عناوین

درس اخلاق حوزه علمیه امام خمینی(ره)-جلسه ۱۳۶

Share on print
چاپ
Share on email
ارسال

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

«وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاهِ ۖ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ».[۲]

به نمایندگی از تک تکِ اساتیدِ بزرگوار، مشایخ گرام، و هم طلبه‌های عزیز، به محضر مولا و صاحب و سرپرست و امید و تکیه‌گاه و هستی و دل و دلبرمان حضرت بقیه الله الأعظم شهادت جانگداز جدّ بزرگوارشان حضرت امام محمد تقی علیه السلام را تسلیت عرض می‌کنم، به خود شما بزرگواران هم عرض می‌کنم که آجرکم الله فی مصیبه امام جواد علیه السلام.

در آستانه‌ی شهادت حضرت ثامن هستیم، من هم خواستم امروز نوکری خودم را به این بزرگوار اختصاص بدهم، شما این محفل را محفلِ امام جواد علیه السلام تلقّی کنید.

منکرِ قسمتی از دین، درواقع منکرِ همه‌ی دین است

این دعای شریفی را که «زراره» از امام جعفر صادق علیه الصلاه و السلام برای حفظ دین در آخرالزمان نقل می‌کند، نسخه‌هایی که برای عاقبت به خیریِ ما از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین رسیده است، یکی این دعاست که هم بعد از نمازهای خودتان… روایتی که در بحارالأنوار و جاهای دیگر هست، این بعنوانِ تعقیباتِ نماز نیست، مطلق است، ولی هر دعایی بعد از نماز، جایگاهِ خاصِ خودش را دارد.

«اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ، فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیَّکَ. اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِف حُجَّتَکَ. اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَک، فَاِنَّکَ اِنُ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی».

مسئله‌ی رسالت و امامت و نبوّت، این‌ها هم مسائلِ کلامی هستند، هم مسائلِ سیاسی و اجتماعی هستند، هم مسائلِ عرفانی هستند، و هم مسائلِ اخلاقی و توجّه به الگوها هستند. بنابراین مسائلِ مهمّی است که معرفت به این مسائل در درجه‌ی اول اولویت است.

رسالت از شئونِ ربوبیتِ خدای متعال است، منکرِ نبوّت و رسالت منکرِ کمالِ خدای متعال است، منکرِ حکمتِ خدای متعال است، منکرِ عدالتِ خدای متعال است، منکرِ ربوبیتِ پروردگار تعالی است.

انکارِ امامت مانندِ انکارِ نبوّت است، انکارِ هر یک از امامانِ ما به منزله‌ی انکارِ نبوّتِ همه‌ی انبیاء علیهم السلام است، اگر کسی انبیاء علیهم السلام را باور کرده باشد و ائمه علیهم السلام را هم قبول کرده باشد و فقط امام زمان ارواحنا فداه را نپذیرد، او هم در توحید مشکل دارد، هم در نبوّت، و هم در استمرارِ هدایتِ الهی که از شئونِ ربوبیتِ خدای متعال این است که «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى‌ * وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَهَ وَ الْأُولى‌»،[۳] از این جهت هم باید در دعاهای خودمان از خدای متعال بخواهیم که خدای متعال معرفه الله و معرفه النّبوه و معرفه الرساله و در نهایت هم معرفه الحجّه به ما عنایت کند، که اگر معرفه الحجّه نبود «ضَلَلْتُ عَنْ دینی» رخ داده است، اصلاً کسی که حجّت الهی را نشناخته است و ملتزم به لوازم قبولِ آن نشده است بی‌دین است.

این حدیث متواتر را هم عامّه و خاصّه قبول دارند که «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه»،[۴] امامت هم یک نظام است، تجزیه‌بردار نیست، نظامِ اعتقادی یک نظام است، توحید، نبوّت، امامت و ولایت یک واحد و یک حقیقت هستند، نمی‌شود بعضی از آن‌ها را قبول کرد و بعضی دیگر را انکار کرد، شما به هر کجای این منظومه که دست بزنید همه جای آن خراب می‌شود، این یک حقیقت است.

امامتِ امام جواد علیه السلام در کودکی

مسئله‌ی حضرت محمد تقی علیه السلام در ایجادِ باور نسبت به یک حقیقتِ توحیدی، نقطه‌ی عطفی است که در سلسله‌ی امامت و ولایتِ ائمه علیهم السلام جایگاه ویژه دارد.

از این جهت امام رئوف ما حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثّناء در ارتباط با حضرت جواد علیه السلام، در هنگام ولادت ایشان و در مناسبت‌های مختلف، یعنی اینطور نبوده است که یک مرتبه بوده باشد، فرمودند: «هیچ مولودی اعظم و بابرکت‌تر از این مولود برای شیعه بوجود نیامده است»، این جمله نشان می‌دهد که مسئله‌ی ولایت و امامت، جانِ توحید و دین و شریعت و اخلاق و ایمان و همه‌ی ارزش‌هاست، و تجلّیِ امامت در وجودِ حضرت جواد علیه السلام، نقطه‌ی عطفی در جلوه‌ی امامت در حضرات معصومین سلام الله علیهم أجمعین است.

همانگونه که خدای عزّ و جل برای ایجادِ ایمان در خلایق، معجزات را وسیله‌ی هدایت قرار داده است و همه‌ی انبیاء علیهم السلام به بیّنات و معجزات مجهّز بودند، در عین حال خدای متعال به چند پیغمبر را بدونِ سابقه‌ی تجربه‌ی زندگی نبوّت داد، و در سنین کودکی و طفولیت، با اعجاز همراه بودند و خدای متعال دلایل روشنی ارائه کرد که نبوّت «ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ»،[۵] ولو کودک باشد.

از این رو می‌بینید حضرت مسیح علی نبیّنا و آله و علیه السلام… حرف زدنِ کودک زمانبر است، ولی حضرت مسیح علیه السلام اینطور نبودند، برای دفع تهمت از مادرِ خویش و اثبات نبوّت خودشان در همان روزهای اول گفت: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا».[۶]

این لطفِ خدای متعال بر بشریت است که خدای متعال خود را نشان می‌دهد تا دل‌ها را ببرد و این بشر سقوط نکند و الهی بشود و در دامانِ قدرتِ خدای متعال مصونیت پیدا کند و عبودیتِ هوا و شیطان را کنار بگذارد، کسی که دارای این قدرت هست… بالاخره انسان به دنبال قدرت است و به قدرت تکیه می‌کند…

در مورد حضرت یحیی علی نبیّنا و آله و علیه السلام هم همینطور بود، «وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»،[۷] «صَبی» بود، کودک بود، ولی خدای متعال اعلان می‌فرماید که ما به او حکم دادیم، که همان نبوّت است.

حضرت سلیمان نبی علی نبیّنا و آله و علیه السلام هم همینطور بودند، ایشان هم در مقام نبوّت را در کودکی احراز کردند.

امام محمد تقی علیه السلام، فردی که می‌خواهد به مصر برود… و معلوم می‌شود که موالیان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در همان دوره در مصر بوده‌اند، متشیّعین بوده‌اند، شیعیان بوده‌اند… وقتی آن شخص بعد از شهادت حضرت ثامن الحجج علیه السلام به محضر حضرت جوادالائمه علیه السلام رسید، برای او خیلی جدید بود که یک کودک حدود هفت سال… این جمالِ الهی و جلال الهی را می‌دید، می‌خواست در ذهنِ خود بسپارد که وقتی به مصر برمی‌گردد به علاقه‌مندان و دلدادگان بگوید که این جلوه‌ی جدیدِ خدای متعال چه ویژگی‌هایی داشته است.

امام علیه السلام هم از مافی الضمیر او خبر دادند و فرمودند همین کار را بکن، ولی حضرت معرفتِ او را افزودند که این امر امرِ جدیدی نیست و خدای متعال سابقاً از این کارها انجام داده است.

مسئله‌ی «امامت» اکتسابی نیست

مسئله‌ی امامت، مسئله‌ی ولایت، اکتسابی نیست، مدرسه ندارد، دانشگاه ندارد، استادبردار نیست، امرِ خدای متعال است، و به تعبیرِ قرآن کریم عهدالله است، هم امرالله است و هم عهدالله است، که در آیه امامتِ حضرت ابراهیم علیه السلام که از غررِ آیاتِ الهی است، در اثباتِ امامت به معنی خاصِ کلمه استفاده می‌شود، که ما شیعیان اعتقاد داریم امامت بالاتر از نبوّت و رسالت است، آیه امامتِ حضرت ابراهیم علیه السلام در این جهت دلالتِ ویژه دارد. خدای متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را در یک کلاس‌های فوق العاده‌ای ساخت، «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ»،[۸] یک معنای «ابْتَلَى» امتحان است، ولی وقتی لباس را می‌شویند و فشار می‌دهند و کهنه می‌شود «بَلَّ» می‌گویند.

مشکلات و مسئولیت‌هایی که یک فرد را در کوران‌ها می‌سازد «ابتلا» است، خدای متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را با امتحاناتی فوقِ امتحاناتِ انبیاء دیگر ساخت، وقتی «أَتَمَّهُنَّ» این کلاس‌ها را به پایان رساند، آنگاه خدای متعال به او فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا».

اولاً به بشریت اعلان کرد که امامت جعلِ الهی لازم دارد، خلقِ الهی لازم دارد، امامت یک نور است، یک درجه است، یک رتبه‌ی عینی است، قرارداد نیست، جعل و خلقت لازم دارد، «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا».

همانطور که «جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً»[۹] یک امرِ قراردادی نبود، بلکه یک حقیقتِ عینیِ خارجی بود، خلافتی را که خدای متعال در مورد حضرت آدم جعل و خلق فرمود.

برخی از ویژگی‌های امام

یک جمله‌ی زیبایی از وجود نازنین حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرّضا علیه آلاف التّحیه و الثّناء وجود دارد که فرمودند: «إِمَامَهِ عَالِمٌ بِالسِّیَاسَهِ»،[۱۰] فرمایشِ خیلی عجیبی است، به رغم آن‌هایی که می‌گویند چرا علما در سیاست دخالت می‌کنند، اصلاً سیاسی بودن را عیب و اشکال می‌دانند و بلندگوی شیطان شده‌اند و با خلافتِ خلیفه الله مخالفت دارند و راه را برای فساق و فجار باز می‌کنند، حکومتِ طاغوت را بی‌اشکال می‌دانند و برای مردان صالح و خدمتگزار به خلق خدا عیب می‌دانند. امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: «إِمَامَهِ عَالِمٌ بِالسِّیَاسَهِ مُستَحِقٌ بِالأمَامَه»، شایسته‌سالاری است، همینطور نیست که عدّه‌ای جمع بشوند و تبلیغ کنند و رأی جمع کنند، اینطور نیست، امام مستحقِ امامت است، این ظرفیت را دارد، این شایستگی را دارد، این استحقاق را دارد. «مَفْرُوضُ اَلطَّاعَهِ»، اگر واقعاً شایسته‌ترین کسی است که خدای متعال این شایستگی را به او داده است که دیگر چون و چرایی در اجرای اوامر ایشان نیست. و برای دلگرم کردنِ شیعیان فرمودند: «نَاصِحٌ لِعِبَادِ اَللَّهِ»، او اگر زمامدار شد و پیشوا شد نسبت به عباد خدا خیلی دلسوز است، امام از مادر و پدر دلسوزتر و نزدیک‌تر است.

امامت چنین حقیقتی است، «عَالِمٌ بِالسِّیَاسَهِ مُستَحِقٌ بِالأمَامَه، مَفْرُوضُ اَلطَّاعَهِ، نَاصِحٌ لِعِبَادِ اَللَّهِ».

ماجرای جناب «علی بن جعفر» و امام جواد سلام الله علیه

وجود مبارک امام جواد علیه السلام کودک بودند و خدای متعال ایشان را به ولایتِ مطلقه‌ی کلّیه‌ی الهیّه مزیّن فرمودند، و ارباب معرفت از علمای زمان مانند جناب «علی بن جعفر» که عموی پدر حضرت جواد علیه السلام است، و از محدّثینِ والامقامی است که فقها و مراجع تقلید ما بر سرِ سفره‌ی جناب «علی بن جعفر» ارتزاق می‌کنند و این سفره همچنان پهن است، عالم بود، امامزاده بود، خوشه‌هایی از خرمنِ امامت بدست آورده بود و از دریای علم پدر بزرگوار خود و امامان علیهم السلام جرعه‌ها نوشیده بود و چشمه بود، بلکه دریا بود، در مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، بر کرسی تدریس مستقر بود و مسجد از علمایی که در محضر «علی بن جعفر» تعلّم داشتند موج می‌زد.

امام جواد علیه السلام در میان درس واردِ محفلی شدند که عمویشان «علی بن جعفر» مشغولِ تدریس بودند، «علی بن جعفر» به قدری دستپاچه شدند که هنگامی که بلند شد عبای او افتاد و با سراسیمگی به استقبال امام جواد علیه السلام آمد و به پای مبارک ایشان افتاد. علمایی که در محضر «علی بن جعفر» بودند، این سنِ بالای «علی بن جعفر» را، فضل ایشان را، شخصیت ایشان را، نفوذ اجتماعی ایشان را می‌دانستند، برای همین توقع نداشتند که برای یک کودکِ هفت ساله اینطور بی‌تابی و بی‌قراری و تواضع و ادب ببینند.

این شاگردها بعد از رفتنِ حضرت جواد علیه السلام، لب به سرزنشِ استاد خودشان گشودند که چرا شما مقام و جایگاه خودتان را در برابر یک کودک به حساب نیاوردید؟ جناب «علی بن جعفر» فرمودند: وای بر شما! دستی بر محاسن سپید خود گذاشتند و فرمودند: خدا این شیبه را اهل ندیده است ولی او را در صغر سن اهل دیده است، آیا من در برابرِ کسی که خدای متعال به او اهلیت داده است خضوع نکنم؟

این آن معرفتِ خدادادی است، آن واقع‌بینی است، آن خودشناسی و خداشناسی است، آن درکِ فقر و نیاز به خلیفه خدا و جلوه‌ی خدا و اسم اعظم خداست، که هرچه مقام بالاتر باشد تواضع و ادب و فناء در برابرِ امامت بیشتر خواهد بود.

نقل داستانی از خواجه نصیر طوسی اعلی الله مقامه الشّریف

اینکه خواجه نصیر طوسی، برهان الفلاسفه، برهان الحکماء، در میانِ علمای شیعه سرآمد است که در فنون مختلف… معمولاً ذی‌فنون نسبت به ذی‌فنِ واحد کم می‌آورد، ولی خواجه نصیر در زمانِ خودش در پرچمداریِ تمامِ رشته‌ها اول بوده است. اما وقتی هنگام وفات ایشان می‌رسد از ایشان می‌پرسند که آیا اجازه می‌دهید پیکرِ شما را از کاظمین به نجف ببریم؟ پاسخ می‌دهند: من از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام خجالت می‌کشم که وقتی وارد بر ایشان هستم بگویم من را به نجف ببرید، ولی توصیه‌ی من این است که من را در آستانه‌ی ورودیِ حرم دفن کنید تا پای زائران حرم روی قبر من بیفتد و از آنجا بگذرند و بر قبرِ من القاب ننویسید، اگر خواستید چیزی بنویسید این آیه را بنویسید: «وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ»![۱۱]

حال به این شخص عالم و حکیم و فیلسوف و فقیه و عارف و سیاستمدارِ به معنای واقعی کلمه می‌گویند.

شرح حدیثی از امام جواد صلوات الله علیه

لذا این تجلّیِ اسم اعظم الهی در وجود حضرت جوادالائمه برای اولین مرتبه در سلسله‌ی امامت در سنِ هفت سالگی، جزوِ افتخارات ماست، و ما را در معرفت به امامت کمک می‌کند.

یک حدیث شریفی است که این حدیث سال گذشته هم قلب ما را روشن کرد، ولی ابعاد مختلف دارد، برای همین من این حدیث را عرض می‌کنم، من این مجلس را مجلسِ توسّل می‌دانم و خودم را به دلِ پاکِ شما وصل می‌کنم و می‌خواهم برای شما روضه‌ی حضرت جوادالائمه علیه السلام بخوانم.

از وجود نازنین حضرت جواد علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «تَوَسَّدِ اَلصَّبْرَ»،…[۱۲] «وِسادِه» بالشی است که انسان پشتِ خود را به آن می‌گذارد و به آن تکیه می‌کند، «تَوَسَّدِ اَلصَّبْرَ»، تکیه‌گاه شما در زندگی «صبر» باشد، اگر صبر نداشته باشید پشت شما خالی است، اگر انسان پشت خود را خالی کند به زمین می‌خورد، از سنگرِ صبر خارج نشوید، بیایید و ان شاء الله اهل صبر باشید، در برابرِ فشارِ نفس و طغیانِ غریزه و کنترلِ زبان و چشم و در پرهیز از شنیدنِ غیبت، می‌شود که انسان غیبت نکند و غیبت نشنود.

مرحوم حاج آقا رحیم ارباب رضوان الله تعالی علیه که هم فقیه است و هم حکیم است و هم عارف است، اهلِ سِرّ است، ایشان مأمور بوده‌اند که چند امتیاز را بگویند تا جوان‌ها و طلبه‌ها درس بگیرند، یکی اینکه فرموده بودند: من در عمر خودم غیبتِ کسی را نکرده‌ام و غیبتِ کسی را نشنیده‌ام.

این‌ها توفیقِ الهی است، بعضی‌ها بدبخت هستند و عادت دارند، همینکه می‌نشینند باید حرفِ کسی را بزنند، این شقاوت است، این خباثت است، به بندگان خدا چکار دارید؟ چرا انسان با آبروی یکدیگر بازی کند؟

این حاج آقا رحیم ارباب رضوان الله تعالی علیه بر ما حجّت است، امام نبوده است، معصوم نبوده است، در زمان طاغوت هم زندگی کرده است، دوران نوجوانی ایشان مانندِ ما… الآن که ما در نظام اسلامی هستیم، او در آن دوره گفته است که در عمر خودم غیبتِ کسی را نکرده‌ام و غیبتِ کسی را هم نشنیده‌ام. چون کسی که غیبت را می‌شنود مانند کسی است که غیبت می‌کند، آن هم غیبت‌کننده نوشته می‌شود.

یک مورد هم اینکه گفته بودند که من در عمرِ خودم نامحرم ندیده‌ام. مدّت‌ها در خانه‌ی برادرِ خودش بوده است و زنِ برادرِ خود را ندیده است.

این‌ها شدنی است، برای کسانی که با عالمِ نور و عالمِ معنویت انس نداشته باشند افسانه است، ولی برای کسی که اهلِ مراقبه باشد این امور شدنی است.

«تَوَسَّدِ اَلصَّبْرَ»، بر متکای صبر تکیه کنید، «وَ اِعْتَنِقِ اَلْفَقْرَ»، فردا عالِم می‌شوید، خودتان را خیلی بزرگ نبینید، خدای متعال صفحه‌ی مغز شما را با یک تصادف پاک می‌کند، حائله‌ی مرگ می‌آید و تمام علوم شما فراموش می‌شود، برای شما نیست و خدای متعال است که به شما داده است و از شما هم خواهد گرفت. مانندِ ثروتِ پولی و سرمایه‌های مادّی است، با یک حادثه یا یک جنگ… وقتی صدام به کویت حمله کرد، بعضی از ثروتمندهای کویت هرچه داشتند گذاشتند و رفتند تا جان خودشان را نجات بدهند. ما فقیر هستیم، دارایی ما برای ما نیست، علمِ ما برای ما نیست، عزّت و شهرتی که داریم برای ما نیست، به امانت داده است و می‌گیرد، «وَ اِعْتَنِقِ اَلْفَقْرَ»، همیشه فقر را در آغوش بگیرید و هیچ وقت فقرِ خودتان را فراموش نکنید، شما در آغوشِ فقر هستید، شما هیچ چیزی ندارید، نه علم دارید، نه عزّت دارید، نه قدرت دارید، نه حیات دارید، همه‌ی این‌ها عاریه است و خدای متعال به شما داده است و خواهد گرفت، برای خدای متعال است و برای شما نیست، «وَ اِعْتَنِقِ اَلْفَقْرَ».

سوم: «وَ اِرْفَضِ اَلشَّهَوَاتِ»، وای از غرایزِ نیرومندی که خدای متعال برای امتحان ما در وجودِ ما قرار داده است، اگر از سنگرِ ایمان و ولایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بیرون بیاییم همین غرایز ما را بدبخت و جهنّمی و درّنده می‌کند و ما را بصورتِ وحوش درمی‌آورد و باطنِ ما دیگر باطنِ انسانی نخواهد بود، «وَ اِرْفَضِ اَلشَّهَوَاتِ».

جمله‌ی آخرِ حضرت خیلی تکان‌دهنده و سازنده و ان شاء الله نقطه‌ی وصل با خدای متعال است، «وَ اِعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اَللَّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ»، بدان که در برابرِ چشم خدای متعال هستی، خدای متعال در حالِ دیدنِ توست، کجا می‌روی که خدا تو را نبیند؟ حال که خدای متعال تو را می‌بیند، ببین چطور هستی؟ آیا حال که خدای متعال تو را می‌بیند تو را با این وضع می‌پسندد؟ آیا برای خدای متعال مطلوب هستی؟ آیا مرضیِ خدای متعال هستی؟ «وَ اِعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اَللَّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ».

روضه و توسّل به جوادالائمّه صلوات الله علیه

السَّلاَمُ عَلَیْکَ یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ…

هم در زمانِ پدر خود مظلوم بودند، دلِ پُری داشتند…

راوی می‌گوید در محضر امام رضا صلوات الله علیه بودم، دیدم حضرت جواد سلام الله علیه وارد شدند، روی خاک نشستند، چشم خویش را به آسمان دوختند و مدام فکر می‌کردند، امام رضا علیه السلام فرمودند: فدای تو بشوم! پدرت به قربانِ تو برود! به چه چیزی فکر می‌کنی؟ پاسخ دادند: «فِیمَا صُنِعَ بِأُمِّی فَاطِمَهَ»،[۱۳] دلم به مدینه رفته است، آنچه به سرِ مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آوردند فکر من را مشغول کرده است، من این‌ها را از قبر بیرون می‌کشم و می‌سوزانم… امام رضا سلام الله علیه تفقّد نمودند و فرمودند: حَقّا که تو شایسته‌ی امرِ امامت هستی.

معلوم می‌شود که معرفت کامل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شرطِ امامت و ولایت است…

امام جواد علیه السلام خیلی به امام رضا علیه السلام وابسته بودند، معرفت به امام رضا علیه السلام از جهتِ معرفه الولایه، امام رضا صلوات الله علیه هم پدرِ امام جواد علیه السلام بودند و هم امامِ ایشان، ولی وقتی که حضرت رضا سلام الله علیه در کعبه طواف کردند و خواستند بیرون بیایند به خادمشان فرمودند: جواد را بیاور… حضرت جواد علیه السلام روی حجر اسماعیل نشسته بودند، آن خادم رفت، امام جواد علیه السلام گریه می‌کردند و می‌گفتند نمی‌آیم، علّت را پرسیدند و ایشان فرمودند: برای اینکه وداعی که پدرم با کعبه می‌کرد، می‌دانم که وقتی پدرم برود دیگر برنمی‌گردد…

دلِ امام جواد علیه السلام هم برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آنطور سوخته بود و هم برای امام رضا علیه السلام قبل از شهادتِ ایشان گریه می‌کردند…

اما خودِ امام جواد علیه السلام مظلوم‌ترین امام هستند، در این جهت با امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مشترک هستند، هر دو به دستِ همسرِ خود به شهادت رسیدند، مظلومیت مضاعف است، اما وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مسموم شدند فرمودند: بروید و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را صدا کنید، ولی امام جواد علیه السلام در غربت بودند و هیچ کسی را در بغداد نداشتند، در حجره‌ی غریبانه‌ای که در به روی ایشان بسته است، و مشهور این است که حضرت در اثرِ این سمّی که به خوردِ ایشان داده بودند عطشِ شدیدی پیدا کرده بودند، و این نانجیب برای اینکه صدای «العطش» جوادالائمه علیه السلام به گوشِ کسی نرسد دستور داده بود کنیزها سر و صدا کنند و برقصند…

لا یوم کیومک یا اباعبدالله…

خواهرِ حضرت جوادالائمه علیه السلام نبود، عمّه‌های ایشان نبودند، مَحرم‌های ایشان نبودند، اما ای کاش در کربلا هم حضرت رباب سلام الله علیها نبودند، ای کاش حضرت زینب کبری سلام الله علیها هم در کربلا نبودند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم یا الله… یَا أرحَمَ الرّاحِمین، یَا غیاثَ المُستَغیثیِن، یَا إلَهَ العَاصِین، یَا مُجیبَ دَعوَه المُضطَرّین…

خدایا! تو را به مظلومیت و کرامت و جلالت و تقرّب حضرت جواد علیه السلام قسم می‌دهیم سفره‌ی جود خودت را برای امّت اسلامی، برای این کشور، برای این دولتِ کریمه گسترده بفرما.

خدایا! با کَرَمِ این بزرگوار، این مردمِ ما را با کرامتِ نهایی نائل بفرما.

خدایا! فرجِ امام زمان ارواحنا فداه را در همین ایّام محقق بفرما.

خدایا! ما را از یارانِ آن بزرگوار محسوب بدار.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم سایه‌ی پُربرکتِ همه‌ی علمای مجاهدی که بحمدالله در این امتحان خوب و آبرومند و سرافراز بیرون آمدند و دلسوزی خودشان را نسبت به اسلام و نظام اسلامی نشان دادند، خدایا! عموماً همه را، و در رأس این قائمه، نایب امام زمان ارواحنا فداه، مرجع عالیقدرمان، رهبر نورانی‌مان را با اقتدار و عزّت مستدام بفرما.

خدایا! عموم مریض‌ها، خصوصاً مریضِ بیچاره‌ی درمانده‌ی مورد نظر را عاجلاً شفاء عنایت بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهم همه‌ی امّت اسلامی را از هَمّ و غَمّ و کَرب مستخلص بگردان.

خدایا! این جوان‌های نازنینِ ما را طعمه‌ی شیطان قرار مده.

خدایا! ما و ایشان را از شرّ نفس حفظ بفرما.

خدایا! جوان‌های ما را معصوم نگه دار.

خدایا! قلب مبارک امام زمان ارواحنا فداه را هر لحظه خشنودتر از قبل نسبت به این عزیزان ما مقرر بفرما.

خدایا! شهیدانِ ما، گذشتگانِ ما، مشایخِ ما، آیاتی که در اینجا سهم داشتند، آیت الله خوشوقت عزیز ما، آیت الله مصباح ولی خدای ما را، خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم بر درجاتشان بیفزای، و زبان‌ها و قلم‌هایی که به این عزیزان جسارت می‌کنند و به اولیاءالله هتک حرمت می‌کنند، خدایا! خودت با عدلِ خودت با آن‌ها رفتار بفرما و این جرأت‌ها را از این‌ها بگیر.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم دولتِ آینده‌ی ما را در رفعِ مشکلات کشور یاری بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

 

[1] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۷۳ (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاهِ ۖ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ)

[۳] سوره مبارکه لیل، آیات ۱۲ و ۱۳

[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۲ ، صفحه ۳۳۱

[۵] سوره مبارکه جمعه، آیه ۴ (ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ)

[۶] سوره مبارکه مریم، آیه ۳۰ (قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا)

[۷] سوره مبارکه مریم، آیه ۱۲ (یَا یَحْیَىٰ خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ ۖ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا)

[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴ (وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)

[۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۰ (وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ)

[۱۰] الکافی ، جلد ۱ ، صفحه ۱۹۸

[۱۱] سوره مبارکه کهف، آیه ۱۸ (وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ ۚ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ ۖ وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ ۚ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا)

[۱۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۷۵ ، صفحه ۳۵۸ (قَالَ لِلْجَوَادِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ رَجُلٌ أَوْصِنِی قَالَ وَ تَقْبَلُ قَالَ نَعَمْ قَالَ تَوَسَّدِ اَلصَّبْرَ وَ اِعْتَنِقِ اَلْفَقْرَ وَ اِرْفَضِ اَلشَّهَوَاتِ وَ خَالِفِ اَلْهَوَى وَ اِعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اَللَّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ .)

[۱۳] دلائل الإمامه  ، جلد ۱ ، صفحه ۴۰۰ (وَ أَخْبَرَنِی أَبُو اَلْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی (رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ اَلْوَلِیدِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی زَکَرِیَّا بْنُ آدَمَ، قَالَ: إِنِّی لَعِنْدَ اَلرِّضَا (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) إِذْ جِیءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ)، وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِینَ، فَضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى اَلْأَرْضِ، وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى اَلسَّمَاءِ فَأَطَالَ اَلْفِکْرَ ، فَقَالَ لَهُ اَلرِّضَا (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): بِنَفْسِی أَنْتَ، لِمَ طَالَ فِکْرُکَ؟ فَقَالَ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): فِیمَا صُنِعَ بِأُمِّی فَاطِمَهَ (عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ)، أَمَا وَ اَللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأُذَرِّیَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِی اَلْیَمِّ نَسْفاً. فَاسْتَدْنَاهُ، وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی، أَنْتَ لَهَا. یَعْنِی اَلْإِمَامَهَ .)