«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
بیان احکام شرعی
یکی از مفطرات روزه جنب شدنِ عمدی است، لذا اگر کسی در روز ماه مبارک رمضان با همسر خود کاری کند و جنب بشود روزهی او باطل میشود و کفّاره هم دارد. و اگر کسی خودارضائی کند، آن هم اگر به مرز خروج منی رسید روزهاش باطل است و چون روزهی خود را با حرام باطل کرده است، فتوای بعضی از علماء این است که علاوه بر اینکه باید قضای روزه را انجام بدهد و کفاره هم بدهد، باید کفارهی جمع بدهد.
کفارهی روزه یکی از سه چیز است، یا باید یک برده آزاد کند، یا باید شصت روز روزه بگیرد که سی و یک روز آن پشت سر هم باشد، و یا اینکه شصت فقیر را اطعام کند.
کسی که غسل نکرده است و صبح شده است کفارهی جمع ندارد، ولی کسی که روزهی خود را با حرام باطل کرده است، بعضی از فقها برای او کفارهی جمع مطرح فرمودهاند.
البته آقایان در رسالههای خودشان نوشتهاند که اگر کسی نمیدانست که کنترل از دستِ او میرود، مثلاً با همسر خود بازی کرد یا خدای ناخواسته در مقام بازی با خود بود و فکر میکرد میتواند کنترل کند ولی منی بیاختیار از او خارج شد فقط قضای روزه دارد و کفاره ندارد و عمدی این کار را نکرده است.
صلواتی ختم بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه نزد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
در ارتباط با امام حسن مجتبی صلوات الله علیه که جزوِ چهرههای قرآنی هستند، خدای متعال ایشان را معرّفی نموده است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را هم عملاً تبلیغ کردهاند و هم با قول و بیان. روایاتی که در عظمت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیده است، شیعه و سنّی نقل کردهاند، و بعضی از این روایات متواتر است. «اِبْنَایَ هَذَانِ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا»[۲]، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دو دستهگل زندگی من هستند، هر دو پسرانِ من هستند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُ»[۳]، خدایا! من حسن را دوست میدارم، کسی که حسنِ من را دوست دارد دوست بدار.
و احترامی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میکردند احترامِ عادی نبود، احترام به یک شخصیتِ ممتازِ عرشی بود.
ان شاء الله خدای متعال مرحوم آقای سیبویه را رحمت کند، در یاد دارید، ایشان در بین منبریها هم در صفا کمنظیر بودند و هم یک ویژگی داشتند که هر سیّدی به مجلس میشد، اگر روی منبر هم بودند تمامقد بلند میشدند و برای او صلوات میفرستاد، و دستِ سیّد را میبوسید.
مرحوم آقای سیبویه بر اساس روایاتی که نسبت به ذراری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمده است این احترام را انجام میدادند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روی منبر نشسته بودند… پیغمبر بلندگوی خدای متعال است، فرمایشی که پیغمبر دارند یک حرفِ جهانی است، «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى»[۴]، حرفهای عادی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم برای خودِ ایشان نبود، کلام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از جانب خدای متعال بود، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بطور مطلق هرچه فرمودهاند ترجمانِ عرش خدا بوده است، پیامرسانِ مطلقِ پروردگار متعال بودند.
خدای متعال فرمودهاند: «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی»[۵]، بگو که این راهِ من است، راهِ من دعوت به خدای متعال است.
هر کاری که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انجام داده است، حتّی اگر تبسّم نمودهاند برای خدای متعال تبسّم نمودهاند و بعنوانِ تعلیم به بندگان خدا تبسّم نمودهاند، حتّی تبسّم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بوی خدای متعال میدهد، اگر اخم نمودهاند برای خدای متعال بوده است و به ما نشان دادهاند که باید در کجا اخم کنیم، حبّ فی الله و بغض فی الله را به ما آموزش دادهاند.
حال چنین شخصیتی که اول شخصیتِ عالم امکان است و سالارِ همهی پیغمبران است و نگین انبیاء و خاتم انبیاء است و دینِ او تا قیام قیامت برای خلایق حجّت است، وقتی چنین شخصیتی بیانی میفرمایند برای مجموعهی پایمنبری خودشان صحبت نمیفرمایند، فرمایشِ ایشان پیام خدای متعال به همهی نسلها تا دامنهی قیامت است.
چنین سخنی از چنین شخصیتی، ایشان مشغول سخنرانی و صحبت هستند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه به مجلس وارد میشدند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه که سه یا چهار سال سن داشتند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به احترام او از منبر پایین میآمدند و به استقبال میرفتند و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را بغل میگرفتند و به بالای منبر میآمدند و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را روی زانوی خویش مینشاندند و گاهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را هم روی زانوی دیگر خویش مینشاندند و بعد سخنرانی خودشان را ادامه میدادند.
نماز خیرالعمل است
میدانید که نماز خیرالعمل است، بهترین چیزی که خدای متعال وضع کرده است نماز است، نماز اتصال سیم دل با خدای متعال است، نماز سفر الی الله است، نماز تحوّل مُلکِ انسان به ملکوت است، نماز معراج است، انسان دلِ خود را با نماز به عالَمِ بالا میفرستد، قیام در این نماز عالمی دارد، رکوع حالتی برتر از قیام است، و برترین حالتِ نماز «سجده» است، سجده فناء فی الله است، نزدیکترین حالِ بشر به خدای متعال حالتِ سجده است.
دو سفارش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در خطبه شعبانیّه
وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در خطبه شعبانیّه دو سفارش به ما فرمودهاند، یکی اینکه فرمودند: شما در گروی اعمال خودتان هستید، چون گرو هستید آزاد نیستید که به بهشت بروید، نمیتوانید راه بهشت را پیش بگیرید، بیایید و خودتان را از این گرو آزاد کنید، خودتان را با استغفار از این گرو آزاد کنید.
استغفار وسیلهای است که شما را از رهن آزاد میکند و پر و بال شما باز میشود، میدان برای شما وسعت پیدا میکند و میتوانید باسرعت به سوی بهشت حرکت کنید.
پس یک مطلب این است که استغفار مایهی آزادی ما میشود.
دوم: پشتِ شما با گناه سنگین است، بار گناه شما خیلی سنگین شده است. در این ماه مبارک رمضان اگر کسی بخواهد این بارِ خود را سبک کند، فرمودند با سجدهی طولانی در ماه مبارک رمضان این بار گناه شما سبک میشود.
ارزش سجده
وجود مقدّس امام صادق صلوات الله علیه در پاسخ به سؤال جوانی که عرضه داشت: یابن رسول الله! به دادِ من برسید! حضرت فرمودند: چه مشکلی داری؟ عرض کرد: گناهِ من بیداد میکند، از گناهِ خودم عاجز شدهام، چه کنم خدای متعال این همه گناهِ من را ببخشد؟ حضرت فرمودند: سجدهی طولانی.
سجدهی طولانی تأثیر خیلی بالایی در ریزش گناه، تقرّب به خدای متعال، زدودن حجابهای باطن، نورانیت دل دارد.
لذا بزرگانی مانند «اویس قرن» در یک سجده دعای کمیل میخواندند. حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این دعای کمیل را اولین مرتبه به کمیل آموزش دادهاند، ولی «اویس قرنی» هم میدانست که باید این دعا را در کجا مصرف کند، سر به سجده میگذاشت و تمام دعای کمیل را در یک سجده میخواند.
گاهی یک سجدهی بعضی از بزرگان مانند استاد آیت الله بجهت اعلی الله مقامه الشّریف یعنی آشیخ محمد حسین غروی اصفهانی هفت ساعت طول میکشید.
«اویس قرنی» لیله السّجود داشته است، بعضی شبها از ابتدای شب سر به سجده میگذاشت و تا آخر شب در سجده بود، لیله السّجود، لیله القنوت، لیله الرکوع داشت.
سجده نور چشم اولیای الهی است.
احترامِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه وقتی که در سجده بودند
حال نماز که بهترین عمل است، وقتی از بهترین شخصیتی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند واقع میشود… نماز یک عالم دیگری دارد، خیرالبشر که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند در حالِ انجام خیرالعمل هستند و در خیرالعمل هم محبوبترین عمل را که سجده است انجام میدهند و در این حالت هستند… رسم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این بود که نماز جماعت ایشان طولانی نبود و دوست داشتند همه بتوانند فیض نماز جماعت را درک کنند و کسی خسته نشود و کسی از کار خود عقب نماند، لذا نماز جماعت را مختصر میخواندند، ولی گاهی پیش میآمد که وقتی اشخاصی به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اقتدا کرده بودند و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حالت سجده بودند، اینها مدام ذکر میگفتند و میدیدند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سر بلند نمیکنند، بعد متوجه میشدند وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حال سجده بودهاند امام حسن مجتبی صلوات الله علیه روی دوش ایشان آمدهاند، و احترام به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مهمتر از سجده برای خدای متعال است، یعنی ارزش امام حسن مجتبی صلوات الله علیه از سجده بالاتر است، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه نور خدا و زینت عرش خدای متعال هستند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنقدر سجده را طول میدادند که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه پایین بیایند.
این احتراماتی بود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه اعمال مینمودند.
اما امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در مسئلهی تدبیر و سیاست…
معاویه ملعون میخواست اسلام را دفن کند اما با زیرکی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مواجه شد!
سیاست معاویه این بود که نام اسلام را دفن کند، این را از اطرافیان خود نقل میکند و با ناراحتی هم نقل میکند، میگوید: آخر شب بود، معاویه من را دعوت میکرد، جزو ندیمهای او بودم، سفرهی دلِ خود را برای ما باز میکرد و با ما مشورت میکرد و خیلی با او خصوصی بودم، قضیه هم عادی بود. ولی یک شب دیروقت من را طلبید و دیدم خیلی ناراحت است، علّت ناراحتی او را از او پرسیدم، گفت: خلیفه او و دوم آمدند و رفتند و نامشان هم با آنها رفت، ولی نام محمد در مأذنهها باقی مانده است! و من قصد کردم که این نام را دفن کنم.
عناد معاویه با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نبود بلکه با شخص حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود و با وجود اسلام عناد داشت و قصدِ دفن نام مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را داشت.
از این جهت برنامهی او این بود که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را به جنگ بکشد و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در جنگ به دست یاران خودش کشته بشوند، چون وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه قشون را بسیج کردند و تا «زیقار» فرستادند و این جمعیت عظیمی که بعنوان قشون امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بودند بدونِ استثناء توسط معاویه خریداری شدند! همه خودشان را با پول فروختند. و نامههایی که معاویه با قلم خودِ این فرماندهان برای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرستاد که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بدانند قشونِ ایشان خودشان را فروختهاند، اینها در آن نامهها قول دادند که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را تسلیم کنند.
علاوه بر این وقتی صلح واقع شد دیگر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فقط از طرف شامیها مورد تهدید نبودند، بلکه از طریق اطرافیان خودشان تهدید میشدند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه حتّی برای نماز خواندن امنیت نداشتند، هیچ امامی مانند امام حسن مجتبی صلوات الله علیه ناامن نبوده است، نه خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، نه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، و نه هیچ امام بزرگوارِ دیگری.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه نه در خانهی خودشان امنیت داشتند و نه امنیت در بیرونِ خانه.
همین مختار که عاقبت به خیر شد، وجود نازنین امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بعد از صلح در خانهی عموی مختار بودند، و همانجا آن شخص کوردل ران حضرت را با آن تیر شکافت و آن جراحت عظیم را بر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه وارد کرد، و مختار جزو کسانی بود که قصدِ اهانت به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه داشت.
اجمالاً تبلیغات معاویه جوّ عمومی را بر علیه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه آنچنان تیره و تار کرده بود که همه راضی بودند که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه کشته بشوند.
ولی حلم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه، دوراندیشی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه، اخلاقی که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه دلها را با اخلاق خود شکار میکردند، هم سخاوتِ ایشان، میهمانخانهی ایشان، غریبنوازی ایشان، هم تحمّل ایشان در برابر بدگوییها حیرتانگیز بود، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه حتّی در یک مورد هم درشتی را با درشتی مقابله نکردند. برخی میآمدند و میگفتند که تو مؤمنین را ذلیل کردی، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میفرمودند: نه! اشتباه میکنید «ما أنَا بِمُذِلِّ المُؤمِنینَ ولکِنّی مُعِزُّ المُؤمِنینَ»[۶]، من مایهی عزّت مؤمنین هستم.
این نرم سخن گفتنِ حضرت، این میدان دادنِ حضرت به افرادی که دلِ پُری با تبلیغات پیدا کرده بودند، جامعهای که بر علیه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بودند را خلع سلاح کرد.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه سیاست و عقلی را بکار بردند که از عهدهی احدی برنمیآمد، تحملِ دشمن… بهرحال میگویید دشمن است، ولی وقتی دوست بلندگوی دشمن میشود و هزار زخم زبان میزند، عرصه را برای انسان تنگ میکند، هر چه باشد انسان عصبانی و ناراحت میشود. در مورد امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هم این افراد یک یا دو نفر نبودند، یک مرتبه و دو مرتبه هم نبود، مرتّب ملامت میکردند و زخم زبان میزدند، و همه جا از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بجز حوصله و تبسّم و نوازش و منطق هیچ چیزی ندیدند.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه شیرِ جمل
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در زمان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مورد جفای عایشه قرار گرفت و طلحه و زبیر همراه با عایشه بصره را بر علیه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شورانده بودند، فرماندهای که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه منصوب کرده بودند «عثمان بن حنیف» بود.
این شورشیان رفتند و به استانداری رسیدند و والی را خلع سلاح کردند و موهای صورت او را کندند، حتّی یک مو در صورت استاندار حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باقی نماند، وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه با قشون به بصره وارد شدند و به استانداری رفتند و «عثمان بن حنیف» را در آن چهره دیدند شوخی کردند و فرمودند: من تو را پیر فرستاده بودم اما تو جوان شدهای، صورتِ تو بیمو شده است و جوان شدهای! یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به او روحیه دادند. حال استاندار حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در این شرایط در کوفه «ابوموسی اشعری» بود.
ضربههایی که ابوموسی اشعری به جبههی ولایت زده است کمنظیر است، خیلیها معتقد هستند که ابوموسی اشعری آدمِ سادهای بوده است و فریب میخورده است، ولی ان شاء الله خدای متعال آشیخ حسین لنکرانی را رحمت کند که در تاریخ خیلی عمیق بود و خودِ ایشان هم تاریخ مجسّم بودند و یک دوره هم زمان رضاخان در مجلس شورا بوده است، او که در تاریخ دقیق بود میگفت: ابوموسی اشعری بسیار پیچیده بود و در عناد با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خیلی پیچیده عمل میکرد، او در لباس زهد میآمد، دیگران تجملگرا بودند و مردم فریب آنها را نمیخوردند، ولی آن چیزی که باعث شده بود حریم ابوموسی اشعری را نگه دارند این بود که او در ظاهر خود را به مال دنیا آلوده نکرده بود، بعلاوه اینکه مرتب نماز میخواند، این نماز و تسبیح آب کشیدنِ او مردم را فریب داده بود.
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمان جنگ دادند و از مردم کوفه کمک خواستند، ابوموسی اشعری که نماینده و والی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بود مقابلِ بسیج مردم برای دفاع از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و رفتن به جنگ با بصریها را گرفت و میگفت: مسلمان نباید خون مسلمان را بریزد، این فتنه است و شما هم در این جنگ شرکت نکنید.
کسی که وارد شد و این وضع و این فضا را تغییر داد امام حسن مجتبی صلوات الله علیه است.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه آمدند و در مسجد یک خطبهی نافذِ دارای جهات بلاغت و فصاحت را ایراد نمودند، و بعد هم با شجاعت و سیاست، دیدند با اینکه مردم تهییج شدهاند و برای نصرتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اعلانِ آمادگی کردهاند، ولی ابوموسی اشعری سران را میبیند و به نرفتن به جنگ تشویق میکند.
خودِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه ابوموسی اشعری را از کوفه بیرون نمودند و دوازده هزار قشون را همراه با خود به بصره بردند که موجبِ پیروزی جنگ جمل و خشنودی قلب مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شدند.
مسئولیت شایستهی کیست؟
در حدیثی دارد که ولایت و مسئولیت و مدیریت شایستهی کسی نیست مگر اینکه دارای سه خصلت باشد، یک: «وَرَعٌ یَحْجِزُهُ عَنِ اَلْمَعَاصِی»[۷]، دارای ورع باشد و خداترس باشد و هیچ وسوسهای او را گرفتارِ گناه نکند.
وجود مقدّس امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در یک خلوتی در بیابان نشسته بودند و یک زن زیبای بدوی دید امام حسن مجتبی صلوات الله علیه تنهاست.
جمال امام حسن مجتبی صلوات الله علیه کمتر از حضرت یوسف علیه السلام نبود، این زن شیدا و شیفتهی جمال امام حسن مجتبی صلوات الله علیه شد، حضرت مشغولِ نماز بودند، آن زن آمد و ایستاد تا اینکه نماز امام حسن مجتبی صلوات الله علیه تمام شد. حضرت همیشه به کسی که کار داشت توجّه میکردند و کارِ او را میپرسیدند، از این زن هم پرسیدند چکار داری؟ آن زن گفت: من خودِ شما را میخواهم! شروع کرد به وسوسه کردن!
حضرت یوسف علیه السلام نتوانست زلیخا را هدایت کند بلکه خودِ او فرار کرد، ولی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه شروع کردند به گریه کردن، آن زن هم منقلب شد و شروع کرد به گریه کردن، در این حال حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رسیدند و دیدند امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در حال گریه کردن هستند و این زن هم گریه میکنند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم برای گریهی امام خودشان گریه کردند و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هیچ چیزی نفرمودند.
شب امام حسن مجتبی صلوات الله علیه حضرت یوسف علیه السلام را در خواب دیدند، همینکه حضرت یوسف علیه السلام را دیدند گریه کردند، حضرت یوسف علیه السلام عرضه داشتند: چرا گریه میکنید؟ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: بخاطر مظلومیت و غربتِ تو. آن زن قصدِ تو را کرده بود ولی تو را زندانی کردند و این همه بلا بر سرِ شما آوردند، حضرت یوسف علیه السلام عرضه داشتند: کاری که شما کردید کمتر از کارِ من نبود.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرار نکردند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه با سلاحِ اشکِ خود هم خدای متعال را راضی کردند و هم این زن را هدایت کردند.
این ورعی است که هر مسئولی چنین پاکدامنی نیاز دارد که بتواند خود را در همهی مواقع از معصیت حفظ کند.
دوم: «خُلُقٌ یُدَارِی بِهِ اَلنَّاسَ» مدارا کند، دارای ظرفیت و حلمی باشد که بتواند آدمهای جاهل و کمظرفیت را در خود هضم کند، با آنها مقابله نکند، با آنها همتراز نشود، این ظرفیت بالاترین ضرورتی است که برای یک رئیس جمهور، برای یک مسئول لازم است.
حال در این مناظراتی که شما در گذشته دیدید، کمظرفیتی بعضی از این آقایان را ملاحظه کردید، هم عصبانی میشدند، هم تهمت میزدند، هم حرفهای بد میزدند.
اگر کسی پیرو امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و پیرو اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین باشد باید اخلاق اسلامی خود را در رقابتها هم حفظ کند، نباید ناراحت و عصبی باشد و به دیگری برچسب نزند و داد نزند.
این حلم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه است که حتّی یک مرتبه هم کسی نتوانست حضرت را عصبانی کند.
سومین چیزی که در مسئول نیاز است «مردمداری» است، «و حسن الولایه لمن یلی کانه الوالد برّ الرئوف». (سند پیدا نشد)
باید آنقدر نسبت به مردم مهربان باشد که گویا پدرِ مهربانِ آنهاست، برای مردم پدری کند نه اینکه سیاستبازی و صحنهسازی کند و مردم را بهم بریزد و بیگانه را بر ما مسلّط کند.
این سیرهی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بود که هم ورع داشتند که ایشان را از بدیها محافظت میکرد، هم حلمی داشتند که هیچ جاهلی نتوانست امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را به غضب دربیاورد، و هم مهربانی ایشان.
پدر مهربان است ولی مهربانی امام قابل مقایسهی با پدر نیست.
توسّل به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه
صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّهَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه.
زمانی من میخواستم به مکّه بروم، رفتم تا با آیت الله حسنزاده خداحافظی کنم، به ایشان عرض کردم: توشهای به من بدهید، فرمودند: من یک روضه برای تو میخوانم، میفرمودند: بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها همهی بچهها را آرام کردند، ولی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه آرام نمیگرفتند، به ایشان گفتند: شما فرزند ارشد هستید، باید شما آرام بگیرید تا بتوانیم بچههای کوچکتر را آرام کنیم، اینها را آرام کردیم، چرا شما آرام نمیگیرید؟ فرمودند: اینها که در کوچه نبودند…
آنچه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه دیدند این بچهها ندیده بودند، این است که مرحوم شیخ عبدالزهرا میگوید: امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را در عالم رؤیا دیدم، به ایشان عرض کردم: آیا ۲۸ صفر جگر شما پاره پاره شد؟ فرمودند: نه! من ۲۸ صفر راحت شدم، آن زمانی که مادرم را در کوچه، مقابل چشمان من زدند جگرِ من پاره پاره شد…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم الأعز الأجل الأکرم بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الحُسَین یا الله…
خدایا! ما را ببخش و بیامرز.
خدایا! شب جمعه است، اموات و گذشتگان ما را، ذوی الحقوق ما را ببخش و بیامرز.
خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! ما را در زمرهی یاران امام حسن مجتبی صلوات الله علیه محسوب بفرما.
خدایا! به ما ثبات قدم عنایت بفرما.
خدایا! نسل جوان ما را به ساحل نجات و ساحل سعادت نائل بگردان.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم حاجات حاجتمندان را روا بفرما.
خدایا! درد دردمندان را دوا بفرما.
خدایا! مریضهای مورد نظر را شفای عاجل عنایت بفرما.
خدایا! سایه پربرکت رهبر عزیزمان را مستدام بدار.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم این مملکت و این نظام و این مردم عزیز و این رهبر خوب را دشمنشاد نکن.
خدایا! دشمنان ما را مخذول بفرما.
خدایا! شرّ دشمنان ما را به خودشان متوجّه بفرما.
خدایا! آنچه خواستیم و نخواستیم، خیرِ دین و دنیای ما هست به ما روزی بفرما.
غفرالله لنا و لکم
[1] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] مجموعه نفیسه فی تاریخ الأئمه من آثار القدماء من علماء الإمامیه الثقات، جلد ۱ ، صفحه ۱۸۳ (وَ رَوَى اَلْعَامَّهُ وَ اَلْخَاصَّهُ أَنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: « اِبْنَایَ هَذَانِ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا، وَ أَبُوهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا». وَ هُمَا حُجَّتَانِ بِجَابَلْقَا وَ جَابَلْسَا وَ مَا بَیْنَهُمَا، وَ هُمَا مَدِینَتَانِ بِالْمَشْرِقِ وَ اَلْمَغْرِبِ فِیهِمَا خَلْقٌ لَمْ یَهُمُّوا بِمَعْصِیَهِ اَللَّهِ قَطُّ.)
[۳] المناقب ، جلد ۴ ، صفحه ۲۵ (سُنَنِ اِبْنِ مَاجَهَ وَ فَضَائِلِ أَحْمَدَ رَوَى نَافِعٌ عَنِ اِبْنِ جُبَیْرٍ عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ : أَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُ قَالَ وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ .)
[۴] سوره مبارکه نجم، آیات ۳ و ۴
[۵] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۸ (قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ)
[۶] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال ، جلد ۲۰ ، صفحه ۶۴۴
[۷] الکافی ، جلد ۲ ، صفحه ۱۱۶ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : ثَلاَثٌ مَنْ لَمْ یَکُنَّ فِیهِ لَمْ یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اَللَّهِ وَ خُلُقٌ یُدَارِی بِهِ اَلنَّاسَ وَ حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ اَلْجَاهِلِ .)