«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مروری بر جلسات گذشته
جریانِ تنبّه و یقظهی «عنوان بصری» در موقعیتِ کِبَرِ سنّی و شوقِ او به استضاعه و استفاده از وجود نورانی حجّت خدا امام جعفر صادق علیه السلام و توفیقِ ملاقاتِ او با حضرت و پاسخِ امام جعفر صادق صلوات الله علیه مبنی بر اینکه رفت و آمدِ با من برای تو هزینه دارد، به دنبالِ کسانی برو که (به تعبیرِ من) قبلاً با آنها بودی، و مأیوس نشدنِ او و همّت و استقامتِ او، و نهایتاً تشرّفِ او به روضهی نبوی و استعانت از نماز و سنگر گرفتن در سنگرِ دعا و التجاء و تضرّع به خدای متعال، که دلها به دستِ توست، مفادِ حرفِ او این است که ما جایی در دلِ امام جعفر صادق صلوات الله علیه نداشتیم، و چون در دلِ ایشان نبودیم نخواستند که در دیدهی ایشان باشیم، و حال التماس و التجاء من این است که این عطف و اقبال و میل…
این خیلی مهم است که انسان برای یک ولیّ خدایی، برای یک مقرّبی، برای یک صاحب باطن و صاحب نفس و صاحب نظری تحمیل نباشد، بلکه جایگاه در دلِ او داشته باشد، حرکتِ قَسری دوام ندارد، تا زمانی که یک کشش و جاذبهای در دلِ عاشق ایجاد نکند و این کشش آن کوشش را به دنبال نیاورد و به یک طرف تحمیل باشد، یا به هر دو طرف تحمیل باشد، نتیجهای نخواهد داشت.
در هر کاری تا زمانی که جوشش و زمینه و عطش نباشد، تا زمانی که وصال و ارتباط، ارتباطِ دینامیکی و درونی نباشد، القَسر لایدوم، این فرسایشی است و دوام ندارد و از بین میرود.
خیلیها میآیند و چند سالی هم طلبگی میکنند ولی نمیمانند، علّتِ آن این است که این آمدنِ او آمدنِ ظاهری بوده است، از درون نمیجوشید که خادمِ امام زمان روحی فداه باشد، نوکرِ اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین باشد، به دنبالِ چیزهای دیگری بوده است و فکر میکرده است که آن چیزها در طلبگی برای او حاصل میشود، مطلب برای خودِ او هم مشتبه بود.
این است که امام جعفر صادق سلام الله علیه خواستند غبارها بریزد و او خود را واقعبینانه ارزیابی کند و ببیند که آیا واقعاً امام جعفر صادق صلوات الله علیه را میخواهد؟ آیا واقعاً علمِ الهی میخواهد؟ آیا به دنبالِ معرفه الله است؟ آیا عطشِ توحید دارد؟ آیا از شرک و وابستگی به غیر از خدای متعال خسته شده است؟ آیا از بس به دنبالِ سراب رفته است درمانده شده است و الآن به دنبالِ آبِ واقعی است؟
در این در بستن و قبول نکردن زمینه پیش آورد که عنوان بصری خود را ارزیابی کند و در یک کاوش طبیعیِ در خلوتها، آن گرایشِ مستور و مکنونِ خود را پیدا کند، که خدای متعال برای این موضوع هم توفیق داد، در آن فرصتِ کوتاهِ آخرِ عمر نشست و دید که از ابتدا هم به دنبالِ نور و امام و خدا بوده است ولی اشتباه رفته است و آدرسِ درست به او داده نشده است، و این از این دعایی که در کنار روضهی نبوی و در محضرِ خدای متعال اعلان کرده است فهمیده میشود.
میگوید من نماز خواندم، بعد از نماز به خدای متعال عرضه داشتم که، اول اینکه «پذیرش»… تا زمانی که خدای متعال در را باز نکند، انسان که توانِ این را ندارد که بخواهد خدای ناکرده با خدای متعال در بیفتد، درِ الهی را که نمیشود با ابزار شکاند و آتش زد، باید خودِ خدای متعال در را باز کند، باید خودِ خدای متعال کشش ایجاد کند و دل را ببرد و انسان را بیقرار کند و انسان را بیابانیِ خود کند، کار به دستِ خودِ خدای متعال است، لذا اولین چیزی که هست این است که امام جعفر صادق سلام الله علیه «بابالله» هستند، باب الله را خودِ خدای متعال باز میکند.
به خدمتِ امام جعفر صادق علیه السلام رفتهام اما ایشان فرمودهاند که برو، ولی در درونِ خودم غوغاست، که این برو «برو» نیست، ایشان فرمودند که برو تا عطشِ من زیاد بشود، یعنی بیا ولی اینطور نیا، برو و خودت را درست کن و بیا، فعلاً نرسیدهای و کال هستی، به کامِ ما شیرین نمیآیی، میوه باید برسد.
چهار چیز که در چهار چیز مخفی شده است
«الأُمُور مَرْهُونَهٌ بأوقاتها»، هر چیزی یک وقتی دارد، این است که گفتهاند خدای متعال چهار امر را در چهار نهانخانه پنهان کرده است، «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَخْفَى أَرْبَعَهً فِی أَرْبَعَهٍ»[۲]، چهار چیز در چهار جایگاه و مخزن و مخفیگاه نهفته است، یکی از آنها رضای خدای متعال است.
خیلی اوقات انسان نماز خوانده است، یک عمر، حداقل از اول تکلیف نماز خوانده است، کارهای خیر هم انجام داده است، احسان به والدین داشته است، احترام به بزرگترها را انجام داده است، کمک به کوچکترها انجام داده است، درس خوانده است، به حرم رفته است، نیایش داشته است، دعا کرده است، ولی هنوز چیزی از آثارِ رضایت خدا را بدست نیاورده است، نمیداند که آیا در این چندین سال یک مرتبه خدای متعال یک نگاهِ رضایتآمیز به او داشته است؟ یا اینکه مدام به دورِ خود چرخیدهام و خدای متعال یک قدم هم مرا بالا نبرده است؟ چون او باید بالا ببرد، من پایین هستم، ندار هستم، وقتی ندار هستم که خودم نمیتوانم چیزی به خودم بدهم، او باید به من بدهد، نمیدانم در این مدّت داده است یا نداده است، خدای متعال رضای خود را مخفی کرده است، جزوِ اسرار است، برای این مخفی کرده است که ما در هیچ فرصتی از فرصتهای عمرمان غفلت نکنیم، «اِغتَنِمُوا الفُرَص»، هر کجا که طاعتی بود و دری از بندگیِ خدا باز بود، اگر کسی عقل داشته باشد و اساسِ سعادتِ دنیا و آخرت را به رضای خالق بداند، باید برای رسیدن به این سرمایه و خزینه و گوهر هیچ کارِ خیری را از دست ندهد، چون خدای متعال مخفی کرده است که من بگردم و پیدا کنم، تا زمانی که چاقوی مرگ انارِ عمرِ من را پاره نکرده است نمیدانم داخلِ آن دانههای شیرین و دلانگیز است یا اینطور نیست و فاسد و خاکستر شده است، نمیدانم، چون نمیدانم باید همیشه نگران باشم، از یک سلامی به یک مؤمن گرفته است تا شاد کردنِ دل کسی، تا آبروداری کردن، ستّارالعیوب بودن، رفعِ غبارِ غم از دلها نمودن، سجدههای طولانی کردن، العفو گفتن در سحرها، صدا زدنِ امام زمان روحی فداه، در این دریای موّاجِ مناجاتهای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شنا کردن و هر کارِ خیرِ دیگر، خدای متعال رضای خود را پنهان کرده است، رمزِ اخفای آن هم این است که ما توفیقِ خود را در همهی لحظات فراگیر کنیم و هیچ لحظهای نباشد که ما در آن لحظه به دنبالِ رضای خدای متعال نباشیم.
بنابراین در هر خیر واجب و مستحبّی حاضر باشیم، یک جا غایب میشویم و معلوم میشود که رضای خدا در همان یک جا بوده است و ما آن را از دست دادهایم. خدای متعال هم وقتی سیمِ کسی وصل شد دیگر او را رها نمیکند، اگر خدای متعال بفرماید به داخل بیا… «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ»[۳]، اگر خدای متعال تحویل بگیرد دیگر رها نمیکند و با خود میبرد، اگر خدای متعال با کسی رفیق شد دیگر رفیق است، خدای متعال رفیقِ نیمهراه نیست، سعی کنیم این رفاقتِ خدای متعال را احراز کنیم.
بنابراین از الآن که در محضرِ شما عزیزان هستیم، به حول و قوهی الهی از خدای متعال میخواهیم که ان شاء الله از این لحظه به بعد لحظه به لحظه حواسِ خود را جمع کنیم و خودمان را فراموش نکنیم، همیشه مراقبت کنیم کاری که میکنیم آیا طاعت و اجرای دستور است یا خودسری و خیرهسری و سرپیچی است، اگر لحظه به لحظه مطیع بودیم، در یک مورد از این اطاعتها برقی میزند و ما را آب میکند و دیگر مایی نمیماند و خودِ خداست، هر کاری که میکنیم خودِ خدای متعال است.
«کُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبْطِشُ بِهَا»[۴]، وقتی انسان به خدای متعال پیوست همهی زندگیِ او الهی میشود و بوی خدای متعال میدهد.
دوم معاذالله ثم معاذالله خدای متعال غضبِ خود را در گناه مخفی کرده است.
گاهی انسان یک گناه کبیرهای هم مرتکب میشود، ولی خدای متعال او را چوب نمیزند، این گناه کبیره نردبان میشود، تا زمانی که گناه نکرده بودم نمیدانستم که چقدر ضعیف و بدبخت هستم، و نمیتوانم حتّی خودم را نگه دارم، ولی وقتی گناه کردم و زمین خوردم میفهمم که هیچ عرضهای نداشتهام، بعد دامانِ خدای متعال را میگیرم و اشک میریزم، خدایا! مرا رها کردی و من افتادم، من را ببخش و مرا رها نکن.
گاهی انسان در بسترِ گناه به خدای متعال میرسد.
آیا این حرّ را دیدید که با چه کسانی آمد و چطور آمد؟ ولی روز عاشورا حالِ او چطور شد؟ اگر آن سوابق را نداشت، اگر آن حالتِ انکسار و انفعال و خجالت را نداشت، آن حالتِ خجالت بینظیر بود، نمیتوانست سرِ خود را بالا بیاورد، آمد و اعلان کرد که از من گذشت، من خودم را خراب کردم، حسین جان! دیگر دستِ من به گذشتهی خودم نمیرسد، من پلهای پشتِ سرِ خود را خراب کردم، تنها امیدِ من شما هستید، اگر شما هم امر بفرمایید برو دیگر هیچ پناهگاهی ندارم…
گاهی یک گناهی که برای انسان پیش میآید، حالتِ سوزی که در اثرِ این گناه برای او پدید میآید، اشکی که خدای متعال به او میدهد، انقلابی که در او ایجاد میشود، میشود «اَنینُ الْمُذْنِبینَ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ تَسْبیحِ الْمُسَبِّحین»؛ این فرشتگان دائماً «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ»[۵]، فرشته معصوم است، خوراکِ او هم تسبیح است، اما او که هیچ غباری ندارد و نور است، وقتی دلِ این گنهکار میشکند و ناله میکند و الهی العفو میگوید، خدای متعال این را بر صدای ملائکه ترجیح میدهد.
خدای متعال غضبِ خود را در گناهان مخفی کرده است. اگر خدای ناکرده انسان گناه کرد باید از گناهِ خود بترسد، ده گناه کرده است ولی به دنبالِ آن توفیقاتی پیش آمده است و جبران شده است، حال یک گناه میکنی، خدای متعال میفرماید از او بدم آمد و دیگر او را راه ندهید، چوبِ خود را میزند و این چوب الهی انسان را به قعرِ جهنّم میبرد، خدای متعال غضب را در گناه پنهان کرده است.
الله الله… منطقهی گناه منطقهی مین است، پای خودت را در یک جایی میگذاری و از بین میروی و دیگر هم درست نمیشود، یک گناه کوچک، یک نگاه به نامحرم، یک غیبتِ متعارف، خدای متعال بدش میآید و دیگر در را میبندد و نمیگذارد به طرفِ او بروی و مخفی است.
سوم اینکه خدای متعال ولیّ خود را در میانِ همین تودهها مخفی کرده است، ما مجاز نیستیم هیچ کسی را تحقیر کنیم. باید با گناهِ گنهکار مقابله کرد، ولی نه با خودِ گنهکار. او امروز گنهکار است اما آیا میدانی که بناست او فردا حرّ بشود؟ ولی تو اگر خدای متعال نخواهد زبیر میشوی، دیروز از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دفاع میکردی و امروز به جنگ با ایشان میروی، اصلاً معلوم نیست، هیچ کدام از ما از عاقبتِ خود باخبر نیستیم. لذا باید به همه احترام گذاشت، احتمال بدهیم که بندهی خاصِ خدای متعال یک نفر از همین بچههاست، در کوچه و خیابان به انسانهای بدظاهر اینطور نگاه نکنید که اینها خبیث بالفطره هستند، شاید او فردا جزوِ شهدا باشد، و ما جزوِ کسانی باشیم که اشخاص را به شهادت برسانیم و قاتل بشویم، اصلاً معلوم نیست.
لذا حفظِ حرمتِ اشخاصِ جامعه، نوعِ بشر… «لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»[۶]، ما مکلّف هستیم به یکدیگر احترام کنیم، نکند این شخص ولیّ باطنیِ خدا باشد و من خبر نداشته باشم.
و دیگر استجابتِ دعاست، معلوم نیست کدام دعا مستجاب میشود، چون معلوم نیست باید از هیچ فرصتی برای گدایی در بارگاهِ خدای متعال غافل نباشیم، در همهی لحظاتمان سائل باشیم، دستِ گدایی ما باز باشد، زمانِ سؤالمان در پیشگاهِ خدای متعال گویا باشد، علی الدّوام او را صدا بزنیم و از او بخواهیم.
میبینید شبهای قدری بر شما گذشته است، کربلا رفتید، مشهد رفتید، دعای شما مستجاب نشد، ولی در یک محفلی، یک جایی، در خیابانی، در محلّهای یک کارِ خیر کردید و بعد از آن گفتید خدایا!… همانجا خدای متعال لبّیک گفت، خدای متعال دعا را مخفی کرده است، نمیدانیم کدام دعا مستجاب است.
نشانهی مستجاب شدنِ دعای «عنوان بصری»
این عنوان بصری بیش از نود سال اهلِ دعا بوده است، ولی مقدّر بوده است که دعای او در اینجا مستجاب بشود، «أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ»، از کجا معلوم که این دعای او مستجاب شد؟ از اینجا که حضرت امام صادق علیه السلام هم جوابِ سلامِ او را داده است، دوم اینکه اجازهی جلوس دادند، امام جعفر صادق صلوات الله علیه به شاگردِ خود «ابوحنیفه» اجازهی جلوس ندادند، اجازهی ورود ندادند، اما این شخص اولین مرتبه بود که به خدمت امام جعفر صادق صلوات الله علیه آمد و راه پیدا نکرد، وقتی برای مرتبهی دوم با دعا آمد، امام هم او را راه داده است و هم به او اجازهی جلوس داده است و هم چیزی که «اللهُمَّ وَ أَوَّلُ حَاجَتِی إِلَیْکَ أَنْ تَغْفِرَ لِی مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِی»[۷]، این اول اولِ زمانی نیست، یعنی مهمترین مشکلِ من در زندگی مغفرتِ توست، چیزی مهمتر از عفو و بخشش و مغفرت خدای متعال در زندگیِ بشر نیست، لذا این اول حاجت، این مهمترین حاجت که غفرانِ الهی است، امام جعفر صادق صلوات الله علیه در حقِ او دعا کرد، «اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ».
ان شاء الله امروز یک کاری کنید، دامانِ حضرت را بگیرید، حضرت را به در به دریِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها قسم بدهید، در این روزهایی که بوی خون شهدا میرسد، دهه فجر است، دههی پیروزی خون است، دههی رحمتِ الهی است، دههی پیروزیِ دین است، دههی پیروزیِ ولایت است، پیروزی امامت است، پیروزی اسلام ناب است، بارشِ رحمتِ الهی است، به ما هم یک بشارتی داده بشود که امام زمان روحی فداه در حقِ تو دعا کرد و فرمودند «غَفَرالله لَه»، چیزی دیگر بالاتر از این نیست.
روضهی حضرت حرّ سلام الله علیه
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روز عاشورا به بالینِ همهی شهدا میرفتند، اما معاملهای که با حرّ کردند با هیچ شهیدی نکردند، اولاً به محضِ اینکه جناب حرّ علیه السلام این سپر را واژگون گرفته بود، پیام داشت، یعنی من مستحقِ حمله هستم، اگر من را بزنید من حتّی سپری هم در مقابلِ خود نمیگیرم، دیگر دفاع و عذری ندارم و کارِ من قابلِ دفاع کردن نیست، سرافکنده، سپر واژگون، به محضرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رسید و سلام کرد، توقع نداشت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اینقدر بزرگ باشند، حرّ که حضرت زینب کبری سلام الله علیها را بیابانی کرد و فرزندانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را گرفتارِ این گرگها کرده بود، فکر نمیکرد که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حتّی جوابِ سلامِ او را بدهد، همینکه گفت: السلام علیک یا اباعبدالله حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جواب سلام را دادند، برقِ امید در دلِ حرّ روشن شد، همینکه جواب سلام را شنید فقط یک جمله گفت، یا اباعبدالله! «قَد کانَ مِنّی ما کان، هَل لِی مِن توبَه؟» آقا! از من گذشت، آیا شما توبهی من را قبول میکنید؟ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: آری! پایین بیا! میهمانِ ما هستی… عرض کرد: اجازه بدهید اینطور پایین نیایم، میخواهم با چهرهی گلگون پایین بیایم…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دو نفر را خیلی فوری مرخّص کردند، یک نفر حضرت علی اکبر صلوات الله علیه بود، یک نفر هم جناب حرّ…
حرّ را به این دلیل زود مرخض کردند که دیدند حرّ خجالت میکشد، حرّ نگران است که نکند حضرت زینب کبری سلام الله علیها بیرون بیایند، یا اینکه دخترانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیرون بیایند… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خجالت کشیدنِ این گنهکار را تحمّل نکردند، نگذاشتند خجالت بکشد و به او فرمودند برو…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به بالینِ همه آمدند، ولی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه زخمِ سرِ هیچ شهیدی را نبستند، نه سرِ حضرت علی اکبر علیه السلام را، نه حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را، نه حضرت قاسم علیه السلام را، تنها شهیدی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه زخمِ سرِ او را با گوشهی عمامهاش بستهاند حضرت حرّ صلوات الله علیه بودند، این هم بر حسبِ آقاییِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود، دیدند حضرت حرّ علیه السلام در حالِ رفتن نزدِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند، خجالت نکشند، سربندی از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه داشته باشند، مثل اینکه به پرشکستهها خصوصی میرسند…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک یا الله… یَا غَفّار، یَا سَتّار، یا مُبَدّلَ السَیّئات بالحَسَنات…
خدایا! تو را به عصمتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و به پریشانی حضرت زینب کبری سلام الله علیها قسم میدهیم امام زمان روحی فداه را برسان.
خدایا! قلب مبارک امام زمان روحی فداه را از ما راضی بدار.
خدایا! تو را به آبروی حضرت حرّ علیه السلام قسم میدهیم آبروی ما را در دنیا و آخرت حفظ بفرما.
خدایا! این نسلِ جوانِ ما را مورد ترحّمِ خودت قرار بده.
خدایا! جوانهای حاضر را پرچمدارانِ افتخارِ جامعهی اسلامی مقرر بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم ما را از شرّ نفسِ خودمان و فتن آخرالزّمان مصون و محفوظ بفرما.
خدایا! حوزههای علمیّه را از آفاتی که تهدید میکنند در امان بدار.
خدایا! سایهی پُربرکتِ رهبرِ بزرگوار و نورانی ما را، و همهی دلسوزان به انقلاب، وفاداران به شهدا و امام شهدا را در کَنَفِ هدایتِ خودت قرار بده و نصرتِ خودت را بر آنها نازل بفرما.
خدایا! با طول عمر مقام معظم رهبری تا ظهور و تعجیلِ ظهور بر ما منّت بگذار.
خدایا! این بزرگوار را، و همهی ما را در حکومتِ حَقّهی جهانی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صاحبِ سنگرِ خدمت قرار بده.
خدایا! اگر تا این لحظه بخشیده نشدیم ما را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ببخش و بیامرز.
خدایا! مشکلاتِ جامعه را برطرف بفرما.
خدایا! دستِ خیانت را کوتاه بگردان.
خدایا! همهی معاندین را بر سرِ جای خودشان بنشان.
خدایا! عموم مریضها، خصوصاً مریضهای مورد نظر را شفاء عنایت بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۱، صفحه ۱۴۸ (وَ فِی اَلْأَمَالِی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی اَلْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ اَلْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَخْفَى أَرْبَعَهً فِی أَرْبَعَهٍ أَخْفَى رِضَاهُ فِی طَاعَتِهِ فَلاَ تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْئاً مِنْ طَاعَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ رِضَاهُ وَ أَنْتَ لاَ تَعْلَمُ وَ أَخْفَى سَخَطَهُ فِی مَعْصِیَتِهِ فَلاَ تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْئاً مِنْ مَعْصِیَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ سَخَطَهُ وَ أَنْتَ لاَ تَعْلَمُ وَ أَخْفَى إِجَابَتَهُ فِی دَعْوَتِهِ فَلاَ تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْئاً مِنْ دُعَائِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ إِجَابَتَهُ وَ أَنْتَ لاَ تَعْلَمُ وَ أَخْفَى وَلِیَّهُ فِی عِبَادِهِ فَلاَ تَسْتَصْغِرَنَّ عَبْداً مِنْ عَبِیدِ اَللَّهِ فَرُبَّمَا یَکُونُ وَلِیَّهُ وَ أَنْتَ لاَ تَعْلَمُ.)
[۳] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹ (وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ)
[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۸۴، صفحه ۳۱ (اَلْمَحَاسِنُ ، عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ : رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى مَا تَحَبَّبَ إِلَیَّ عَبْدِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا اِفْتَرَضْتُهُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَحَبَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَهِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ اَلَّتِی یَمْشِی بِهَا إِذَا دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِذَا سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ اَلْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ اَلْمَوْتَ وَ أَنَا أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ .)
[۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۰ (وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ)
[۶] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۰ (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا)
[۷] دعای عالیه المضامین