«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»[۲].
امشب شبِ بسیار سختی برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است، شبِ مصیبت است، شبِ عزاست، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در حالِ از دست دادنِ هستیِ خود هستند، خیلی سخت است، علمداری که دیگر جایگزین نداشت، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرماندهی جبههی جنگ نرم تا دامنهی قیامت هستند، علمدارِ افشار نفاق تا دامنهی قیامت هستند، سمبلِ درگیری با مخالفینِ حکومت اسلامی تا دامنهی قیامت هستند، و سمبلِ استقامت تا آخرین لحظهی حیات و سمبلِ مبارزهی بعد از حیات هستند.
خطوطِ سیاسی که در وصیتنامهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است جبههی انقلاب فاطمی را تا قیامت باز کرد و دفاع از مظلومیتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را نهادینه کردند که تاریخ نتواند آن را زیر سؤال ببرد یا تحریف کند.
بنابراین از دست دادن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برابر با جانِ حضرت بود، و از این جهت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آرزوی مرگ کردند، «یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ اَلزَّفَرَاتِ»[۳]، یا فرمودند «یَا لیتَ علی بن ابیطالب مات قبل هذا» ای کاش علی قبل از فاطمه بمیرد، شبِ خیلی سختی بود.
ما در ادامهی عرایضِ شبهای گذشتهی خود، چون دو سه نکته که مربوط به رسالتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و برای ما درس است، تقدیمِ دلهای پاک میکنیم، انتظار هم داریم که خودمان گوینده نباشیم و پیامرسان باشیم و از زبانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و قرآن کریم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین حرفی به دلهای پاکِ شما هدیه بشود.
تشکیل حکومت اسلامی جزوِ ضروریات است، یعنی حکومتِ توحیدی، حکومتِ الهی.
هدف از خلقت
هدفِ خلقت «بندگی» است، بندگی برای عموم بشر که هدفدار خلق شدهاند، برای آخرت خلق شدند و آبادیِ آخرت به بندگیِ دنیاست، این مربوط به همهی انسانهاست، هر انسانی به اینجا آمد و بنده نبود و بوالهوس بود و دنیاپرست و پولپرست بود و جاه و مقام دلِ او را برده بود، او سرمایهای که خدای متعال به او داده است را باخته است، از سرمایهی خود استفاده نکرده است و حفاظی از آتشِ جهنّم برای او نیست و سرنوشتِ او جهنّمی بودن است.
لذا خدای متعال در قرآن کریم آیهای دارد «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ»[۴]، تعبیرِ «ذَرَأْنَا» به معنای خلق کردن است، ما کثیری از جن و انس را برای جهنّم خلق کردیم، خدای متعال میفرماید که کثیری از جن و انس برای جهنّم ساخته شدهاند و اینها لیاقتِ بهشت ندارند، اینها عُرضه ندارند که خودشان را بالا بکشند و به بهشت برسند. بهشت بالاست، اعلی علییّن است دیگر، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»[۵]، گوهرِ پاک، نیّتِ پاک، دلِ پاک، علمِ تمیز صعود میکند و به بالا میرود، اما وقتی حضرت آدم را از بهشت بیرون میآورند «قُلْنَا اهْبِطُوا»[۶]، پایین برو، هبوط است، سقوط است. و در مورد مبادی عالیه و مجاری نوریّه نزول و تنزّل است، آنها آنجا را خالی نمیکنند ولی اینجا را هم پُر میکنند، ولی کسی که گرفتارِ غفلت بود میافتد و بالا نمیرود.
لذا جهنّم أسفل السّافلین دارد، سافل به معنای پایین است، أسفل هم به معنای پایینترین است، علوّ به معنای بالا است و اعلی به معنای بالاترین، أعلی علییّن، یعنی مراتبِ ارتقائی که بشر باید درجات را طی کند تا به منازلِ صفاتِ الهی متّصف بشود و در حرمِ امنِ أسماء الهی متحقق بشود، آینهی خدای متعال بشود و در صفاتِ متعددِ خدای متعال باشد، این شخص نمیتواند خود را بالا بکشد، که شبِ گذشته این آیه در مورد بلعم باعورا همین را میفرمود، «وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ»[۷]، سیرِ این شخص اصلاً آسمانی نبود، از ابتدا هم ادا بوده است که مردم را فریب بدهد، خدای متعال در موردِ خیلیها بعدها پرده را کنار میزند و به آنها مهلت میدهد.
خدای متعال میفرماید اگر ما میخواستیم و مشیّتِ ما بر این بود که افراد را به جبر بهشتی و آسمانی کنیم و آنها را به اعلی علییّن ببریم این کار را میکردیم، ولی خودِ او نمیخواست، «وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ» ته دلِ این شخص دنیا بود، آخوندِ دنیاپرست بود، اصلاً بیخود آخوند شده بود، بیخود این لباس را پوشیده بود، «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» او خواست همیشه در زمین بماند، خیال میکرد زندگی همیشگی است، مثلِ همهی مردم، خیال میکنند که زندگی ابدی است و اصلاً به فکرِ مرگ نیستند، آنچنان پهن کرده است که دیگر وقتی حضرت عزرائیل میآید مجالی برای جمع کردن نیست، همه همینطور فکر میکنیم، اصلاً به فکرِ رفتن نیستیم، همه به فکرِ ماندن هستیم، در حالی که اینجا ماندگار نیستیم، این آخوند بدبخت هم همینطور بود، «وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ»، این شخص خلود به سوی زمین پیدا کرد، فکر کرد زمین برای همیشه به او وفا میکند، خبر نداشت که زمین او را فرو میبرد و او را میخورد، بعد هم روز قیامت او را بالا میآورد که به جهنّم بیندازد.
این بیچاره «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ»، و کسی که به زمین بدوزد «وَاتَّبَعَ هَوَاهُ»، هوا بر او حاکم میشود و دیگر خدای متعال بر او حاکم نیست، از حکومتِ خدای متعال سر باز میزند و به حکومتِ هوا تن میدهد، آدمِ لذّتگرا و ثروتگرا و حزبگرا و سیاستباز میشود و زندگیِ خود را با این بازیها هدر میدهد و تلف میکند.
«اهل خُسران» چه کسانی هستند؟
به همین جهت خدای متعال در سه جای قرآن کریم تعبیرِ «خسران» را بکار برده است.
در یک جا فرموده است «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا»[۸]، آیا به شما خبر بدهیم که در میانِ این آدمهایی که در زندگی ضرر میکنند و ابدیّتِ خود را تباه میکنند، زیانکارترین شما کسانی هستند که کار کردهاند ولی کارِ آنها به آن طرف نرسید و در همین عالَم گُم شد. تمامِ فعالیتهای خودشان را اینجا گذاشتند و گُم کردند، وقتی به آنجا میروند چیزی با خودشان نمیبرند، هر چیزی که دارد همینجا دارد، وقتی قدمِ خود را در عالَمِ قبر گذاشت میبیند هیچ چیزی نبرده است، آن وقت اینجا هم گُم کرده است و چیزی عایدِ او نبوده است، مدام به دنبالِ این بوده است که یک روزی به راحتی برسد، الآن این را بخریم، الآن این شخص را ببینیم، الآن آن سِمَت را بدست بیاوریم، مدام از اینجا به آنجا و از آنجا به اینجا دویده است، هیچ وقت هم به مقصد نرسیده است، هیچ وقت به کامِ دلِ خود نرسیده است، این شخص هم خود و هم عملِ خود را گُم کرده است، «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا»[۹]، ولی بدبختیِ آن اینجاست، این سرگرمیهایی که بواسطهی آنها خود و عملِ خود را گم کرده بود، فکر میکرد کارِ خوبی میکند، خیلی از این سیاسیون آدمهای متدیّن و جبههرفته و حزباللهی را ساده میپندارند و فکر میکنند اینها توانِ مدیریت ندارند، زرنگی را در این زد و بندها میدانند، و اگر کسی زد و بند نداشته باشد میگویند او زرنگ نیست، «وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا»، اینها فکر میکنند که کارهایشان کارهای خیلی عقلانی است، امروز هم که عقلانیت برای این لیبرالهاست و هر کسی که رزمنده و جبههای و باشد و زن و فرزندِ خود را رها کند و خیلی به دنبالِ مال و منال نباشد، اینها را ساده لوح خطاب میکنند، خودشان را زرنگ میپندارند که شبکه دارند و اختاپوسی چسبیدهاند و رها نمیکنند، میگویند نفت برای ماست، پولها برای ماست، سرمایهها برای ماست، شرکتها برای ماست، ما زرنگ هستیم و ما باید حکومت کنیم، انقلابیها و جبههایها که ساده لوح هستند! «وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا».
در یک آیه هم کمی شدیدتر است، «قُلْ»[۱۰] حبیبِ من! به اینها بگو چه کسانی در حالِ ضرر کردن است، چه کسی سرمایهی خود را آب میکند، چه کسی سرمایهی عمرِ خود را خاکستر میکند، «قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»، «خاسر» به معنای ورشکسته است، «خسران» هزینهی سرمایه است نه عدمِ نفع، یک زمانی انسان سود نمیکند، یک زمانی اینطور است که سرمایهی تو در حالِ از دست رفتن است، این خاسر است. پیغمبرِ من! به این مردم بگو ورشکسته و سرمایهباخته و عمرهدرکرده و جوانیضایعکرده کسانی هستند که… نه میز را از دست داد، نه منبر و محراب را از دست داد، نه فرماندهی را از دست داد، اینها خسران نیست، ورشکستگی این است که انسان عمرِ خود را داده است و با دستِ خالی میرود، «الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»، خود را هزینه کرده است، نه اینکه خانهاش خراب شده است، بلکه خودِ او خراب شده است، سرمایهی او خودِ اوست، حضرت عزرائیل در حالِ آمدن به سوی من است، مرا چگونه میبرد؟ وقتی به آنجا بروم میبینم خودم خودم را ضایع کردهام و آتش زدهام، وقتی انسان واردِ قبر میشود یا قبرِ او «روضه من ریاض الجنّه» است یا «حفره من حُفَرُ النّیران»، واسطه هم ندارد.
این کسی که وقتی مُرد میبیند در گودالِ جهنّم افتاد، عمرِ تو چه شد؟ تو که سرمایه داشتی، میتوانستی جهنّمِ خودت را خاموش کنی، میتوانستی در اعلی علییّن پر بکشی و با شهدا و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و انبیاء علیهم السلام باشی، چه شد؟ آنجا تازه متوجه میشود که چه داشته است و چه خاکی بر سرِ خود کرده است، «قإِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ».
اگر جامعه بخواهد آن هدفی که خود خدای متعال مشخص کرده است… ما که خودمان به اینجا نیامدهایم که بگوییم برای چه آمدهایم، اینطور نیست که خودم هدف را انتخاب کنم و به دنبالِ آن چیزی بروم که دوست دارم، مگر من با اختیارِ دلم به این عالَم آمدم؟ خدای متعال من را آورده است، آن کسی هم که آورده است فرموده است که برای چه آورده است، تو خودت نیستی و من تو را آوردهام و من خودم تو را میبرم، ولی به تو گفتهام که چرا تو را آوردهام، «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»[۱۱]، من تو را برای عبادت آوردهام.
باید دین در جای جای زندگی جریان داشته باشد
اگر جامعه بخواهد عبدِ خدای متعال باشد، آیا فقط با مسجد و نماز عبودیت پیدا میکند؟ آیا انسان در بازار بنده نیست؟ آیا انسان در اداره بنده نیست؟ آیا اگر انسان رئیس جمهور بشود بنده نیست؟ آیا اگر انسان وزیر بشود بنده نیست؟ یا اینکه اسلام آمده است تا همهی شئونِ زندگی را در ریلِ بندگی قرار بدهد و انسان هر کاری که انجام میدهد آن کار انسان را به خدای متعال نزدیک کند؟ این بندگی است. «بندگی» نردبان حرکت انسان بر روی زمین است، «بندگی» قوانینی است که آن قوانین خط مستقیم است و اگر انسان با این قانون حرکت کند به خدای متعال میرسد، به رضوان الهی میرسد، به اسماء الهی نیل پیدا میکند و به اعلی علییّن نائل میشود، مجموعهی این قوانین است که انسان را بالا میبرد، وگرنه انسان اینجا نمازِ خود را میخواند و در خط است، بیرون میرود و یک معاملهی ربوی میکند و کلاه بر سرِ کسی میگذارد و با یک ضدّانقلاب زد و بند میکند و نظامی را که این همه خون به پای آن ریخته شده است تضعیف میکند و از خط خارج میشود، هیچ وقت موفق نمیشود که جلو برود، وقتی یک قدم جلو رفت تازه معلوم نیست که این یک قدمِ او یک قدم باشد، «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»[۱۲]، کاسهی این شخص سوراخ است، نمازِ خود را هم در کاسهی سوراخ میریزد و هیچ چیزی برای او نمیماند، ظرفِ انسان با «تقوا» استحکام پیدا میکند، شما هرچه آب زلال در ظرف سوراخ بریزید باز چیزی در آن نمیماند، آن تقواست، و تقوا به ولایت است، روایت دارد که «هدیً لِلمُتَّقین» شیعیان هستند، یعنی کسی که ولایت و حکومتِ خدای متعال را قبول دارد، حکومتِ خدای متعال با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ترسیم میشود، باید از ایشان بپرسید که من چکار کنم تا بندهی خدا باشم، ایشان قوانینِ بندگی را اجراء میکنند، ایشان حافظِ مرزِ بندگی هستند، اگر ایشان نباشند که انسان نمیتواند بنده باشد.
لذا تمام انبیاء علیهم السلام سعی کردند که حکومتی برای بشر تشکیل بدهند که این حکومت زندگی را برای مردم آسان کند و زندگیِ پاک به انسان بدهد.
یک دعوت، یک بشارت و یک هشدار
این آیه را ببینید، فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ * وَاتَّقُوا فِتْنَهً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»[۱۳]، یک دعوت است، یک بشارت است و یک هشدار.
دعوت این است که خدای متعال میفرماید: خدا شما را صدا میزند، چرا گوشِ شما ناشنواست و صدای خدای متعال را نمیشنوید؟ «اسْتَجِیبُوا»، خدای متعال در حالِ صدا زدنِ شماست، شما را از عرشِ بَرین صدا میزند و میگوید بالا بیا، او که در حالِ فرا خواندنِ شماست که بالا بروید، چرا جواب نمیدهید؟ برای چه خدای متعال ما را صدا میزند که «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، «یَا أَیُّهَا النّاس»، «یَا أَیُّهَا الرُّسُل»، این خطابهایی که قرآن کریم به ما کرده است و ما را صدا میزند، یا به پیغمبرِ خود میگوید که تو صدا بزن، تو برو و اینها را بیدار کن، این «قُل»هایی که فراوان هم هست، خدای متعال پیامبرِ خود را مأمور کرده است که او صدا بزند، گاهی خودِ خدای متعال صدا میزند و گاهی هم به پیغمبرِ خود میفرماید که تو صدا بزن، این دستوراتی که در قرآن کریم است نداهای خدا و رسول خداست، و خدای متعال میفرماید ما شما را اینقدر صدا میزنیم و فراخوان کردهایم، چرا جواب نمیدهید؟ «اسْتَجِیبُوا»، ما که شما را فراخوان میکنیم بیایید و اسمِ خودتان را برای جبهه بنویسید، اسمتان را برای کمکهای مؤمنانه بنویسید، اسمتان را برای خرید خانه برای خانواده شهید بنویسید، چرا باید اینها را بنویسید و وقتی فراخوان کردند جا نمانید؟ «لِمَا یُحْیِیکُمْ»، شما زندگی کرد بلد نیستید، شما سبک زندگی بلد نیستید، شما در حالِ آتش کشیدن به زندگیِ خودتان هستید و زندگی خودتان را به تنگناها میکشانید، در حالِ تبدیل کردنِ زندگیتان به جنگل هستید، شما آمدهاید که انسان بشوید، این اخلاق است که آرامش بهمراه دارد، ایمان است که ثبات میآورد، اگر اینها را نداشته باشید مسلّماً آرامشی با پول پیدا نمیکنید، رئیس میشوید و تازه ابتدای عقدههای شماست، برای دورههای بعد هم از الآن خیانت میکنید و بیت المال را ذخیره میکنید که دوباره بیایید، این که راحتی نیست.
زندگی این است که انسان رنگِ خدای متعال بگیرد، رنگِ خدای متعال رنگِ بیتعلّقی و خودکفایی و عدمِ وابستگی و برکت داشت برای همه و رحمانیت است، مانندِ آفتاب و باران و هوا باشید، به دردِ همه بخورید، این رنگِ خدا گرفتن است، ما آمدهایم تا به شما زندگی بدهیم، این دعوت، دعوتِ به زندگی است، اسلام دعوتِ به زندگی است، زندگیِ آخرت بدونِ زندگیِ دنیا نمیشود، دنیا پُل است، باید پُل را ساخت تا از آن عبور کرد، با پُلِ خراب نمیشود عبور کرد، باید اینجا را هم آباد کنید، «وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا»[۱۴]، خواسته است که دنیا را آباد کنید تا به آخرت برسید.
اما هشدار یا بشارت: «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»، خدای متعال را بشناسید، خدای متعال را بیابید، خدای متعال در آسمان نیست، خدای متعال در پسِ پرده نیست، خدای متعال بینِ شما و جانِ شما حائل است، خدای متعال در وجودِ توست، در حالِ انجامِ چه کاری هستی؟ خدای متعال «یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ» است، چه بشارتی است، رفیقِ من است، أنیسِ من است، در وجودِ من است، در روحِ من است، در سلولهای من است، در فکرِ من است، در احساسِ من است، خدای متعال در همهی شئونِ من حضور دارد، چه نعمتی بالاتر از این که سایهی لطفِ قدرتِ مطلق در همهی وجودِ انسان باشد؟
و اما هشدار: «وَاتَّقُوا فِتْنَهً»، از فتنه که شیطان روز اول آن را بنا کرد، و این فتنهی فرار از حکومتِ خدای متعال، فرار از جبههی ولایت، فرار از حاکمیتِ قانونِ خدا، فرار از حاکمیتِ علم و حکمتِ خدای متعال… ولایتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ولایتِ خدای متعال است، فرمایشِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمایشِ خدای متعال است، کارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کارِ خدای متعال است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از همهی شما بندهتر هستند، امام معصوم هم همینطور است، ولی بد کردید و ناشکری کردید، خدای متعال هم این معصوم را از شما گرفت و یک بدل برای شما گذاشته است، ولی فقه بدل است، اصل نیست، شکر کنید تا به اصل برسید، اصلِ آن منتظرِ شماست اما شما منتظر نیستید، برای فرزندت بیشتر چشم به راه هستی تا برای آقای خودت، برای خوب شدنِ مریضت اشک میریزی اما برای آمدنِ امام زمان روحی فداه هیچ اشکی نمیریزی، برای ازدواجِ فرزندت آه میکشی اما برای آمدنِ امام زمان روحی فداه آه هم نمیکشی. این ولی فقیه بهترین نعمت در غیبت است ولی بدل است، باید شکرِ این نعمت را کنید تا به اصل برسید.
این هدفِ حکومت، که هم در آیه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»، و هم در آیه سوره مبارکه حدید، «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ»[۱۵] برای چه؟ «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ». یک زندگی درست بشود که همهی شما عدالتخواه باشید، هیچ کدام از شما نتواند ظلم را تحمّل کند.
اگر مردم بپا خواستند و بیدار شدند و امر به معروف و نهی از منکر را بعنوانِ یک فریضهای که ریشهی همهی فرایض است مگر میتواند رئیس جمهور راهِ اشتباه برود؟ اصلاً مگر میشود رئیس جمهورِ عوضی انتخاب بشود؟ مگر میشود وزیر بتواند وزیر میان این همه چشمهای بینای همهی مردم خلاف کند؟ «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ». نه اینکه حکومت عدالت را بر شما تحمیل کند، اگر یک جایی قانون بگوید چراغ قرمز را رد نکنید برای شما تحمیل است، با این وضع امام زمان روحی فداه تشریف نمیآورند، باید عطشِ قانونگرایی داشته باشید، باید در وجودتان باشد، باید خودتان به صحنه بیایید تا مأمورِ خلافکار در شما هضم بشود و نتواند خلاف کند، این هدف است، و این نمیشود مگر اینکه روح و قبلهی شما امام باشد، آن رأسِ هِرَم پاک باشد، آن حکومت چشمه باشد، چشمهی خروشان و طوفنده و بالنده باشد، اگر اطرافِ یک چشمهی راکد فاسد باشد فاسد میشود و بو میگیرد، اما چشمهای که میجوشد همینطور فوران دارد، مدام پاک میکند و جلو میرود، حکومت باید پاکیزه باشد.
اهمیتِ حکومت
حکومتِ پاکیزه سعادتِ بشر است و حکومتِ فاسد شقاوتِ بشر است، این موضوع موانع دارد، تعدادی از این موانع را شبِ گذشته نام بردیم، و آن چیزی که رسالتِ انحصاریِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است مانعِ «نفاق» است.
نفاق و نفوذ از بدترین و خطرناکترین و پُرهزینهترین موانعِ حکومتِ ولایت امام زمان روحی فداه و ولایتِ غدیر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و ولایت فقیه است. باید جریانهای نفوذی را شناسایی کرد، خیلی از احزاب فقط در ظاهر با ما هستند، اینها از بیرون الهام میگیرند، اینها قصدِ براندازی دارند، شئونِ زندگیِ آنها براندازی و قابلهی با ولایت بوده است، حتّی یک قدم هم با امام همراه نبودند ولی سِمَت گرفتهاند، اول مرگ بر امریکا گفتهاند و امروز هم اعلانِ پیشیمانی میکنند، چون از روز اول هدف ولایت فقیه نبوده است، هدف قدرتِ خودشان بوده است، این خطرناک است.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در یک جبهه جنگیدند و هشتاد و سه جنگ را پشتِ سر گذاشتند، ولی در جبههی دیگر به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها واگذار کردند، جنگ با نفاق با اسلحه نمیشود، جنگ با نفاق با ذوالفقار نمیشود، جنگ با نفاق با شمشیر و نارنجک نمیشود، جنگ با نفاق با موشک نمیشود، این میکروبی است که در وجودِ خودِ توست، باید خودِ تو میکروب را دفع کنی، تا زمانی که وجودِ تو تقویت نشود و نتواند این میکروب را دفع کند این میکروب تو را دفع میکند و میکشد، میکروبِ داخلی غیر از دشمنِ خارجی است. باید شما قوی و منسجم بشوید تا این ویروسهایی که در خودتان هست را دفع کنید.
عمقِ حرکاتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه
آیه را برای شما بخوانم، «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ»[۱۶]، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با کفّار جنگیدهاند، شمشیرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در این جبههها درسها آموزش دادهاند، شهید سلیمانیهای ما مظهرِ صولتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه امیرِ همهی رزمندگانِ عالَم هستند، ایشان امیرالبرره و قاتل الفجره هستند، شجاعتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، یقینِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، اخلاصِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، کلیفمحوریِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، ایشان در بحرانِ جنگ شمشیر را بلند میکنند و نمیزنند، این موضوع هم یک مرتبه و دو مرتبه نبوده است، که امام سجّاد صلوات الله علیه میفرمایند من تماشا میکردم و میدیدم پدرم امام حسین علیه السلام در این دریای لشکر یکتنه در حالِ زدن هستند، ولی همه را نمیزدند و خیلیها را از زیرِ شمشیر رد میکردند، بعد زمانی که خودم امام شدم متوجّه شدم که در اعقابِ آنها شیعه وجود دارد، برای حفظِ شیعه قاتلِ خویش را حفظ کردند.
این اقتدارِ انسانی است، مظهریتِ قدرتِ خدای متعال در وجودِ انسان است، که انسان بتواند یک کسی که در حالِ کشتنِ من است، من این شخص را نبینم و آیندهی فرزندِ او را ببینم، برای حفاظتِ آن بچه به این شخص متعرّض نشوم. این موضوع خیلی مهم است، فتح الفتوح این است، وگرنه غلبهی بر صدام فتح است، ولی فتح الفتوح نیست، فتح الفتوح این است.
درسهایی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
حدود هشتاد جنگ با کفّار در این ده سال حکومت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر ایشان تحمیل شد، در همهی اینها هم فاتح بودند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه یکّهتازِ میدانها بودند، ولی جنگ با منافقین نداشتند، جنگ با منافقین بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بروز کرد، منافقین به صحنه آمدند و خانهی وحی را سوزاندند، نقض بیعت با پرچمدارِ غدیر کردند، دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که عزیزترین فردِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم بودند و این همه در مورد فضائلِ ایشان مطلب آمده است، چنین شخصی را کشتند، اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کارِ خودشان را کردند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به جنگ آمدند، دستِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بسته بود، شمشیرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در غلاف رفته بود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم شمشیرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند، زبانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بسته بود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زبانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه پوششِ جنگی نداشتند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زرهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سنگری نداشتند و سنگرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند، و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حقِ مطلب را اداء کردند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به ما هم درسِ مقاومت آموختند، که اگر همهی دنیا در مقابلِ ولایت بود، حتّی اگر شما یک نفر هستید تا زمانی که نفس دارید از ولیتان دفاع کنید، اگر خانهی شما را محاصره کردند نگذارید ولی بیاید و با اینها درگیر بشود و کشته بشود، بلکه خودتان به خاکریز بروید، اگر در آتش گرفت از آتش نترسید، در را در آتش نگه دارید تا اینها به ولی شما دسترسی پیدا نکنند، اگر از آتش عبور کردند و شما هم زمین خورده بودید و از روی شما عبور کردند و به ولی رسیدند، تا زمانی که توان دارید کمربندِ او را بگیرید و نگه دارید و نگذارید ولیامر شما را اسیر ببرند.
این مقاومتی که در دورانِ هشت ساله و امروز در دفاع از حرم است، همهی اینها جلوههای مقاومتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
امروز به فضّه فرمودند که آب بیاور، بیبی به قدری نحیف شده بودند که توانِ وضو گرفتن و بلند شدن و نماز خواندن روی پای خویش را نداشتن، این روزهای آخر دیگر حتّی برای گرداندنِ سرِ مبارکِ خویش هم از فضّه کمک میگرفتند، ولی امروز آب خواستند، این اطرافیان خیلی امیدوار شدند، گفتند لابُد بیبی شفاء پیدا کردهاند، آب آوردند و ایشان غسل کردهاند، شاید همین موضوع را دلیل میگیرند و میگویند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها غسلِ شهادت کردهاند، یا شاید هم غسلِ زیارتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کردهاند…
اما استاد ما مرحوم آیت الله احمدی میانجی میگفتند «غَسل» بخوانید، ایشان جانباز بودند و بدنِ مبارکِ ایشان مجروح بود، سینه مبارک حضرت خونریزی داشت، حضرت میخواستند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را کمک کنند، چون حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را غسل میدادند…
فضّه کمک کرد و خونآبهها را شست، جراحتها را پاکیزه کرد، بعد هم به فضّه فرمودند که لباسِ نو برای من بیاور، لباسِ نو را به تن کردند و بعد هم به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند که مرا شبانه غسل بده، هم خود را شستند و لباسشان را عوض کردند، هم به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند که مرا شبانه غسل بده، ولی پیغام دادند که علی جان مرا برهنه نکن، مرا از زیر لباس غسل بده…
همهی اینها برای حمایت از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بود، میدانستند که اگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سینهی مجروحِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ببینند، اگر ببینند که دندهها چطور شکسته است… حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در کنارِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جان میدادند، یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کمکِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند و خود را شستشو دادند، خود را پاکیزه کردند، فرمودند: بگویید حسنین علیهما السلام بیایند، ایشان را آوردند، با این دستِ لرزان و مجروحِ خویش سر مبارکِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را شستند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه وارد شدند، دیدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در حالِ شستنِ سرِ فرزندان هستند اما دست مبارکِ حضرت میلرزد، فرمودند: فاطمه جان! چرا خودتان را اینطور به رنج انداختهاید؟ پاسخ دادند: علی جان! چون اینها دیگر مادر ندارند…
لباسِ فرزندان را عوض کردند، موهای مبارک حضرت زینب کبری سلام الله علیها را شانه کردند، برای آنها غذا آماده گذاشتند، بعد به فضّه فرمودند: حال دیگر بسترِ مرا از کنارِ دیوار با میانِ اتاق بیاور که من دیگر برنمیخیزم… بستر را رو به قبله انداختند…
میگوید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند و روی این بستر رو به قبله دراز کشیدند، ولی دیدم دست مبارکِ خویش را روی صورت گذاشتند، گویا میخواستند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه کبودیِ صورت را نبیند… میگوید قطیفه را روی حضرت انداختم، رفتم ولی دلشوره داشتم و نتوانستم زیاد بمانم، زود برگشتم، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را صدا زدم و دیدم ایشان جواب نمیدهند، روپوش را کنار زدم و دیدم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شهید شدهاند… نالهی او بلند شد و میگفت: بیبی جان! سلامِ مرا به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برسان…
میگوید در همین حال دیدم حسنین علیهما السلام دوان دوان و گریهکنان به طرفِ حجرهی مادرشان میآیند، ولی عجیب این بود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه تسلیت می-گفتند…
فضّه میگوید که من خواستم جلوی آن بزرگواران را بگیرم، گفتند: ای فضّه! آیا فکر میکنی که ما نمیدانیم مادرمان شهید شده است؟
به اتاق وارد شدند و دیدم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بالای سرِ مادر آمدند و این سرِ مادر را در دامانِ خویش گرفتند، اشک میریختند و اشکهای ایشان روی صورتِ مادر میریخت، مدام مادر را صدا میزدند…
اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کارِ عجیبی کردند، به پایینِ پای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند و روپوش پا را کنار زدند و صورت کوچکشان را زیر پای مادر گذاشتند… ناله میکردند و دلها را آب میکردند، میگفتند: مادر! من حسینِ تو هستم، با من حرف بزن…
اینجا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گفتند مادر با من حرف بزن…
نزدیک دروازه کوفه هم حضرت زینب کبری سلام الله علیها این سه ساله را روی دامانِ خویش نشانده بودند، ناگهان دیدند سرِ پُرخونِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بالای نی… حسین جان! همهی مصیبتها را پشتِ سر گذاشتم، در همه جا شریکِ غمِ تو بودم… اما دیگر این را پیشبینی نکرده بودم که سرِ تو را بالای نی و محاسنِ تو را پُرخون ببینم… همینطور که حضرت زینب کبری سلام الله علیها با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه صحبت میکردند ناگهان دیدند این دختر به سرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خیره شده است و گویا در حالِ جان دادن است…
صدا زد: حسین جان! اگر با من حرف نمیزنی نزن، اما با این دخترِ کوچکت حرف بزن، بندِ دلِ او پاره میشود…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه نحل، آیه ۳۶ (وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَهُ ۚ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ)
[۳] دیوانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، جلد ۱، صفحه ۱۲۳
[۴] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۷۹ (وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ)
[۵] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰ (مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ)
[۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۸ (قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ)
[۷] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۷۶ (وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ۚ ذَٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ)
[۸] سوره مبارکه کهف، آیات ۱۰۳ و ۱۰۴
[۹] سوره مبارکه کهف، آیه ۱۰۴ (الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا)
[۱۰] سوره مبارکه زمر، آیه ۱۵ (فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ ۗ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ أَلَا ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ)
[۱۱] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶
[۱۲] سوره مبارکه مائده، آیه ۲۷ (وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ ۖ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ)
[۱۳] سوره مبارکه انفال، آیات ۲۴ و ۲۵
[۱۴] سوره مبارکه هود، آیه ۶۱ (وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا ۚ قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ ۖ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ ۚ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ)
[۱۵] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۵ (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ)
[۱۶] سوره مبارکه توبه، آیه ۷۳