عناوین

مراسم وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها

Share on print
چاپ
Share on email
ارسال

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدمه

همه‌ی ما و همه‌ی عالمیان بدهکارِ شهدای کربلا هستیم، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و منظومه‌ی حسینی در عاشورا، نه اینکه اسلام را، بلکه ادیانِ الهی را بیمه کرده‌اند، طرح و برنامه‌ی دستگاه بنی امیّه این بود که نام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را محو کنند، و اگر می‌توانستند نام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که با قرآن کریم همراه است را محو کنند الحادِ مادّیت زمینه‌ای برای بقای نام حضرت موسی علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام و حضرت ابراهیم علیه السلام و سایر انبیاء علیهم السلام باقی نمی‌گذاشتند.

همهی ما مدیون حضرت ام البنین سلام الله علیها هستیم

از این جهت ما همه‌ی ادیان الهی را بیمه‌شده‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌دانیم و در حادثه و جریان عاشورای حسینی نقشِ پرچمدار و سقّا و همه‌کاره‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قمر منیر بنی‌هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام نقشِ انحصاری است، لذا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روز عاشورا به هیچ کسی نفرمودند «من به قربان تو»، این نشانه‌ی نقش حضرت اباالفضل العباس علیه السلام، عظمتِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام، ظرفیتِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام، و رتبه و درجه‌ی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به پروردگار متعال بوده است.

گرچه افتخار حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به این است که فرزندِ سیّد اوصیاء و نفسِ نفیس پیغمبر خدا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند، افتخارِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به این است که برادرِ دو امام که دو گوشواره‌ی عرش خدا و دو زینتِ بهشتِ بَرین، یعنی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند، لکن حضرت اباالفضل العباس علیه السلام مادری دارند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این مادر را با برنامه انتخاب کرده‌اند، و برای تربیتِ فرزندی که در بندگی و ایثار و نثار و عشق به ولایت و صبر و ظرفیت و برائت و دشمنی با دشمنان ولایت و در همه‌ی ارزش‌ها الگو بشود، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برای تکمیل منظومه‌ی انقلاب عاشورا حضرت ام البنین سلام الله علیها را انتخاب کردند و پیشگویی هم نمودند که چرا من چنین مادری برای چنان فرزندی می‌خواهم.

بنابراین ارزشِ ارمغانی که حضرت ام البنین سلام الله علیها برای عالم اسلام و انقلاب عاشورا و سالار شهیدان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تقدیم کرده‌اند بیش از عالمین است، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام گوهری هستند که دنیا و آخرت در مقابلِ ایشان کوچک هستند، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام خدای متعال را داشتند، عشق به خدای متعال را داشتند، محبّتِ حضرت حق، نه محبّتِ بهشت، نه فرار از جهنّم، نه علاقه‌ی به دنیا، این نکته‌ای است که بعضی از افراد خوش‌سلیقه در تحلیل خودشان می‌گفتند که حضرت اباالفضل العباس علیه السلام وقتی به شریعه‌ی فرات وارد شدند، آنجا نه خبرنگاری بود، نه فیلمبرداری بود، نه گزارشگری بود، ولی چه شد که دست زیر آب بردند و از آب ننوشیدند؟ این عظمت عظمتِ سریره‌ی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است، آنچنان بزرگ هستند، آنچنان ذوب در ولایت هستند، آنچنان عشقِ امام حسین علیه السلام وجودِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را پُر کرده است که ایشان به خودشان اجازه نمی‌دهند امامشان تشنه باشند و ایشان خودشان را سیراب کنند. این عظمت فوقِ مسائلی است که انسان بتواند آن را با مفاهیم و الفاظ بیان کند.

لذا ما نسبت به حضرت ام البنین سلام الله علیها ارادت داریم، ارادتی از عمقِ جانمان، و اگر بگوییم فدای خاک قبر مطهّر ایشان در بقیع بشویم، باز هم نتوانسته‌ایم حقّ حضرت ام البنین سلام الله علیها را اداء کنیم، همه‌ی عالَم به قربان حضرت اباالفضل العباس علیه السلام که ایشان از دامان چنین بانویی طلوع کرده‌اند و عالَم را روشن کرده‌اند.

پایگاه اولِ رسیدنِ به نور الهی؛ «معرفت»

در مقدّمه یک حدیثی است که در ذیل آیه «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ»[۲] از وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نقل شده است.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: سه چیز است، سه پایگاه است که جامعه را از کوری و بی‌بصیرتی و ظلمت و ابهام و تاریکی به فراخنای نور خدا خارج می‌کند، جامعه را تا درجه‌ی قرب خدای متعال و رسیدن به نور الهی ارتقاء می‌دهد، سطح انسان‌های فرشی را تا عرش رفعت می‌دهد و تا پیشگاه خدای متعال… یعنی جامعه‌ی توحیدی را از همه‌ی حجاب‌ها و موانع عبور می‌دهد، معراجی که دل‌ها را تا سدره المنتهی و تا محضر خدای متعال بالا می‌برد.

یکی از این سه پایگاه «پایگاه معرفت» است. این معرفت برای همه‌ی انبیاء علیهم السلام کلاسی بود که آن‌ها مأمور بودند این کلاس را تشکیل بدهند و خودِ آموزگار معرفت نزدِ خدای متعال تعلیمِ معرفت دیده بود، انبیاء علیهم السلام برای تعلیم آمده‌اند، برای تربیت آمده‌اند، برای آشنا کردن خلق با خالق آمده‌اند، برای آشتی دادنِ بندگان گریزپا با خدای متعال کمر بسته‌اند و تا مرزِ جانِ خودشان مجاهدت کرده‌اند.

لذا اولین گروهی که جامعه به آن نیازِ شدید دارد عبارت است از دانشِ همراه با بینش که نامِ آن «معرفت» است، اگر این قدم اول نباشد حرکت‌های احساسی با طوفان‌ها تغییر می‌کند، این معرفت انسان را به قدری استوار و ثابت می‌سازد که انسان در برابرِ همه‌ی طوفان‌ها تکان نمی‌خورد. این حدیث شریف که «المؤمِن کَالْجَبَلِ اَلرَّاسِخِ لاَ تُحَرِّکُکَ اَلْعَوَاصِفُ»[۳]، مؤمن مانندِ کوه محکم است، تندبادها و امواج سهمگین او را خُرد نمی‌کند، چون حساب برای غیرِ خدا باز نکرده است.

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه چه در آن روزی که دستگیر شد و در یک محیط تنگی در پادگان حشمتیه زندانی شد که حتّی نماز خواندن هم برای او سخت بود، چه آن روزی که دریای جمعیتِ عاشق به استقبالِ او رفتند برای او تغییری نداشت، لذا وقتی مصاحبه می‌کنند که شما چه احساسی دارید، ایشان خیلی آرام می‌فرمایند: هیچ!

مرحوم آقای بهشتی اعلی الله مقامه الشّریف که هم مجتهد بود و هم نبوغ داشت، جزو نخبگان عصر بشریت در عصر ما بود، ما در دوران طلبگی‌مان چند سال با برنامه‌ی مرحوم آیت الله بهشتی رضوان الله تعالی علیه درس خواندیم و با خود ایشان هم کلاس داشتیم، ایشان تابستان‌ها ما را به مشهد می‌بردند و آنجا برای ما کلاس زبان انگلیسی تشکیل می‌دادند، یا از اساتید دانشگاه مشهد استفاده می‌شد که آقای دکتر سالاری بودند، یا از توریست‌هایی که مدّتی به آنجا آمده بودند. آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه یک توریستی که ساکن امریکا بود را راضی کرده بودند و برای ما آورده بودند و ایشان در کلاس زبان تدریس می‌کردند، علّت اینکه آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه از این‌ها انتخاب می‌کرد این بود که آن‌ها فارسی نمی‌دانستند و ما مجبور بودیم که حتماً انگلیسی یاد بگیریم، آن آقای محققی که برای تحقیقی به ایران آمده بود و با کتابخانه‌ی آستان قدس کار داشت و شیعه‌ی خیلی قرص و محکمی هم بود… قبل از انقلاب بود، هنوز آقای بهشتی اینقدر مطرح نبودند، او می‌گفت که این آقای بهشتی لیاقتِ مدیریت یک کشور را دارد و حیف است که از اینطور افراد استفاده نمی‌شود.

خدای متعال یک لیاقت و ظرفیتی به آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه داده بود، انصافاً ما بدیلی در مدیریت آقای بهشتی نداشتیم، ایشان خیلی خوش‌فکر بودند، فکر تشکیلاتی ایشان خیلی سطح بالایی داشت، و انصافاً به معنی واقعی کلمه انسان بود، تحمّل مخالف را داشت، نمازِ ایشان خضوع داشت، واقعاً برای نماز اول وقت حساس بود، آقای بهشتی از نظر فضائل اخلاقی مزایایی داشتند و متفاوت بودند، ولی یک انسانِ مدیرِ جهان‌گشته‌ی دارای تجاربِ باارزش، با تبلیغاتِ غرب‌گراها و لیبرال‌ها و منافقین از چشم مردم افتاد، که اگر شهادتِ ایشان نبود جامعه از آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه استفاده نمی‌کرد.

ایشان فرمودند در این جوّ تند تبلیغاتی که ترورِ شخصیتی شده بودند من به محضر حضرت امام رضوان الله تعالی علیه رفتم که اجازه بگیرم که به کارهای دیگر بروم و در پست‌های سیاسی نباشم، وقتی وارد شدم که مردم در حسینیه‌ی جماران به انتظار امام بودند و چه شعارهایی و با چه احساساتی می‌دادند، می‌گفتند من وارد شدم و سلام کردم، امام بدون مقدّمه جواب سلام را گرفتند و به من فرمودند: آقای بهشتی! آیا این جمعیت را می‌بینید که اینطور شعار بامحبّت می‌دهند؟ اگر بجای این «جان منی خمینی» بگویند «مرگ بر خمینی» برای من هیچ تفاوتی ندارد.

اما مردم را محروم کردند، آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه فرمودند که من پاسخِ خود را از مرحوم امام اعلی الله مقامه الشّریف گرفتم، دیدم انسان باید برای خدای متعال کشته بشود، چه شخصیتِ انسان کشته بشود و چه خودِ انسان کشته بشود، آرام شدم و به کار خودم ادامه دادم، ولی این موضوع معرفت می‌خواهد که اقبال و ادبار دنیا برای انسان تفاوتی نداشته باشد.

این حضرات خمسه طیّبه سلام الله علیهم أجمعین که «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا»[۴]، این‌ بزرگواران که به زبان نیاورده بودند، خدای متعال نیّتِ آن بزرگواران را برای ما بیان نموده است که «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا»[۵]، معامله‌ی ما با خدای متعال است، ما با شما معامله نکرده‌ایم که توقع پاداش و حمایت داشته باشیم، نه، آن کسی که می‌داند ما با چه نیّتی کار کرده‌ایم باید ما را بپسندد، دیگران سهل است، یا رب نظر تو برنگردد، برگشتنِ روزگار بین خود و خدا سهل است، اگر خدای متعال با انسان باشد انسان هیچ مشکلی ندارد، و اگر خدای متعال هم با انسان نباشد و همه برای انسان شعارِ نافع بدهند… فردا مرگ است، وقتی انسان به خانه‌ی قبر می‌رود این شعارها را با خود نمی‌برد، پامنبری‌های ما که با ما نیستند، آنجا من هستم و عمل من، من هم باید به خدای خودم پاسخِ عمرم را بدهم.

لذا این معرفت انسان را در برابرِ طوفان‌ها قرص و محکم می‌کند، و از انجام وظیفه و ایفاء رسالت… انسانی که با چشم باز انتخاب کرده است برای او زنده باد و مرده باد تفاوتی ندارد.

این است که مسئله‌ی معرفت خیلی مهم است، انسان باید به معرفت برسد.

چرا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اینقدر روی حضرت عمّار علیه السلام بعنوان یک تابلو اصرار داشتند که اگر مردم دچار تردید شدند به سراغ عمّار بروند تا رفع تردید شود؟ عمّار به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! نه از این جهت که شما پیروز می‌شوید ما با شما هستیم، والله اگر دشمنان شما لشگر شما را شکست بدهند و تا حجر که آخرین قسمتِ جبهه است عقب برانند و همه از اطراف شما بروند من شما را حق می‌دانم و دست از شما برنمی‌دارم.

این است که اولین قدم معرفت است، چرا قرآن کریم از ما یقین می‌خواهد؟ ایمانی که با تردید همراه است، اگر یک روز به نفع انسان باشد مؤمن می‌شود و اگر یک روز به ضررِ انسان بود به آن طرف برود، این حرکتِ زیکزاکی که انسان یک روز در این جبهه است و یک روز هم در آن جبهه است، این علامتِ تردید است، این شخص یک راه را با بینش انتخاب نکرده است، این پایگاه اول است.

پایگاه دومِ رسیدنِ به نور الهی؛ «رزمنده بودن»

پایگاه دوم مسئله‌ی مجاهدین و رزمندگان است، بسیج است، جان به کف است. بعضی‌ها از نظرِ فکری اعتقاد دارند اما اگر به جبهه بروند اینطور نیستند و شهید حججی رضوان الله تعالی علیه نمی‌شوند.

عالمِ درس‌خوانده است و در مسیر هم تردید ندارد و عوض هم نمی‌شود، ولی عاشق نیست، جان نمی‌دهد، این خیلی مهم است که ابتدا «صَرِیْرُ أَقْلامِ الْعُلَمَاءِ»[۶] و دوم «وَطْىُ أَقْدامِ الُْمجَاهِدیْنَ»؛ جبهه لازم است، جبهه‌ای لازم است، این جبهه‌ای است که جبهه را حفظ می‌کند، اگر ما جبهه نداشته باشیم مرز نداریم، حفاظ نداریم، حصن نداریم، عقیده و فکر و دین ما را براحتی می‌برند، وقتی مرز نباشد قاچاقچی و تروریست و آدم‌های شرّ می‌آیند و هرج و مرج ایجاد می‌کنند و هر چیزی را که دوست داشته باشند می‌برند، اما امنیتِ مملکتی که حفاظ و مرز دارد استوار است، انسان برای حفظِ امنیتِ درونی و بیرونی بسیج و جان به کف و کسی که سینه سپر کند و خونِ خدا نثار کند می‌خواهد، این «وَطْىُ أَقْدامِ الُْمجَاهِدیْنَ» است.

پایگاه سومِ رسیدنِ به نور الهی؛ «جایگاه زن»

سوم هم نقشِ بانوان است، اینکه امشب شبِ حضرت ام البنین سلام الله علیها است، آن دو جهت را… خدا را شکر در این چهل سال خدای متعال هم پرچم را به دست یک عالمی داده است که اهل تردید نیست، هم امام مقابلِ شرق و غرب ایستاد، و این جنگ هشت ساله جنگ با عراق نبود، جنگ تمام دنیا بر علیه انقلاب بود، ولی خَم به ابرو نیاورد، با نبودِ برابری، نه از نظرِ امکانات نظامی و دفاعی، نه از نظر لشگر و جمعیت، ما با آن‌ها برابر نبودیم، ولی امام رضوان الله تعالی علیه اهل یقین بود و می‌دانست که وعده‌ی خدای متعال حق است، «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ»[۷]، چه وعده‌ای بالاتر از این به انسان دلگرمی می‌دهد؟

من گاهی در برابر طوفان‌ها موجود ضعیفی هستم، ولی این موضوع در ذهن من می‌آید که «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»[۸]، یعنی آیا خدا بنده‌ی خود را رها می‌کند؟ اگر خدای متعال با انسان باشد انسان ضایع می‌شود؟ نمی‌شود! کار به دستِ خدای متعال است، عزّت به دست خدای متعال است، همه چیز بدست خدای متعال است، اگر ما خودمان را بزرگ ندانیم که به ما سنگ نمی‌خورد، وقتی انسان بزرگ بود از هر طرف که بزنند به او می‌خورد، ولی وقتی انسان کسی نیست حمله‌ها چه فایده‌ای دارد؟ آن‌ها خودشان را خسته می‌کنند.

مسئله‌ی یقین در امام بگونه‌ای بود که فرمود ما تا آخر ایستاده‌ایم، و ایستاد، و واقعاً ایستاد، این همه فشارهای تبلیغاتی، فشارهای اقتصادی، تحریم، فشار نظامی در حد اعلای اعلا، شوروی و امریکا و قدرت‌های اتمی، همگی پشت صدام بودند، پولِ این کشورهای منطقه به نفع صدام بود و همچنین لشگرهای آن‌ها هم همینطور، اما اینطور نبود که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه این‌ها را ندانند، می‌دانستند، ولی خدای متعال را باور داشتند، می‌دانستند که پیروزی با اراده‌ی خدای متعال است، او برای خدا قیام کرد و خَم به ابرو نیاورد، خدای متعال هم امام را با عزّت آورد و با عزّت هم برد، صدّام چطور رفت؟ امام خمینی رضوان الله تعالی علیه چطور رفت؟

ان شاء الله خدای متعال مرحوم آقای محقق داماد رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند، ایشان در فقه در حوزه‌ی علمیه قم خیلی شاخص بودند، ایشان با حرکت امام موافق نبودند، می‌گفتند این کارها را می‌کند و او را اعدام می‌کنند، خودِ ایشان خیلی زودتر از امام وفات کردند، ولی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه ماندند و انقلاب را هم در حدّ اعلا بعنوانِ یک حجّتی برای کسانی که منتظرِ ظهورِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف هستند، که می‌شود، اگر ما ما باشیم امام زمان روحی فداه تشریف می‌آورند و جهان را تغییر می‌دهند، یک نمونه‌ی آن این انقلاب بود که در برابر همه‌ی دنیا شد، آن امری که همه محال می‌دانستند!

یقینِ امام بود، خونِ شهیدانمان بود، سوم هم هنرِ بانوان شهید پرور؛ که این‌ها به خدمت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه می‌آمدند و می‌گفتند این فرزندانی که دادیم فدای سر شما، هنوز یک بچه‌ی دیگر هم در خانه داریم که آن هم باید فدای شما بشود.

این هنرِ زن‌ها کمتر از شهادتِ فرزندانِ شهیدشان نبود، اینکه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه می‌فرمودند: مرد از دامان زن به معراج می‌رود، این واقعاً یک حقیقتی است، که بعضی از فلاسفه گفته‌اند زن با یک دست گهواره را تکان می‌دهد، ولی با دستِ دیگرِ خود دنیا را تکان می‌دهد، یک نفر مانند امام تربیت می‌کنند که دنیا را متحوّل می‌کند.

نکاتی در مورد حضرت ام البنین سلام الله علیها

این جناب ام البنین سلام الله علیها جزو بانوان سرنوشت‌ساز هستند که ایشان یک نفر تربیت نکردند، بلکه یک جهان تربیت کردند.

حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را یک طرف بگذارید و همه‌ی عالَم را هم یک طرف دیگر، همه‌ی عالَم به قربانِ یک تار موی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام.

بر حسب آنچه که نقل شده است حضرت ام البنین سلام الله علیها اولاً ولایت‌شناس بوده‌اند، ثانیاً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شناس بودند، معرفت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها معرفه الله است، این جمله‌ای که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: «مَعْرِفَتِی‏ بِالنُّورَانِیَّهِ وَ مَعْرِفَهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۹]، هر کسی که مرا با مقام نورانی بشناسد به خدای متعال معرفت پیدا کرده است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در این رتبه‌ی نورانی اصلاً از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه کم نداشتند، «لَوْلاَ أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ)، لَمْ یَکُنْ لِفَاطِمَهَ کُفْؤٌ عَلَى ظَهْرِ اَلْأَرْضِ، مِنْ آدَمَ فَمَا دُونَهُ»[۱۰]، نه اینکه اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نبودند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه کفو نداشتند، بلکه اگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نبودند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کفو نداشتند، از حضرت آدم علیه السلام تا انبیاء علیهم‌ السلام، هیچ کدام از نظر نورانیّت و توحید و ظرفیت و محبّت خدای متعال هم‌وزنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نبودند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از نظر نورانیّت و توحید و ظرفیت و محبّت خدای متعال عدلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند.

آنچه که می‌گویند اگر روایت نباشد درایت است، که وقتی حضرت ام البنین سلام الله علیها واردِ خانه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌شوند، فرزندانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دورِ خودشان جمع کردند و عرض کردند: من بجای مادرِ شما نیامده‌ام، من برای کنیزیِ شما آمده‌ام…

این معرفت به مقامِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها توحیدِ کامل است که خدای متعال این عنایت را به حضرت ام البنین سلام الله علیها داشته است.

نکته‌ی دیگر این است که همانگونه که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در مورد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم می‌خورند و می‌فرمایند: والله این مدّتی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خانه‌ی من شریکِ زندگی من بود حتّی یک مرتبه هم مرا عصبانی نکردند.

نمونههایی از بانوانِ الگو و زنان جهنّمی در قرآن کریم

در مورد حضرت ام البنین سلام الله علیها هم تاریخ هیچ نقطه‌ی ضعفی نقل نکرده است. الحق و الانصاف حقِ ایشان بود که خدای متعال یک گوهر قیمتی مانند حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را در دامانِ حضرت ام البنین سلام الله علیها بگذارد، انسان هر چه دارد از مادر دارد، اگر مادر بد باشد، ولو اینکه پدر پیغمبر باشد، فرزندِ نوح می‌شود، حضرت نوح علیه السلام پیغمبر اولوالعزم هستند و صاحب کتاب هستند، و تعبیری که خدای متعال در مورد حضرت نوح علیه السلام دارد در مورد انبیاء دیگر ندارد، «سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ»[۱۱]، این خیلی عجیب است. پسرِ نوح اهلِ جهنّم شد و خدای متعال اعلان کرد که اصلاً از قماشِ تو نیست و به تو نمی‌خورد، «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ»[۱۲]، چرا؟ چون مادرِ او خوب نبود، و قرآن کریم او را بعنوان مَثَلِ شقاوت در سوره مبارکه تحریم… هم مَثَلِ اعلی برای الگوی همه‌ی انسان‌ها، اعم از زن و مرد… خدای متعال همسرِ فرعون را بعنوان الگوی جامعه‌ی بشری معرّفی می‌کند، و غیر از جناب آسیه سلام الله علیها که در خانه‌ی فرعون بود و نور بود، نورِ محض بود، و او بود که حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام را نجات داد، او بود که حضرت موسی علیه السلام را در خانه‌ی خود حمایت و حفاظت کرد؛ و یک نفر هم حضرت مریم سلام الله علیها، خدای متعال این دو بانوی بزرگوار را بعنوان مَثَلِ اعلی برای بشریت و نه برای بانوان نقل می‌کند، «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»[۱۳]، خدای متعال برای کسانی که در عالَم مؤمن هستند مَثَل می‌زند، چه کسی را بعنوان نمونه مطرح می‌کند؟ همسرِ فرعون را! همسرِ فرعون چه خصوصیتی داشت؟ همّتِ بلند، دلِ او اینجا نبود، در قصر بود، ولی اوضاع اشرافیت و قصر فرعون کمترین خللی در ایمان و تمرکز و حضور و توحید او نداشت، ببینید او از خدای متعال چه می‌خواهد، «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ» می‌گفت من می‌خواهم شهید بشوم، این بانو از خدای متعال شهادت می‌خواست، «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[۱۴]، چون شهید مقامِ «عند ربّی» دارد، همسر فرعون از خدای متعال مقام «عندیّت» می‌خواهد، «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ»، من جنّت لقاء می‌خواهم، من جنّت رضوان می‌خواهم، من از تو شهادت می‌خواهم.

چنین بانویی می‌تواند الگوی همه‌ی رزمندگان عالَم باشد.

«وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ»[۱۵] که بانوی دوم الگوی همه‌ی مؤمنان عالَم هستند.

«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ»[۱۶]، اما برای کفّار هم نمونه همسر نوح است و همسر لوط، این دو هم با اینکه همسر پیغمبر بودند… او همسر فرعون بود و الگوی جبهه‌ی توحید و شهداست، این همسر پیغمبر بود، ولی اینطور بدبخت بود که خدای متعال او را مَثَلِ کفر معرّفی می‌کند.

جایگاه حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه

حضرت ام البنین سلام الله علیها در همراهی با خط حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و رسیدن به مقام معرفت به ولایت و معرفت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برجسته بودند، خدای متعال بخاطرِ آن هدف و معرفت دسته‌گلی در دامانِ او گذاشت که او همه کاره‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم در دنیا و هم در آخرت است.

مرحوم آمیرزا علی آقای قاضی رضوان الله تعالی علیه فرموده بودند که خدای متعال باطن عالَم را به من نشان داد، دیدم که همه‌ی عوالم از وجود نازنین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بهره می‌گیرند، همه‌کاره‌ی عالَمِ امکان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کشتی نجات علی الاطلاق هستند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند که من در یمین عرش دیدم که نوشته است «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاه»[۱۷]، معلوم می‌شود که هدایت علی الاطلاق جاذبه‌ی حسینی است، و نورانیّت هم به برکت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است که انسان راه را گُم نکند، راه انقلاب راه هدایت است که انسان گُم نمی‌شود، آدم ضدّانقلاب هیچ وقت هدایت نمی‌شود، انقلاب انقلابِ امام حسین علیه السلام است، و این راه راهِ نورانی است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه همه‌کاره‌ی دستگاه خدای متعال است، آقای قاضی رضوان الله تعالی علیه می‌گویند که خدای متعال آنجا این حقیقت را به من نشان داد که همه کاره‌ی عالَم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند، اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم هر کار که برای هر کسی می‌خواستند انجام بدهند به دستِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام انجام می‌دادند، تعبیرِ آن این است که قمر منیر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام پیشکارِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند.

سلام بر آن مادر و سلام بر این فرزند.

روضهی حضرت ام البنین سلام الله علیها

می‌گویند وقتی بشیر واردِ مدینه شد… وقتی امام زین العابدین صلوات الله علیه با پیروزی از شام بیرون آمدند، یک علمدار سه ساله‌ای هم در شام باقی گذاشتند، وقتی به طرف مدینه می‌آمدند، وقتی به نزدیکی‌های مدینه رسیدند بشیر را صدا زدند و فرمودند: بشیر! پدرِ تو شاعر بود، آیا تو هم بهره‌ای از شعر داری؟ عرض کرد: بله! حضرت فرمودند: دوست دارم بروی و مردم مدینه را پیشاپیش خبر کنی که قافله‌ی کربلا در حالِ آمدن هستند.

بشیر واردِ مدینه شد و اشعاری را با صدای بلند می‌خواند و مردم بیرون می‌آمدند…

یَـــــا أَهْلَ یَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَکُمْ بِهَا           قُــتِلَ الْحُسَیْنُ فَأَدْمُعِی مِدْرَارُ

الْجِـــــسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاَءَ مُضَرَّجٌ              وِالـــرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاهِ یُدَارُ

ای مردم مدینه! دیگر در خانه‌های خودتان در مدینه نمانید…

بشیر! از کجا می‌آیی؟ از کربلا می‌آیم… هر کسی که خبر می‌خواست بشیر می‌گفت به کنار قبر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیایید که من در آنجا خبرها دارم… ولی دید یک بانوی مجلله دستِ یک کودکی را گرفته است، عصازنان با یک دنیا عفاف و متانت در حالِ آمدن است، عظمت و وقارِ این بانو به قدری بشیر را تحت تأثیر قرار داد که بشیر بی‌اختیار سؤال کرد که این بانو کیست که اینقدر شخصیت دارد؟ گفتند ایشان مادر قمر منیر بنی هاشم است، ایشان حضرت ام البنین سلام الله علیها هستند…

بشیر برای ایشان حریم گرفت، توقف کرد تا اینکه حضرت ام البنین سلام الله علیها رسیدند، سلام کرد، حضرت ام البنین سلام الله علیها پرسیدند: بشیر! از کجا می‌آیی؟ عرض کرد: از کربلا، فرمود: از حسینِ من چه خبر داری؟ بشیر از فرزندان حضرت ام البنین سلام الله علیها شروع کرد، چون حضرت ام البنین سلام الله علیها چهار قربانی برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تربیت کرده بودند، عباس و جعفر و عثمان و عبدالله بودند، همه‌ی این بزرگواران را بعنوانِ قربانیانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به حضرت تحویل داده بودند، بشیر شهادتِ هر یک از این بزرگواران را به حضرت ام البنین سلام الله علیها تسلیت گفت، فریادِ حضرت ام البنین سلام الله علیها بلند شد، بشیر! «أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین»… از حسین بگو…

وقتی حضرت ام البنین سلام الله علیها خبر شهادت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را شنیدند ناله‌ی ایشان بلند شد، هر روز به نیابت از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که برای دفاع از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به بیت الأحزان می‌رفتند و گریه می‌کردند، زنان مدینه را دورِ خودشان جمع می‌کردند و از مظلومیت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌فرمودند، حضرت ام البنین سلام الله علیها همین کار را به تأسی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انجام می‌دادند، روی خاک چهار صورتِ قبر درست کرده بودند و به فرزندان خود خطاب می‌کردند: من برای شما گریه نمی‌کنم، حسین جان! برای تو گریه می‌کنم، گریه‌ام برای توست…

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم کنار بستر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشستند، فرمودند: «یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ؟»[۱۸]، بانوی من! چرا گریه می‌کنید؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی» من برای غربتِ شما بعد از خودم گریه می‌کنم…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظَم بِفاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها السِرِ المَستَودِعِ فِیهَا صَلِّی عَلَی فاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها بِعَدَدِ مَا أحاطَ بِهِ عِلمُک؛ اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین… یا الله… یَا أرحَمَ الرّاحِمین، یَا غیاثَ المُستَغیثیِن، یَا إلَهَ العَاصِین،…

خدایا! تو را به عصمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و به شرافت و قداست و منزلت حضرت ام البنین سلام الله علیها و حضرت اباالفضل العباس علیه السلام قسم می‌دهیم امام زمان روحی فداه را برسان.

خدایا! قلب نازنین حضرت حجّت ارواحنا فداه را از ما راضی نگه دار.

خدایا! عاقبت امر ما را به شهادت ختم بفرما.

خدایا! فرزندان ما را صالح و سالم قرار بده.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم نفاق و نفوذ و تکفیر را ریشه‌کن بفرما.

خدایا! کسانی که با آبروی مردم بازی می‌کنند را هدایت بفرما و اگر قابل هدایت نیستند آن‌ها را با چوب غضبِ خودت ادب بفرما.

خدایا! انسجام و اتّحاد و محبّت را در جامعه‌ی ما روز افزون قرار بده.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم کسانی که برای این انتخابات در حالِ دو قطبی سازیِ جامعه هستند و حاشیه سازی می‌کنند و دلِ مردم را خالی می‌کنند خنثی بگردان.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم ملّت ما را، نظام ما را، ناخدای کشتی انقلاب ما را، رهبر نورانی و حکیم ما را دشمن‌شاد مگردان.

خدایا! دشمنان ما را به خودشان مشغول بفرما.

خدایا! استکبار عالَمی، صهیونیزم بین الملل، جریان ترور و نفوذ و شایعه‌پراکنی را ریشه‌کن بفرما و شرّشان را به خودشان برگردان.

خدایا! عموم مریض‌ها، خصوصاً مریض‌های مورد نظر را شفای عاجل و کامل روزی بفرما.

خدایا! به ما سلامتی و امنیت و محبّتِ خودت و اولیای خودت داده‌ای، به ما قرآن کریم و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین داده‌ای، به ما رهبرِ خوب و مردم مؤمن و صاحب‌دل داده‌ای، خدایا! توفیقِ شکر این نعمت‌ها را به ما مرحمت بفرما و این نعمت‌هایی که به ما داده‌ای از ما زوال نیاور.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

[1] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه قلم، آیه ۱

[۳] المناقب، جلد ۲  ،  صفحه ۳۴۷ (اَلصَّفْوَانِیُّ فِی اَلْإِحَنِ وَ اَلْمِحَنِ وَ اَلْکُلَیْنِیُّ فِی اَلْکَافِی : أَنَّهُ لَمَّا تُوُفِّیَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ جَاءَ شَیْخٌ یَبْکِی وَ هُوَ یَقُولُ اَلْیَوْمَ اِنْقَطَعَتْ عِلاَقَهُ اَلنُّبُوَّهِ حَتَّى وَقَفَ بِبَابِ اَلْبَیْتِ اَلَّذِی فِیهِ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ فَأَخَذَ بِعِضَادَتَیِ اَلْبَابِ فَقَالَ رَحِمَکَ اَللَّهُ فَلَقَدْ کُنْتَ أَوَّلَ اَلنَّاسِ إِسْلاَماً وَ أَخْلَصَهُمْ إِیمَاناً وَ أَشَدَّهُمْ یَقِیناً وَ أَخْوَفَهُمْ مِنَ اَللَّهِ وَ أَطْوَعَهُمْ لِنَبِیِ اَللَّهِ وَ آمَنَهُمْ عَلَى أَصْحَابِهِ أَفْضَلَهُمْ مَنَاقِباً وَ أَکْثَرَهُمْ سَوَابِقاً وَ أَشْبَهَهُمْ بِهِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ سِیمَاءً وَ فَضْلاً وَ کُنْتَ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلاَهُمْ طَوْداً وَ أَقَلَّهُمْ کَلاَماً وَ أَصْوَبَهُمْ مَنْطِقاً وَ أَشْجَعَهُمْ قَلْباً وَ أَحْسَنَهُمْ عَمَلاً وَ أَقْوَاهُمْ یَقِیناً حَفِظْتَ مَا ضَیَّعُوا وَ رَعَیْتَ مَا أَهْمَلُوا وَ شَمَّرْتَ إِذْ اِجْتَمَعُوا وَ عَلَوْتَ إِذْ هَلِعُوا وَ وَقَفْتَ إِذْ شَرَعُوا وَ أَدْرَکْتَ أَوْتَارَ مَا ظَلَمُوا کُنْتَ عَلَى اَلْکَافِرِینَ عَذَاباً وَاصِباً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ کَهْفاً وَ حِصْناً کُنْتَ کَالْجَبَلِ اَلرَّاسِخِ لاَ تُحَرِّکُکَ اَلْعَوَاصِفُ وَ لاَ تُزِیلُکَ اَلْقَوَاصِفُ کُنْتَ لِلطِّفْلِ کَالْأَبِ اَلشَّفِیقِ وَ لِلْأَرَامِلِ کَالْبَعْلِ اَلْعَطُوفِ قَسَمْتَ بِالسَّوِیَّهِ وَ عَدَلْتَ فِی اَلرَّعِیَّهِ وَ أَطْفَأْتَ اَلنِّیرَانَ وَ کَسَرْتَ اَلْأَصْنَامَ وَ أَذْلَلْتَ اَلْأَوْثَانَ وَ عَبَدْتَ اَلرَّحْمَنَ فِی کَلاَمٍ لَهُ کَثِیرٍ فَالْتَفَتُوا فَلَمْ یَرَوْا أَحَداً فَسُئِلَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَنْ کَانَ اَلرَّجُلُ قَالَ اَلْخَضِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ .)

[۴] سوره مبارکه انسان، آیه ۸

[۵] سوره مبارکه انسان، آیه ۹

[۶] تفسیر نمونه، جلد ۲۴، صفحه ۳۷۷ (ثَلاثُ تَخرُقُ الْحُجُبَ وَ تَنْتَهِى إلَى مَا بَیْنَ یَدَى اللهِ: صَرِیْرُ أَقْلامِ الْعُلَمَاءِ. وَ وَطْىُ أَقْدامِ الُْمجَاهِدیْنَ. وَ صَوْتُ مَغازِلِ الُْمحْصَناتِ)

[۷] سوره مبارکه محمد، آیه ۷ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ)

[۸] سوره مبارکه زمر، آیه ۳۶ (أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ)

[۹] بحار الانوار، جلد ۲۶، صفحات ۱ تا ۳ (یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ! مَعْرِفَتِی‏ بِالنُّورَانِیَّهِ وَ مَعْرِفَهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهِ وَ هُوَ الدِّینُ الْخَالِصُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاهَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاهَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَهِ یَقُولُ مَا أُمِرُوا إِلَّا بِنُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ الدِّینُ الْحَنِیفِیَّهُ الْمُحَمَّدِیَّهُ السَّمْحَهُ وَ قَوْلُهُ‏ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ فَمَنْ أَقَامَ وَلَایَتِی فَقَدْ أَقَامَ الصَّلَاهَ وَ إِقَامَهُ وَلَایَتِی صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ …)

[۱۰] البرهان فی تفسیر القرآن ، جلد ۴ ،  صفحه ۱۴۳

[۱۱] سوره مبارکه صافات، آیه ۷۹

[۱۲] سوره مبارکه هود، آیه ۴۶ (قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ ۖ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۖ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ)

[۱۳] سوره مبارکه تحریم، آیه ۱۱

[۱۴] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹

[۱۵] سوره مبارکه تحریم، آیه ۱۲ (وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ)

[۱۶] سوره مبارکه تحریم، آیه ۱۰ (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ)

[۱۷] بحارالانوار ، جلد ۳۶ ، صفحه ۲۰۵

[۱۸] بحارالأنوار، جلد ۴۳، صفحه ۲۱۸ (عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَهَ الْوَفَاهُ بَکَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ؟ قَالَتْ: أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی فَقَالَ لَهَا لَا تَبْکِی فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اللَّهِ.)