِهِمْ یُمْسِکُ اَلسَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى اَلْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ، وَ بِهِمْ یُمْسِکُ اَلْجِبَالَ أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ، وَ بِهِمْ یَسْقِی خَلْقَهُ اَلْغَیْثَ، وَ بِهِمْ یُخْرِجُ اَلنَّبَاتَ، أُولَئِکَ أَوْلِیَاءُ اَللَّهِ حَقّاً وَ خُلَفَائِی صِدْقاً، عِدَّتُهُمْ عِدَّهُ اَلشُّهُورِ وَ هِیَ اِثْنَا عَشَرَ شَهْراً وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّهُ نُقَبَاءِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ، ثُمَّ تَلاَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: وَ اَلسَّمٰاءِ ذٰاتِ اَلْبُرُوجِ  ثُمَّ قَالَ: أَتَقَدَّرُ یَا اِبْنَ عَبَّاسٍ أَنَّ اَللَّهَ یُقْسِمُ بِالسَّمَاءِ ذَاتِ اَلْبُرُوجِ، وَ یَعْنِی بِهِ اَلسَّمَاءَ وَ بُرُوجَهَا، قُلْتُ: یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا ذَاکَ؟ قَالَ: أَمَّا اَلسَّمَاءُ فَأَنَا، وَ أَمَّا اَلْبُرُوجُ فَالْأَئِمَّهُ بَعْدِی، أَوَّلُهُمْ عَلِیٌّ وَ آخِرُهُمُ اَلْمَهْدِیُّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ .)

[۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۹ ، صفحه ۲۷۹ (مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَهْرَیَارَ عَنْ جَعْفَرٍ اَلدُّورْیَسْتِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبْدُونٍ عَنْ أَبِی اَلْمُفَضَّلِ اَلشَّیْبَانِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ اَلْحُسَیْنِ اَلْأَنْبَارِیِّ قَالَ: قَدِمَ أَبُو نُعَیْمٍ اَلْفَضْلُ بْنُ دُکَیْنٍ بَغْدَادَ فَنَزَلَ اَلرُّمَیْلَهَ وَ هِیَ مَحَلَّهٌ بِهَا فَاجْتَمَعَ إِلَیْهِ أَصْحَابُ اَلْحَدِیثِ وَ نَصَبُوا لَهُ کُرْسِیّاً صَعِدَ عَلَیْهِ وَ أَخَذَ یَعِظُ اَلنَّاسَ وَ یُذَکِّرُهُمْ وَ یَرْوِی لَهُمْ اَلْأَحَادِیثَ وَ کَانَتْ أَیَّاماً صَعْبَهً فِی اَلتَّقِیَّهِ فَقَامَ رَجُلٌ مِنْ آخِرِ اَلْمَجْلِسِ وَ قَالَ لَهُ یَا أَبَا نُعَیْمٍ أَ تَتَشَیَّعُ قَالَ فَکَرِهَ اَلشَّیْخُ مَقَالَتَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْهُ وَ تَمَثَّلَ بِهَذَیْنِ اَلْبَیْتَیْنِ وَ مَا زَالَ بِی حُبِّیکِ حَتَّى کَأَنَّنِی بِرَدِّ جَوَابِ اَلسَّائِلِی عَنْکِ أَعْجَمُ لِأَسْلَمَ مِنْ قَوْلِ اَلْوُشَاهِ وَ تَسْلَمِی سَلِمْتُ وَ هَلْ حَیٌّ مِنَ اَلنَّاسِ یَسْلَمُ قَالَ فَلَمْ یَفْطُنِ اَلرَّجُلُ بِمُرَادِهِ وَ عَادَ إِلَى اَلسُّؤَالِ وَ قَالَ یَا أَبَا نُعَیْمٍ أَ تَتَشَیَّعُ فَقَالَ یَا هَذَا کَیْفَ بُلِیتُ بِکَ وَ أَیُّ رِیحٍ هَبَّتْ بِکَ إِلَیَّ نَعَمْ سَمِعْتُ اَلْحَسَنَ بْنَ صَالِحِ بْنِ حَیٍّ یَقُولُ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ یَقُولُ حُبُّ عَلِیٍّ عِبَادَهٌ وَ خَیْرُ اَلْعِبَادَهِ مَا کُتِمَتْ .)

[۹] المناقب ، جلد ۳ ، صفحه ۲۰۲ (اَلْخَطِیبُ فِی اَلْأَرْبَعِینَ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ اَلْحُصَیْنِ وَ اَلزَّمَخْشَرِیُّ فِی رَبِیعِ اَلْأَبْرَارِ عَنْ عَبْدِ اَلرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ اَلزُّهْرِیِّ عَنْ عُرْوَهَ عَنْ عَائِشَهَ وَ اَلسَّمْعَانِیُّ فِی اَلرِّسَالَهِ اَلْقَوَامِیَّهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ اَلْخَطَّابِ عَنِ اَلْخُدْرِیِّ وَ یُوسُفُ بْنُ مُوسَى اَلْقَطَّانُ عَنْ وَکِیعٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ عَنِ اَلزُّهْرِیِّ عَنْ أَنَسٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ اَلْخَطَّابِ وَ اَللَّفْظُ لِعَائِشَهَ قَالَتْ: کَانَ أَبُو بَکْرٍ یُدِیمُ اَلنَّظَرَ إِلَى عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقِیلَ لَهُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ اَلنَّظَرُ إِلَى عَلِیٍّ عِبَادَهٌ .)