«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
یوم الله فتح خرمشهر و حیات بعد از مرگ و تحقق معجزهی آشکار در مسیر جهاد فی سبیل الله و جانفشانیهای مخلصانه را تبریک عرض میکنم، و علیکم به اینکه حادثهی فتح خرمشهر را آنگونه که واقع شده است مطالعه کنید، و یا ان شاء الله برادر عزیزمان آقای مرادی از اشخاص و سردارانی که خودشان در آن حادثه حضور داشتند دعوت کنند و ان شاء الله دوستان عزیزمان و سربازان امام زمان ارواحنا فداه بشنوند، هم شارژ میشویم و هم انگیزه پیدا میکنیم، ایمانمان ازدیاد پیدا میکند، ان شاء الله خدای متعال به ما اخلاص میدهد و محبّتمان نسبت به شهدا و کسانی که عاشقانه مقاومت کردند، شهید احمد کاظمی و دیگر شهدای عزیز، چهها کردند، این عشق حسین است چهها میکند، ان شاء الله خدای متعال به ما هم عطاء کند، همینکه کسی با اخلاص به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و شهدای کربلا عرضه میدارد «یَا لَیتَنی کُنتُ مَعَک» یا «یا لَیتَنَا کُنّا مَعَکُم»، اگر صادق باشد، بر حسب حدیثی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با شهدای کربلا همراه خواهد شد، بشرطی که به گونهای باشیم که اگر آنجا بودیم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در شرایط غربت ایشان تنها نمیگذاشتیم و ایشان را کمک میکردیم.
ادامهی جستاری بر حدیث «عنوان بصری»
در حدیث شریف «عنوان بصری» نکات ظریف فراوانی میجوشد، تمام جواهرالکلام ائمه علیهم السلام حَقاً تبلور وحی الهی و تجلّی کلام الله است، «لا ینقضی عجائبه»، که در مورد قرآن کریم فرمود عجایب قرآن انقضاء ندارد، شما هر چه غور کنید شگفتیهای جدیدی برای شما رخ میدهد، و بیشتر عجایبِ قرآن را متوجه میشوید.
کلمات معصومین علیهم السلام، وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه یا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امامان دیگر، اگر یک کلمهی این بزرگواران تشریح بشود به اندازهی یک کتاب به وسعت عالم است، اثر کلامشان انفجار و جریان و سریان پیدا میکند.
برای عنوان بصری در اواخر عمر تحوّلی پیدا شد، چه میشود که ناگهان برای یک انسان غافل، یک انسان گرفتار، یک انسان وابسته، یک انسان وامانده حالتِ یقظه پیش میآید؟ چشمِ خود را باز میکند و میبیند که عمر رفته است، به پایان خط رسیده است و دست او خالی است، و هر جوانی اگر مؤمن باشد و مرگ را باور داشته باشد، جوانی تضمینی ندارد که میمانیم و پیر میشویم، نه! خدای متعال است که أجل را نوشته است، اگر کسی به بهشت زهرا سلام الله علیها برود میبیند که تعداد جوانهایی که به آنجا میآورند کم نیستند، این است که باید همیشه به این جملهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فکر کنیم و در گوش جان ما طنین داشته باشد، «تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ، فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ»،[۲] مجهز بشوید، جارچی میگوید حرکت کنید، به سوی لقاء الله بروید، این سفری است که چارهای ندارید و مسافرِ این راه هستید، بار خودتان را ببندید و آماده بشوید، «تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ، فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ».
ولی این از عجایب است که کسی نود سال بیخبر از وادی نور بوده است و از چشمهی هدایت محجوب بوده است و هیچ ارتباطی با کانون نور الهی که صاحب ولایت مطلقه و امام معصوم است نداشته است، بعد از نود سالگی، «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا»،[۳] خودتان را کنار نکشید، در راه باشید، ناگهان گذرِ او میافتد و میبیند شما افتادهاید و دست شما را میگیرد و میبرد، در راه باشید.
اینکه عنوان بصری چه شده است را ما نمیدانیم، چه صفتی از صفات عالیه در گنجینهی وجود این مرد مکنون بوده است که خودِ او هم خبر نداشته است و خدای متعال بخاطرِ آن صفتِ او خریدارِ او شده است و آتشِ عشق امام صادق صلوات الله علیه در دلِ او زبانه زده است و عنوان بصری را بیچاره و در به در کرده است، نمیدانیم، اسرار نزد خدای متعال است، چرا حرّ روز آخر عمر خود اینطور شد؟ تمام عمرِ خود را در آن جبهه گذرانده بود و خودِ او اولین کسی است که غافلهی نور را گرفتار بیابان کرده است، ولی آخر عمر چه شد که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به او مدال حرّیت علی الاطلاق دادند؟ یعنی از ما سوی الله آزاد شد، وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بر بالین حرّ علیه السلام آمد و سرِ او را به دامان گرفت و زخم سرِ او را با گوشهی عمامهی خود بست به او مدال داد تا همهی آزادگان عالم بدانند که معلّمشان حرّ است، و توبه عجب اکسیری است و انسان را به کجا میبرد.
یک توبهای در دل خودمان داشته باشیم.
خدایا! تو توّاب هستی، تو توبه پذیر هستی، تو با هر کسی که توبه کند اعلان دوستی نمودهای، حبیب تو میشود، آیا میشود به ما هم توفیقِ توبه بدهی و ما هم آزاد بشویم؟
نمیدانیم چه شد که زهیری که از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فراری بود در دام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قرار گرفت و شکارِ حضرت شد.
اینجا هم ظاهر اینطور است که امام صادق صلوات الله علیه عنوان بصری را رد کردند و برای او سختگیری کردند، اما واقع چیزِ دیگری بوده است، اصلاً خودِ حضرت اینطور هستند که امکان ندارد کسی در خط بیاید و اکسیرِ ولایت، او را جذب نکرده باشد، این مغناطیس است، مغناطیس خدای متعال است، در هر دلی که کمی نور باشد مجذوب میشود و تمام ظلمات وجودِ او با این جذبه از بین میرود.
عنوان بصری بالاخره راه پیدا کرد، آنقدر در زد که او را به داخل راه دادند، معلوم میشود که عنوان بصری صداقت دارد و ادای مشتری را درنمیآورد و دلِ خود را در محضر امام صادق صلوات الله علیه گذاشته است و نمیخواهد ببرد، حال که دلِ او آنجاست او را به داخل راه دادند.
عنوان بصری به داخل رفت و سلام کرد، از امام صادق صلوات الله علیه جواب سلام شنید، مؤدب ایستاده بود که حضرت دستور دادند بنشیند و جلیس حضرت بشود، بعد هم وجود مبارک امام صادق علیه السلام به او اکرام کردند، یعنی عبارات و حالات حضرت نشانهی پذیرش است.
«أَبُو مَنْ»،[۴] یعنی کنیهی تو چیست؟
در عرب اسم است و لقب است و کنیه. همهی امامان ما علیهم السلام کنیه دارند، ولی احترام عرب در محاورات عرفی خودشان، هم در مورد بانوان، هم در مورد آقایان این است که با کنیه صدا میزنند، کنیه یا به اعتبار ابوّت است و یا به اعتبارِ مادر بودن و یا به اعتبارِ فرزند بودن است، یعنی این شخص ابتر نیست و ریشه دارد، هرچه کنیهی این اسم مشیر به سوی عبودیت خدای متعال باشد ارزشِ بیشتری دارد.
کنیهی وجود مبارک حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از دوران طفولیت «اباعبدالله» است، اباعبدالله به معنای پدرِ عبدالله است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که عبدالله نداشتند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پدرِ بندگی بودند، بندگی را پرورش دادهاند.
لذا اینطور نیست که هر کسی کنیهای دارد به اعتبارِ فرزندِ خود این کنیه را داشته باشد، بلکه این شخص شایستگی این مقام را دارد و میتوانسته است پدر باشد و عبدالله را تربیت کند یا جنس عبدالله را پرورش بدهد.
وجود مبارک امام صادق صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مظهر ادب بودند، شما هیچ کسی را مؤدّبتر از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سراغ ندارید، حیای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مانند حیای دوشیزههای ازدواجنکرده بوده است، نمیتوانستند رُک به کسی نگاه کنند، علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه هم همینطور بودند، دائماً حیاء داشتند و چشمشان پایین بود، «یغضی حیاء و یغضى من مهابته»،[۵] نه از شدّت حیاء میتوانستند به کسی درشتی کنند، هیچ وقت حرفی که از آن حرف اهانت به کسی تلقّی بشود از دهان مبارک این بزرگواران بیرون نمیآمد، قرآن کریم هم کتاب ادب است، خدای متعال معلم ادب است، خدای متعال میفرماید به بُتِ بُتپرستها جسارت نکنید، هر کسی که ادب ندارد نمیتواند شاگرد مکتب امام صادق صلوات الله علیه باشد، این را یقین بدانید، طلبه بودن، اگر بخواهد طلبگی او به امضاء برسد، باید مزیّن باشد، باید آراسته به لباس ادب باشد، «لاَ زِینَهَ کَالْأَدَبِ»،[۶] ادب خیلی ارزش دارد، «إِنَّ هَذَا اَلْعِلْمَ وَ اَلْأَدَبَ ثَمَنُ نَفْسِکَ»،[۷] وجود مبارک امام جعفر صادق صلوات الله علیه میفرمایند این علم و ادب قیمتِ شماست، اگر کسی علم و ادب ندارد قیمت ندارد، اگر بخواهید ارزش پیدا کنید، ارزش شما هم آنقدر بالا برود که بجز خدای متعال هم کسی نتواند شما را بخرد، اینهایی که با آمریکا معامله میکنند، بر سر سفرهی شهدا مینشینند ولی با بیگانه معامله میکنند، خدای متعال اینها را بیارزش کرده است، اینها هیزم جهنّم هستند و ارزشی ندارند، اما اگر کسی بخواهد وزنِ او نزدِ خدای متعال بالا برود و اعتباری داشته باشد و خدای متعال خریدارِ او باشد، خدای متعال خزائنِ خود را برای خرید او بکار ببرد و بغیرحساب به او جزاء بدهد باید دو چیز را داشته باشد، یک مورد علم است و مورد دوم هم ادب است، مخصوصاً ادب در برابر پدر و مادر، ولو اینکه پدر و مادر بد باشند، ادب در برابر استاد، ادب در برابر کسی که به انسان احسان و نیکی کرده است، اینهاست که در جامعه جاذبه ایجاد میکند و زمینهی هدایت شما را فراهم میکند، تواضع و ادب.
وجود مبارک امام صادق سلام الله علیه از همان قدم اول که پذیرفتند برای عنوان بصری نسخهای بدهند و او را با چشمهی علمی مرتبط کنند، از ابتدای کار با آموزش ادب شروع میکنند، «أَبُو مَنْ»؟ او هم خیلی مفتخر بود که عرضه داشت: «أَبُو عَبْدِ اللَّهِ»، حضرت فرمودند: «ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»، دعای خیلی عجیبی است، یعنی این اسم را قدر بدان و بیمسمّی نکن.
اینهایی که نامهایی مانند محمّد و علی دارند، ذهن من یاری نمیکند که دقیق عرض کنم که این نکته را مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف نقل فرمودند یا آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه الشّریف، فرمودند: آشیخ علی زاهد قمی که از شکارهای ملاحسینقلی همدانی است، طلبه بوده است ولی در طلبگی خود ذی طلبگی نداشته است و ذی اشرافی داشته است، پدرِ او متمکّن بود و این شخص هم خود را در حوزهی علمیّه هم با همان وضعیتِ پدری خود نشان میداده است، مرحوم ملا حسینقلی همدانی در مسیر با ایشان برخورد میکند، آخوند ملا حسینقلی همدانی آیت الله فی الارض بودند، نور الانوار بودند، ابوالعرفا بودند، عین العرفان بودند، معدن العرفان بودند، این بزرگوار در برخوردی که با او داشت او را صدا میزند و او جلو میآید، میفرماید: نام شما چیست؟ عرض میکند: نام من علی است، آخوند نگاهی به گنبد مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میکند و یک نگاهی هم به این طلبه میکند و میفرماید: نام صاحب این مرقد مطهّر علی است و تو هم علی هستی؟ تو چه وجه مشترکی با صاحب این مرقد مطهّر داری که نام تو علی است؟
این شیخ بزرگوار جوان و این طلبهی نوپا به قدری منقلب میشود، تا به منزل بیاید عبا و قبا و عمامهی خود را در راه خدا داده بود! و ملا حسینقلی همدانی سلام الله علیه، این شیخ المشایخ مقرّبین و سالکینِ واصل رضوان الله تعالی علیه با یک نگاه همه چیز را از او گرفت، هر چه داشت را ریخت، اما خدای متعال را به او داد.
تا زمانی که انسان همه چیز خود را ندهد نمیتواند به خدای متعال برسد، لا اله الا الله، و اگر این لا الهی ما صادقانه باشد، لا اله یعنی هیچ دلبری جز او نیست و فقط الله دلِ من را برده است و هیچ کس دیگری در دل من نیست و هیچ جذبهای برای هیچ موجودی در دل من نیست، الا الله! مگر الله.
اول باید این طاغوتها و بتها را از کعبهی دل ما بشکنند و بیرون کنند، بعد نوای اذان و لا اله الا الله از این کعبه به عالم میرسد، دل ما خانهی خدای متعال است، اگر بتها را از این خانه بیرون کنیم، فرمانهای الهی از این دل به زوایای عالم میرسد.
چرا امام خمینی رضوان الله تعالی علیه عالم را با طنین دین و مردانی و عزّت و مقابلهی با استکبار پُر کردند؟ آیا این امواج ماهوارهای بود که امام را جهانی کرد؟ و امروز این رشادتی که در غزّه میبینید، این یک حادثهی برخورد بین غزّه و اسرائیل نیست، این اقتدارِ دین است، اقتدارِ توحید است، امواجِ این در همهی عالم میرسد، باش تا صبح دولتش بدمد، همهی اینها نوای امام است، امواج قلب عرشی حضرت امام است که هر روز سطح وسیعی از عالم را تکان میدهد و طوفانی میکند.
وقتی دل خانهی خدا شد «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ»،[۸] پایگاه هر پادشاهی یک جایی است، ولی تخت خدای متعال در همهی عالم مرکزِ قدرت است، وقتی قلب شما تخت الهی شد و کرسی خدای متعال شد، این قلب عالمگیر است، قلب محیط است، این جلوهی خدای متعال است، این نوای حق است، این حقیقتِ توحید است، نه فقط با زمان خودتان بلکه تا دامنهی قیامت با فطرتها ارتباط پیدا میکنید، نماز اگر نماز باشد آن «اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِ اللَّه الصّالِحینَ»، شما با یک نماز با همهی صالحینِ گذشته و آینده مرتبط میشوید، به شرطی که خودمان صالح باشیم، و این سلام از مرکز صلوح به صالحین اتصال پیدا کند.
آشیخ علی زاد به آشیخ علی زاهد تبدیل شد! رفت و تمام نمودها را ریخت و بودِ محض شد، جلوهی خدا و آینهی خدا شد.
آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف میفرمودند: آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه زعیم عالم تشیّع بودند و شخصیت اول عالم توحید در زمان غیبت امام زمان ارواحنا فداه بود، گفت: آشیخ علی زاهد مریض بود و ایشان به عیادت او رفتند.
آقای بروجردی خیلی متشخص بودند، خیلی حریم داشتند، ابهّت داشتند، ولی یک ساعت و نیم در مقابل آشیخ علی زاهد زانو زده بودند و حرف هم نمیزد و فقط او را نگاه میکرد.
این با یک نگاه، با یک نظر…
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند…
امام صادق علیه السلام به عنوان بصری هم ادب یاد دادند و هم رمز را به او میدهند، این کنیهی تو مهم است، این اسم که پدر و مادر برای تو گذاشتهاند مهم است و این نام را ضایع نکن، «ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ».
یکی اینکه حضرت دعا کردند این کنیه را که انسان پدرِ بندگی خدا باشد، ابا عبدالله باشد، جوشش وجودِ او تولیدِ عبودت برای خدای متعال باشد، هر نامی که نشانهای از عبدالله و بندگی خدا داشته باشد مقدّستر است.
«ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»، امام معصوم در مورد کسی دعا کند که خدا به تو توفیق بدهد…
توفیق هم در اطاعت و هم در ترک گناه از جانب حضرت حق سبحانه و تعالی است، چون خدای متعال هدایت را در انحصارِ خودش معرّفی نموده است، «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى * وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَهَ وَ الْأُولى».[۹]
یک حدیثی در این رابطه به محضر شریف شما از وجود مبارک امام صادق سلام الله علیه عرض میکنم که ان شاء الله مایهی نورانیت دلهای شما بشود.
توفیق الهی
حضرت فرمودند: «إِذَا فَعَلَ اَلْعَبْدُ مَا أَمَرَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ اَلطَّاعَهِ کَانَ فِعْلُهُ وِفْقاً لِأَمْرِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُمِّیَ اَلْعَبْدُ بِهِ مُوَفَّقاً»،[۱۰] ان شاء الله اهل نماز شب هستید، شما را به خدای متعال قسم میدهم بیایید همّت کنیم و روزها بگذرد و یک گناه برای ما ثبت نشود، گناه قفل است، درِ رحمتِ نماز شب را مقفّل میکند و میبندد، گناه توفیق نماز شب را سلب میکند، توفیق نماز اول وقت را سلب میکند.
من گاهی میشنوم که بعضیها در نماز جماعت حضور پیدا نمیکنند و وسواس دارند، نمیدانم که آیا در امور مالی هم همینقدر وسواس دارند؟ بعضیها در طهارت و نجاست خیلی وسواس دارند، ولی در خوردن مال مشتبه هیچ احتیاطی ندارند!
اینکه کسی طلبه باشد و با وسوسه و تخیّلات خود نماز جماعت را ترک کند، «ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَى أَحْسَنِهِ»،[۱۱] نماز جماعت از اعظم شعائر اسلام است، اگر کسی مدّتی نماز جماعت را عمداً ترک کند تهدید شده است، آثار خیلی سوء دارد، دهنکجی به اجتماعات توحیدی است، و خدای متعال در نماز جماعت اصلاً سخت نگرفته است.
یکی از شیوههایی که امام در مقطعی از عمرشان داشتند این بود که به مساجد مختلف میرفتند و به هر امام جماعتی که آنجا امام جماعت بود اقتدا میکردند، سوءظن خیلی روح را تاریک میکند و سلب توفیق به بار میآورد، سوءظن جزوِ منهیات منصوص قرآن کریم است، «اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»،[۱۲] اینها فقط سلب توفیق است، آدم به دنبال بهانه بگردد که به کسی تنهای بزند و یک چیزی بگوید که شخصیت او را پایین بیاورد یا یک چیزی بگوید که دیگران دیگر از توفیق باز بمانند، کار طلبه کار شخصی نیست، اثر گذار است، هم در طلبههای دیگر و هم در بیرون اثر دارد، باطن طلبه نور است، اصلاً نمیتواند باور کند که کسی کار بدی کرده باشد که نشود پشت آن نماز خواند، یک چیزهایی هم که در ذهن شما میآید، اینها را الهی ندانید، ذهن را بشویید، خیلی حیف است که طلبه از نماز جماعت باز بماند.
فرمود: «وَ سُمِّیَ اَلْعَبْدُ بِهِ مُوَفَّقاً»، در تمام حرکتهای علمی و حبّی و قربی و صلاتی و صیامی و تهجّد خودتان، هر چه دارید موفق هستید، شما نیستید، خدای متعال به شما توفیق داده است که شما این عمل خیر و این عمل صالح را انجام بدهید.
روایاتی که مرحوم شیخ در مکاسب در مورد سوءظن نقل کردهاند خیلی خطرناک است، روایت دارد حلالزاده نیست کسی که عملی از مؤمنی میبیند و نُه احتمال به تعبیر من میدهد که این عمل وجههی خلاف داشته باشد و یک احتمال در ده احتمال این است که یک توجیهی داشته باشد، اگر آن یک احتمال را نگیرد حلالزاده نیست، به این معنا که ممکن است لقمهی این شخص مشکل داشته باشد، ممکن است در انعقاد نطفهی او شیطان شریک باشد، معنی آن این نیست که خدای نکرده زناءزاده است، نه، ولی زلال نیست و قاطی دارد، شیطان در وجود و تکوین او اثر دارد.
نماز جماعت را از مهام امور خودمان قرار بدهیم و به هیچ قیمتی نماز جماعت را تعطیل و کمرنگ نکنیم و گرفتار وسوسههای شیطانی نباشیم، این موضوع سلب توفیق میآورد، «وَ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ»… آن جنبهی مثبت که هر کار خوبی برای عبد الهی پیش میآید به توفیق الهی است «وَ سُمِّیَ اَلْعَبْدُ بِهِ مُوَفَّقاً»، دقت بفرمایید که «سُمِّیَ اَلْعَبْدُ بِهِ مُوَفَّقاً»، همانطور که از امام معصوم «معصوم» یاد میشود، خودِ این یک مدال است، موفق یعنی نظرکرده، اصلاً این عنوان بر او اطلاق میشود، این کسی است که خدای متعال بر او نظر کرده است، خدای متعال این عمل را به او هدیه داده است، «وَ سُمِّیَ اَلْعَبْدُ بِهِ مُوَفَّقاً»، میگویند فلانی آدم خیلی موفقی است، تعبیر خیلی دقیق و درستی است، «وَ سُمِّیَ اَلْعَبْدُ بِهِ مُوَفَّقاً».
«وَ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ»، در بُعدِ ترک معصیت، «وَ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ أَنْ یَدْخُلَ فِی شَیْءٍ مِنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَحَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَهِ»، اگر آدم دل بدهد و بمیرد جا دارد، بندهای میخواهد خود را به خطر بیندازد، میخواهد خود را در آتش گودال جهنّم بیندازد، خدای متعال میآید و حائل میشود و میگوید من نمیگذارم بروی، خودِ خدای متعال حائل میشود.
از این تعبیرات لطیف چه احساسی دارید؟ وقتی عبدی تصمیم میگیرد که وارد کانون گناه بشود الله تبارک و تعالی حائل میشود و میآید و جلوی بندهی خود را میگیرد، «وَ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ أَنْ یَدْخُلَ فِی شَیْءٍ مِنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَحَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَهِ فَتَرَکَهَا کَانَ تَرْکُهُ لَهَا بِتَوْفِیقِ اللَّهِ تَعَالَی»، وقتی خدای متعال حائل شد بنده این گناه را ترک میکند، اینکه بنده این گناه را ترک کرده است به حسابِ هنرِ خود نگذارد، خدا به داد او رسیده است، به توفیق الهی است.
سنبل این معنا در قرآن کریم حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام هستند که خدای متعال او را در همهی امورات او موفق کرد، ولی میگوید «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی»،[۱۳] طبیعت بشری خیلی چیزها را اقتضاء دارد، من هم خودم را از آن بُعد که من من هستم تبرئه نمیکنم، «إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی»، این الله من بود که من را دوست داشت و جلوی من را گرفت، «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ»،[۱۴] یوسف هم تمایل پیدا میکرد، ولی خدای متعال چشم او را به چیزی روشن کرده است که این برای او کوچک شد، جمال خدای متعال را دید. مگر خدای متعال آدمی که بندگی خدا را کرده باشد رها میکند تا خود را نجس و زشت کند و خود را از چشم خدا و اولیای خدا بیندازد؟ گناه آدم را ساقط میکند، «فَحَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَهِ»، وقتی حائل شد حضرت یوسف علیه السلام این حیلولت را دید، «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ»، به او نگفت بلکه خودِ او دید، «مَعَاذَ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ».[۱۵]
روضه و توسّل به حضرت رقیّه سلام الله علیها
صلی الله علیک یا اباعبدالله…
حسین جان! خیلیها را در طول تاریخ، هم در روز عاشورا، هم برای عاشورائیان تا روز قیامت حساب باز کردهای، مدام آنها را از لجن بیرون کشیدی و دل آنها را پاک کرد و خودشان را جبههای کردی و خلعت شهادت به تن آنها کردی… حسین جان! ما هم فقط شما را داریم، هر کسی کسی دارد، یار نورسی دارد، ما هم شما را داریم حسین جان!
یکی از بندگان صالح خدا که پدر او قطعاً اهل تشرّف بود، و مرحوم آیت الله مصباح اعلی الله مقامه الشّریف هم از او یاد میکرد و چیزهایی از تشرّفات او به زبان میآوردند، پسرِ او هم در خط پدر است، ولی میگوید من هر چه دارم از حضرت رقیّه سلام الله علیها دارم…
سه ساله هستند ولی جلوهی مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند، دختربچه چقدر طاقت دارد؟ مگر میتواند در بیابانهای گرم بدود؟ یک دختر مانند گل لطیف است، آن هم دختری که سه ساله باشد، مگر طاقتِ سیلی دارد؟ مگر طاقتِ چوب و تازیانه دارد؟ اما چه ظرفیتی! حتّی یک مرتبه هم به حضرت زینب کبری سلام الله علیها شکایت نکردند… فقط به دنبال پدر بودند و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را جستجو میکردند… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم آمدند، ولی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عاشق بودند و عاشق هم با سر میآید، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با سر آمدند… حضرت رقیّه سلام الله علیها این سر را به دامان گذاشتند، بجای اینکه حضرت رقیّه سلام الله علیها برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ناز کنند دوست داشتند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای او ناز کند…
میگفتند: «مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟»،[۱۶] پدر جان! چقدر زیبا شدهای، محاسن خودت را خضاب کردهای، آیا میشود به من بگویی که محاسن سفید شما به این رنگ درآمده است؟ چه رگهای زیبایی داری، انگار که این رگها الهی شده است و بوی خدا میدهد، چه کسی این رگها را بریده است؟
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
أَسْتَغْفِرُ اللّه الَّذِی لَا إِلهَ إِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّوْمُ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ مِنْ جَمِیعِ ظُلْمِی وَجُرْمِی وَ إِسْرافِی عَلَى نَفْسِی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ، نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم الأعز الأجل الأکرم اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین وَ بِالأئِمَّه مِن وُلدِ الحُسَین وَ بِدَمِ الشُّهَداء یا الله… یَا أرحَمَ الرّاحِمین، یَا غیاثَ المُستَغیثیِن، یَا إلَهَ العَاصِین، یَا رَبَّ الشُّهَداء وَ الصّدیقین، یَا رَبَّ المُستَضعَفِین، یَا رَبَّ الحُجَّه…
خدایا! لباس ظهور بر قامت مولا و صاحبمان امام زمان ارواحنا فداه بپوشان.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم ما را جزو خدمتگزاران ویژهی حضرت حجّت ارواحنا فداه محسوب بفرما.
خدایا! عنایت خاصّ حضرت حجّت ارواحنا فداه را شامل این جمع بگردان.
خدایا! همهی حوزههای علمیّه را به نور ولاء و انقلاب و مجاهدت و تقوا مزیّن بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهم سایهی نایب امام زمان ارواحنا فداه، پرچمدار نهضت مستضعفان، سکّاندار کشتی انقلاب، این سیّد بزرگوار ما را با کرامت و کفایت در انتقال پرچم انقلاب به صاحب اصلی آن موفق و مؤیّد و مستدام بدار.
خدایا! انگیزههای ما را خالص بفرما.
خدایا! ما را موحّد بدار.
خدایا! ما را موحّد بمیران.
خدایا! عشق خودت را در خانهی دل ما مملو بفرما.
خدایا! اغیار را از این خانهی خودت بیرون بفرما.
خدایا! عاقبت ما را به مهر شهادت مزیّن بگردان.
خدایا! در این انتخابات رئیس جمهور مطلوب که شهدا شاد بشوند و روح بلند امام راضی بشود و زمینهی خدمت مقام معظم رهبری تعمیق و توسعه پیدا کند و همهی حوزههای علمیّه احساس سرافرازی کنند و مردم ایران احساس امید داشته باشند را نصیب ما بگردان.
خدایا! سفرهی غربگراها را از این مملکت جمع بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهم اگر وابستگان توفیق وارستگی ندارند، شرّشان را به خودشان برگردان و خودشان را به خودشان مشغول بفرما.
خدایا! توفیق خدمت در این جبههی بزرگ را به همهی طلبههای ما که خودشان را تا حصول نتیجهی نهایی در جبهه ببینند و در تبلیغ و تبیین امر توفیقات در خور کَرَم تو داشته باشند نصیبشان بگردان.
خدایا! همه را در این مجاهدت پیروز قرار بده.
خدایا! عموم مریضها، مریضهای مورد نظر، آیت الله جاودان عزیزمان، سلامتی کامل، نشاط، توفیق تنویر افکار و تزکیهی نفوس به آنها عنایت بفرما.
خدایا! مشایخ این مدرسه و حوزه را که همه نور چشم هستند و عزیز هستند و بحمدالله باصفا هستند، بر عزّت و نورانیتشان بیفزای.
خدایا! توفیق مسلمان شدن و مسلمان زندگی کردن و مسلمان مردن را به همهی ما روزی بفرما.
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] نهج البلاغه، خطبه ۲۰۴ (و من کلام له (علیه السلام) کان کثیرا ما ینادی به أصحابه: تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ، فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ، وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَهَ [الْعَرْجَهَ] عَلَى الدُّنْیَا، وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزَّادِ، فَإِنَّ أَمَامَکُمْ عَقَبَهً کَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَخُوفَهً مَهُولَهً لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَیْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلَاحِظَ الْمَنِیَّهِ نَحْوَکُمْ [دَائِبَهٌ] دَانِیَهٌ وَ کَأَنَّکُمْ بِمَخَالِبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِیکُمْ، وَ قَدْ دَهَمَتْکُمْ فِیهَا مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ [مُضْلِعَاتُ] مُعْضِلَاتُ الْمَحْذُورِ؛ فَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْیَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَى.)
[۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۶۸ ، صفحه ۲۲۱
[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۱، صفحه ۲۲۴ (أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى)
[۵] مدینه معاجز الأئمه الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر ، جلد ۴ ، صفحه ۲۸۳
[۶] غرر الحکم و درر الکلم ، جلد ۱ ، صفحه ۷۶۸
[۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۱۸۰ (ضه، [روضه الواعظین] ، قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : یَا مُؤْمِنُ إِنَّ هَذَا اَلْعِلْمَ وَ اَلْأَدَبَ ثَمَنُ نَفْسِکَ فَاجْتَهِدْ فِی تَعَلُّمِهِمَا فَمَا یَزِیدُ مِنْ عِلْمِکَ وَ أَدَبِکَ یَزِیدُ فِی ثَمَنِکَ وَ قَدْرِکَ فَإِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدِی إِلَى رَبِّکَ وَ بِالْأَدَبِ تُحْسِنُ خِدْمَهَ رَبِّکَ وَ بِأَدَبِ اَلْخِدْمَهِ یَسْتَوْجِبُ اَلْعَبْدُ وَلاَیَتَهُ وَ قُرْبَهُ فَاقْبَلِ اَلنَّصِیحَهَ کَیْ تَنْجُوَ مِنَ اَلْعَذَابِ.)
[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۵ (اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ)
[۹] سوره مبارکه لیل، آیات ۱۱ و ۱۲
[۱۰] معانی الأخبار ، جلد ۱ ، صفحه ۲۰ (حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْوَرَّاقُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بن [زائد] اَلشَّیْبَانِیُّ وَ عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسَ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا اَلْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَیْمَانَ اَلْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْفَضْلِ اَلْهَاشِمِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ – مَنْ یَهْدِ اَللّٰهُ فَهُوَ اَلْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِداً فَقَالَ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یُضِلُّ اَلظَّالِمِینَ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ عَنْ دَارِ کَرَامَتِهِ وَ یَهْدِی أَهْلَ اَلْإِیمَانِ وَ اَلْعَمَلِ اَلصَّالِحِ إِلَى جَنَّتِهِ کَمَا قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ – وَ یُضِلُّ اَللّٰهُ اَلظّٰالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اَللّٰهُ مٰا یَشٰاءُ وَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ – إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمٰانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ اَلْأَنْهٰارُ فِی جَنّٰاتِ اَلنَّعِیمِ – قَالَ فَقُلْتُ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مٰا تَوْفِیقِی إِلاّٰ بِاللّٰهِ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ – إِنْ یَنْصُرْکُمُ اَللّٰهُ فَلاٰ غٰالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا اَلَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ إِذَا فَعَلَ اَلْعَبْدُ مَا أَمَرَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ اَلطَّاعَهِ کَانَ فِعْلُهُ وِفْقاً لِأَمْرِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُمِّیَ اَلْعَبْدُ بِهِ مُوَفَّقاً وَ إِذَا أَرَادَ اَلْعَبْدُ أَنْ یَدْخُلَ فِی شَیْءٍ مِنْ مَعَاصِی اَللَّهِ فَحَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَیْنَهُ وَ بَیْنَ تِلْکَ اَلْمَعْصِیَهِ فَتَرَکَهَا کَانَ تَرْکُهُ لَهَا بِتَوْفِیقِ اَللَّهِ تَعَالَى وَ مَتَى خُلِّیَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اَلْمَعْصِیَهِ فَلَمْ یَحُلْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا حَتَّى یَرْتَکِبَهَا فَقَدْ خَذَلَهُ وَ لَمْ یَنْصُرْهُ وَ لَمْ یُوَفِّقْهُ .)
[۱۱] الکافی ، جلد ۲ ، صفحه ۳۶۲ (عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ اَلْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی کَلاَمٍ لَهُ: ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى یَأْتِیَکَ مَا یَغْلِبُکَ مِنْهُ وَ لاَ تَظُنَّنَّ بِکَلِمَهٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیکَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی اَلْخَیْرِ مَحْمِلاً .)
[۱۲] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۲ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا ۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ)
[۱۳] سوره مبارکه یوسف، آیه ۵۳ (وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی ۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ)
[۱۴] سوره مبارکه یوسف، آیه ۲۴ (وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ کَذَٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ)
[۱۵] سوره مبارکه یوسف، آیه ۲۳ (وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ ۚ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ ۖ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ)
[۱۶] المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، طریحی، صفحات ۱۳۶-۱۳۷ (فقالت: ما هذا الرّأس ؟ قالوا لها: رأسُ أبیک. فرفعته من الطّشت حاضنه له وهی تقول: یا أباه ! مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ یا أبتاه! مَن ذا الذی قطع وریدک؟ یا أبتاه ! مَن ذا الذی أیتمنی على صغر سنّی ؟ یا أبتاه ! مَن بقی بعدک نرجوه ؟ یا أبتاه ! مَن للیتیمه حتّى تکبر ؟ یا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ یا أبتاه ! مَن للأرامل المسبیّات ؟ یا أبتاه ! مَن للعیون الباکیات ؟ یا أبتاه ! مَن للضائعات الغریبات ؟ یا أبتاه ! مَن للشعور المنشرات ؟ یا أبتاه ! مَن بعدک ؟ واخیبتنا ! یا أبتاه ! مَن بعدک ؟ واغربتنا ! یا أبتاه ! لیتنی کنت الفدى ، یا أبتاه ! لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیا . یا أبتاه ! لیتنی وسدت الثّرى ولا أرى شیبک مخضّباً بالدّماء .ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف , وبکت بُکاءاً شدیداً حتّى غشی علیها ، فلمّا حرّکوها , فإذا بها قد فارقت روحها الدُنیا)