عناوین

درس اخلاق حوزه علمیه امام خمینی(ره)-جلسه ۱۲۶

Share on print
چاپ
Share on email
ارسال

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

«اللَّهُمَّ أَحْیِنِی مَا أَحْیَیْتَنِی مَوْفُوراً وَ أَمِتْنِی مَسْرُوراً وَ مَغْفُوراً وَ تَوَلَّ أَنْتَ نَجَاتِی مِنْ مُسَاءَلَهِ اَلْبَرْزَخِ وَ اِدْرَأْ عَنِّی مُنْکَراً وَ نَکِیراً وَ أَرِ عَیْنِی مُبَشِّراً وَ بَشِیراً وَ اِجْعَلْ لِی إِلَى رِضْوَانِکَ وَ جِنَانِکَ [جَنَّاتِکَ] مَصِیراً».

ایام الله رجب المرجب است، و همچنان مائده‌ی ویژه‌ی این ماه برای دل‌های آماده گسترده است، و حیف است که لحظه‌ای از این ماه به غفلت از دستِ ما برود، و گنج‌های خاصّ این ماه که ذخیره‌ی قبر و قیامتِ ماست برای ما نماند.

دعا عبادت است

دعا فی نفسه عبادت است، دعا خواستنِ تنها نیست، دعا بودنِ با خدای متعال است، دعا خواندنِ خدای متعال است، دعا انس با محبوب است، دعا کندنِ دل از ماسوی الله است، با او خلوت کردن و از اغیار بریدن است، انسان از اغیار قطع کند و با یار باشد، این حقیقتِ دعاست، و دعا خود را در مناجات نشان می‌دهد، مناجات روحِ دعاست، مناجات هم همخوانی کردن نیست، مناجات آن ندا و از دور صدا زدن است، مناجات نجواست، نجوا یعنی درِ گوشی صحبت کردن، یعنی فقط با او باشیم و با غیر از او مطلقا نباشیم، کسی که از همه کنار می‌کشد، از همه چیز دل می‌کَنَد و به سوی او می‌گریزد، از ماسوی می‌گریزد، از خود می‌گریزد، کسی که از خود و از هر چیزی که غیر از دوست است دست می‌شوید و خدای متعال او را به حضور می‌پذیرد و انسان می‌یابد که هیچ کسی جز او ندارد، هیچ دادرس و فریادرسی ندارد، هیچ یار و یاوری و پشتیبانی ندارد و هیچ شأنی از شئون را جز او ندارد، همه کَس و همه چیزِ او خودِ اوست، این می‌شود دعا.

دعا هیچ شرطی ندارد

مرحوم علامه بزرگوار، مفسّر کبیر قرآن کریم، صاحبِ دَمِ عیسوی، علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه، درباره‌ی این «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۲] می‌فرمایند: دعا هیچ شرطی ندارد، دعا بر حسبِ وعده‌ای که خدای متعال داده است، بر حسبِ تضمینی که خدای متعال اعلان فرموده است مستجاب است، و اگر کسی فکر کند که دعا کرد و مستجاب نشده است باید بداند که دعای او دعا نبوده است، اگر حقیقتِ دعا محقق بشود خودِ دعا استجابت است، خدای متعال دعا کرده است و ما را خوانده است، اگر حجابی نبود و ما نوای حق را با گوشِ جان دریافت کرده باشیم، امکان ندارد که ما خود را به او نسپرده باشیم، اگر این اتّصال حاصل بشود که دیگر «مَن» نمی‌ماند، من فانیِ در او می‌شوم.

نقل داستانی از حضرت ابراهیم علیه السلام

در حالاتِ حضرت خلیل حضرت ابراهیم علیه السلام دارد بر اینکه صدایی در بیابان گوشِ ایشان را نوازش داد، «سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَهِ وَ الرُّوحِ»، روحِ ایشان پرواز کرد و دلِ ایشان آب شد.

تو چه کسی هستی که نامِ محبوبِ من را بردی؟ اگر یک مرتبه‌ی دیگر این اسم را بشنوم نیمی از داراییِ خود را به مژدگانی می‌دهم، یک مرتبه‌ی دیگر این صدا را شنیدند، حالتِ هیجانی بیشتر وجودِ ایشان را گرفت، دیگر در خود نمی‌گنجیدند، ای کسی که نامِ دوستِ مرا بردی، (به تعبیرِ من) مرا بیچاره کردی، دل مرا آب کردی، اگر یک مرتبه‌ی دیگر هم این صدا بشنوم خودم را هم به تو می‌بخشم، اینجا بود که منادی حق خود را نشان داد، جبرئیل بود، شنیدنِ نامِ او برای کسی که به اصلِ خود…

او هستیِ مطلق است، ما آیه‌ی او هستیم، سایه‌ی او هستیم، نمی‌توانیم بی‌او باشیم، ولی غفلت حجاب شده است، معصیت حائل شده است، رذائلِ اخلاقی این آینه را گرفتارِ زنگار کرده است، اصلِ خودمان را، خودمان را از یاد برده‌ایم، من و او نداریم، «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۳]، مگر جز او کسی و چیزی در عالم هست؟

کسی که خود را دوست دارد و خودِ او در برابرِ هستیِ مطلق فقط یک فقرِ مطلق است، مگر می‌تواند او به ما نگاه کند و من «من» باشم؟

«ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»، عجب! چقدر بزرگ است! چقدر بنده‌نواز است! چقدر اکرم‌الأکرمین است، من را صدا می‌زند، باور کنم که خدای متعال مرا صدا می‌زند.

شأن نزول دعای «اللَّهُمَّ یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَهِ»

«محمد بن رواد» می‌گوید: ما در مسجد سهله نماز خواندیم، گفتیم به مسجد صعصعه هم سری بزنیم، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آنجا نماز خوانده‌اند و حجج الهی در آنجا عبادت کرده‌اند، مسجد صعصعه با مسجد سهله خیلی فاصله ندارد، منتها جزوِ مساجدِ فراموش‌شده است، زائرین به مسجد صعصعه نمی‌روند، گفتیم به آنجا برویم، به مسجد صعصعه رفتیم و نماز خواندیم، دیدیم شترسواری شترِ خود را جلوی مسجد خواباند و آن را در سایه‌ای بست و واردِ مسجد شد و دو رکعت نماز خواند، ولی نمازی متفاوت، و شروع کرد این دعا را خواندن: «اللَّهُمَّ یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَهِ وَ الْآلاَءِ الْوَازِعَهِ…»، وقتی این دعا را خواندند و خواستند تشریف ببرند، دوستِ من به من گفت که برویم و ببینیم که این آقا کیست، نمازِ او و دعا و مناجاتِ او طورِ دیگری بود، شرفیاب شدیم و سلام کردیم، عرضه داشتیم که شما را به خدای متعال قسم می‌دهیم که خودتان را معرّفی کنید که شما چه کسی هستید؟ حضرت فرمودند: من هم شما را قسم می‌دهم که بگویید به نظرِ شما من چه کسی هستم؟ هر دوی آن‌ها یکی بعد از دیگری مورد توجه حضرت قرار گرفتند و گفتند که من فکر می‌کنیم شما جناب خضر نبی علیه السلام هستید، حضرت فرمودند: والله من کسی هستم که خضر هم تشنه‌ی دیدارِ من است، به تعبیرِ ما او هم بیابانی و خانه‌خرابِ من است. بعد فرمودند: «أنا صاحبکم!» من صاحبِ شما هستم، من امام زمانِ شما هستم، حضرت خود را معرّفی کردند.

چه می‌شود که ما هم یک خوابی ببینیم و حضرت به ما بفرمایند که من صاحبِ شما هستم؟!

آقا من بی‌صاحب هستم، من بی‌کس هستم، من رها هستم، آیا شما مرا از خود رانده‌اید؟ آیا مرا به دستِ دشمنِ خود داده‌اید؟ آیا دیگر صاحبِ من شیطان است؟ من چه کسی را دارم؟ طبیبِ من! مرا به همه‌ی بدی‌هایم تحمّل کن.

حضرت فرمودند: من صاحبِ شما هستم، من امام زمان شما هستم. اگر حضرت چنین فرمایشی به شما داشته باشند شما چه حالتی پیدا می‌کنید؟

برادران یوسف نمی‌دانستند که خدمتِ حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام هستند، ولی یکمرتبه آن کَرَم و بزرگی و جلال و عظمت و جمال و اکرام را دیدند و گفتند: آیا تو یوسف هستی؟ گفت: من یوسف هستم.

آیا شما وقتی این چیزها را می‌شنوید دلتان هوایی نمی‌شود؟ آیا آرزو نمی‌کنید که یک جایی در خدمتِ حضرت باشید و مدام به قد و بالای حضرت نگاه کنید و فرمایشات حضرت را بشنوید و بی‌اختیار بشوید و بگویید: آیا شما صاحبِ من هستید؟ آیا شما امام زمان روحی فداه هستید؟

یابن الحسن! هَلْ إِلَیْکَ یَابْنَ أَحْمَدَ سَبیلٌ فَتُلْقى؟ یابن فاطمه! مَتَى أَحَارُ فِیکَ یَا مَوْلایَ… دیگر سرگردان هستم! گرگ‌ها مرا در بیابان‌ها می‌خورند، من را رها نکنید…

این دعا با این شأن نزولی که عرض کردم دعای خاصّی است، ابتدای آن جلوه‌های توحیدی است، معارفِ حَقّه است، توصیفِ حَقّه و حمد و ثناء از زبان مبارک حضرت است، بعد به مرحله‌ی دعا و درخواست می‌رسد، حضرت آخرت می‌خواهند، ولی آخرت در دنیا تحصیل می‌شود، این موضوع را فراموش نکنیم، ما به دنیا آمده‌ایم، دنیا برای ما مقدّمه و مزرعه و تجارتخانه است، «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ ۖ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا»[۴].

حال این مقدّمه؛ ان شاء الله اگر خدای متعال عمری داد و بنا شد هفته‌ی بعد هم در محضر شما سربازانِ حضرت و افسران و نوکران و خدّامِ حضرت حجّت ارواحنا فداه باشیم، آن قسمت از دعا را ان شاء الله در محضرِ شما خواهیم بود.

روضه حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه

چون امروز مقدّمه کمی طول کشید می‌خواهم روضه حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر صلوات الله علیه بخوانم، که دیگر در آستانه‌ی شهادتِ این باب الحوائج هستیم، شما هم دل‌های خودتان را روانه‌ی بغداد کنید، یک حواله‌ای هم بگیرید، خیلی حیف است که انسان در این چند روزی که زنده است نتواند مرتّب به کربلا و کاظمین و اعتاب مقدّسه برود…

السَّلامُ عَلَى المُعَذَّب فِی قَعرِ السُّجُون… خیلی جانسوز است، «سجون» نشان می‌دهد که این زندان زیرزمین‌ها داشته است، چندطبقه بوده است، گویا مانندِ یک چاهی است که قعر دارد، و امام را در یک زندانِ بسیار مخوفی که درکات دارد، در آن گودالی که بودند دقیقاً انتهای گودال بوده‌اند، «فِی قَعرِ السُّجُون»، در قعر سجون هم راحت نبوده‌اند، «المعذّب»… گویا به حضرت جسارت می‌کرده‌اند… باب‌الحوائجِ ما را به زنجیر بسته بودند، این زنجیر یک زنجیرِ عادی نبوده است، ساقِ مبارکِ حضرت کوبیده شده بود…

یا موسی بن جعفر… یا باب الحوائج… گرفتار بودید، اذیت شدید، غل و زنجیر به گردنِ مبارکِ شما بود، اما دیگر عمّه‌ها و خواهرهای شما نبودند… مادرِ امام رضا صلوات الله علیه نبودند که ببینند چه بر سرِ شما آمد…

امان از دلِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها… چه‌ها که ندیدند، هم سرِ بریده دیدند، هم بدنِ برهنه دیدند، هم امام سجّاد صلوات الله علیه را در غُل و زنجیر دیدند… می‌گویند از ساق‌های مبارک حضرت سجّاد صلوات الله علیه خون جاری می‌شد…

یابن الحسن! آجرک الله…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

أَسْتَغْفِرُ اللّه الَّذِی لَاإِلهَ إِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّوْمُ… آیا حال به امام زمان روحی فداه حق می‌دهید که «أَندُبَنَّکَ صَباحا و مَساءً»[۵]… فراموش‌شدنی نیست، صبح و شام برای شما گریه می‌کنم… قربانِ ناله‌های امام زمان روحی فداه…

دعا

أَسْتَغْفِرُ اللّه الَّذِی لَاإِلهَ إِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّوْمُ ذُوالْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ وَ أتوب الیه.

اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین، وَ بِالأئِمه مِن أولادِ الحُسَین یا الله… یَا أرحَمَ الرّاحِمین… یَا غیاثَ المُستَغیثیِن، یَا إلَهَ العَاصِین، یَا مَن إسمُهُ دَواء وَ ذِکرُهُ شِفاء، یا سَریعَ الرّضا…

خدایا! امام زمان روحی فداه را برسان.

خدایا! قلبِ مبارکِ امام زمان روحی فداه را همیشه از ما راضی بدار.

خدایا! توفیقِ درکِ محضرِ حضرت حجّت ارواحنا فداه را، دریافتِ مقبولیت در نوکری و گرفتنِ مدالِ رضایتِ حضرت حجّت ارواحنا فداه را نصیبِ ما بگردان.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم توفیقِ استفاده‌ی درست، با ظرفیت‌های موجود، از ماه رجب، از درس، از بحث، از مطالعه، از عبادت، از نماز شب، از روزه‌های این ماه… خدایا! ما را محروم نگردان.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم ما را در دنیا و آخرت از قرآن و عترت و علم و دانش و بینش و بصیرت جدا مگردان.

خدایا! این کشور را از شرّ اشرار، شیاطین داخلی و خارجی حفظ بگردان.

خدایا! سایه‌ی پُربرکتِ ناخدای کشتیِ انقلاب، پرچمدارِ نهضتِ مستضعفان، نایبِ امام زمان روحی فداه، رهبرِ نورانی‌مان را با اقتدار و عزّت و کفایت و کرامت مستدام بدار.

خدایا! به همین زودی پرچم انقلاب را با دستِ مبارک ایشان بلاواسطه تحویلِ امام زمان روحی فداه بفرما.

خدایا! ما را لحظه‌ای به خودمان وا مگذار.

خدایا! حوائجِ این جمع، حوائجِ ملتمسین، عزیزانی که ما را دعا می‌کنند و ما آن‌ها را نمی‌شناسیم، عزیزانی که به ما خوشبینی دارند، همه را در دنیا و آخرت حاجت‌روا بگردان.

خدایا! عموم مریض‌ها، خصوصاً مریض‌های مورد نظر را شفاء کرامت بفرما.

خدایا! علمای صالحِ ما، سنگرنشینان حفاظت از دستاوردهای خونِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و شهدای تاریخ و شهدای انقلاب، علمای ولایتمدار، علمای مورد نظر، خدایا! وجودشان را بی‌بلا بگردان.

خدایا! این نعمت‌ها را از ما زوال نیاور.

خدایا! امام و شهیدان و مشایخ و درگذشتگان ما را بر سرِ سفره‌ی حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه مشمول غفرانِ واسعه و رحمتِ خاصّه‌ی خودت بگردان.

خدایا! نسلِ جوانِ ما، جوان‌های حاضر، جوان‌های مورد نظر را به ساحلِ سعادت و کرامت و ساحلِ رضایتِ خودت برسان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

[1] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه غافر، آیه ۶۰ (وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ)

[۳] سوره مبارکه حدید، آیه ۳

[۴] سوره مبارکه قصص، آیه ۷۷ (وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ ۖ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا ۖ وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ ۖ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ)

[۵] زیارت ناحیه مقدّسه